ایرج ادیب‌زاده – “تنبور” یکی از سازهای زهی و بسیار قدیمی ایرانی است و تاریخ آن به ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح می‌‏رسد. بر پایه‏ سه مجسمه‏ کوچک یافت‏شده در خرابه‏های شوش، تصاویر تنبور دیده می‌‏شود.

تنبور ساز مقدس عرفانی ایران‏ زمین، به‏ویژه در نواحی باختری ایران، نزد دراویش اهل حق کردستان و کرمانشاهان مرسوم است. امروزه سه‏ گونه موسیقی بر روی تنبور نواخته می‌‏شود؛ موسیقی مقامی تنبور، موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی سنتی کردی. با این‌همه، ضبط مقام‏های موسیقی تنبور بیش از ۳۰ یا ۴۰ سال قدمت ندارد. بسیاری از مقام‏های مقدس تا ابتدای هزاره سوم میلادی، حق خروج از خانقاه، اجرا در میان گروه و یا ضبط در نوار یا سی ‏دی را نداشتند.
 

روایت استاد نورعلی‌الهی از این مقامات، نزدیک به ۳۰سال پیش در پاریس منتشر شده است.
استاد علی‏اکبر مرادی از نوازندگان بزرگ موسیقی مقامی تنبور در سال‏های ۱۹۹۷، ۹۸ و ۲۰۰۱ میلادی در پاریس، مجموعه‏ای گسترده از تنبورنوازی را با شیوه‏ای تازه‏‌تر، همراه با موسیقی کردی ضبط کرده که در فروشگاه‏های بزرگ موسیقی در پایتخت فرانسه به‏فروش می‌‏رسند.
 

آرش مرادی یکی از پدیده‏های جوان در عرصه تنبورنوازی پسر بزرگ استاد علی‏اکبر مرادی است که نواختن این ساز را نزد پدرش یاد گرفته و موسیقی کلاسیک را نزد استاد سپهری آموخته است.
آرش مرادی ‌دانش‏آموخته‏ رشته‏ الکترونیک در ایران است. ۱۲ سال است مقیم لندن شده و در آنجا نیز به تحصیل در رشته‏ صدابرداری موسیقی پرداخته است. او کنسرت‏های بسیاری در نقاط مختلف جهان، از جمله با نوازندگانی از دیگر کشورهای دنیا اجرا کرده است.
 

آرش مرادی، نوازنده تنبور

آرش مرادی که چندی پیش برای اجرای کنسرت با گروه “پویا” به پاریس آمده بود، در گفت‏وگویی با رادیو زمانه از جایگاه تنبور در زادگاهش و در اطراف اورامان کرمانشاه گفت:
 

آرش مرادی – تنبور ساز مقدسی است و در خیلی از خانواده‏های منطقه‏‌ گوران و چند جای دیگر کرمانشاه همه تنبور می‌‏زنند. اکثر خانواده‏‌ها حتی اگر ساز هم نزنند، یک ساز تنبور دارند. من این شانس را داشتم که پدرم موزیسین و نوازنده بود و ما از بچگی این ساز را مثل یک اسباب‏بازی در دست داشتیم و از پدر نواختن آن را یاد گرفتیم.

از چند سالگی شروع کردید به نوازندگی؟

این سئوالی‌ست که پاسخش برای خود من هم سخت است، چون نمی‌‌دانم. از زمانی که یادم می‌آید، این ساز در دستم بود. شاید بتوانم بگویم یک یا دو سالم بود که پدرم برای ما سازهای کوچک درست کرده بود. او به سازنده‌ تنبور گفته بود چندتا ساز برای بچه‌ها درست کن و ما این ساز‌ها را داشتیم. البته به‌عنوان اسباب‌بازی داشتیم، هنوز هم داریم.
 

