کلاله پارسا – بنیاد “پرسن پرنت” که در سال ۱۹۸۰ در کشور هلند بنیانگذاری شده، بنیادی است که هدفش جمعآوری طرحهای مطبوعاتی و آثار ادبی در حوزه سیاسیست. از طریق این بنیاد همه ساله جوایزی در بخشهای مختلف به هنرمندان و نویسندگان تعلق میگیرد و آثار آنها به نمایش درمیآید.
برنده سال ۲۰۱۲ در بخش بهترین محتوای سیاسی فرهاد فروتنیان کارتونیست ایرانی مقیم هلند است که بهعنوان کارتونیست و تصویرگر با نشریات ایرانی، هلندی و ایتالیایی همکاری دارد.
فرهاد فروتنیان در مورد پیشینه و همکاری خود با این بنیاد این طور توضیح میدهد:
فرهاد فروتنیان – بنیاد پرسن پرنت یک بنیاد هلندی است. کارش در واقع جمعآوری و نمایش و معرفی طرحها و کارتونهای مطبوعاتی در هلند است. همینطور جمعآوری تمامی اسنادی که بهنحوی ارتباط با طرحی مطبوعاتی یا طرحی سیاسی دارند. من از سال ۲۰۰۴، اگر درست یادم باشد، با این بنیاد همکاری دارم. یکی از فعالیتهای خیلی اصلی این بنیاد که مرتب هر سال هم گسترش پیدا کرده، برگزاری نمایشگاه سالیانه است از برگزیده کارتونهای سیاسی هر سال که تا حدود پنج سال پیش این نمایشگاه سالیانه در ماه ژانویه در سالن ورودی پارلمان هلند (Tweede kamer) درلاههـ دنهاخ برگزار میشد که به دلایل جا و مسائل تکنیکی منتقل شد به ساختمان مجاورش که ساختمان “نیوزپورت” یا خبرگزاری رسمی هلند درلاهه است.
در اینجا ما گروهی هستیم از اعضای این انجمن یا این بنیاد حدود ۳۰ نفر طراح که از طراحان حرفهای سیاسی تمام مطبوعات هلند هستند. یعنی در تمامی نشریات معتبر هلند طرحهایی را که میبینید، طرحهای این گروه است و من هم خب افتخار دارم که عضو این گروه هستم و متأسفانه با کمال تعجب باید بگویم که در طی طول تاریخ این انجمن تنها عضو غیر هلندی این انجمن هستم.
از شما میخواهم در مورد طرحی که جایزه بهترین محتوای سیاسی بنیاد پرسن پرنت را به خود اختصاص داده و هدفتان از انتخاب موضوع این اثر برایمان بگویید.
در مورد این طرحی که برنده بهترین محتوای سیاسی سال شده، طرحی که من درباره مصر کشیدهام، این طرح خیلی ساده است و برای همین سادگی هم تصور میکنم که هیئت داوران آن را انتخاب کردهاند. من خود چشم مصر را، که یک سمبول خیلی قدیمیست و در تمام اهرام و همه جا دیده میشود، طراحی کردم. در کنار این چشم یک خط است که من نمیدانم این خط سمبول چیست که اینها گذاشتهاند، ولی این خط را من قرمز کردم که انگار دارد گریه میکند.
فرهاد فروتنیان، کارتونیست
چون این اولین احساسی بود که وقتی من مردم را در خیابان دیدم، زد و خوردشان را و حملهای که به مردم میشد توسط شترسوارهایی که طرفدار آن حکومت بودند، وقتی این بیرحمی را میدیدم و روی زمین افتادن مردم را، اولین تأثیری را که روی من میگذاشت، همین تأثیر انسانیست. یعنی به دور از دیدن این انقلاب، اینکه برای چه و برای که هست، جدا از همه اینها خود آن نفس انسانی یا ضد انسانی این کشتارها هست که من به طور خیلی ساده از همان چشم استفاده کردم که برای خودشان خیلی سمبول شناختهشدهای است و آن قطره خون که از توی چشم میآید، اشک و خون.
شاید کمی رمانتیک باشد. ولی بههرحال رمانتیکیست که خیلی خوب و انسانی عمل میکند. هیئت ژوری آن طور که سخنگوی ژوری آن شب در مراسم گفت، این کار را به دلیل اینکه خیلی مستقیم پیام خودش را منتقل میکند و پیام خیلی واضح، روشن و انسانیست و استفاده خیلی مؤثر و قوی از عنصر گرافیک، همان چشم و قطره خون که با حداقل عناصر ممکن اینکار انجام شده، و به خاطر قدرت گرافیکیاش که در واقع نکات ظاهراً قویای در این کار بوده، هیئت داوران روی آن تأکید میکردند و طرح من برای بخش بهترین محتوای سیاسی انتخاب شده بود که در جای خودش مهم است. چون از این نظر باعث میشود جمعیت زیادی دوباره این طرح را نگاه کند و از این طریق، جمعیت زیادی دوباره بتواند با مردم مصر همدردی کند و همبستگی پیدا کند.
