کمتر از بیست روز به تشکیل دادگاه پدرم عبدالفتاح سلطانی، وکیل حقوق بشری ایرانی، دردهم دیماه مانده است و من همچنان امید دارم که قاضی دادگاه این بار با شهامت در مقابل قانونگریزان بایستد و استقلال خود را به نمایش بگذارد و نشان دهد که بی طرف و عادل است.
نمی دانم دستگاه قضایی و امنیتی ایران چرا اینقدر از حضور وکلای حقوق بشری در دادگاهها میترسد و ازچهروی آنقدر برآشفته است که برخی از آنها را از بدیهیترین حقوق اولیهشان که حق حیات آزاد است، محروم کرده و برخی راوادار به تبعید و دوری از وطن نموده است؟
نمی دانم چرا مسئولین قوه قضائیه به جای برخورد قانونی با ماموران امنیتی که خودسرانه پدرم را بازداشت و قلدرانه به ۲۰ سال حبس تهدید کردند، یا برخورد با آن مامورانی که در حضور پدرم قفل درب ورودی دفترش را شکستند و اتاقهای محل کارش را زیرورو کردند و پرونده ها و مدارک پدرم را بدون تحویل رسید با خود بردند، خود نیز با این قانونگریزان همراه شده و امید اجرای عدالت را از ما گرفته اند؟ آنها حتی پدرم را از داشتن کتابهای قانون و قلم و کاغذ در زندان نیز محروم کرده اند.
حتی خطرناکترین مجرمین به عنوان یک انسان، چه در ایران وچه خارج از آن حق اخذ وکیل و برخورداری از یک دادگاه عادلانه را دارند. حتی دیکتاتوری مانند صدام حسین نیز که جنایاتش را همگان میدانند حق داشتن وکیل و امکانات برگزاری یک دادگاه عادلانه را در همین کشور همسایه مان داشت. اما چطور است که در کشور ما حق داشتن وکیل را برای عده ای خاص تحمل نمیکنند و برای ایجاد محدودیت بیشتر برای آنان ،حتی وکلای آنها را نیز محبوس میکنند؟
هیچ کس وکیل صدام حسین را به دلیل دفاع قانونی از یک دیکتاتور متهم نکرد چون یک فرد دیکتاتور هم با تمام شقاوتش یک انسان است و حق برخورداری از حقوق بشر وحق دفاع از خود، در روز محاکمه دارد. هیچ کس وکیل تروریست نروژی را که عامل کشتار بیش ازشصت نوجوان در عرض کمتر از یک ساعت بود مورد اعتراض وتهدید و سرزنش قرار نداد که چرا از یک تروریست دفاع میکند.
حال آنکه وکلای مدافع حقوق بشردر ایران نه به خاطر دفاع از مجرمین و جانیان – که البته آنان نیز باید حق دفاع داشته باشند- و نه به خاطر فعالیت سیاسی و طرفداری ازگروه خاصی بلکه به دلیل دفاع از فعالان سیاسی و اجتماعی، به زندان افتاده اند؛ مانند محمد سیف زاده و نسرین ستوده یا پدرم عبدالفتاح سلطانی و یا مانند مهناز پراکند به تبعید اجباری رفتهاند.
پدرم سالهاست به عنوان یک وکیل با صبر زیاد در برابر اعمال قانون شکنانه برخی مسئولان قوه قضائیه ایستاده تا در روند رسیدگی به پرونده های موکلانش قانون شکنی نشود، تا قاضی بیطرفی خود را حفظ کند و از توهین و فریاد قاضی بر سر متهم جلوگیری کند، تا از صدور احکام اعدام و حبسهای طولانی بر علیه موکلینش جلوگیری کند و مانع شود که متهمان را در انفرادی های طولانی قرار دهند و با شکنجه های جسمی و روحی به اقرارهای غلط بر علیه خودشان وادار کنند.
او سالها است که تلاش می کند مسئولان قضائی به قانون عمل کرده ودر سایه اطاعت از قانون، حداقل حقوق متهمِ زندانی حفظ شود. بستگان و خانوادهاش بدانند که عزیزشان در کجا و تحت چه شرایطی نگهداری می شود. زندانیشان به مرخصی بیاید و بتواند با خانوادهاش مرتب دیدار کند. سالهاست که دفتر کار پدرم محل آمدو رفت مراجعان بی شماری است که همگی برای دستیابی به حقوق خود به وکیل نیاز دارند.
