در مرکز شهر بروکسل، پایتخت اتحادیه اروپا، در خانه پناهجویان. انسان‌هایی با فرهنگ‌های مختلف که سال‌هاست در انتظار دریافت اجازه اقامت‌اند. مسئولان با درخواست بسیاری از آن‌ها موافقت نکرده‌اند و آن‌ها حالا در انتظار اخراج از بلژیک‌اند. دیمیتری فرهولست، یک روزنامه‌نگار کنجکاو برای درک وضع پناهجویان به شکل یک پناهجو در کنار آن‌ها زندگی می‌کند. حاصلِ گزارش تحقیقی او رمانی است به نام «هتل پرابلمسکی» که اکنون به ترجمه کوشیار پارسی توسط نشر آفتاب منتشر شده است.

نمایی از فیلمی که بر اساس رمان «هتل پرابلمسکی» به همین نام ساخته شد و به نمایش درآمد

«هتل پرابلمسکی» دومین رمان دیمیتری فرهولست روزنامه‌نگار و نویسنده نام‌آشنای هلندی درباره بحران پناهجویی در اروپای مرکزی‌ست. این رمان نخستین بار در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و تاکنون به ۱۰ زبان از جمله به فارسی ترجمه شده. فرهولست که در یتیم‌خانه پرورش پیدا کرده، با رمان «فضاحت چیزها» به شهرت جهانی رسید. بر اساس هر دو این رمان‌ها – «هتل پرابلمسکی» و «فضاحت چیزها» – دو فیلم سینمایی هم ساخته شده است.

داستان از دریچه چشم چند پناهجوی بی‌کس و کار در بروکسل روایت می‌شود. آنچه که زندگی اجتماعی آن‌ها را در کنار هم سامان می‌دهد و به یک معنا چفت و بست این شخصیت‌ها از فرهنگ‌های مختلف در ساحت رمان است، پناهجویی‌ست به نام بیپُل که  به عنوان مترجم پناهجویان را در پیچ و خم‌های اداری همراهی می‌کند. او که ناظر بر یک زندگی موقتی بی‌هیچ چشم‌اندازی از آینده است، آمد و شد پناهجویان زیادی را از سر گذرانده. با ورود یک دختر جوان پناهجو از روسیه زندگی بیپل متحول می‌شود، به او دل می‌بازد و برای مدتی کوتاه چشم‌اندازی از با هم بودن و خوشبختی در مقابل دیدگانش قرار می‌گیرد.

«هتل پرابلمسکی» نوشته دیمیتری فرهولست به ترجمه کوشیار پارسی، نشر آفتاب

شخصیت‌ها در این رمان از برخی لحاظ گروتسک‌اند و به همین جهت داستان هم از طنزی سیاه بی‌بهره نمانده. برای مثال می‌توان از «ژنرال توماتسکی» یاد کرد: پناهجویی که از نگاه کردن به گوجه فرنگی گرفتار تهوع می‌شود و برای همین هم به او لقب ژنرال گوجه‌فرنگی را داد‌ه‌اند. یا ایگور که با پشتکاری حیرت‌آور می‌خواهد زبان فرانسه بیاموزد فقط با این آرزو که شاید روزی لژیون خارجی فرانسه او را استخدام کند. یا یک جوان عرب که در به در در پی زنی‌ست بلژیکی که با او ازدواج کند و با تکیه بر او بتواند اقامت بلژیک را به دست بیاورد. این شخصیت‌ها در دنیای ذهنی خودشان در یتیم‌خانه‌ای زندگی می‌کنند که به نام خانه پناهجویان می‌شناسیم. این مکان در رمان «هتل پرابلمسکی»، از حد خبرهای روز درباره بحران پناهجویی بسیار فراتر می‌رود و چهره‌ای انسانی و ملموس پیدا می‌کند:

«یک کامیون با هشت پناه‌جوی مرده را گرفته‌اند. در وکسفورد، ایرلند. جسدها در حال حاضر شناسایی نشده‌اند، اما معلوم شده است که آنان در بندر بروژ سوار شده بودند. البته. همه در این‌جا می‌دانند، از این‌جا تا کوه‌های قفقاز می‌دانند، مردم تو انبارهای کوکایین تاجیکستان هم از این حرف می‌زنند: کنترل مرزی در بندر بروژ وحشت‌ناک است، حتا قاچاق‌چی‌ها که همه‌ی دارایی و زندگی‌مان را در اختیارشان گذاشته‌ایم تا بگذارند ترانه‌ی ‘The Withe Cliffs Of Dover’ بخوانیم هم می‌دانند که تو در هیچ جایی به‌تر از جعبه ‌بارها در کشتی بر دریای شمال نمی‌توانی خفه بشوی. اما آن حرام‌زاده‌ها می‌توانند تو را سوار کشتی کنند که به انگلستان می‌رود – که پول براش داده‌ای- و نه ایرلند. ایرلند آخر دنیاست وقتی توی بشکه نشسته باشی، هیچ آدمی دوام نمی‌آورد. حالا که اصلن. به چریبی گفته بودیم که حالا وقت مناسبی نیست بروی خودت را تو بارگنج قایم کنی.»

کوشیار پارسی از نویسندگان، منتقدان و مترجمان باسابقه ایران است. او که در هلند زندگی می‌کند، پیش از انقلاب به داستان‌نویسی و نقد ادبی روی آورد. در سال‌های دهه ۱۳۶۰ تا اواسط دهه ۱۳۷۰ داستان‌ها و نقدهای او در فصل‌نامه‌های ادبی تبعید، به ویژه در نشریه «اندیشه آزاد» (به کوشش مرتضی ثقفیان) منتشر می‌شد. «ضیافت»، «سیتکا»، «شه‌چهر»، «چلاق» و «بوسه در تاریکی» از آثار متعدد او در زمینه ادبیات داستانی‌ست.

بیشتر بخوانید: