شهرنوش پارسیپور – کهآن – وحشتناک (آب) /سهخطی بالائی: آب وحشتناک (خطر) /سهخطی پائینی آب وحشتناک (خطر) /این ششخطی متشکل است از دو سه خطی “که آن”. این یکی از هشت شش خطیست که یک علامت در خودش تکرار میشود.
سه خطی که آن به معنای غوطهور شدن است. یک خط یانگ در میان دو خط یین غوطهور شده و توسط آنها، همانند آب در فرکند (دره عمیق و باریک) جمع شده است. سه خطی که آن در عین حال پسر میانیست. واکنش (پذیرا) بر خط میانی که کنش باشد، حاکم شده است، و پس، که آن گستره مییابد. به صورت یک انگاره این نمایشگر آب است؛ آب که از بالا میآید و در جنبش در روی زمین، در نهرها و رودخانهها به تمامیت هستی زندگی میبخشد.
کهآن در جهان انسانی نمایشگر قلب است، روح که میانه بدن در بند است، که به این دلیل اصل روشن در میانه تاریکی در بند است. از آنجایی که سه خطی تکرار شده است، معنایی اضافی پیدا میکند، “تکرار شدن خطر”. از این قرار ششخطی متوجه ویژگی بخشیدن به موقعیتی نه ذهنی، بلکه عینیست که باید به آن آموخته شد. چرا که خطر در یک حالت ذهنی هم به معنای بیباکی و هم به معنای مکر است. از آنجایی که یک فرکند نیز نماد خطر است؛ پس این موقعیتیست که انسان همانند آب در دره عمیق و باریک در حرکت است، و همانند آب، اگر درست عمل کند میتواند بگریزد.
داوری
وحشتناک تکرار میشود.
اگر صمیمیت داشته باشید در دل خود موفق هستید
و هر کاری که میکنید به موفقیت میرسد.
در جریان تکرار خطر ما به آن آموخته میشویم. آب نمایشگر رفتار درست در چنین شرایطیست. آب جاریست و همه نقاطی را که در آن جاریست پُر میکند؛ از هیچ نقطه خطرناکی جا خالی نمیکند و از غوطهور شدن ابائی ندارد، و هیچ چیز باعث نمیشود تا طبیعت حقیقی خود را گم کند. در هر شرایطی نسبت به خود صادق است.
انسان برتر نگران این است که خیر بودن بایستی یک ویژگی تثبیت شده شخصیت باشد و نه یک رویداد اتفاقی و منزوی
درست همانند اینکه اگر شخص در برخورد با مشکلات صمیمی باشد قلب او در معنای وضعیت پیش آمده نفوذ میکند. و همین که ما به رمز درونی مشکلات پی ببریم عملی که انجام میدهیم به طور طبیعی منجر به موفقیت میشود. در خطر آنچه به حساب میآید انجام حقیقی کاریست که باید به انجام برسد –دقیق بودن- و پیش رفتن، به گونهای که در خطر غرق نشده و نابود نشویم.
خطر اگر به درستی به کار گرفته شود میتواند در مقام ایمنیسنجی معنای مهمی پیدا کند. از این قرار آسمان با بلندای مخاطرهانگیزش علیه هر تهاجم و تسخیرشدنی ایمن است، و زمین دارای کوهها و جریانهای آبیست که کشورها را با خطرات خود از هم جدا میکند. از این قرار فرمانروایان نیز با استفاده از خطر خود را علیه حملات از خارج و اغتشاشات داخلی ایمن میکنند.
انگاره
آب بیوقفه جاریست و به هدف خود میرسد:
این انگاره وحشتناک مکرر است.
از این قرار انسان برتر در پاکدامنی خود راه میرود
و درگیر حرفه آموزاندن است.
آب در جاری مدام به هدف خود میرسد. آب پیش از جاری شدن همه فرورفتگیها را پر میکند. انسان برتر از این مثال پیروی میکند؛ او نگران این است که خیر بودن بایستی یک ویژگی تثبیت شده شخصیت باشد و نه یک رویداد اتفاقی و منزوی. درست به همین شکل در آموزش دادن به دیگران هر چیزی بستگی به تداوم دارد، چرا که در جریان تکرار است که شاگرد آموزه را نهادینه میکند.
خطها
شش در خط آغازین یعنی:
تکرار وحشتناک.
