شهر همدان را بیش از همه به گنجنامهی آن میشناسند. همان فضایی که در بلندای کوه آن، دو سنگنبشتهی معروف داریوش و خشایارشاه هخامنشی جانمایی شدهاند. در متن این سنگنبشتهها داریوش و خشایارشاه جنگهای خودشان را که به منظور کشورگشایی صورت میگرفت، شرح دادهاند. به همین دلیل هم به نظر میرسد که نام آن جنگنامه بوده باشد. ولی مردم محلی در گویش خود آن را به گنجنامه تبدیل کردهاند. چون امروزه گنجنامه به متنهایی اطلاق میگردد که مشتاقان گنج را در مسیریابی آن راهنمایی میکند.
محل گنجنامه تا شهر همدان حدود بیست کیلومتر فاصله دارد. روزگاری قرار بود که این مسیر در نقشهی عمومی شهر همدان به صورت باغشهر باقی بماند. ولی شهرداری همدان به منظور پولسازی و درآمدزایی خود چنین قانونی را نادیده گرفته است. چنانکه مدیران محلی با دستاندازی به حریم این خیابان یا جادهی بیست کیلومتری، مسیر آن را از شهر به پنج کیلومتر کاهش دادهاند. با همین نگاه نادرست است که از دل باغهای حاشیهی خیابان، سازههای بیقوارهای سر بر میآورند تا لابد بر بستری از تخریب محیط زیست، درآمدزایی شهرداری همدان ممکن شود.
همچنین در حریم دو کتیبهی تاریخی داریوش و خشایارشاه برای تفریح مردم تلهکابین راه انداختهاند. جانمایی نامناسب برای تلهکابین شاید هم به این خاطر بوده که به گمان خویش از اهمیت جهانی این سنگنبشتهها بکاهند. حتا برای دستیابی به این هدف نادرست ضمن احداث استخر و تفریحگاههای دیگر به واقع گمانزنیهای خودشان را تکمیل کردهاند. در عین حال مدیران جمهوری اسلامی چنان میاندیشند که گویا میتوانند گردشگران داخلی و یا خارجی را به سراغ تلهکابین و استخر بفرستند تا با این حیله از اهمیت این سنگنبشتهها بکاهند.
چنانکه از مدیران ارشد استان تا کنون کسی به این صرافت نیفتاده است که در این مکان به احداث و راهاندازی مراکز فرهنگی اشتیاق نشان دهند. مراکزی که به طبع میتوانند پیشینهی بیشتری از آنچه که در این محل گذشته است در دیدرس گردشگران بگذارند. راهاندازی کتابخانه تخصصی، موزهی ایرانشناسی، دانشکده باستانشناسی و حتا هتل و محل اسکان موقت برای گردشگران میتوانست بر اعتبار این محل بیفزاید. ولی تنگنظری و خودبینی مدیران دولتی بهانه قرار گرفته است تا همهی اینها را به فراموشی بسپارند. دانشگاه بوعلی نیز به دلیل تعقیب سیاستهای ناصواب حکومت از ایفای وظیفهی فرهنگی خود در این محل جا مانده است. چون حضور در پستوی امامزادههای گرد و خاک گرفته را بیشتر مناسب سیاسیکاریهای خود میبیند تا بخواهد در محل کتیبههای یادشده حضوری اثرگذار و فرهنگی از خود به نمایش بگذارد. بدون تردید دانشگاه بوعلی در همسویی با نهادهای دیگر حکومت پیشینهی تاریخی مردم محل را باور ندارد تا بر گسترهی چنین دیدگاه ناصوابی همچنان بیهویتی جمهوری اسلامی را ارج بگذارد.
مجریان تلویزیون همدان روزهای تعطیل راه میافتند تا شوهای زندهی خود را درست در حاشیهی سنگنبشتهها برای مردم به نمایش بگذارند. گویا با این حقه خواهند توانست از راهیابی گردشگران به فضای کتیبهها جلوگیری کنند. تا آنجا که در این محل جدالی همیشگی بین مردم با مجریان تلویزیون جریان مییابد و مردم با پس زدن مأموران نیروی انتظامی خود را به حریم کتیبهها میرسانند. مجریان تلویزیون چنان انتظار دارند که این گردشگران را به عنوان تماشاگران برنامهی خود جا بزنند. در ضمن از بلندگوها به طور مداوم صدای مجری به گوش میرسد: اگر گفتید که مادر امام زمان که بود؟ نماز میت واجب است یا مستحب؟ شب معراج چه کسی همراه پیامبر بود؟ همچنین مجری اعلام میکند هر کسی را که پاسخ مثبت به این پرسشها بدهد به کربلا خواهند فرستاد. تمامی این شوهای دولتی درست پایین همان کتیبهها به نمایش در میآید. مجریان تلویزیون همدان دانسته و آگاهانه دوغ و دوشاب را به هم میآمیزند تا بیهویتی حکومت را در فضای گنجنامه به اجرا بگذارند. چون هدفی غیر از تخریب فرهنگی در سر نمیپرورانند.
