اکبر گنجی − یکم- طرح مسئله : با مسئلهی هستهای ایران، خاورمیانه و جهان چگونه باید برخورد کرد؟ آیا این مسئله راه حلی غیر تبعیض آمیز دارد، یا راهی جز پذیرش تبعیض و نابرابری و یک بام و دو هوایی وجود ندارد؟
برخورد ایدئولوژیک [۱] با این مسئله چه تفاوتی با برخورد غیر ایدئولوژیک دارد؟
مدافعان حقوق بشر و دموکراسی خواهان باید چه شعارها و مطالباتی در این خصوص مطرح سازند؟
نوشتار کنونی میکوشد تا نوری بر این پرسشها بیفکند.
دوم- تفاوت تبیین با راهکار: تحلیل و تبیین علمی مسئله ، متفاوت از ارائهی راه حل مسئله است.
۱-۲– تبیین نزاع هسته ای: متفکران همیشه از “مسئله” آغاز میکنند: مسائل نظری یا مسائل عملی (به تعبیر دقیق تر مشکلات عملی).ابتدا باید تبیینی علمی از مسئله عرضه داشت. هر نوع تبیین تک علتی به احتمال بسیار دارای اشکال است و بعید نیست که ایدئولوژیک باشد.
به تحلیل زیر دربارهی نزاع هستهای ایران و غرب بنگرید که تنها علت این نزاع را “ایران” قلمداد میکند. میگوید: “تمام مشکلات در درون ایران است.همهی مشکلات از ایران ریشه میگیرد و راه حل هم در آنجاست“.
این نگرش ایدئولوژیک و کاذب است. نزاع هسته ای، علل و دلایل متعددی دارد. نمیتوان فقط و فقط آن را به ایران فروکاست و گمان کرد که با این کار تبیینی علمی از مسئله ارائه کرده ایم. تبیین علمی همهی علل و دلایل پیدایش مسئله را در نظر گرفته و نقش هر یک را تعیین میکند.
برای روشن شدن محل نزاع، به این پرسش بیندیشید:
ترکیهی امروز یکی از دموکراسیهای عضو اتحادیهی اروپاست.ترکیه برای عضویت در اتحادیهی اروپا حدود دو هزار قانون آن اتحادیه را پذیرفته است. انتخابات آن کشور به تأیید اتحادیهی اروپا میرسد. حال اگر ترکیهی دموکراتیک برای ایجاد توازن قوا با دولت اسرائیل به دنبال سلاح اتمی برود، آیا به آن کشور اجازه خواهند داد؟ روشن است که نمیدهند. هدف اسرائیل و دول غربی این است که برتری اتمی و نظامی اسرائیل بر تمامی دولتهای منطقهی خاورمیانه حفظ گردد و به هیچ وجه “نابرابری قوا” به “توازن قوا” منتهی نشود. در تحلیل و تبیین علمی مسئله نمیتوان این عامل مهم را نادیده گرفت.
برای روشن شدن محل نزاع، به پرسش دومی بیندیشید:
فرض کنید که در ایران یک نظام سیاسی صد در صد دموکراتیک مستقر شود و آن رژیم دموکراتیک برای ایجاد “توازن قوا” با اسرائیل و پاکستان و هند و غیره ، بخواهد به سلاح اتمی مجهز شود، آیا به آن رژیم دموکراتیک چنین اجازهای خواهند داد؟
محل نزاع این است که مخالفت با پروژهی هستهای را نمیتوان فقط و فقط با متغیر “استبدادی بودن رژیم حاکم بر ایران” تبیین کرد. اگر مسئله فقط و فقط سرشت استبدادی رژیم بود، چگونه پاکستان غیر دموکراتیک- که یکی از مهمترین مراکز پرورش بنیادگرایان مسلمان تروریست است- دارای بمب اتمی است، اما چون همیشه متحد آمریکا بوده، مخالفتی بر نمیانگیزد؟
بدین ترتیب باید به نزاع هستهای ایران، حداقل در چارچوب “توازن قوا” در منطقه نگریست. واقعیت این است که دولت اسرائیل دارای صدها بمب اتمی است و در ضمن عضو ان پی تی هم نیست. مطابق پیمان استراتژیک بلند مدت آمریکا و اسرائیل که به امضا طرفین رسیده است، در هر گونه تغییر و تحولی در منطقهی خاورمیانه میبایست برتری استراتژیک اسرائیل حفظ شود. این هدف هیچ ارتباطی با دموکراتیک یا استبدادی بودن رژیمهای منطقه ندارد. به تعبیر دیگر، اگر همهی دولتهای منطقه دموکراتیک شوند، باز هم میبایست برتری اسرائیل حفظ شود و “موازنهی قوا” میان دموکراسیها و اسرائیل ایجاد نگردد.
اندرو شاپیرو دستیار وزیر خارجهی آمریکا در امور سیاسی- نظامی (که اخیراً به سمت سفیر آمریکا در اسرائیل تعیین شد) در سخنرانیدر موسسهی بروکینگز در ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۰ گفت که اسرائیل نیازهای امنیتی منحصربه فردی دارد و رئیس جمهوری آمریکا متعهد به تامین این نیازهاست. آقایشاپیرو گفت: “در حقیقت یکی از وظایف اولیهی من به عنوان دستیار وزیر خارجه در امور سیاسی- نظامی، حفظ برتری کیفی نظامی اسرائیل است”[۲].
