سریال پایتخت ۵ در حالی به پایان رسید که عمده انتقادها به آن سیاسی و متمرکز بر نقش موسسه فرهنگی اوج وابسته به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در تولید آن و حجم بالای تبلیغات ایدئولوژیک حکومت ایران با کشاندن ماجراهای خانواده نقی معمولی به سوریه و رویارویی با داعش بود. اما این سریال پر مخاطب که چند سال است مخاطبان نوروزی تلویزیون ایران را به خود جلب کرده، مانند اغلب تولیدات این سازمان از یک بعد دیگر هم سیاسی است: شیوه بازنمایی زنان در این مجموعه و ترویج سکسیسم و نابرابری جنسیتی. با این حال در هیاهوی نبردهای مجازی در شبکه‌های اجتماعی که این روزها حجم اصلی انتقادات و بحث‌های اجتماعی در آنها مطرح می‌شود، موضوع زنان کمترین توجه را برانگیخته و یا اگر مطرح شده، از سوی گروه معدودی مطرح شده که همواره به این شیوه نمایش زن در تلویزیون دولتی ایران انتقاد دارند.

انتقادها به سریال پایتخت نوروز ۱۳۹۷ با انتقاد به نحوه مطرح شدن موضوع ازدواج کودکان در آن شروع شد. در این سری از سریال، دختران دوقلوی نقی محمودی به نوجوانی رسیده‌اند و یکی از شخصیت‌های فرعی سریال آنها را برای بستگان دوقلوی خود خواستگاری می‌کند. خواستگاری از دختران نوجوان اما با مخالفت پدر خانواده روبه‌رو می‌شود؛ اما نه از این بابت که آنها هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده‌اند – پدر هیجان زده است که دخترانش به سنی رسیده‌اند که برایشان خواستگار می‌آید. اما او با این ازدواج مخالف است چون خواستگاران را مناسب فرزندانش نمی‌داند.

به هر حال با واکنش مخاطبان به عادی‌سازی ازدواج کودکان در این سریال، در نهایت تولیدکنندگان تصمیم می‌گیرند تا این موضوع را در قسمت دهم این سریال با بیان مخالفت جدی پدر و مادر با ازدواج فرزندان‌شان حل کنند. گرچه سازندگان سریال ادعا کردند که قصدشان از طرح موضوع مخالفت با آن بوده است اما مطرح کردن یک آسیب‌ اجتماعی مثل ازدواج کودکان بدون اینکه به طور صحیح نقد شود و مشکلات و آسیب‌های کودک-همسری را مطرح کند، جنبه خطرناک تبلیغی پیدا می‌کند.

اما ازدواج کودکان تنها مساله سکسیستی مطرح شده در این سریال نیست. روابط نابرابر زن و مرد و تحت سلطه بودن زنان از تم‌های اصلی این سریال و نمونه‌های مشابه در تلویزیون ایران است. زنان در سریال‌های ایرانی، وابسته، نادان، تجمل پرست و مادی تصویر می‌شوند و زن خوب، زنی است که هرچه بیشتر وابسته به سنت و مذهب باشد. در این سریال هم زنان ویژگی خاصی ندارند جز اینکه همان کلیشه‌های مرسوم درباره زنان را ترویج دهند. زنان در نسبت با مردان تعریف می‌شوند و مرد در جایگاه همسر، پدر و پسر و برادر، نسبت به زنان غیرت دارد. این تصویر را می‌توان در روابط نقی با خواهرش و در نسبت پسر فهیمه با مادرش دید. آنها نسبت به ازدواج مجدد فهیمه حساسند و آن را در چارچوب غیرت خود نمی‌پسندند. اساسا زن بیوه شوهر از دست داده، به مایملک مردان تبدیل می‌شود و حتی پسری که با الگوهای مورد نظر سیمای جمهوری اسلامی نمی‌خواند، می‌تواند برای مادر خود تصمیم‌ بگیرد یا اظهارنظر کند.