این بیتوجهی به میراث فرهنگی تنها به کتیبههای داریوش و خشایارشاه محدود باقی نمیماند. قبر اِستر و مردخای نیز به سهم خود از این بیتوجهی سهم میبرد. به واقع گوشههایی از جنگ آشکار و پنهان جمهوری اسلامی ایران با اسراییل درست در حریم آرامگاه استر و مردخای به اجرا درمیآید. بسیجیان محلی به همراه سربازان گمنام امام زمان به دفعات اعلام کردهاند که در صورت آسیبرسانی اسراییل به مسجد اقصا، آنان هم قبر استر و مردخای را خراب خواهند کرد. با این همه تا کنون از آسیب رساندن به این محل تاریخی چیزی کم نگذاشتهاند. چنانکه کتیبهها و کاشیکاری تاریخی سردرِ آن را تخریب کردهاند تا به ظاهر خشم خود را از اسراییل و قوم یهود در دیدرس مردم بگذارند. تازه این آغاز ماجرا است باید دید که ادامهی یورشهایی از این دست به کجا خواهد انجامید. از سویی جمهوری اسلامی نمیپذیرد که کلیمیهای ایرانی و یا آن سوی مرز، قبر استر و مردخای را زیارتگاه بنامند. چون کاربرد واژهی زیارتگاه را تنها برای امامان و امامزادگان شیعه مناسب میبیند. حتا مدیران جمهوری اسلامی هدفی را تعقیب میکنند که واژهی زیارتگاه برای همیشه در انحصار ایشان باقی بماند.
قبر حبقوق نبی در تویسرکان همدان نیز از آسیبهای جمهوری اسلامی نسبت به پیروان ادیان دیگر سهم میبرد. حبقوق از پیامبران بنیاسراییل به حساب میآید که در تورات کتابی نیز از او دیده میشود. مکانهایی از این دست حکایت از آن دارد که در گذشته گروههای پرشماری از قوم یهود در این شهر تاریخی اسکان داشتهاند. اما جمهوری اسلامی تلاش میورزد تا پیشینه و تاریخی دگرگونه برای تمامی اقوام بنویسد. در همین راستا مستندات تاریخی را مزاحمی همیشگی برای خویش میبیند. در نتیجه مدیران فرهنگی حکومت سیاستی را به اجرا میگذارند که بتوانند در تخریب نهایی این بناها موفق گردند.
مدیران جمهوری اسلامی نه فقط قبر حبقوق یا استر و مردخای را مکانی برای نمایش انحصارطلبی خویش به حساب میآورند بلکه از تماشای نمای عمومی بنای بابا طاهر هم چندان خوشحال به نظر نمیرسند. چون این محل همواره محفلی خودمانی برای تجمع درویشان شهر شمرده میشود. حتا درویشان از اقصا نقاط کشور به زیارت باباطاهر اشتیاق نشان میدهند.
تازگیها جمهوری اسلامی ایران به این کشف بزرگ نایل شده که گویا درویشان ایران به شبکههای جاسوسی انگلیس مرتبط اند. در نتیجه چالش حکومت با باباطاهر و بنای او هم شدت گرفته است. گفته میشود که مأموران نامحسوس و امنیتی گشت و گذار درویشان را در همین محل تحت نظر میگیرند تا مبادا درویشان به محفلی همیشگی در فضای آن دست یابند. جدای از این، عدهای از مدیران فرهنگی حکومت دیدگاهی را تبلیغ میکنند که در بنای آرامگاه باباطاهر نمادهای فراماسونی یا صهیونیستی را به کار گرفتهاند. همچنان که آرزوی تخریب این بنا را هم در سر میپرورانند، بدون آنکه برای اجرای این آرزو چندان توانی در خود سراغ داشته باشند. مدیران ارشد حکومت حتا از معماری آرامگاه بوعلی هم چندان خرسند به نظر نمیرسند. چون معماری این بنا با نام و یاد هوشنگ سیحون گره میخورد. جمهوری اسلامی همواره بر این باور پای میفشارد که هوشنگ سیحون را نیز روشنفکری صهیونیست بنامد. انگار صهیونیستها تا رگ و استخوان فرهنگ ما نفوذ کردهاند.