تامین برتری کیفی نظامی اسرائیل که از دههی ۱۹۷۰ سیاست اعلام نشدهی آمریکا بود، از سال ۲۰۰۸ در آمریکا بر اساس مصوبهی کنگره به قانون تبدیل شده است. قانون انتقال شناورهای دریایی که در کنگرهی صد و دهم آمریکا به تصویب رسید دولت را موظف میکند که در روابط نظامی با همه کشورهای دیگر برتری کیفی اسرائیل را تضمین کند[۳].
در تبیین علمی (نه ایدئولوژیک) نمیتوان این متغیر مهم- “تضمین برتری استراتژیک اسرائیل بر همهی دول منطقه و برخورد شدید با کشورهایی که میخواهند با اسرائیل توازن قوا ایجاد کنند”- را نادیده گرفت. مسئلهی اصلی منطقهی خاورمیانه زورگویی اسرائیل به کشورهای منطقه و حمایت دولت آمریکا از این تبعیض و زورگویی است. به عنوان نمونهای دیگر، دولت اسرائیل اعلام کرده است که اگر فلسطینیان متد شده و دولتی مشترک (از فتح و حماس) تشکیل دهند، آب و برق غزه را قطع خواهد کرد[۴]. این هم یک نوع دیگر از قلدریهای دولت اسرائیل است.
برای دستیابی به فهمی دقیق تر از صورت مسئله، بهتر است به مدعیات طرفین نگریسته شود. در نزاع هستهای سه مدعای متفاوت وجود دارد:
الف- مدعای اسرائیل: ایران در حال نظامی سازی پروژهی هستهای است.
ب- مدعای ایران: فقط و فقط استفادهی صلح آمیز از انرژی هستهای صورت میگیرد.
ج- مدعای آژانس بین المللی انرژی هسته ای، متعلق به سازمان ملل متحد: موارد مشکوک و مبهمی وجود دارد که احتمال کاربرد دوگانه دارد). شورای حکام آژانس در ۲۷/۸/۹۰ طی قطعنامهای از “موضوعات حل نشدهی برنامهی اتمی ایران” ابراز نگرانی “عمیق و فزاینده” کرد. ایران برای اثبات نبود ابعاد نظامی احتمالی در برنامه هستهای باید شفاف سازی کند.در بخشی دیگری از قطعنامه از ایران خواسته شده که همه اطلاعات، اسناد، مکانها، مواد و افراد خواسته شده را در اختیار آژانس بگذارد. در این قطعنامه تصریح شده است که “برای ایران و آژانس ضروری است که گفتوگوی خود را شدت بخشند” و از ایران خواسته شده که “به طور کامل و بی درنگ به تعهداتش که در قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل مندرج است، عمل کند”.
ایرانیان کدام یک از این سه مدعا را میپذیرند؟ برخی در این نزاع، مدعای اسرائیل را پذیرفته و آن را تشدید هم کردهاند.یعنی نوشتهاند که: “ایران نه تنها از انرژی هستهای استفادهی نظامی کرده، بلکه استفادهی نظامی اش از انرژی هستهای به مرحلهی تعیین کنندهای رسیده است. پروژهی هستهای ایران نه تنها مخرب است، بلکه ایران تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی است”.
اما مسئله این است: اگر ادعای رژیم دروغگوی حاکم بر ایران را نمیپذیریم، ادعای نتانیاهوی دروغگو (به گفتهی سارکوزی و اوباما) را هم نباید بپذیریم و باید فقط و فقط به گزارش آژانس استناد کنیم. آژانس از موارد مشکوک و مبهم سخن گفته که احتمال دارد از آن استفادهی نظامی شده باشد.
فرض کنیم که ایران شفافسازی کامل کرد و آژانس اعلام نمود که ایران صرفاً در حال استفادهی صلح آمیز از انرژی هستهای است. آیا در این صورت مسئله حل خواهد شد؟ روشن است که نزاع تمام نخواهد شد، کما این که وقتی هفده نهاد امنیتی دولت آمریکا در سال ۲۰۰۷ رسماً اعلام کردند که ایران هیچ گونه استفادهی نظامی از انرژی هستهای نمیکند، باز هم مسئله تمام نشد. مسئلهی اصلی، مسئلهی انحصار هستهای اسرائیل است که باید حفظ شود.هیچ کشور دیگری حق ندارد به این تکنولوژی دست یابد، حتی اگر صد در صد صلح آمیز باشد.برای این که هر کس این تکنولوژی را داشته باشد، قادر به ساخت بمب اتمی هم خواهد بود.
۲-۲– راهکار نزاع هسته ای: هرگونه راه حلی در سطح جهانی، منطقهای و داخلی که به سود قدرتمندان و به زیان فاقدان قدرت باشد، ناعادلانه بوده و در بلند مدت حلال مسئله نخواهد بود.
مدافعان حقوق بشر و دموکراتها در همهی سطوح (جهانی، منطقهای و داخلی) خواهان تبعیض زدایی و برابری هستند. آنان با خشونت، جنگ و سلاحهای کشتار جمعی مخالفت میورزند. نابودی سلاحهای کشتار جمعی (اتمی و شیمیایی) یکی از مطالبات برحق آنان است. این سلاحها آدمیان را میکشند و زیست بوم انسانی را نابود میسازند. “خلع سلاح جهانی” آرمان عدالت خواهان است. کنترل شدید و دقیق سازمان ملل بر همهی اعضای این سازمان در این زمینه ، یکی دیگر از مطالبات مشروع عدالت طلبان است. همهی این مطالبات باید بدون تبعیض انجام گیرند.نیروگاههای هستهای هم باید از جهان جمع آوری شوند.