همکاریتان را با مطبوعات هلندی از چه سالی آغاز کردید و فضای حاکم بر مطبوعات هلند را چگونه ارزیابی میکنید؟
من از سال ۱۹۹۲ دارم برای روزنامههای هلند کار طراحی مطبوعاتی و طراحی سیاسی میکنم. طی این سالها که حدود ۲۰ سال میشود. مثلاً سال ۲۰۰۱ که آن مسئله مرکز تجارت جهانی (World Trade Center ) در نیویورک اتفاق افتاده بود، مرتب شرایط انجام این کار در هلند دارد پیچیدهتر میشود برای طراحان. نمیدانم چه جوری میشود کلمه سانسور را بهجا استفاده کرد یا مصرف درستش را بهکار برد، ولی در این مورد میتوانم بگویم زمانی بود که در اینجا به راحتی کار میکردیم؛ سالهای پیش.
یعنی بههیچ عنوان هیچ نوع سانسور یا هیچ نوع مانعی از طرف خود روزنامه یا مجلهای که کار در آن چاپ میشد نبود و دولت هم کاری نداشت به اینکه آیا کاری که دارد چاپ میشود، انتقادی به آن هست یا نیست. ولی از سال ۲۰۰۱ به این طرف به مرور شروع شد به محدود شدن. یعنی محدودیتها اضافه شدند. من یادم میآید در سال ۲۰۰۱ و آن برخورد هواپیماها به دو ساختمان در نیویورک، من طرحی کشیدم که بعد از چند روز از سوی چند نفر به روزنامه اعتراض شد که این طرح چیست، این انگار از تروریستها دارد دفاع میکند که خود سردبیری هم اصلاً جدی نگرفت این مسئله را. بعد از آن سردبیر به من میگفت خب، کمی بیشتر دقت کن، کمی احتیاط کنید چون اوضاع بد است.
دو سال پیش اینجا طراحهای هلندی بودند که به خاطر طرحشان بازداشت شدند و حتی یک پرونده مخفی بود که این رو شد و خیلی آبرویزی بزرگی بود. اینکه وزارت کشور هلند یک کمیته ویژه مخفی را تشکیل داده که اینها طرحهای سیاسیای را که چاپ میشود، نگاه و بررسی کنند و احتمالاً از کار کسانی که تند میروند، از طرح آنها جلوگیری شود که البته این موضوع محرمانه بود و قرار نبود کسی بداند که رو شد و حالا هم نمیدانم که این کمیته هنوز هم هست یا نه. اطلاعی ندارم. ولی بههرحال منظور اینکه این مسئله سانسور به انواع مختلف شروع شد به اعمال شدن تا جایی که معمولاً عملکرد سانسور همیشه این طور است که “سانسور باهوش” طوری عمل میکند که کم کم خود هنرمند شروع میکند به سانسور کردن خودش.
یعنی قبل از اینکه خود روزنامه یا دولت یا هر ارگانی بخواهد کار تو را سانسور کند، خودت شروع میکنی کارت را سانسور کردن که مبادا بعداً دچار مشکل شوی. وقتی کار سانسور به این مرحله برسد، به قول یکی از نوشتههای برتولت برشت، آن وحشتناکترین شکل سانسور است که انسان قبل از اینکه به او بگویند نکن، خودش شروع کند به نکردن یک کار.
نظر شما بهعنوان یک هنرمند مهاجر، به ویژه یک هنرمند ایرانی، تا چه حد میتواند برای جامعه میزبان حساسیتبرانگیز باشد؟
ببینید وقتی شما خارجی هستید، بهخصوص توجه کنید که بعد از ۲۰۱۱ یک چیزی شبیه جنگ صلیبی راه افتاد که دامنهاش به مطبوعات هم کشیده شد که این جنگ صلیبی اول میگفت که بله ما علیه تروریستها میخواهیم خودمان را مجهز کنیم و از خودمان دفاع کنیم که بعد این “علیه تروریستها” تبدیل شد به علیه مسلمانها. بعد کم کم از مسلمان هم رفت آنورتر و شد علیه تمام کسانی که یک جور دیگرند و با ما فرق میکنند. یعنی مسیحی نیستند و بعد موهایشان سیاه است. میدانید، کم کم هی گسترش پیدا میکند. خب این حساسیتهای زیادی را بهوجود میآورد در مورد کار شخصی مثل من اینجا. چون از من انتظار داشتند موضع خودم را مشخص کنم در کارم. یعنی آیا من ضد مسلمانم یا ضد تروریسم یا ضد هر چیزی که هستم یا نیستم.
اوضاع آن قدر بد بود در سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ که اگر شما حتی میگفتید بله من ایرانی هستم یا مسلمان هستم یا هر چیزی، میرفتید زیر ضربه. و حتی اگر اعتراض میکردی احتمالاً به سیاست آمریکا یا سیاست اروپا به هر شکلش برداشت میکردند که بله پس تو کاملاً ضد اینها هستی و کاملاً طرفدار هر چیزی هستی که در آنور دارد اتفاق میافتد. خب این موقعیت را خیلی سنگین میکرد و از تو انتظار داشتند که اعلام موضع کنی.
من همیشه از این موضوع طفره رفتم و قبول نکردم یعنی اجازه ندادم در موقعیتی قرار دهم که به من بگویند تو انتخاب کن که با مایی یا علیه مایی. به نظر من این ظالمانهترین کاریست که میتوانند در مورد کار یک هنرمند کنند. من تا حد خیلی زیادی مجبور شدم کار خودم را در زمینه سیاسی محدود کنم و بیشتر به طرحهای اجتماعی یا فرهنگی مشغول شوم.