همزمان با آغاز سال نو میلادی ۲۰۱۲ باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا اعمال تحریم‌های جدید علیه برنامه‌ی اتمی ایران را امضاء کرد و تحریم‌های سخت‌تر ایران از سوی آمریکا جنبه‌ی قانونی به خود گرفت. این تحریم‌ها صنعت نفت ایران، بانک مرکزی و بخش‌های مالی ایران را دربرمی‌گیرد، به منظور جلوگیری از سرمایه‌گذاری ایران در برنامه‌های اتمی‌اش. بانکهای مرکزی خارجی هم که در خرید نفت با بانک مرکزی ایران معامله کنند، ممکن است مشمول محدودیت‌ها قرار گیرند.
 
از آقای دکتر حسن منصور استاد اقتصاد در مدرسه‌ی عالی اقتصاد و بازرگانی در پاریس می‌پرسم، تأثیر مهم این تحریم‌ها روی اقتصاد ایران و زندگی مردم ایران چه خواهد بود؟
 
 
 
تأثیرات کوتاه مدتش چنین خواهد بود که در بازار ارز ایران ایجاد هراس خواهد شد و ارزهای موجود هم عرضه نخواهند شد و به فروش نیز نخواهند رسید. در نتیجه از یکسو به علت کمبود عرضه و از سوی دیگر به علت این که مردم از افت قیمت ریال و کمبود ارز نگران هستند، قیمت بالا خواهد رفت که هم اکنون ما شاهد قیمت‌هایی در حدود هزار و ششصد تومان تا هشتصد تومان ؛ برای دلار در بازار ایران هستیم.
 
خلاف این که دولت اعلام کرده است که آن را پایین خواهد آورد و خلاف وعده‌های نادرستی که آقای رئیس جمهوری داده‌اند که اصولاً قیمت ریال را باید افزایش داد، این سیاست غلطی که سالها در پیش گرفته‌اند، به زیان اقتصاد ملی و به زیان ساختارهای اشتغال ملی در نتیجه ایجاد بیکاری در ایران است ، سعی کرده‌اند که ریال را به صورت تصنعی بالا نگه دارند.
 
ولی این امر فقط با قدرت عرضه‌ی دولت امکانپذیر بود. یعنی دولت می‌توانسته مقادیری ارز در بازار تزریق کند. امروز دست دولت از این بابت بسته‌تر است و چشم‌انداز این که درآمدهای دولت از بابت فروش نفت و دیگر وصولی‌های ارزی کمتر شود، به واقعیت نزدیکتر می‌شود، در نتیجه ارز در بازار بالا خواهد رفت.
 
تأثیرهای میان مدت این تحریم‌ها چه خواهد بود؟
 
در ایران سالانه بیش از دویست هزار نفر از مرزهای زنده و چالاک ایران از ایران فرار می‌کنند. ایران دچار خونریزی مغزی شده است. در نتیجه تأثیرهای درازمدت تحریم بسیار مخرب است، مخرب‌تر از هر جنگی که می‌توانست در کشور ما مستولی شود
 
تأثیرهای میان مدتش چنین است که وصول پول برای ایران نه غیرممکن، بلکه مشکل خواهد شد. این مشکل بودن بدین ترتیب است که برخی کشورها مثل روسیه و چین و احیاناً نظیر ترکیه و امارات به ایران کمک خواهند کرد که وصولی‌های خود را از بابت فروش نفت و دیگر کالاها را برگردانند و از سیستم بانکی آنها به ایران برسانند.
 
اگر این‌ها چنین کاری را کنند که قدر مسلم برخی را انجام خواهند داد، در برابر این کار هزینه‌ای را دریافت خواهند کرد. این هزینه و این سهم گرفتن ممکن است تا ۲۰درصد درآمدهای ارزی ایران را کم کند ؛ که هزینه‌ی بسیار گرانی‌ست.
 