پیتر سینگر- فیلسوف اخلاق آمریکایی مدافع “دخالت بشر دوستانه”- در فصلی از کتاب خود که به همین موضوع اختصاص داده، به شدت به تبعیضها و یک بام و دو هواییها میتازد. دیوان کیفری بین المللی برای رسیدگی به جنایت علیه بشریت ، جنایات جنگی و نسل کشی تأسیس شده است. آمریکا و اسرائیل و ایران عضو این دادگاه بسیار مهم سازمان ملل نیستند. به همین دلیل نمیتوان از آنها به این دادگاه شکایت کرد. چرا این سه کشور به عضویت این دادگاه در نمیآیند؟ پیتر سینگر در فصل دخالت بشر دوستانهی کتاب خود در این خصوص مینویسد:
“ایالات متحده آمریکا در تشکیل این دادگاه نقش مهمی ایفا نکرده است. آمریکا سعی کرد با افزودن تبصرههایی به اساسنامهی دادگاه، سربازان و مقامات رسمی آمریکا را از حوزهی شمول دادگاه مستثنا کند (این که چرا آمریکا انتظار دارد که با اتباعش به شکل دیگری غیر از اتباع بقیهی کشورها رفتار شود هرگز روشن نشده است).[بیل]کلینتون قرارداد مربوط به تشکیل این دادگاه را امضا کرد ولی تلاش نکرد که آن را [در کنگره] به تصویب برساند. اما بوش گفته است که با این قرارداد مخالف است. اعضای محافظه کار کنگره به قدری با این قرارداد مخالفاند که پرداخت بدهیهای آمریکا به سازمان ملل را معوق کردند تا بلکه بتوانند مقامات آمریکاییی و پرسنل نظامی را از شمول دادگاه مستثنا کنند…آمریکا حاضر نیست محاکمهی اتباع خود را در یک دادگاه علنی بین المللی تحمل کند، دادگاهی که عملکرد آن بدون توسل به حکم اعدام و بر اساس قوانین بین المللی محاکمهی عادلانه است…آمریکا برای شهروندان خود یک استاندارد قائل است و برای شهروندان دیگر کشورها استانداردی دیگر”[۵].
سینگر به دبل استانداردی اسرائیل هم اشاره میکند. مینویسد که دولت اسرائیل آیشمن را ربود و در خاک خود محاکمه و اعدام کرد. اما حاضر نیست با زمامداران اش چنین برخوردی صورت گیرد. او به شکایت فلسطینیها از آریل شارون- نخست وزیر اسبق اسرائیل- به دلیل نقش اش در قتل عام فلسطینیها در صبرا و شتیلا به دادگاههای بلژیک اشاره کرده و مینویسد:
“وزارت خارجه[ی اسرائیل] به مقامات هشدار داد که هنگام سفرهای خارجی خود هوشیار باشند زیرا بعضی از کشورها ممکن است آنها را به نقض حقوق مردم فلسطین متهم کنند. این هشدار در پی شکایتی بود که بازماندگان قتل عام فلسطینان در اردوگاههای پناهندگان صبرا و شتیلا در سال ۱۹۸۲، بر علیه آریل شارون نخست وزیر اسرائیل، به دادگاه بلژیک برده بودند…در دانمارک نیز صحبت از دستگیری سفیر اسرائیل کارمی گیلون بود. او یکی از روسای سابق سرویس امنیتی اسرائیل بود که از استفاده از “فشارهای فیزیکی محدود” در تحقیقات پلیس از مظنونان به اعمال تروریستی حمایت کرده بود”[۶].
پیتر سینگر فیلسوف لیبرال مدافع “دخالت بشر دوستانه”، دو معیاری نیست. به دنبال عدالت در دوران جهانی شدن است. ساختار سازمان ملل و شورای امنیت را نقد میکند. میگوید باید آنها را “منصفانه تر” کرد و “امتیازات ویژه”ی قدرتمندانی چون آمریکا را از آنها ستاند. مخالف “حق وتو” قدرتمندان است. مینویسد:
“امروزه هیچ دلیلی وجود ندارد که به کشورهایی که در سال ۱۹۴۵ قدرتهای بزرگی بودند اما اکنون دیگر قدرت عمدهای نیستند موقعیت ویژه داده شود. چرا باید فرانسه و انگلیس حق وتو داشته باشند اما آلمان و یا مثلاً برزیل نه؟ چرا چین باید عضو دائمی شورای امنیت باشد اما هند یا ژاپن نه؟ چرا باید چهار کشور از پنج کشور اعضای دائم شورا اروپایی باشند یا منشأ اروپایی داشته باشند، اما هیچ کشوری از آفریقا، آمریکای لاتین، آسیای جنوبی و یا آسیای جنوب شرقی عضو دائمی شورا نباشند؟ با توجه به امکان وقوع “جنگ تمدن ها”، آیا این درست است که چهار عضو از پنج عضو دائم شورای امنیت کشورهایی باشند که ریشهی مسیحی دارند، اما هیچ یک از اعضا کشوری اسلامی نباشد”[۷].