جدای از همهی اینها همدان همیشه مکانی امن برای بهاییان شمرده میشد. آنان به همراه کلیمیها و مسیحیان بومی آزادانه در شهر خود همدان میزیستند و مراکز فرهنگی خودشان را در اختیار داشتند. حتا نشریات ادواری این مراکز فرهنگی در سرتاسر ایران توزیع میگردید. اما پس از پیدایی جمهوری اسلامی ایران تمامی این مراکز فرهنگی به همراه نشریات ادواری آن تعطیل شدند و حکومت به همراه آزار و اذیت پیروان ادیان دیگر از آزار و اذیت بهاییان و درویشان هم چیزی فرونگذاشت. این شهر که زمانی در آن پیروان تمامی ادیان و مذاهب آشتیجویانه در کنار هم میزیستند اینک به بیغولهای وحشتناک برای پیروان همهی ادیان تبدیل شده است. چنانکه مدیران امنیتی جمهوری اسلامی در فضای آن از بام تا شام “قرمطی” میجویند و بر سر دار میکنند. قرمطیها تمامی آن کسانی هستند که دین دولتی جمهوری اسلامی را از پایه و اساس باور ندارند و پرهیز از آن را بر خود لازم میشمارند.
جمهوری اسلامی سالهاست که میراث گذشتگان ما را از بین میبرد، در ابتدا از مناطق کردنشین شروع کرد، سالهای گذشته منطقهای در نزدیکی سقز در استان کردستان بنام زیویه توسط پسران رفسنجانی و عوامل امنیتی غارت شد. شاهدان عینی بعد از چندین ماه حفاری، منطقه را به میدان بمباران شده تشبیه کرده بودند. زمانی که کارمندان میراث فرهنگی استان به منطقه گسیل شده بودند، نیروهای امنیتی حتی اجازه ورود آنها را به منطقه نداده بودند.
آنها هرچه را توانسته بودند دزدیدند و هرچه را نتوانستند سالم از دل خاک بیرون بکشند نابود کردند، تا در آینده اثری از میراث گذشتگان در منطقه یافت نشود و بدین سان به خیال خام خودشان اثر غارت را پنهان کنند، کاری که غارتگران مغول هم هرگز نکردند. از این دست نمونهها در استان کردستان فراوانند.
هرچه از خیانت این نظام ولایت فقیه در حق اقلیتها بگوییم، کم گفته شده است.
اما هدف از نوشتن این کامنت اشارهای بود به تپه هگمتانه قدیم که سالهاست توسط همدانیهای عزیز مورد بیمهری و تخریب قرار گرفته است. بهرحال هگمتانه بخشی از هویت آن منطقه و گذشتگان ماست و تفاوتی هم با دیگر آثار بجای مانده ندارد.
امین / 19 June 2018
مطالبی را که س.اقبال گرامی نوشته اند اگرچه نشاندهندۀ سیاست های ارتجاعی و ضدفرهنگی رژیم اسلامی حاکم بر ایران و نهادهای ایدئولوژیک و نظامی آن است، اما ربطی به مسئلۀ »هویت شهری» ندارد. جمهوری اسلامی در همه جا چنین سیاست هایی را اعمال می کند و ایدئولوژی و فرهنگی را ترویج می کند که با واقعیت فرهنگی جامعه و روندهای تاریخی آن مغایرت دارد، اما هویت شهری مسئلۀ دیگری است که از این گفته ها نمی توان به آن رسید. شاید بهتر بود که نویسنده نام دیگری برای این نوشتار برمیگزید.
کارو / 19 June 2018
این دو کتیبه در جای خود و با محوطه سازی خوبی در دید همه هستند و تله کابین و بلوار سازی و ساختمان سازی در مسیر 20 کیلومتری به سمت محوطه کتیبه ها هیچ تاثیر منفی در دیدار و سیاحت و نزدیک شدن به محوطه کتیبه ها و خود کتیبه ها ندارد. اصلا تله کابین و تله سیژ با فاصله زیاد از کتیبه ها قرار دارند و سالانه جمعیت زیادی بابت همین تله کابین به محدوده معروف به گنج نامه می روند و بازدیدی هم از کتیبه ها می کنند. در واقع این از معدود کارهای خوب این نادانها هست که باعث بیشتر دیده شدن این کتیبه ها هم شده است .
مسافر همدان / 20 June 2018
من به عنوان یک همدانی با بعضی از مطالب نگارنده موافقم اما درمورد متن سنگ نبشته ها اطلاعاتی که ایشان میدهند نادرست است در این متن ها تنها اشاره به نام و تبار این پادشاهان و شادی شده و اهورامزدا ستایش شده و هیچ اشاره ای به جنگ نشده ، نیاکان ما بر خلاف سایر ملل هم عصر خود به شادی بیشتر از جنگ اهمیت می دادند.
یک همدانی / 26 June 2018