نکته‌ی سوم این که خریداران نفت ایران در موضع چانه‌زنی قوی‌تری قرار خواهند گرفت و با ایران برای گرفتن تخفیف‌های بالاتر وارد مذاکره خواهند شد و این  وصولی‌های ارزی دولت از جمله قیمت نفت ایران را ، کاهش خواهد داد و این نیز در درازمدت به فرسایش ماتریال [مواد] باز بیشتر کمک خواهد کرد و قیمت ارز را بالا خواهد برد.
 
مسئولان سیاسی‌‌ـ نظامی جمهوری اسلامی گفته‌اند که در صورت اجرای تحریم فروش نفت ایران تنگه هرمز را خواهند بست. اما البته بعداً از این تهدید خود عقب‌نشینی کرده‌اند. اما اگر چنین تهدیدی عملی شود، چه پیامدهایی برای ایران خواهد داشت؟
 
این سخنان بسیار غیرمسئولانه است برای کشور، چون با سرنوشت یک ملت و یک مملکت دارد بازی می‌کند. این سخنان توخالی از سوی بالاترین مسئولان مملکتی در ردیف معاون رئیس جمهوری، واقعاً غیرمسئولانه  ادا می‌شود و به لحاظ دیپلماتیک زشت است.
 
زیرا توانایی بستن تنگه هرمز به لحاظ فنی برای ایران موجود است، ولی بسته‌ نگه داشتن آن ازعهده‌ی ایران خارج است.
 
بستن تنگه هرمز اعلام جنگی خواهد شد به کشورهای منطقه، به عمان که بخشی از تنگه هرمز مال اوست، به عربستان سعودی که نفت‌اش از آنجا به سوی بازارهای جهانی می‌رود، به عراق و به امارات که مقدار عمده‌ی نفت‌شان از آن طریق صادر می‌شود
 
یعنی ایران ممکن است در آنجا بخواهد چنین شیطنتی کند یا  افرادی بدون احساس مسئولیت ؛ در دستگاههای نظامی ایران بخواهند چنین کاری کنند، ولی انجام این کار همان و گرفتارشدن ایران همان.
 
یعنی عملاً این اعلام جنگی خواهد شد به کشورهای منطقه، به عمان که بخشی از تنگه هرمز مال اوست، به عربستان سعودی که نفت‌اش از آنجا به سوی بازارهای جهانی می‌رود، به عراق و به امارات که مقدار عمده‌ی نفت‌شان از آن طریق صادر می‌شود. بدین ترتیب چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. از سوی دیگر آمریکا هم اعلام کرده است چنین بسته‌ شدنی را تحمل نخواهد کرد.
 
بدین  ترتیب امیدواریم که چنین ماجراجویی‌هایی از سوی ایران اتفاق نیافتد، ولی اگر به آنجا برسد، بسته نگه داشتن تنگه هرمز به مدت بیش از ۴۸ ساعت برای ایران امکانپذیر نخواهد بود.
 
با وجود این که دلار آمریکا از مرز بی‌سابقه‌ی هزار و ششصد تومان و بیشتر هم  بالاتر رفته و ریال پول ملی ایران به ضعیف‌ترین اندازه‌ی خود رسیده، اما مردم هنوز قدرت خرید خود را حفظ کرده‌اند. بازار هم پر از کالاهای ارزان قیمت است. این تحریم‌های کنونی چه تأثیری روی قدرت خرید مردم در آینده خواهد گذاشت؟
 
ملاحظه کنید که این مسئله به چندین نکته‌ی اساسی مربوط  است. نخست به درآمدهای اسمی مردم یعنی حقوق و مزدی که  به پول جاری می‌گیرند.
 