همهی این نکات را سینگر در بخش “دخالت بشر دوستانه” عنوان کرده است. اما ایدئولوگهای دو معیاری، چشم بر این امور بسته و فقط به زیان ایران سخن میگویند. ایران مساوی با رژیم حاکم بر ایران نیست. باید به منافع بلند مدت ایران اندیشید. سلاحهای هستهای و نیروگاههای هستهای ضد آدمیان و زیست بوم آناناند. باید به طور واحد- نه یک بام و دو هوایی- با همهی آنها مخالفت کرد. این موضعی عادلانه و حقوق بشری است.
در مسئلهی انرژی هستهای و سلاحهای اتمی، عدالت خواهان موضع واحدی اتخاذ کرده و برای دفاع از طبیعت (زیستبوم انسانی) و جان آدمیان، نه تنها مخالف سلاحهای اتمی هستند، بلکه خواهان برچیده شدن نیروگاههای اتمیاند. آیا این موضع، موضع تنزه طلبانهی اخلاقی است؟ آری، اما هیچ اشکالی ندارد. برای این که وظیفهی همهی آدمیان دفاع از اخلاق و نقد از موضع اخلاق است.
سوم- واقع گرایانه بودن راه حل هسته ای: آیا این موضع- یعنی “خلع سلاح اتمی” و “جمع آوری نیروگاههای هسته ای”- موضعی غیر سیاسی است؟ یعنی به هیچ وجه واقع گرایانه نبوده و آرمانی دور از دسترس است؟ آیا این موضع، “تنزه طلبی اخلاقی” دور از سیاست است؟ شواهد و قرائن فراوانی حاکی از سیاسی و واقعی بودن این آرمان است.
نظر سنجی جدید بی.بی.سی نشان میدهد که به جز آمریکا و انگلیس، اکثریت مردم کشورهای دموکراتیک دارای نیروگاههای هسته ای، مخالف ساخت این نوع نیروگاهها هستند. ۷۱ درصد از پرسش شوندگان معتقد بودند که کشورهایشان میتوانند:
“تا بیست سال دیگر، از طریق افزایش کارآیی نیروگاههای متعارف و توجه بیشتر به استفادهی از انرژی خورشیدی و بادی، نیروگاههای اتمی و زغال سنگی را به طور کامل برچینند”.
تنها ۲۲ درصد از پرسش شوندگان با این نظر موافق بودند که “انرژی هستهای منبع نسبتا امنی برای تولید برق محسوب میشود و ساخت تعداد بیشتری نیروگاه هستهای سیاستی مطلوب است”.
موج مخالفت با ساخت نیروگاههای هسته ای- طی شش سال اخیر- در همهی جوامع توسعه یافتهی دموکراتیک به شدت افزایش یافته است.در آلمان، درصد مخالفان ساخت نیروگاههای هستهای از ۷۳ درصد در سال ۲۰۰۵ به ۹۰ درصد در سال ۲۰۱۱ افزایش یافته است. در همین مدت، نسبت مخالفان در فرانسه از ۶۶ درصد به ۸۳ درصد افزایش یافته ، در ژاپن از ۷۶ درصد در سال ۲۰۰۵ به ۸۴ درصد در سال ۲۰۱۱ رسیده است. در روسیهی غیر دموکراتیک نیز مخالفت از ۶۱ درصد در سال ۲۰۰۵ به ۸۳ درصد در سال ۲۰۱۱ افزایش یافته است. نکتهی جالب توجه این است که ۵۵ درصد از اسپانیاییها و ۵۲ درصد از آلمانیها بر این باورند که نیروگاههای موجود هستهای باید فورا بسته شود[۸].
چرا دولتهای دموکراتیک به خواست اکثریت مردم خود تن نمیدهند؟ گردن ننهادن دولتهای استبدادی به نظر اکثریت مردم امری عجیب نیست، اما عدم کسب رضایت اکثریت مردم توسط دولتهای دموکراتیک امری عجیب است. دولت آلمان تصمیم گرفته است که دیگر هیچ نیروگاه هستهای جدیدی نسازد. همچنین سوئد هم تصمیم به جمع آوری نیروگاههای هستهای گرفته است.
این خواست جهانی به همراه خواست عدالت طلبان در برخورد یگانه با این موضوع باعث شد تا اوباما به عنوان رهبر قدرتمندترین کشور جهان در چهارم ژوئن ۲۰۰۹ در سخنرانی دانشگاه الازهر در قاهره بگوید:
“من به خوبی متوجه هستم که برخی اعتراض میکنند که بعضی از کشورها[اسرائیل] سلاحهایی دارند که دیگران ندارند. هیچ کشوری حق آن را ندارد که به طور خودسرانه بگوید که چه کشوری میتواند و چه کشوری نمیتواند سلاح اتمی داشته باشد. به همین دلیل من قویاً تأیید کردم، تعهد آمریکا را به پیگیری برای دنیایی که در آن هیچ کشوری سلاح اتمی نداشته باشد. هر کشوری از جمله ایران باید حق آن را داشته باشد که به انرژی صلح جویانهی اتمی دسترسی داشته باشد، مادام که متعهد به مسئولیتهای خود تحت قرارداد منع ترویج سلاحهای هستهای باشد”[۹].
وقتی رهبر سیاسی قدرتمندترین کشور جهان خود را “متعهد” به جمع آوری سلاحهای اتمی در سطح جهانی اعلام میکند، نشان دهندهی آن است که این مطالبهی برحق مدافعان حقوق بشر و روشنفکران طی دهههای گذشته اینک به بار نشسته و سیاستمداران را به دنبال خود کشیده است.
