احمد اعتمادی – به تازگی انتشارات مروارید مجموعه شعر بسیار فروتنی از آزاده طاهایی منتشر کرده است. این مجموعه که “نام تو زخم من است” نام دارد، مجموعهایست از بیش از ۶۰ شعر، با حال و هوایی کاملاً متفاوت از جریانهای مسلط شعری.
انتشارات مروارید در ۴۰ سال گذشته همواره پیشنهادهای خوبی در شعر فارسی به خوانندگانش معرفی کرده است. “نام تو زخم من است” یکی از قابل تأملترین مجموعه اشعاریست که این روزها روی پیشخوان کتابفروشیها میتوان سراغ گرفت.
جریانهای شعری همواره طرفداران پر و با قرص داشته و دارد و خواهد داشت. اما این هم واقعیت دارد که همیشه عدهای در خلوت و برکنار ازین هیاهوها بهسادگی فقط میخواهند دنیای شعری خودشان را بیان کنند. “نام تو زخم من است” از این قلمرو میآید: قلمرو سکوت، خلوتگزینی و تأملهای شاعرانه پیرامون مفاهیمی مانند مرگ و زندگی در متن زندگی روزانه انسانی که ما باشیم. به همین دلیل هم امید آن میرود که در سالهای نیامده از این دفتر شعر به عنوان یک تلاش شریف و صادقانه در متن هیاهوهای شعری یاد کنند.
تنها مرگ زنده است
همان که نامش را میدانم
و بر چهرهاش نقابی گذاشته است
فرازی از شعر “فراموشی” از مجموعه “نام تو زحم من است”، ازاده طاهایی، انتشارات مروارید
دنیای شعری طاهایی چنان آرام است که باید مراقب باشیم آرامش او را با چنین احکامی به هم نریزیم. چون همیشه این خطر وجود دارد که شعر به خواننده خیانت کند و او آنچه را که خودش میپسندد به شعر تحمیل کند. با اینحال گمان نمیکنم چارهای باشد جز تورق در یک دفتر شعر فروتن، خواندن آن و بازخوانی آن خواندهها و نسبت دادن دریافتها به دنیای شکننده شاعر خلوتگزین و برکنار از غوغاها و جریانسازیها و بحثهایی که همیشه با یک حادثه شعری غیرمنتظره به انتها میرسد.
اجازه بدهید، پیش از آنکه بیش از این چیزی را به شاعر این دفتر تحمیل کنیم، با هم سطری از شعر او را بخوانیم. طاهایی مینویسد:
“من،
هنوز در صف ایستادهام
و از خیانت نیمکتهای کلاس
دفترچههایم خونیست”
مثل این است که جنایتی اتفاق میافتد. ما در این دفتر نام این جنایتکار را کم کم کشف میکنیم. او در گستره جهان شعری طاهایی “مرگ” نام دارد. همازینروی تلاش شاعرانه طاهایی برای رویارویی با این جنایتکار هولانگیز نمیتواند چیزی باشد جز “عزا” در یک مفهوم سکولار و البته عمیقاً فلسفی. مثل این است که با تولد هر موجود زندهای جنایتی اتفاق میافتد و شاعر را عزادار “زندگی” میکند.
اغراق نکردهایم اگر بگوییم مهمترین و محوریترین درونمایه “نام تو زخم من است” مرگ است. تأمل در همین مفهوم “مرگ” به دنیای شعری طاهایی عمق میبخشد و آن را از شعر سیاسی، اجتماعی و عشقی این روزها متمایز میکند.
در شعری از این دفتر، شاعر به شمارههای تلفن فکر میکند، به تنهایی آنها و به رابطه بوق و اعداد و صدا در یک کار روزانه و تلاش انسان برای ارتباط گرفتن با دیگری به واسطه دستگاهی که به آن “تلفن” میگوییم. ببینیم طاهایی در این فعالیت روزانه و در نیاز ما به ارتباط گرفتن با هم چگونه تأمل میکند. او مینویسد:
پشت شمارهها هیچکس نیست
حتی در میان شمارههای تلفن
بعضی شمارهها از بقیه
تنهاترند
رابطه بوق و اعداد و صدا
ریزش اضطراب در خط
ریزش نفس در حرف
و تنهایی
که آخرین شماره است
بوق ممتد
تمام.
