منوچهر یکتایی یکی دیگر از پیشگامان نقاشی معاصر ایران به حساب میآید. او علاوه بر نقاشی در نوشتن شعر نیز دستی توانا دارد، و ویژگی اصلی آثارش در نقاشی و شعر بیتکلفی است.
منوچهر یکتایی متولد سال ۱۳۰۱ در تهران تحصیلات خودش را در دانشکده هنرهای زیبا نیمه تمام رها کرد، اما پس از آن تحصیلات خود را در فرانسه و آمریکا به پایان رساند.
او اولین نمایشگاه انفرادی خود را در سال ۱۳۳۰ در نیویورک بر پا کرد و خیلی زود کارهایش در محافل هنری نیویورک مورد توجه قرار گرفت. چند سال بعد آثار او در شهرهای دیگری چون واشینگتن، شیکاگو و بالتیمور به نمایش درآمد و موزه هنرهای مدرن نیویورک نیز یک تابلو و دو طرح را از او خریداری کرد.
منوچهر یکتایی به آسانی به عنوان یک هنرمند ایرانی جایگاه خودش را در مکتب نقاشان نیویورک در کنار هنرمندان بهنامی چون جکسون پالک و دکونیک تثبیت کرد. در مقالاتی که همان سالها در مجلات هنر بینالملل و رینگ چاپ شده، درباره آثار او نوشته شده است:
“منوچهر یکتایی نقاش خوشبختیها و حالات خوش و ظریف جهان ماست و در حالی که با شیوهای نو کار میکند رمانتیسم و شادیهای زندگی را فراموش نکرده است، مثل این است که اصلاً به درد و رنج کاری ندارد و از این تأثری که بسیاری از افراد انسانی را میسوزاند و رنج میدهد باخبر نیست و در جهانی ورای عادی سیر میکند.”
منوچهر یکتایی، نقاش خوشبختیها و حالات خوش
تأکید منتقدان همچنین بر وجه تمایز اوست برای استفاده از رنگهای زنده و خصوصاً رنگ سفیدی که زنده و وسیع در آثارش خودنمایی میکند.
آثار، کلمهها، رنگها، سفیدی و ترکیببندی همه در کارهای یکتایی به راستی یکتا و بیمانند است و شبیه نداشته. او در خلق آثارش به هیج سبک و شیوهای پایبند نبود، راحت و آسان آنچه را خواسته جستوجو کرده است تا فضا و لحن خودش را تجسم ببخشد.
در کارهای یکتایی هیچ محدودیت یا مرزی دیده نمیشود، او طبیعت و آدمهایی را خلق کرده است که زیبایی، نشاط و بار نوآوری دارند. او با رنگهای پرانرژی و زنده داستانسرایی کرد و با پرهیز از پیچیدگی، تصاویری جاندار را در متن زندگی بازآفرید، آبستره کار کرد اما فیگورهایش را هم کنار نگذاشت؛ سبکها را با هم آمیخت و شیوههایی نو بنیان گذاشت.
بیشتر آثار منوچهر یکتایی در موزههای آمریکا و اروپا و مجموعههای خصوصی نگهداری میشوند.
از منوچهر یکتایی تاکنون سه مجموعه شعر با عنوانهای “فالگوش”، “کارنامه سیمرغ”، “حنظل و خوی کاغذ سفید” نیز منتشر شده است.
منوچهر یکتایی خود درباره شعرهایش گفته است: “من در شعر اصلاً به سبک معتقد نیستم و میتوانم بگویم آنچه به آن اعتقاد دارم نفس شعر است و سبکی را انتخاب نکردهام که به آن سبک شعر بگویم، بنابراین قوانین و قواعد شعر از نظر من منتفی است و دربند هیج یک از آنها نیستم و من حتی اصلاً به خود نامگذاری آنچه را مینویسم و دیگران به آن شعر اطلاق میکنند اعتقادی ندارم. فقط گاهی احساس میکنم که احتیاج دارم چیز بنویسم، این نوشته را چه شعر بخوانند و چه نثر، در حقیقت تفاوتی ندارد و آنچه مهم است بیان حالت به وسیله کلمات است.”
در پایان “شعر مهاجر” از منوچهر یکتایی را با هم میخوانیم:
فضای اتاق
فضای او نیست
نه زمین، سرزمین زادگاهیاش.
آشوب است در خانهء پدریاش
و نشانیِ خانهاش
تغییر کرده از تصویرِ نشانیِ خاطرش
او در جوانیِ خود نیست دیگر
و طولِ راه-نه خستهاش کرده-
بیمیلش میکند
جز از نزدیکی با تنهایی سود نمیبرد
و این
به دلخواهِ او نیست که پریشان شده
به لبهیی مینشیند
چمدانش بر رانش
و چمدانِ یادش را، میبندد میگشاید:
“شعلش در وزارتخانهء درهها
و حسابِ خصوصیِ بانکیاش
در آسمانِ آفتابگزان
و سقف سوراخهای آفتابرسانِ بازارها”
چمدانش را میبندد میگشاید میبندد
و سرمایهاش اینک
با اُفتی اندک بر قامتش
در قدم زدن به پیشمغازههای خیابان
و ایستادن
و رفت
و بازگشتن
و شب اگر هزار تکّه روشنی از بالا دارد
و روزِ او
و خانهاش
و زمینش
با وقتِ او
و مقصد
و میلش
فعلاً دو سوی معاملهاست
با هم درست حسابنشدنی
و چمدانش را بر رانش
میگشاید او
اینجا
اجازه اقامت دارد او.
از فصلنامه “بررسی کتاب”، به سردبیری مجید روشنگر، شماره ۱۴، کالیفرنیا، لسآنجلس
ویدئو: پارهای از آثار منوچهر یکتایی، نقاش خوشبختیها و حالات خوش
یاسلام
خانم نگارنخعی با تشکر از معرفی کوتاه و مفید از هنرمندان نقاش ایرانی، برای من نقاش ایرانی مهاجر این معرفی ها
بسیار سودمند است. موفق باشید
منوچهر آلمان
کاربر مهمان منوچهر آلمان / 23 January 2012