نکتهی دیگری نیز خلع سلاح اتمی جهانی را به واقعیتی در دسترس تبدیل کرده است. به جز چهار کشور هند، پاکستان، اسرائیل و کوبا، همهی کشورها به عضویت معاهدهی منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) در آمدهاند. هیچ پیمانی پس از منشور سازمان ملل متحد، این همه عضو ندارد.کشورهای عضو پیمان که دارای سلاحهای اتمی هستند، متعهد شدهاند که مذاکرات برای انهدام این سلاحها را آغاز کنند. در سال ۲۰۰۰ تمامی کشورهای عضو به موجب مادهی ۶ معاهدهی منع جامعه آزمایشهای هستهای در خصوص یک برنامهی ۱۳ مرحلهای برای خلع سلاح- از جمله “تعهد صریح” برای نابودی کامل زرادخانههای هسته ای، کاهش سلاحهای استراتژیک آمریکا و روسیه، اجرای اصل برگشت ناپذیری اقدامات خلع سلاح هسته ای، کاهش بیشتر وضعیت عملیاتی سلاحهای هستهای و کاهش نقش سلاحهای هستهای در سیاست امنیتی به توافق رسیدند.
چهارم- نتیجه : ایران مساوی با رژیم جمهوری اسلامی نیست. منابع و امکانات ایران هم متعلق به سلطان علی خامنهای یا رژیم سلطانی فقیهسالار نیست. ضدیت با جمهوری اسلامی نباید به ضدیت با ایران منتهی شود.
اپوزیسیون جمهوری اسلامی به دو دسته تقسیم میشود: اپوزیسیون مستقل و اپوزیسیون همسو. گروه اول معتقد است که گذار از جمهوری اسلامی به رژیمی دموکراتیک باید به وسیلهی ایرانیان صورت گیرد. اما گروه دوم، با توجه به عدم پایگاه اجتماعی در داخل کشور و نبود دورنمایی از سرنگونی رژیم، مدعی است که میبایست با فشار جهانی به رهبری دولت آمریکا “همسو” و همراه و هماهنگ شد و از این طریق جمهوری اسلامی را سرنگون ساخت[۱۰].
اپوزیسیون مستقل، در مسائل جهانی و منطقهای و محلی، با معیارهای واحد برخورد کرده و خواهان عدالت و تبعیض زدایی در همهی سطوح است. در مسئلهی انرژی هسته ای، این گروه خواهان خلع سلاح اتمی جهانی و جمع آوری کلیهی نیروگاههای هستهای از جهان است. به همین دلیل این گروه با پروژهی “عظمت طلبی اتمی” سلطان علی خامنهای هم مخالف است.
اپوزیسیون همسو، چون میخواهد با فشار جهانی به رهبری آمریکا همراه شود، نمیتواند به تبعیض جهانی و منطقهی خاورمیانه اعتراض کند. برای این که دولت اسرائیل مهمترین متحد آمریکاست. به همین دلیل در برابر نقض حقوق بشر به وسیلهی دولت آمریکا و دولت اسرائیل سکوت میکند و اگر اپوزیسیون مستقل از آنها سخن بگوید، آنها را به غرب ستیزی، آمریکا ستیزی، اسرائیل ستیزی متهم میسازد.
اپوزیسیون مستقل مخالف شعارهای نابخردانهی زمامداران جمهوری اسلامی نسبت به اسرائیل است و از طرح چهار جانیهی آمریکا، روسیه، اتحادیهی اروپا و سازمان ملل- مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل- حمایت میکند. اما چشم بر نقض حقوق بشر نمیبندد. شورای حقوق بشر سازمان ملل دولت اسرائیل را به ارتکاب “جنایات جنگی” در غزه محکوم کرده است. اپوزیسیون مستقل این جنایات را محکوم میکند، اما اپوزیسیون همسو، یا از این جنایات سخن نمیگوید، و یا منتقدان را به اسرائیل ستیزی متهم میسازد.
در مسئلهی هستهای نیز اپوزیسیون مستقل خواهان جمع آوری سلاحهای اتمی و کشتار جمعی از خاورمیانه است. همچنین خواهان جمع آوری نیروگاههای هستهای است. اپوزیسیون همسو این رویکرد را “تنزه طلبی اخلاقی” روشنفکرانه قلمداد میکند. دیدیم که در سطح جهانی این موضوع تا چه اندازه به خواستی عمومی تبدیل شده است.
مطابق نظر سنجیهای صورت گرفته در منطقهی خاورمیانه، همه به جز دولت اسرائیل، با غیراتمی شدن منطقه موافق هستند. بدین ترتیب این مطالبه ، مطالبهای است که امروز به خواستی جهانی و منطقهای تبدیل شده است. اما اپوزیسیون همسو که برای همراهی با دولت آمریکا چارهای جز همسویی با دولت اسرائیل ندارد، این مطالبه را “تنزه طلبی اخلاقی و روشنفکرانه” قلمداد میکند.
اپوزیسیون جمهوری اسلامی باید نسبت به رژیم موجود “برتری اخلاقی” داشته باشد. این برتری وقتی حاصل میشود که با معیارهای واحد در سطح جهانی، منطقهای و محلی از برابری و رفع تبعیض دفاع شود و با دولتهای زورگو همراه و همسو نشود.