میبینم که این جنایتکار هولانگیز ، “مرگ” به سادگی و بدون آنکه متوجه حضور او بشویم، حتی در “تلفن کردن” به عنوان یک فعالیت ساده روزانه هم رسوخ کرده است. در آخرین سطر این شعر که فقط یک کلمه است، تمامیت “مرگ” به اتمام میرسد و قطعیت پیدا میکند. مگر وظیفه شاعر جز این است که از واژهها روزمرگی آنها را بگیرد و معنای پنهان آنها را بهشان بازگرداند؟ “تمام” در این شعر چنین واژهایست.
ویلیام کارلوس ویلیامز در شعری به نام “پنج” که از آن به عنوان یکی از آثار درخشان ادبیات آمریکا یاد میکنند، یک لحظه یک ماشین آتشنشانی را میبیند که عدد “پنج” را روی آن نقش کردهاند. این عدد ذهن او را پی مفهوم زندگی میبرد. “تمام” در این شعر با همان عدد “پنج” در شعر ویلیامز خویشاوند است. اگر “پنج” در شعر ویلیامز از تولد نشان دارد، در شعر طاهایی آن آغاز در تلاش ما برای ارتباط گرفتن با هم به پایان میرسد.
و در شعر دیگری شاعر مینویسد:
جمله کلمه کم میآورد
برای یافتن کلمات
کتابها لالاند
و در شعری دیگر که از اشعار اعترافی این دفتر است، مینویسد:
دیگر نه میدید
نه از دهانش
حرفی میچکید
حالا سالهاست با مدادی نوکشکسته
دیوار زمان را خط خطی میکند.
ازین نمونهها که نشانگر تلاش شاعر در به بیان آوردن جهان پیچیده ذهنی اوست، در این کتاب فراوان میتوان یافت. در کنار این تلاش، چند شعر تغزلی که آنها هم البته از شکنندگی رابطه و گذرا بودن عشق نشان دارند و همچنین از چند شعر اجتماعی میتوان یاد کرد.
“بیفایده” که یک شعر خطابیست، یکی از اشعار اجتماعی این دفتر است. مثل این است که شاعر دخترکی را خطاب میکند. به او میگوید: بازی تمام شده. آرایش را تمام کن و دور لبانت با خون تازه خطی بکش و آنگاه:
تا زندهای
خاک سرزمینت را
در حافظه خراب تاریخ
سرفه کن
سویه خفیف طنزآمیزی که در همین تعبیر به ظاهر ساده “در حافظه تاریخ سرفه کردن” نهفته است، از دیگر ویژگیهای این دفتر به شمار میآید. یک طنز ریزبافت، بینهایت تراژیک و در همان حال به ظرافت طنز یک دخترک بازیگوش که در یکایک اشعار این دفتر مرگ و زندگی را به بازی گرفته است.
پیش از این انتشارات “آهنگ دیگر” نخستین دفتر اشعار طاهایی را انتشار داده بود. دفتر حاضر از نظر موضوعی در ادامه آن دفتر است. زبان شاعر در این مدت رو به سادگی نهاده و در همان حال به پیچیدگی دنیای شعریاش افزوده شده است.
شناسنامه کتاب:
نام تو زخم من است، آزاده طاهایی، انتشارات مروارید، زمستان ۱۳۹۰
دستتان درد نکند ولی چرا هژده را هجده می نویسید؟ « ژ » ندارید؟! تهران ـ شهروند درجه سه
کاربر مهمان / 17 December 2011
هیچ تعادلی بین متن بالا و سطرهای شعری مطروحه وجود ندارد.ای کاش شعری از این کتاب آورده نمی شد تا این نوشته تبلیغی دم خروسش بیرون نزند دیگر حتی شاعران محفلی هم می دانند که چرا نباید نوشت دیوار زمان یا حافظه خراب تاریخ.
جعفر حسینی / 17 December 2011