حتی دیکتاتوری مانند صدام حسین نیز حق داشتن وکیل و امکانات برگزاری یک دادگاه عادلانه را داشت. اما چطور است که در کشور ما حق داشتن وکیل را برای عده ای خاص تحمل نمیکنند و برای ایجاد محدودیت بیشتر برای آنان، حتی وکلای آنها را نیز محبوس میکنند
از آنجا که دفاع از متهمان عقیدتی ـ سیاسی پیامدهای مخاطره آمیز زیادی برای وکلای آنها به دنبال دارد تعداد وکلایی که به دفاع از زندانیان سیاسی پرداختهاند زیاد نیست. درحالیکه تعداد متهمان عقیدتی ـ سیاسی روز به روز افزایش مییابد. طوریکه قضاتی شناخته شده، در دادگاهها به پدرم با سرزنش میگفتند که چرا تعداد متهمانی که از آنها دفاع میکند تا به این اندازه زیاد است!
آنها که معنای اشتیاق و تلاش برای رسیدن به یک جامعه قانونمند و فقدان آن برای گروه بسیاری را هنوز درک نکرده و ارزش هر کاری را با پول یا شهرت ارزیابی میکردند، بر آن شدند که زندگی و اموال پدرم را زیر و رو کنند تا بگویند که پدرم تنها برای منافع مالی به دفاع از متهمان سیاسی میپردازد.
بعد از کند و کاوی که درمورد دارایی های او کردند و خلافش نیز برایشان ثابت شد سعی کردند به موکلانش این گونه القاء کنند که وکیلتان برای کسب نام، از شما دفاع میکند. کدام انسانی را میشناسید که برای کسب شهرت خود را بارها به خطر اندازد و برای کسب نام روزهای سخت انفرادی را بارها به جان بخرد؟
پدرم سالهاست که همدرد و همراه زندانیان و متهمان سیاسی شده، با همه غمها و شادیهایشان شریک است و برای اجرای عدالت و قانون هزینه داده است. او کسی است که برای دفاع ازحقوق انسانها تبعیضی قائل نمیشود وسوابق کاریاش بهخوبی نشان میدهد که در گذشته حتی موکلان بسیجی داشته که آنها نیز روزی و در جایی نیازمند وکیل برای احقاق حق پایمال شدهشان بودهاند.
آقای لاریجانی ریاست قوه قضائیه! شما هم اگر روزی به دادگاهی فراخوانده شوید برای دفاع از خود یا اعاده حق خود وکیل اتخاذ میکنید. اگر تهدید شوید و یا جانتان به خطر بیفتد به سراغ آن وکیلی میروید که برای دفاع از حقوق موکلش از هیچ تلاشی فروگذار نکند. اگر وکیلتان هم تهدید شود وعقب نشینی کند باز به سراغ آن وکیلی میروید که در مقابل تهدید کنندگان نهراسد و با شجاعت بیشتری از حقوق شما دفاع کند. حال تصور کنید که وکیلتان را بگیرند و حق شما هم همچنان پایمال شده بماند و هر روز هم روزگارتان سخت تر شود، شما چه میکنید؟
با وجود همه سختیهایی که در زندگی خانواده های زندانیان سیاسی به وجود میآورند، آنها بهترین تجربههای زندگی خود را در این روزها کسب میکنند. اگرچه خود جسماً در زندان نیستند اما با زندانی خود زندگی میکنند، نفس میکشند، حرف میزنند و غذا میخورند. همدلی و یکرنگی به وجود آمده در این دوران به زیباترین ارزش های معنوی ما تبدیل شده است.