پانویسها:
۱- در مقالهی “از اردوگاه شوروی تا اردوگاه آمریکا و اسرائیل” ، ویژگیهای رویکرد ایدئولوژیک بازگو شده است.
در آن مقاله بر چهار نکته تأکید رفته است:
اول- غیر نقدی بودن.
دوم- مطلق اندیشی و سفید و سیاه سازی.
سوم- یک بام و دو هوایی یا دبل استاندارد بودن.
چهارم- تحلیلهای تک علتی.
رجوع شود به این لینک.
۲- رجوع شود به این لینک.
۳- رجوع شود به این لینک.
۴– رجوع شود به این لینک.
۵- پیتر سنگر، یک جهان، اخلاق جهانی شدن، صص ۱۷۸- ۱۷۷.
۶- پیتر سنگر، یک جهان، اخلاق جهانی شدن، صص ۱۷۵- ۱۷۴.
۷- پیتر سنگر، یک جهان، اخلاق جهانی شدن، صص ۲۰۸- ۲۰۷ .
۸– رجوع شود به این لینک.
۹- رجوع شود به متن سخنرانی اوباما در این لینک:
“I understand those who protest that some countries have weapons that others do not. No single nation should pick and choose which nations hold nuclear weapons. That is why I strongly reaffirmed America’s commitment to seek a world in which no nations hold nuclear weapons. And any nation – including Iran – should have the right to access peaceful nuclear power if it complies with its responsibilities under the nuclear Non-Proliferation Treaty. That commitment is at the core of the Treaty, and it must be kept for all who fully abide by it. And I am hopeful that all countries in the region can share in this goal.”
۱۰- در مقالهی “اپوزیسیون همسو و لیبیائیزه کردن ایران”، توضیحات بیشتری دربارهی تمایز این دو نوع اپوزیسیون ارائه شده است. رجوع شود به این لینک.
این مقاله، نه تنها نوری به پرسشی نیفکنده بلکه بیشتر ما را اندر خمّ کوچههای سفسطه و بیراهههای سیاسی دشمن شادکن میندازد. این نوشته مرا بیاد سخنرانی خانم عبادی در روز گرفتن جایزه صلح نوبل انداخت، گویا ایشان از جانب ملت فلسطین به این مراسم آمده بودند و بدون حرفی حتا غیر مستقیم از ایران یا وضعیت کشورهای دیکتاتورزده دنیا یا حقوق شهروندی انسانها در گوشه و کنار دنیا، فقط به اسراییل و مصوبات سازمان ملل در مورد فلسطینیها، پرداخته بود و از حقوق حقه فلسطینیها دفاع میکرد. گویا ما قوه تفکیکپذیری از مسائل را نه تنها در میان عوام نداریم بلکه خواص (روشنفکران) هم به صحرای کربلا (غزه) میزنند. ۱-مسئله انرژی هستهای، فقط در اسرائیل خلاصه نمیشود بلکه همه کشورهای کوچک و بزرگ عرب را تشویق به دستیابی فنآوری هستهای برای دفاع از خود میکند و منطقه عملا به آتش زیر خاکستر مبدل میشود. ۲-ایران اتمی بیش از امروز در سیطره نظامیان خواهد بود و بقا و اقتدار ج.ا. برای حداقل ۲ نسل آینده تثبیت خواهد شد. ۳-آیا صنایع، تولیدات، اشتغال، آموزش، فقرزدایی، تبعیض و… همه این مشکلات در ایران حل شده که امروز به انرژی هستهایی باید بپردازیم ؟ یا اینکه با انرژی هستهایی، معضلات کشور حل خواهد شد ؟ ۴-حاکمان جمهوری اسلامی که، با ژ-۳، از همصفیهای نمازخوان خود، گذشت نکردند، با موشک کلاهک دار اتمی با دیگران چه خواهند کرد !؟ عجیب اینجاست که خیلی از نوشتارهای طیف مهاجر سیاسی اخیر، شاید از سلطان، دیکتاتوری، استبداد، پاکسازی دین و…بنویسد ولی در زمان و موقعیتهای حاد و سرنوشتساز برای سرنگونی ج.ا. ، از منظر استراتژیک و فرا امنیتی مینویسد و انبوهی را به انحراف عملی و گفتمانی میکشاند!
ایراندوست / 05 December 2011
مدتهاست که نوشتهای آقای گنجی را جدی نمی گیرم. ایشان نوشتهایشان از انسجام علمی برخوردار نیست و بیشتر اوقات دچار هیجان و شعار می شوند. در خصوص این نوشته باید عرض کنم تماماً شکایت کهنه ای است از قدرت آمریکا و متحد استراتژیکش اسرائیل در خاورمیانه. مثالهایشان در خصوص ترکیه و عضویت آن در اتحادیه اروپا یا توازن قدرت بین پاکستان و هند بسیار ضعیف و غیر واقعی است. دانشگاههای جهان در خصوص این موضاعات سالهاست در سطح فوق لیسانس و دکترا هزاران تحقیق علمی انتشار می دهند و بیشتر مخالفتها هم در همین کشورهای قدرتمند آمریکا و اروپایی مورد استفاده و البته توجه قرار می گیرد و اساساً چنین پرداخت سطحی به موضوع نتیجه علاقه زیاد به نوشتن و گفتن و مطرح شدن است تا طرح یک بحث علمی و نتیجه دار.