شخص در هاویه به گودالی میافتد.
بداقبالی.
یک انسان در عادت کردن به رشد آنچه که خطرناک است میتواند به سادگی به خود اجازه دهد که به بخشی از آن تبدیل شود. او با آن خویشاوند شده و به شر خو میکند. در چنین حالتی راه درست را گم کرده و نتیجه طبیعی بداقبالیست.
نه در خط دوم یعنی:
هاویه خطرناک است
شخص باید بکوشد تنها چیزهای کوچکی بهدست آورد. هنگامی که ما در خطر هستیم نبایستی بکوشیم، بهرغم شرایط، بیدرنگ از آن بیرون بیائیم؛ در نخستین مرحله بایستی به این قانع باشیم که توسط آن غرق نشویم. ما بایستی به آرامش شرایط زمان را سنجیده و با به دست آوردن چیزهای کوچک راضی باشیم، چرا که زمانه به گونهایست که چیز بزرگی به دست نمیآید. یک چشمه در آغاز و پیش از آنکه راه خود را باز کند آب کمی دارد و گلآلود است.
شش در خط سوم یعنی:
پیش بردن و پس بردن هاویه در هاویه.
در خطری اینچنینی در آغاز مکث کرده و منتظر شوید،
در غیر این صورت در گودالی در هاویه خواهید افتاد.
بدین نحو عمل نکنید.
در اینجا هر گامی به پیش یا به پس راهبر به خطر خواهد بود. گریختن غیر ممکن است. پس در نتیجه ما نباید گول عمل کردن را بخوریم، چرا که در نتیجه به ژرفای خطر اندر میافتیم، هرقدر که بودن در این حالت نامطلوب است اما ما باید آنقدر منتظر بشویم تا راه خود را نشان بدهد.
شش در خط چهارم یعنی:
یک تنگ شراب، یک کاسه برنج با آن؛
ظرفهای سفالی
به سادگی از میان پنجره به دست داده میشود.
بدون شک هیچ سرزنشی در این نیست.
در زمانهای خطر تشریفات آئینی کنار گذاشته میشود. مسئله هرچه باشد صمیمیت بیشترین اهمیت را دارد. اگرچه به عنوان یک قاعده برای یک صاحب منصب رسم این است تا پیش از منصوب شدن یک سلسله هدایا و معرفینامههای مقدماتی را تقدیم کند، اما در اینجا همه چیز در نهایت سادگی به انجام میرسد. هدایا بیاهمیت هستند، هیچکس ضامن او نیست، او خود معرف خود است؛ اما هیچ کدام از اینها اسباب حقارت نخواهد شد اگر که در هنگام خطر نیت صادقانهای بر مبنای کمک متقابل وجود داشته باشد.
در اینجا ایده دیگری نیز پیشنهاد میشود. پنجره جائیست که نور از آن داخل اتاق میشود. اگر در زمانهای مشکل ما میخواهیم شخصی را به روشنگری برسانیم، باید با آن آغاز کنیم که در خودش روشن است و به سادگی میتوان از اینجا آغازید.
نه در خط پنجم یعنی:
هاویه تا نهایت سرریز نشده است،
بلکه تا حاشیه بالا آمده است.
سرزنشی نیست.
خطر زمانی میآید که شخص بیش از حد جاهطلب است. آب در جهت خروج از فرکند از پائینترین نقطه حاشیه بالاتر نخواهد رفت. به همین ترتیب یک انسان هنگامی که در خطر است در خطی اقدام به عمل میکند که کمترین مقاومت را دارد؛ بدین ترتیب به هدف خود خواهد رسید. در چنین زمانهائی کارهای بزرگ نمیتوان انجام داد؛ تنها کافیست که از خطر برهیم.
شش در بالا یعنی:
محدود شده با طناب و ریسمان،
گیر کردن میان دیوارهای پرتیغ و خار زندان.
برای سه سال شخص راهی پیدا نمیکند.
بداقبالی.
شخصی که به افراط در خطر است راه راست را گم کرده و غوطهور در گناهان غیر قابل علاج هیچ چشماندازی برای فرار ندارد. او همانند جنایتکاریست که در غل و زنجیر پشت دیوارهای تیغ دار زندان نشسته است.
در همین زمینه:
::برنامههای رادیویی شهرنوش پارسیپور در رادیو زمانه::
::وبسایت شهرنوش پارسیپور::