شهرنوش پارسیپور – تا کوآ – فشار زیاد/سه خطی بالائی دریاچه، شادی آفرین/سه خطی پائین باد، آرام/این شش خطی از چهار خط قوی در درون و دو خط ضعیف در بیرون شکل گرفته. هنگامی که قوی در بیرون و ضعیف در درون است، همه چیز خوب است و چیزی خارج از تعادل نیست.
اینجا، اما جریان واژگونه است. شش خطی نمایشگر تیر سقفیست که در میانه کلفت و قوی و در پایانهها بسیار ضعیف است. این وضعیت قابل دوامی نیست؛ باید عوض شود؛ باید بگذرد، یا بداقبالی نتیجه آن خواهد بود.
داوری
فشار زیاد.
تیر حمال سقف تا حد شکستن خم شده است.
به نفع است که شخص به جایی برود.
موفقیت.
وزن (تیر) بزرگ از حد گذشته است. تیر برای توان تکیهگاهها بسیار سنگین است تیر حمال که کل بام به آن تکیه دارد، تا حد شکستن خمیده شده؛ چرا که دو پایانه تیر حمال ضعیفتر از آن است که سنگینی را تحمل کند. این یک موقعیت و زمان استثنائیست؛ از این قرار محاسبهای فوقالعاده الزامیست. لازم است، هرچه زودتر بهتر، راهی برای گذار پیدا کرد و دست به عمل زد. این موفقیت را نوید میدهد. چون از آنجایی که عنصر قوی گستردهتر است، و در میانه قرار گرفته و مرکز ثقل را به وجود آورده، پس از یک انقلاب نباید ترسید. هیچ چیز به ضرب زور به دست نمیآید. مشکل، باید با نفوذ کردن آرام در معنی وضعیت حل شود (هم چنانکه این صفت “سون”، سه خطی درونیست)؛ بعد از آن ایجاد تغییر در شرایط دیگر موفقیتآمیز خواهد بود. این طلب برتری حقیقی میکند؛ از این قرار زمانی که فشار زیاد وجود دارد زمانی تعیین کننده است.
انگاره
دریاچه تا روی درختان بالا آمده است:
این انگاره فشار زیاد است.
از این قرار انسان برتر، هنگامی که تنها میماند،
نگران نیست.
و اگر مجبور به ترک دنیا باشد،
نمیترسد.
زمانهای غیر عادی که فشار زیاد است، همانند هنگامیست که دریاچه تا سر درختان بالا میآید. اما چنین شرایطی موقتیست. دو سهخطی اشاره دارد به حالت ویژهای که در این زمانهای استثنائی بهوجود میآید: نماد سه خطی “سون” درخت است، که حتی اگر تنها باشد محکم باقی میماند، و ویژگی “توئی” شادی آفرینیست که حتی اگر مجبور به ترک دنیا باشد نمیترسد.
خطها
شش در آغاز یعنی:
گستراندن حصیرهای سپید در زیر.
سرزنشی نیست.
انسان مسئول در جریان ایجاد رابطه دوستانه با مردم فرودست میکوشد بر شرایط احاطه داشته باشد. اما اگر به جای کار کردن برای همه، از شرایط سوءاستفاده کرده و برای موفقیت و قدرتیابی فردی عمل کند به دامن حقارت میافتد.
هنگامی که یک انسان آرزو دارد در زمانهای غیر عادی کار بزرگی بر عهده بگیرد، باید به شدت محتاط باشد، همچنان که شخص وقتی چیزهای سنگینی را روی زمین میچیند، حصیر زیر آنها میگذارد، که در نتیجه شکسته نخواهند شد. این احتیاط، اگرچه مبالغهآمیز به نظر میآید اما اشتباه نیست. تعهدات استثنائی به موفقیت منجر نمیشوند مگر اینکه نهایت احتیاط در آغاز آنها انجام گرفته و زیر ساخت بنیاد آنها قرار گیرد.
نه در خط دوم یعنی:
یک سپیدار خشک از ریشه جوانه زده است.
یک مرد پیرزن جوانی میگیرد.
همه چیز در حال پیشرویست
چوب نزدیک آب است؛ از این قرار انگاره یک سپیدار خشک که از ریشه جوانه زده است. این یعنی دوباره جان گرفتن غیر عادی روند رشد. به همین شکل، هنگامی که مردی پیر با یک دختر جوان که تابع اوست ازدواج میکند همه چیز بر وفق مراد است. به رغم غیر عادی بودن شرایط، همه چیز در جهت خیر پیش میرود.
از نظرگاه سیاسی این به معنای زمانهای استثنائیست که شخص با نزدیک شدن به پائین، برای تلاش در جهت نوسازی ممکن، عمل خیری انجام میدهد.
نه در خط سوم یعنی:
تیر حمال سقف تا حد شکستن خم شده است.
بداقبالی.
این نمایشگر نوعی انسان است که در زمانهای فشار بزرگ بر پیشروی پافشاری میکند. او نصیحت هیچکس را نمیپذیرد، و در نتیجه دیگران نیز اشتیاقی به حمایت از او ندارند. به همین خاطر فشار زیاد شده و تا آنجا پیش میرود که ساختار چیزها را خم کرده یا شکننده میکند. غوطهور شدن ارادی در زمانهای خطر تنها فاجعه را شتاب میبخشد.
نه در خط چهارم یعنی:
تیر مهار شده است. خوشاقبالی.
اگر انگیزههای نهانی وجود داشته باشد باعث حقارت میشود.
انسان مسئول در جریان ایجاد رابطه دوستانه با مردم فرودست میکوشد بر شرایط احاطه داشته باشد. اما اگر به جای کار کردن برای همه، از شرایط سوءاستفاده کرده و برای موفقیت و قدرتیابی فردی عمل کند به دامن حقارت میافتد.
نه در خط پنجم یعنی:
یک سپیدار نیمه خشک گل میکند.
یک زن مسن شوهر میکند
سرزنشی نیست، ستایشی نیز نیست.
یک سپیدار خشکیده که گل بکند انرژیاش به تحلیل رفته و زودتر به انتهای کار خود میرسد. یک زن مسن ممکن است یک بار دیگر ازدواج کند، اما هیچ نوسازی صورت نمیگیرد. همه چیزها عقیم باقی میمانند. از این قرار اگرچه تمام جنبههای خوش آیند رعایت میشود، اما نتیجه نهائی صرفاً غرابت موقعیت است.
ترجمان این حالت در سیاست به صورت استعارهای این است که وقتی در زمانهای متزلزل ما ارتباط خود را با مردم فرودست کنار گذاشته و تنها ارتباط خود را با مردم بالادست حفظ میکنیم یک موقعیت نااستوار بهوجود میآید.
شش در خط بالا یعنی:
شخص باید به آب بزند.
آب از سر خواهد گذشت. بداقبالی.
سرزنشی نیست.
اینجا موقعیتیست که حالت غیر معمول به اوج میرسد. شخص شجاع است و آرزو دارد تعهد خود را، به رغم هرچه که اتفاق بیفتد، انجام دهد. این راهبر به خطر است. آب از سر شخص میگذرد. این بداقبالیست. اما شخص آماده است زندگیاش را بدون سرزنش فدا کند تا خیر و درستی غلبه کند. چیزهایی وجود دارد که از زندگی انسان مهمتر است.
در همین زمینه:
::برنامههای رادیویی شهرنوش پارسیپور در رادیو زمانه::
::وبسایت شهرنوش پارسیپور::