ای کاش ایشان تمرکزشان را به مسائل مورد تخصص خود که بیشتر همان بازشناسی حاکمیت اسلامی ایران و نهادهای غیر انسانی صاحب قدرت در این نظام است معطوف می داشتند و جهان بشری را از ساختار ایدئولوژیک خطرناک در این نظام آگاه می ساختن و چنین با عجله سعی نمی کردند مشکلات استراتژیک جهان قدرت را مرتفع سازند.
بدون شک توازن قدرت و تقسیم بندیهای بر اساس اصل قدرتمند بودن و منفعت صاحب قدرت تعریف می شود و شکایت و شعار و بد بیرا گفتن موضوع را حل نمی کند و فقط نشان می دهد که شخص معترض تا چه اندازه از درک واقعیت عاجز می باشد.
حاکمیت ایران اگر بر اساس اصل رئالیسم سیاسی اش بخواهد صاحب قدرت اتمی شود باید تلاش کند و تمام هزینه های پیش رویش را بپذیرد و دیگر قدرتهای مخالف او هم با اتکا به همان قدرت خود تلاش خواهند کرد چنین اتفاقی نیافتد. ایران با اتکا به همین باور توانسته تا به امروز صاحب توانمندی هسته ای صلح آمیز شود و برای چنین تلاشی هزینه بسیار پرداخته حالا اگر بخواهد با تغییر راهبردهایش به سمت قدرت نظامی هسته ای پیش برود واقعاً نهادهای قدرتمند مخالفش در چه شرایطی قرار می گیرند؟
در ضمن در خصوص اسرائیل باید به جناب گنجی عرض کنم، اسرائیل اصلی ترین متحد استراتژیک کشور ایران می باشد که متاسفانه فقط به خاطر سیاستهای منفعت طلبانه افراطیون مذهبی ایران و اسرائیل تبدیل شده به دشمن استراتژیک ایران. بدون شک مسائل اسرایئل و همسایگان عرب او نمی بایست برای ایران هزینه بی آفریند اما می بینیم که چنین نیست و ایران به شکل افراطی اصرار دارد در مسائل همسایگان عرب خود دخالت داشته باشد و سطح تنش را با اسرایئل بالا ببرد.
اسرائیل صاحب نیروگاه اتمی و 300 کلاهک هسته ای است تا شبانه یک میلیارد مسلمان به او حمله نکنند و تعادل قدرت در میان همسایگان افراطی اش برقرا باشد. فراموش نکنیم هیچگاه آنها خواستار نابودی کشورهای عرب همسایه خود نبوده اند.
اما استاد گنجی با روشی بسیار هوشیارانه سوار ماشین چپ گراهای افراطی اروپا و آمریکا هستند و مرتب از جوایز اهدایی این نهادهای حقوق بشری بهرمند می شوند و از طرف دیگر در تلاشند تا ذهن خوانندگان ایرانی خود را با معیارهای حق طلبانه آشنا نگه دارند. ایشان می دانند در ایران شعار و غرب ستیزی هنوز مشتری دارد .
امیدورام این متن توضیحی را انتشار دهید و شرایطی را فراهم آورید تا منتقدین ایشان هم بتوانند مقاله چاپ کنند. با تشکر
FARBOD TALAEE / 06 December 2011
جناب گنجی گرامی، ترکیه عضو اتحادیه اروپا نیست. تلاش ترکها برای عضویت تا کنون به ثمر ننشسته است.
کاربر مهمان / 05 December 2011
ایران دوست گرامی سلام.
تو که همیشه شعار دمکراسی میدهی و متن های روشنفکرانه چپی ارسال میکنی،ایا متوجه هستی که خودت واقعأ چه می نویسی و یا چه میخواهی؟اولا اقای گنجی ازمطالب نویسنده ای غیر ایرانی مطلبی را ترجمه و انعکاس داده اند (نقل قول کرده اند). دوما روشنفکران را دو دسته کرده و خود را هم جزو دسته مردمسالاری خواهان عدالت جو معرفی نموده اند.سوما به هیچ کسی هم توهینی نکرده اند.چهارما سیاسیکاری هم نکرده و منافع شخصی را هم کنار گذاشته اند.پنجمأ حق خود میاند که هر حرفی را که دوست دارد بزند.خب این کار آقای گنجی چه ایرادی دارد که شما به رسم ملایان به ایشان در لفافه متلک می گوئید و به صورتی حرفه ای برچسب میزنید؟ اگر ایشان مشخص و مستند قلم نزده بود ،حق با شما بود که سردر گم شوید.اما ایشان به زبانی ساده مطلب نوشت که من کم سود هم متوجه متن و اصل پیام ایشان شده ام.دوست گرامی از تنفری که به مسمانها و اسلام داری بکاه! یک فرد سیاسی و دمکرات مجبور است به عقاید انسانی و مردم سالارانه خودش احترام بگذارد.در غیر اینصورت خودش هم فرقی با یک اخوند و یا یک نژاد پرست صهیونیست و یا یک آمریکائی جنگ طلب آدم کش و یا یک استثمارگر بی وجدان ندارد و اگر خودش روزی حاکم شود ،همان می کند که دیگر دیکتاتوران کرده اند.بدون داشتن خصوصیات انسانی( بخشیدن فرد خاطی، دوری جستن از اعمال زشت مشابه افراد خاطی و یکسان نگری و عدالت خواهی) نه میتوان دمکرات شد و نه دمکراسی گستر .