این یک‌طرف قضیه است. از طرف دیگر نسبت به سطح عمومی قیمت‌ها که در شاخص قیمت‌ها منعکس می‌شود، قیمت ارز به چه طریق در زندگی مردم تأثیر می‌کند؟ از این طریق که اگر قیمت ارز بالا می‌رود، هم قیمت کالاهای مصرفی مردم بالا می‌رود و هم قیمت کالاهای سرمایه‌ای که در ساختن کارهای مصرفی مؤثر هستند.
 
درنتیجه قیمت ارز از این طریق منعکس می‌شود روی زندگی مردم. به‌طوری‌که در همین چند روز به گزارش سایت‌های مسئولان ایرانی، فروشندگان بسیاری کالاها را به دلار عرضه می‌کنند، به قیمت دلار بیان می‌کنند و این نشان می‌دهد که اعتماد مردم به پول ملی دارد از بین می‌رود.
 
علتش هم این است که ریال در این طول عمر جمهوری اسلامی، در این ۳۳ـ ۳۲ سال، در حدود چهارصد برابر خفیف‌تر شده است.
 
در داخل ایران پول ملی یک چهارصدم شده است، در خارج از مرزهای ایران یک دویست‌ام شده است. این نشان می‌دهد که قیمت ریال اکنون در حدود دو برابر به صورت تصنعی گران است
 
از سوی دیگر قیمت بین‌المللی پول ایران حدود یک دویست‌ام شده است. یعنی دویست برابر شکسته است. خود این شکافی را ایجاد می‌کند و مجال برای به اصطلاح Arbitrage  – داوری کردن – باز می‌کند. یعنی در داخل ایران پول ملی یک چهارصدم شده است، در خارج از مرزهای ایران یک دویست‌ام شده است.
 
این نشان می‌دهد که قیمت ریال اکنون در حدود دو برابر به صورت تصنعی گران است و چون بازار این را می‌فهمد و مردم حس می‌کنند، به این ترتیب هر مجالی که پیش آید که در آنجا دولت نتواند با تزریق ارز از قیمت تصنعی ریال حمایت کند، قطعاً قیمت ریال افت خواهد کرد تا جایی که یک روزی در بازار آزاد قیمت تعادلی خود را پیدا کند که من برآورد می‌کنم این قیمت تعادلی امروز در حدود دوهزار و پانصد تومان برای یک دلار خواهد بود.
 
و پرسش پایانی من تأثیر کمی دورتر این تحریم‌های تازه آمریکاست.
 
تأثیر دورتر تحریم‌ها فاجعه‌‌آمیز است. در یک کلام. علی‌رغم مواضعی که مسئولان درجه اول کشور می‌گیرند و حرفهای بسیار غیرمسئولانه‌ای که می‌زنند، تحریم مخرب‌تر از جنگ است. تحریم پایه‌های اقتصاد را فرسایش می‌دهد.
 
تحریم ایجاد بیکاری می‌کند. تحریم کشور را از واردشدن تکنولوژی محروم می‌کند. تحریم کشور را از سرمایه‌گذاری محروم می‌کند. تحریم دسترسی دانشمندان و جوانان ایرانی را به منابع علمی و تحقیقی و پژوهشی درجه اول جهان قطع می‌کند.  تحریم کشور را به حالت عقب مانده تر برمی‌گرداند.
 

اگر ویرانی‌های جنگ مثلاً در ژاپن یا در آلمان بعد از جنگ جهانی دوم در عرض چهار تا شش سال ترمیم شد، آثار ترمیم بسیار بسیار دورتر از این می‌رود.

برای این که مثلاً در آلمان به علت ویرانی شدن کشور دانشمندان‌شان عموماً از بین نرفتند، نظام آموزشی‌شان از بین نرفت. در حالی که در ایران سالانه بیش از دویست هزار نفر از مرزهای زنده و چالاک ایران از ایران فرار می‌کنند. ایران دچار خونریزی مغزی شده است.

در نتیجه تأثیرهای درازمدت تحریم بسیار مخرب است، مخرب‌تر از هر جنگی که می‌توانست در کشور ما مستولی شود.