یعنی سایر برادر‌ها و خواهر‌ها هم مثل شما تنبور می‌‏زنند؟

بله. برادرم و خواهرم همه ساز می‌زنند و پدرم هم به خاطر اینکه موزیسین بود، تأثیر مثبتی داشت روی تمام خانواده. یعنی الان پسرعمو‌ها، دخترخاله‌ها، دخترعموهایم ساز می‌زنند. اصولاً در هر خانواده حداقل دو سه نفر نوازنده تنبور هست.

چند نوع تنبور وجود دارد؟
 

فارابی که محقق موسیقی بوده، از دو نوع تنبور اسم می‌‏برد: تنبور تیسفونی و تنبور خراسانی. ولی تنبوری که ما در منطقه‏ کرمانشاه و کردستان در دست داریم، تنبور به‏خصوصی است. به‏ این‏ خاطر به‏خصوص است که گروه “یارسان” یا “الحق” این ساز را در بین خودشان، به عنوان یک ساز مقدس نگه داشته‏اند و تا ۳۰-۴۰ سال پیش تنبور را برای کسی که جزو طریقت و آیین‌شان نبود، نمی‌‏نواختند. سازی بود برای خودشان. به همین دلیل هم تنبور و همین‏طور موسیقی آن خیلی ناب مانده است. ما الان در موسیقی کلاسیک و ردیفی ایرانی ربع‏پرده داریم. در حالی‏که در موسیقی تنبور ربع‏پرده وجود ندارد و محققان موسیقی عقیده دارند که موسیقی اصیل ایرانی مانند تنبور ربع‏پرده نداشته و ربع‏پرده بعد از آمدن اعراب به ایران، وارد موسیقی ما شده است. این نشان می‌‏دهد که این ساز خیلی قدمت دارد و شاید بشود گفت که ایرانی‏‌تر از بقیه‏ سازهای ایرانی هم هست.

فکر می‌‏کنید تنبور بتواند در همنوازی با سازهای اروپایی شرکت کند و صدای خود را نشان بدهد؟

سئوال جالبی است. چون من در حال حاضر در انگلیس روی دو پروژه کار می‌‏کنم که یکی از آن‏‌ها اجرای کنسرتی در سال ۲۰۱۲ در رویال فستیوال هال لندن، همراه با ارکستر فیلامونیک لندن است. پروژه‏ دومی که خودم دارم روی آن کار می‌‏کنم، کار با یک گروه سازهای ترکیبی مثل قره‏نی، عود اسپانیایی، کاخون (ساز کوبه‏ای اسپانیایی) و چند ساز غربی دیگر است. چون من سازهای دیگر، از جمله سه‏تار هم می‌‏نوازم، این‏طور حس می‌‏کنم که تنبور برای کار کردن با نوازنده‏های غربی آسان‏‌تر است. به‏خاطر اینکه مثل موسیقی ردیفی ایرانی ربع‏پرده ندارد و موسیقی غربی هم ربع‏پرده ندارد. به همین‏خاطر تنبور شاید خیلی نزدیک‏‌تر به موسیقی غربی باشد.

در تمرین‏‌ها، این ساز توانسته خود را نشان بدهد؟

نوع کار این‏طور است که وقتی این پروژه را به من پیشنهاد دادند، با آهنگسازی که قرار است آهنگ‏‌ها را برای سال آینده بسازد، چند نشست داشتیم و ایشان به ساز من گوش کردند. من برای ایشان توضیح دادم که این ساز چه قابلیت‏هایی دارد و مقام‏هایی که با آن نواخته می‌‏شود و ریتم‏هایی را که می‌‏شود با این ساز زد، برای‏شان نواختم و ایشان ایده‏هایی را که می‌‏خواست، از من گرفت.
برای بهتر کردن پروژه، تقریباً پنج یا شش کارگاه آموزشی هم خواهیم داشت که من و چند نوازنده‏ انگلیسی که ویولون می‌‏زنند، همراه با آهنگساز پروژه به مدارس می‌‏رویم و با بچه‏های ۱۱ تا ۱۶ ساله که موسیقی یاد می‌‏گیرند، کار می‌‏کنیم.