آقای لاریجانی ریاست قوه قضائیه! شما هم اگر روزی به دادگاهی فراخوانده شوید برای دفاع از خود یا اعاده حق خود به سراغ آن وکیلی میروید که برای دفاع از حقوق موکلش از هیچ تلاشی فروگذار نکند
با محبوس کردن عزیزانمان نه تنها ما را از هم جدا نکرده ، بلکه مارا به هم نزدیکتر نمودهاند. جاده رسیدن به آزادی و کرامت انسانها هر روز پیشروی میکند و با گذشتن هر روز از زندگی عزیزانمان در زندان بذرهایی در کف این جاده سنگلاخی پاشیده میشود که خانوادههای زندانیان سیاسی از این بذرها همچون باغبانی وفادار مراقبت میکنند تا جوانه زنند.
جوانههای سبز که بزرگتر میشوند بهتدریج از لابلای سنگهای جاده بیرون میزنند و حرکت ما را در جاده سنگلاخی راحتتر میکنند. گاهی نواها وصداهای بیرون آمده از زندان، آنچنان بار عاطفی با خود دارند که جوانه های سر کشیده از آنها کف پاهایمان را در کنار تیزی سنگها به زیبایی نوازش میدهند. گاهی این صداها آنچنان با شهامتند که خود طوفانی روی سنگهای جاده ایجاد میکنند. نواها و صداهای عزیزان در بندمان هر چه که باشند به ما نیروی عظیمی برای ادامه راه هدیه میکنند. آنها به ما امید میدهند تا از مطالبه خواستههای مشترکمان که برقراری قانون و عدل و محاکمه عاملان خشونت و قانونستیزی است دست نکشیم.
آنها گاهی ما را از فضای بیرون از زندان به درون آن میکشانند تا قدر آزادی را بیشتر بدانیم و روزی که به آن دست یافتیم فراموش نکنیم که عزیزانمان برای آن چه هزینه هایی داده اند. مدتی است از شنیدن صدای پر مهر و دلنشین پدرم محروم شدهام و تنها راه ارتباطی من با پدر عزیزتر از جانم قطع شده است.
کمتر از ۲۰ روز به تشکیل دادگاه پدرم در۱۰ دیماه مانده است ومن همچنان امید دارم که قاضی دادگاه این بار با شهامت در مقابل قانونگریزان بایستد و استقلال خود را به نمایش بگذارد و نشان دهد که بی طرف و عادل است. دادگاهی علنی با حضور خبر نگاران داخل و خارج از کشور و همه کسانی که میخواهند در دادگاه شرکت کنند تشکیل دهد.
دادگاهی که برای ثابت کردن اتهامات وارد آمده به پدرم، هیچ دلیلی ندارد در حالیکه دادستان دریافت جایزه حقوق بشر را جرم تلقی کرده. جایزهای که به راستی در هر دستگاه قضایی عادلی موجب خوشحالی و خرسندی باید باشد تبدیل به دلیلی شده برای اعمال فشار هم بر پدرم و هم مادرم. مادرم معصومه دهقان که سالهای زیادی است که مشکلات و سختی های زندگی با یک وکیل مدافع حقوق بشر را به جان خریده و امروز با وجود مشکلات بیشتر، همچنان ستون پابرجا و صبورِ خانواده شش نفری ماست.
رژِیم ایران بخصوص خامنه ائ در رابطه با دیکتاتور بودن که مقام اول دنیا را از ان خود کرده اقائ سلطانئ قربانئ بئ قانونئ ایران شده چون در کشور ایران تنها چیزئ که بنام قانون وجود داشته باشه نیست برادران لاریجانی ها هم که ایرانئ نیستن که دلشون به ملت ایران بسوزه بدش هم سگ قلاده بدست خامنه ائ هستن
کاربر مهمانamir / 13 December 2011
هم آقایان خامنهای و لاریجانی و قاضی پرونده آقای سلطانی و هم این مامور دلباختهی خودفروش بالایی که قبل از دادگاه جرم و رای را اعلام نمودند؛ خوب میدانند که روزی همین وکلای مسئولیت شناس از حقوق بشری آنان و اگر تا آن زمان مرده باشند، از حقوق فرزندان و خانوادهشان دفاع خواهند کرد. خانم سلطانی عزیز، پدر شما نه تنها برای شما و سایر اعضای خانواده و موکلاناش مثال یک انسان وظیفه شناس میباشد؛ بلکه چون خورهایست که – به همان دلیل بانی حقوق آینده این آقایان بودن-، از درون در حال خلیدنشان است.اینان هم از مثال صدام آموختهاند. گرچه با خوشبینی گمان نمیرود در آینده ایران حکم اعدام برای کسی، حتا چنین جنایتکارانی صادر شود.