تنها استثنای این سریال، هما، همسر نقی معمولی بوده که در دوره‌های قبلی این سریال شخصیتی نیمه مستقل، متفاوت و در حال تکامل از خود نشان داد اما حتی او هم در این سری، به دنبال وقوع تصادفی دچار تغییرات روحی شده به نحوی که از ورود به شورای شهر که قبلا با تلاش خود موفق به آن شده بود بازداشته شده و در سری جدید، گرفتار احساسات ناشی از ترس از تصادف و سقط جنین است و شخصیت او به نسبت قبل، ضعف پیدا کرده است.

اما اوج برخورد سکسیستی و نگاه ابزاری به زن را می‌توان در قسمت‌های مربوط به مواجهه قهرمانان سریال با داعش دید. در این بخش‌ها نه تنها اغلب مردان هستند که از خود رشادت به خرج می‌دهند و با داعش می‌جنگند بلکه زنی که به عنوان عضو جدا شده داعش حضور دارد و گاهی به تیراندازی و مبارزه مشغول است باز در تعریف زن فریب‌خورده‌ای مطرح می‌شود که در سن کم، فریب حرف‌های عاشقانه را خورده، از خانه گریخته و به همسر داعشی‌اش پیوسته و پس از مرگ او، به طعمه جنسی اعضای داعش تبدیل شده که می‌خواسته‌اند او را به نوبت به همسری بگیرند. این زن نیز با دلسوزی زنان سریال روبه‌روست که او را موجودی بدبخت تصور می‌کنند.

اوج نگاه ابزاری به زن در این سریال اما در تبلیغات صریح و مستقیم سازندگان آن در رابطه با حضور نظامی ایران در سوریه مطرح می‌شود. داعشی‌ها دختران نقی معمولی را «حوری» می‌خوانند و اینجاست که باز موضوع غیرت و ناموس به شدیدترین صورت خود دیده می‌شود. زن، ناموس است و حضور نظامی ایران با انگیزه دفاع از ناموس توجیه می‌شود. به همین دلیل است که کاربران وابسته به نظام جمهوری اسلامی به محض پخش این قسمت‌ها حضور خود را در شبکه‌های اجتماعی به اوج ‌رساندند و با مرثیه‌سرایی درباره حوری خوانده شدن زنان ایرانی، غیرت «حججی‌ها» را که ناموس ایرانیان را از دست داعش نشان دادند، تحسین ‌کردند.

با وجود این‌که تعدادی از کاربران شبکه‌های اجتماعی به استفاده‌های ایدئولوژیک از این سریال و حضور موسسه اوج در آن واکنش گسترده نشان دادند، اما انتقاد به جنبه‌های جنسیت‌زده آن چندان پررنگ نبوده است. به ویژه رسانه‌های رسمی و داخلی ایران و فعالان مدنی و زنان کمتر به این شیوه بازنمایی نقش زن می‌پردازند. هر چند بخشی از این کم‌توجهی را می‌توان به ممنوعیت طرح مسایل فمینیستی به شکل آشکار و مقابله جدی حاکمیت با آن مرتبط دید، اما به نظر می‌رسد بخش بزرگ‌تری از آن مرتبط با ناآگاهی عمومی جنسیتی است. در حالی که در واکنش به بازنمایی اقوام و مشاغل در سریال‌های تلویزیونی همواره حساسیت گسترده‌ای وجود دارد و به نظر می‌رسد اقوام و گروه‌های مختلف اجتماعی نسبت به بازنمایی موقعیت خود حساسیت ویژه‌ای دارند، اما جامعه زنان نسبت به تصویر ارائه شده از خود در تلویزیون کمتر حساسیت نشان می‌دهند و در عموم جامعه نیز در واکنش‌های خود کمتر به این جنبه‌ها توجه می‌کنند.