در انگلیس؟

بله در انگلیس. از این طریق داریم این پروژه را روی بچه‏های کوچک امتحان می‌‏کنیم که ببینیم واکنش آن‏‌ها به این موسیقی اصلاً چیست. همزمان خود آهنگساز هم دارد با من این‏کار را تجربه می‌‏کند که چگونه می‌‏توان از تنبور ایده گرفت و برای ارکستر سمفونی آهنگ ساخت. به این شکل، داریم روی این پروژه کار می‌‏کنیم و فکر می‌‏کنم که پروژه‏ی موفقی بشود.

یعنی این‏‌ها را می‌‏شود به حساب نوآوری‏های موسیقی سنتی ایران گذاشت؟

امیدوارم! متأسفانه این‏ روز‌ها، آن‏قدر واژه‏ “نوآوری” از موزیسین‏هایی که صلاحیت این کار را ندارند، شنیده می‌‏شود که باید در به‏کاربردن آن کمی مواظب بود. به نظر من، نوآوری باید ریشه داشته باشد. ما باید موسیقی خودمان را خیلی خوب فهمیده باشیم. یک استاد و کسانی که موسیقی خودشان را خیلی خوب درک کرده‏اند، می‌‏توانند بیایند روی یک کار نوآوری کنند. نمی‌‏توانم بگویم که این پروژه‏ ما یک نوآوری است، ولی به هر حال تلاشی است برای انجام کاری تازه.

پرسش پایانی‏ام درباره‏ کاری است که در انجمن فرهنگی پویا انجام دادید؛ اگر ممکن است در این‏باره کمی توضیح بدهید.

آهنگ‏‏‌ها و موسیقی‏ای که در این کنسرت اجرا شد، فکر و ایده‏ آن برگرفته از مقام‏های تنبور بود. یعنی از خود موسیقی تنبور گرفته شده بود و ما سعی کردیم آهنگ‌سازی‏هایی و کارهایی را روی موسیقی تنبور ارائه بدهیم. همان‌طور که از موسیقی ردیفی ایده می‌‏گیریم و یک آهنگ می‌‏سازیم، در این‏جا سعی کردیم از مقام‏های تنبور ایده بگیریم.
 چندین سال است که پدرم این‌کار را می‌‏کند و خیلی هم در کارش موفق بوده‏. من هم سعی کردم این کار را ادامه بدهم و این موسیقی را اگر بتوانم، یک پله بالا‌تر ببرم.
برای خود من هم خیلی جالب است که وقتی این موسیقی را در اروپا یا امریکا اجرا می‌‏کنیم، احساس می‌‏کنم شنونده‏های غربی خیلی راحت با این نوع موسیقی ارتباط برقرار می‌‏کنند و از لحاظ ریتمی و ملودی، کل موسیقی برای‏شان یک موسیقی نامأنوس نیست. خیلی سریع می‌‏توانند با آن رابطه بگیرند.
 

وقتی آدم از موسیقی‏ لذت می‌‏برد، گذر زمان را خیلی حس نمی‌‏کند. فکر می‌‏کنم باید سعی کنیم این طرز فکر را برای خودمان جا بیندازیم که موسیقی‏ای که می‌‏خواهیم ارائه کنیم، یک موسیقی خسته‏کننده نباشد؛ جذاب باشد و در عین حال ریشه داشته باشد و فکری پشت آن باشد. در مرحله‏ اول فکر کنیم که چرا می‌‏خواهیم این‏کار را انجام دهیم و فکری پشت کار باشد، نه این‏که صرفاً بنشینیم ساز بزنیم و یک کنسرت اجرا کنیم.