کاربر مهمان / 13 December 2011
عبدالفتاح سلطانی وکیل خوب و کاردانی است که به علت گرایشات احتمالا چپی و علاقه اش به مردم سالاری و عدالت اجتماعی چند بار به زندان افتاده است و چون با جامعه حقوق بشر هم رابطه جدانشدنی دارد،لذا مورد خشم حکومت و دستگاه قضائی است.متاسفانه چون وکلای ایرانی قبول کننده پروندهای سیاسی خود هم اکثرأ سیاسی و مخالف سیاستهای دولت هستند،لذا برخی از این وکلا رعایت تفکیک حوزه کاری خود از مسائل سیاسی کشور را نکرده و باعث ایجاد مشکل برای دیگر وکلا هم میشوند.بطور مثال چه کسی مطالب درون پرونده متهمین را به نشریات و سازمانهای حقوق بشری میدهد که انان از تمام زیر و بم پرونده مطلع هستند؟البته من مطمئن هستم که وکیل با هوش و با استعداد و باسابقه ای چون اقای سلطانی هرگز چنین خطای فاحشی نکرده و نمی کنند،اما دولت به همه مشکوک است و گه گاه هم به خاطر فشار به وکلا و ترساندن آنان؛اقداماتی انجام میدهد و از دلائل پشت پرده خود هم سخنی با مطبوعت نمی زند.
اکنون دادگاه باید تکلیف چنین شخصی را مشخص کند و اگر او مجرم است هم باید دلائلی محکمه پسند ارائه نماید و یا بپذیرد که مخالفین نظام به حکم دادگاه اعتراض کرده و جنجال مطبوعاتی به پا خواهندنمود.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 13 December 2011
خطاب به هموطن انقلابی ،دمکرات و مدافع حقوق بشر پائینی:هموطن تو با…. فقط میتوانی بگوئی که یک فرد مخالف ج.ا.ا. هستی و از رژیم هم میترسی و غیر از ان هم هیچ . دوست گرامی دوباره این جمله مرا بخوان و بعد مجددا مطلب بنویس:« اکنون دادگاه باید تکلیف چنین شخصی را مشخص کند و اگر او مجرم است هم باید دلائلی محکمه پسند ارائه نماید و یا بپذیرد که مخالفین نظام به حکم دادگاه اعتراض کرده و جنجال مطبوعاتی به پا خواهند نمود. » مردم سالاری یعنی احترام به قانون که من از قوه قضائیه رعایت و اجرای آنرا در مورد وکیل محترم فوق خواسته ام.دوم اینکه حقوق بشر باز هم همان رعایت قانون است و رعایت آن باید، هم از طرف مجریان قوه قضائیه و هم شهروندان مخالف دولت و نظام ج.ا.ا. رعایت و مورد احترام قرار گیرد.طبق قانون ایران آقای سلطانی حق دارد وکیل هر کسی بشود و از او دفاع هم بکند و مطالب درون پرونده و یا اجحافات و ظلمی که به متهم شده را به مطبوعات اطلاع داده و مسئولین قضائی و شهروندان را از بی قانونی و بی عدالتی اگاه ساخته و خواهان برخورد مسئولین مربوطه با متخلفین در قوه قضائیه گردد.اما هیچ وکیلی حق ندارد خارج از چهار چوب قانون محتویات خاصی از پرونده را که فقط باید به نظر وکیل برسد را به مطبوعات و یا فرد دیگری بدهد.این روش در اروپا هم رایج است و وکلا هم آنرا رعایت می کنند.بعضی از مدارک هم سری و یا کاملا سری است و مربوت به امنیت اجتماعی می باد که حتی قاضی هم از رویت و اطلاع از ان محروم است و فقط مسئولین امنیتی حق اطلاع از ان مدارک را دارند و دستوری که از طرف مقامات امنیتی صادر میشود؛از طرف قاضی حکم مدرک را دارد.البته در کشورهای متمدن در موارد خاصی که دلائلی قانع کننده نسبت به اجحاف و یا سوء استفاده سیاسی از طرف دولتمردان و دستگاه امنیتی وجود داشته باشد، نمایندگان حق دارد در خواست نشستی ویژه را بنمایند و گروه کوچکی از نمایندگان مجلس و مقامی از سازمان امنیت جهت رفع شبه با هم به پرسش و پاسخ بنشینند. متاسفانه چون شما نه دمکراسی را درست فهمیده اید و نه با اصول و قوائد حقوق بشر آشنائی کامل دارید،لذا به سبک حکام ولی با دید و شکلی متمدنانه تر به دیگران حمله ور می شوید.هموطن در ایران اگر قضات و مسئولین به خود قانون جمهوری اسلامی احترام بگذارند،یک شخصیت اجتماعی چون اقای سلطانی را زندانی نمیکنند و اگر هم ایشان خلاف قانون عملی کرده باشند؛او را به شکلی متمدنانه و طبق همان قوانین خودشان ،برایش اول پرونده سازی میکنند و سپس قرار صادر کرده و در روز مشخصی ایشان را به دادگاه احضار نموده و ایشان را علنأ محاکمه میکنند.البته این روش برای محاکمه افراد سیاسی و مجرمین غیر سیاسی صدق میکند و در موارد امنیتی تمام دول جهان روشی پنهانی و یا نیمه علنی را بکار میبرند.مثلا در مورد جاسوسان و یا اجیر شدگان توسط دولتی بیگانه و تروریست ها.ضمنا رعایت اصول حقوق بشر هم مختص دولتیها نیست،بلکه سیاسیون مدافع حقوق بشر مخالف دولت وقت نیز باید به آن احترام بگذارند.حتی اگر یک طرف رعایت نکرد،طرف مقابل مجاز به رفار غیر انسانی نیست.در همین چهارچوب دمکراسی هم هر فردی مجاز است که به قوانین تبعیض آمیز به شکل متمدنانه و با رعایت قانون اقدام به اعتراض و روشنگری کند.البته اشتباه نکنید که روشنگری، دروغ پراکنی و یا تحریک به بمب گذاری و ترور و امثالهم نیست.در پایان باید خدمت دوستداران آقای سلطانی عرض کنم که آرزوی یک محاکمه عادلانه و علنی از طرف قوه قضائیه به مراتب بهتر و مؤثر تر از هوچی گری سیاسی و یا فحاشی به مسئولین است و این روش همان خواست و آرزوی خود اقای سلطانی هم میباشد.به امید آزادی هر چه زودتر ایشان
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 15 December 2011
حضور مسئولین محترم سایت رادیو زمانه تا به کی باید شاهد حضور آزاردهنده شخصی که نام کاربری mansour piry khanghah را انتخاب کرده در سایت شما باشیم؟ آیا برای جریان فکری که این شخص نماینده آنست، و از پشت هزاران نقاب باز هم لحن زننده و افکار….. برای مردم زخم خورده قابل شناسایی میباشد، تریبون کم میباشد که اینجا هم نباید از افاضاتشان در امان باشیم؟ مطمئنم که کامنتهای این شخص تا کنون باعث آزار بسیاری از کاربرانتان شده و همینطور مطمئنم که در این رابطه شکایات بسیاری هم دریافت نموده اید. لطفا روشن بفرمایید آیا به نظر شما انتشار این اکاذیب هم جزئی از رسالتتان در راستای آزادی بیان میباشد؟ با تشکر
کاربر مهمان / 15 December 2011
تو که به نام کاربر میهمان بمن توهین میکنی، تحمل و شهامت درج مطلب مرا هم داشته باش و جواب محترمانه ای که بهت داده ام را انعکاس بده که خوانندگان زمانه بفهمند،دشمن مردم ایران من هستم یا کسانی که…..؟
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 15 December 2011