امروز موسیقی سنتی ایران بین جوان‏های ایرانی چه جایگاهی دارد؟ جوان‏های امروز همچنان به این موسیقی علاقه‏مند هستند یا خیر؟

بله؛ شاید حتی بیشتر از گذشته. اگر ما ۲۰-۳۰ سال پیش پنج نوازنده‏ کمانچه، از جمله اردشیر کامکار، کیهان کلهر، استاد بهاری و… داشتیم، امروزه اما اصلاً مشکل نوازنده نداریم. شاید در هر سازی، هزار‌ها نوازنده‏ خوب داشته باشیم.
 

حرف از استاد بهاری در میان آمد.خدا رحمت کند ایشان را. چند وقت پیش که با استاد کلهر در لندن صحبت می‌‏کردیم، ایشان گفتند: بعضی از نسل جوان نامهربانی می‌‏کنند و می‌‏گویند استاد بهاری تکنیک نداشته، اما من که همه می‌‏گویند نوازنده‌ای ‏هستم تکنیکی‏، هنوز در اشاره‏های ساز استاد بهاری مانده‏ام)، در حال حاضر این بحث وجود دارد و خیلی‏‌ها فکر می‌‏کنند که موسیقی ایرانی نوآوری می‌‏خواهد. برخی هم می‌‏گویند که موسیقی ایرانی به بن‏بست برخورده است. اما من به این مسئله اعتقاد ندارم و فکر می‌‏کنم مشکل موسیقی ما این است که هیچ‏وقت سیستمی پشت آن نبوده است.
 

کشور ما مثل کشورهای غربی نبوده که مثل بی بی سی یا رویال فستیوال، نظامی مشخص با بودجه‏ ثابت برای موسیقی داشته باشد، ارکستر سمفونی داشته باشیم یا صد‌ها ارکستر خصوصی در کشورمان وجود داشته باشد. متأسفانه این شرایط را نداشته‏ایم. این واقعیتی است که همه می‌‏دانیم. اما آدم‏هایی بوده‏اند و همین‏طور مردم، خودشان با عشق‏ موسیقی ملی را حفظ کرده‏اند. به همین دلیل موسیقی جزوی از زندگی و جزیی از فرهنگ ماست. مانند غذا می‌‏ماند و به همین دلیل هم از بین نمی‌‏رود.
 

منتها نسل جوان ما باید درک کند که موسیقی فقط تکنیک نیست. مهم‏‌تر از تکنیک و قدرت نوازندگی، مطلب یاد گرفتن است. این کاری است که آدم باید برای آن وقت بگذارد.
 

چرا امروز نوازنده‏های تار و سه‏تار ما، همه شبیه یک نوازنده ساز می‌‏زنند؟ این ایراد بزرگی است.

شاید ما الان فقط یک نوازنده‏ تار و یا کمانچه‏ی معروف داشته باشیم. اما فقط او نیست. همه می‌‏خواهند یک نفر باشند. در حالی‏که ما صد‌ها یا ده‏‌ها استیل تارنوازی در ایران داشته‏ایم. استاد مجد، استاد بیگجه‏خانی، آقای لطفی، آقای علیزاده، آقای علی‏اکبر خان شهنازی، یا آقای جلیل شهناز، هرکدام استیل خاص خود را داشته‏اند. این چیزی است که امروز در موسیقی‏مان نداریم. چون همه می‌‏خواهند مثل استاد علیزاده ساز بزنند. البته این تقصیر استاد علیزاده نیست. چون ایشان خیلی خوب‏اند، همه می‌‏خواهند مثل ایشان ساز بزنند. ولی این را باید درک کرد که استیل‏های مختلف دیگری هم هست، باید رفت کار کرد و آن‏‌ها را یاد گرفت. موسیقی ما نباید فقط یک‏جور باشد. باید برگردیم و از غنایی که موسیقی ما داشته، یاد بگیریم.

ایمیل گزارشگر:
[email protected]
 

عکس‌ها: ایرج ادیب‌زاده
 

در همین زمینه:
::گزارش‌های ایرج ادیب‌زاده در قلمرو سیاست و فرهنگ و اجتماع در رادیو زمانه::