خطاب به هموطن انقلابی ،دمکرات و مدافع حقوق بشر تهنکننده:هموطن تو با …. فقط میتوانی بگوئی که یک فرد مخالف ج.ا.ا. هستی و از رژیم هم میترسی و غیر از ان هم هیچ . دوست گرامی دوباره این جمله مرا بخوان و بعد مجددا مطلب بنویس:« اکنون دادگاه باید تکلیف چنین شخصی را مشخص کند و اگر او مجرم است هم باید دلائلی محکمه پسند ارائه شود و یا نظام بپذیرد که مخالفین به حکم دادگاه اعتراض کرده و جنجال مطبوعاتی به پا خواهند نمود. » مردم سالاری یعنی احترام به قانون که من از قوه قضائیه رعایت و اجرای آنرا در مورد وکیل محترم فوق خواسته ام.دوم اینکه حقوق بشر باز هم همان رعایت قانون است و رعایت آن باید، هم از طرف مجریان قوه قضائیه و هم شهروندان مخالف دولت و نظام ج.ا.ا. رعایت و مورد احترام قرار گیرد.طبق قانون ایران آقای سلطانی حق دارد وکیل هر کسی بشود و از او دفاع هم بکند و مطالب درون پرونده و یا اجحافات و ظلمی که به متهم شده را به مطبوعات اطلاع داده و مسئولین قضائی و شهروندان را از بی قانونی و بی عدالتی اگاه ساخته و خواهان برخورد مسئولین مربوطه با متخلفین در قوه قضائیه گردد.اما هیچ وکیلی حق ندارد خارج از چهار چوب قانون محتویات خاصی از پرونده را که فقط باید به نظر وکیل برسد را به مطبوعات و یا فرد دیگری بدهد.این روش در اروپا هم رایج است و وکلا هم آنرا رعایت می کنند.بعضی از مدارک هم سری و یا کاملا سری است و مربوط به امنیت اجتماعی می باشد که حتی قاضی همگاهی از رویت و اطلاع از ان محروم است و فقط مسئولین امنیتی حق اطلاع از ان مدارک را دارند و دستوری که از طرف مقامات امنیتی صادر میشود؛از طرف قاضی حکم مدرک را دارد.البته در کشورهای متمدن در موارد خاصی که دلائلی قانع کننده نسبت به اجحاف و یا سوء استفاده سیاسی از طرف دولتمردان و دستگاه امنیتی وجود داشته باشد، نمایندگان حق دارند در خواست نشستی ویژه را بنمایند و گروه کوچکی از نمایندگان مجلس و مقامی از سازمان امنیت جهت رفع شبه با هم به پرسش و پاسخ بنشینند. متاسفانه چون شما نه دمکراسی را درست فهمیده اید و نه با اصول و قوائد حقوق بشر آشنائی کامل دارید،لذا به سبک حکام ولی با دید و شکلی متمدنانه تر به دیگران حمله ور می شوید.هموطن در ایران اگر قضات و مسئولین به خود قانون جمهوری اسلامی احترام بگذارند،یک شخصیت اجتماعی چون اقای سلطانی را زندانی نمیکنند و اگر هم ایشان خلاف قانون عملی کرده باشند؛او را به شکلی متمدنانه و طبق همان قوانین خودشان ،برایش اول پرونده سازی میکنند و سپس قرار صادر کرده و در روز مشخصی ایشان را به دادگاه احضار نموده و ایشان را علنأ محاکمه میکنند.البته این روش برای محاکمه افراد سیاسی و مجرمین غیر سیاسی صدق میکند و در موارد امنیتی تمام دول جهان روشی پنهانی و یا نیمه علنی را بکار میبرند.مثلا در مورد جاسوسان و یا اجیر شدگان توسط دولتی بیگانه و تروریست ها.ضمنا رعایت اصول حقوق بشر هم مختص دولتیها نیست،بلکه سیاسیون مدافع حقوق بشر مخالف دولت وقت نیز باید به آن احترام بگذارند.حتی اگر یک طرف رعایت نکرد،طرف مقابل مجاز به رفتار غیر انسانی نیست.در همین چهارچوب دمکراسی هم هر فردی مجاز است که به قوانین تبعیض آمیز به شکل متمدنانه و با رعایت قانون اقدام به اعتراض و روشنگری کند.البته اشتباه نکنید که روشنگری، دروغ پراکنی و یا تحریک به بمب گذاری و ترور و امثالهم نیست.در پایان باید خدمت دوستداران آقای سلطانی عرض کنم که آرزوی یک محاکمه عادلانه و علنی از طرف قوه قضائیه به مراتب بهتر و مؤثر تر از هوچی گری سیاسی و یا فحاشی به مسئولین است و این روش همان خواست و آرزوی خود اقای سلطانی هم میباشد.به امید آزادی هر چه زودتر ایشان
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 15 December 2011
دقیقا همان را نوشته ای که مخالفان مردم سالاری و آزادی بیان در درون ایران فریاد میزنند.دوست گرامی این است همان آزادی بیانی است که تو مدافعش هستی؟متاسفانه آنقدر …. هستی که به یک رسانه خارجی هم دستور سانسور میدهی؟ یارب روا مدار که گدا معتبر شود ……….. ای کاش مطلب آزار هنده مرا درج میکردی و انتقادی سازنده و مطبوعاتی هم به من می نمودی و یا به رسم بشر دوستان واقعی و دمکراتها تهمتی که زدی را با دلیل و مدرک و یا استناد به نوشته من ثابت میکردی.هموطن ،دمکرات شدن که از امروز به فردا عملی نمی شود.ضمنا اقدام به شعار دادن و گونده گوئی کردن و مطلبی از کتاب مارکس را کپی کردن و انعکاس دادنش، آدم را روشن فکر نمی کند.حقوق بشر هم یک پدیده غیبی نیست که یک ….. چون شما انرا مختص خود بداند.همین محروم کردن و شکایت بی مورد شما جهت حذف یک فرد حتی مذهبی افراطی ،انهم بدون مدرک محکمه پسند، تصویر مشابهی از تفکر مسئولین و کسانی است که اقای سلطانی را در هتل شمقدری میزبانی میکنند.در پایان به شما پیشنهاد میکنم اگر از نظر کاربران میهمان خوشت نمی اید، از خواندن نظرات ان شخص پرهیز کن و یا به احترام ازادی بیان و حقوق بشر و کلاّ احترام به مردمسالاری با نظر نادرست خوانده شده توسط جناب عالی رفتاری متمدنانه و روشنگرانه داشته باش ،چون نظر دهندگان با مقاله نویسان سیاسی (خط دار ) و یا کارمندان خبر نگار فرق بسیار دارند و یک خبرنگار در مقابل جامعه مسئولیت مطبوعاتی زیادی دارد و حق اعتراض خاص به مقاله نویس و یا خبردهنده ، هئت تحریریه ، مدیر مسئول و یا فرد صاحب امتیاز هم به شهروندان و قوه قضائیه داده شد است.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 15 December 2011
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل ….. ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد ___ می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب….. چو نیک بنگری همه تزویر میکنند ___ ( سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق ….. چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست __ سرای قاضی شهر ار چه منبع مفضل است ….. خلاف نیست که علم نظر در انجا نیست___ رموز مصلحت ملک خسروان دانند ….. گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش )
تنها واژه ای که صمیانه بیان میشود ، واژه سپاس است.سپاس
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 16 December 2011
آقای منصور پیری، گیرم که اتهامات شما به وکلایی که از متهمان جرم های سیاسی دفاع میکنند درست باشد، شما توقع داری انسانی که در دفاع از بیگناهی (بله بیگناه) دربیدادگاه کشور بدقانونی که درش همان قوانین بد هم اجرا نمیشوند نباید قانونشکنی کند و «مطالب درون پرونده متهمین را به نشریات و سازمانهای حقوق بشری» درز دهد. بله قسمتی از «مردم سالاری یعنی احترام به قانون»، ولی قانونی که بوسیله نمایندگان واقعی مردم در نظام مطلوب ومنتخب مردم بناشده باشد، نه این خورش قاراشمیشی که گانگستر های اسلامی آن را قانون اساسی و عدالت اسلامی نامیده اند و بهمان نیز خود احترام نمی میگذارند و هر گاه بنفعشان بود قانونشکنی میکنند. وانگهی، شما گویا توقع داری در کشوری که دران مردم از کوچک و بزرگ و با هر شغل و ازهر طیفی سیاستزده هستند، یک وکیل فهمیده با وجدان نظر سیاسی نداشته باشد.
درضمن، من از داشتن حق شما در اظهار عقایدتان دفاع میکنم ولی توصییه دوستانه میکنم که اگر میخواهید خوانندگان بیشتری داشته باشید، (که طبعا هر نویسنده و گوینده ای میخواهد) کوتاه تر بنویسید (دردنیای امروز وقت طلا تر از طلاست) و از بکار بردن روش تدریسی در اظهار نظر و عقاید خود پرهیز کنید.
بیچاره وکیل / 17 December 2011
من در مقامی نیستم که به وکلا بگویم چه کنند،ولی به خود این اجازه را میدهم که بگویم وکلای سیاسی حق دارند وجدان خود را بالا تر از قانون بدانند و هر اقدامی را جهت افشاگری سیاسی ضروری میدانند را بنمایند؛اما این را هم باد بپذیرند که قوه قضائیه هم حق دارد که اگر وکیلی پای خود را از چهار چوب اختیارات قانونی اش بیرون گذاشت،او را مورد بازخواست قرار دهند.
اینکه حق با وکیل است یا نه را در کشورهای متمدن و دمکرات،قوانین مشخص میکنند و اگر هم ایرادی در مواد قانونی باشد،مردم به آن اعتراض کرده و نمایندگان هم جهت رفع مشکل با هم بحث و گفتگو می کنند.اما در کشورهای تک حزبی وکلا یا باید طبق قانون عمل کنند و یا باید به روش سیاسی و اعتراضی مورد قبول خود افشاگری کرده و عواقب آنرا هم بشناسند.البته شهروندان معترض و روشنفکران باید پس از اگاه شدن از اجحافات از متهم و وکیل مدافع دفاع کرده و در رفع سوء استفاده و ایراد در قوانین کوشا باشند.متاسفانه دولت ایران یک دولت نرمالی نیست که کسی بتواند نظر واحدی نسبت به ان داشته باشد.لذا بهتر است به جای ایجاد جنجال و تحریک مسئولین قضائی ،درخواست شفاف سازی و رفتاری متمدنانه و ارائه مدرک علیه سیاسیون محرم را نمود و دولت و قوه قضائیه را زیر فشار اخلاقی و قانونی گذاشت.
دولتی که خاوری دزد را به خارج از کشور بدرقه میکند و یک وکیل مدافع را (حتی متخلف سیاسی) زندانی میکند،در مقابل مردم حرفی برای تبرئه خود ندارد.مگر انیکه وکیل زندانی، خلافی ضد امنیتی و یا ضد ایرانی کرده باشد.تذکر اینکه اخیرا جاسوسی را گرفته اند.خب طبق قوانین و طبق اصول انسانی باید طرف وکیل بگیرد و وکیلش پرونده را مطالعه کند.اگر تمام مدارک را به رویت وکیل برسانند و وکیل هم آنرا در اختیار مطبوعات و سازمانهای حقوق بشری بگذارد،این کار به نفع منافع کشور نیست.تکلیف چیست؟ به نظر من هم وزارت اطلاعات و هم قوه قضائیه و هم وکلا، در درجه اول باید رعایت مسائل امنیتی و رعایت قانون را کرده و به حق متهم از داشتن وکیل و رفتار انسانی و متمدنانه نسبت به او هم احترام نمایند.مشکل دیگر این است که اقدامات حقوق بشری و سیاسی کلا به صورت فردی صورت میگیرد و نقش مردم هم به هچ گرفته میشود.همچنین وکلای سیاسی هم اقدام جمعی برای تحصن و یا راه پیائی نمکنند که مشکل همه انان به یکباره حل شود و یا اعتراضی کلی صورت پذیرد و دولت مجبور به رعایت حداقل ها بشود.من به همه سیاسیون باوجدان که جهت برقراری مردم سالاری و استقرار قانون زندگی خود را به خطر انداخته و یا می اندازند نهایت احترام را گذاشته و با همه انانی که خالصانه برای ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان زحمت میکشند،اعلام همبستگی کرده و از انان قدر دانی میکنم.با آرزوی آزادی فوری اقای سلطانی
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 19 December 2011