ضمنا همانطور که اقای گنجی بیان کردند،اکثریت مردم جهان مخالف بمب اتمی و نیروگاه اتمی هستند و اگر دوّل دارای بمب هسته ای مدام کشورهای دیگر را تهدد نکنند و یا به دیگر کشورها تجاز نظامی نکنند،لزومی ندارد که انان دنبال قوی شدن و بمب ساختن باشند.حتی اگر به قول شما اقای خامنه ای هم مقاصد شومی داشته باشد،جامعه جهانی مانع او خواهند شد.چنگیز مغول،ناپلئون،هیتلر،اریل شارون،استالین،جورج بوش،بن لادن،پینوشه،موسیلینی،محمد رضا پهلوی،صدام ،غذافی و دیگر دیکتاتوران با تفکرات نژادپرستانه و فاشیستی چه غلطی کردند که شما خامنه ای را بدتر و یا خطرناکتر از آنان می پندارید ؟ اصلا قبول می کنیم که خامنه ای از هیتلر و چنگیز و فرانکو و استالین و یا تزار روس هم بدتر است.آیا جامعه جهانی نمی تواند منصفانه و منطقی با چنین رهبرانی برخورد کند؟مطمئنأ میتواند،مشروط بر اینکه اعضای این جامعه خود رهبری بدتر و یا مشابه خامنه ای نداشته باشند.زمان ،زمان ارتباطات است و جهان ارتباطات بی عدالتی و تبعیض را نمی پذیرد.نمونه اش قیام مردم آمریکا علیه نظام بانکی و مرکز بورس در آمریکا ،اروپا و مطمئنأ تا جندی دیگر شاهد اعتراضاتی مشابه با وال استریت در روسیه و چین و ژاپن و حتی در افریقا هم خواهیم بود.موفق باشید
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 06 December 2011
این نکته درست است که روشنفکری در عین اینکه بر سر سفره ی جمهوری اسلامی نباید بنشیند و از آن دفاع کند نباید بر سر سفره ی دولتهایی چون آمریکا و اسرائیل هم بنشیند. دامن آمریکا و اسرائیل به هیچ وجه پاکتر از رژیم ایران نیست.
کاربر مهمان / 07 December 2011
هموطن خوب اقای فربد سلام.
رژیم صهیونیستی به خاطر تفکر نژاد پرستانه و خوی ادمکشی و علاقه اش به قدرتمندترین کشور در خاور میانه بودن،هرگز متحد ایران و یا دیگر کشورهای اسلامی نبوده ،نیست و نخواهد بود.دوست گرامی طبق بیانات خودتان، در دنیای غرب نسبت به سیاستهای تجاوزکارانه و نژاد پرستانه و همچنین تروریسم دولتی این رژیم اشغالگر تحلیلهای جامعی صورت گرفته است.خب چه لزومی دارد که دولت ج.ا.ا بخواهد با چنین رژیم سفاکی متحد شود؟دوما علت اصلی عدم ساخت نیروگاه اتمی بوشهر در زمان شاه هم مخالفت همین رژیم صهیونیستی بود و بعد از انقلاب هم باز هم همین صهیونیستها مانع از ساختن نیروگاه توسط آلمانها شدند.ضمنا چرا باید حتما دولت ج.ا.ا با یک رژیم ضد اسلامی متحد شود؟ فرضا هم که شیعیان به خاطر منافع خود و مقابله با رژیمهای فاسد سنی بخواهد متحدی قوی داشته باشد،چرا باید دست به دامن رژیم صهیونیستی شود.آقای خامنه ای میتواند چون معمر غذافی مستقیما با آمریکا هم سفره شود.دوست گرامی شما به خاطر تعلقات سیاسی ات به غرب یک طرف سکه سیاست را نگاه کرده ای و فراموش کرده ای که دولت روسیه هم در همسایگی ما همچون عقابی تز بین و همچون زاغی باهوش تمام حرکات سیاسی دولتمردان ایرانی را زیر نظر دارد و مطمئنا همکاریهای سیاسی و نظامی ایران با غرب را تحمل نخواهد کرد.لذا بهتر است رفتار سیاسی ج.ا.ا. حتما با در نظر گرفتن منافع کشور روسیه صورت پذیرد.وفق باشید
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 07 December 2011
گنجی عزیز
کمی مسئله را از فاصله بیشتری نگاه کنید. چه کسی گفته است که نان ملت ما در دشمنی شدید با اسراییل پخته میشود که حالا غصه درگیری و توازن و عدم توازن قوایش را بخوریم. یک حکومت ملی و منطقی میتواند بهترین روابط را با دو کشور تنهای دیگر در منطقه یعنی ترکیه و اسراییل برقرار کند. کشورهای عرب منطقه دلایل بسیار بیشتری برای نفرت و دشمنی با ما دارند. حتما مدارک ویکیلیکس در مورد اصرار سران عرب به امریکا برای حمله به ایران را دیده اید. ما با اسراییل هیچ مشکل ارضی و یا تعارضی نداریم بلکه نان ولی فقیه در دشمنی با اسراییل است و بیش از سی سال است که نفرت از یهودی و اسراییل شبانه روز از بوق های رژیم تبلیغ میشود. مشکلات ما با کشورهای عرب همسایه امان به مراتب بیشتر است و برخی از این مشکلات دارای ریشه های تاریخی هستند در حالیکه این ریشه های تاریخی رابطه دوستانه یهودیان و ایرانیان در تمامی تاریخ را نشان میدهند. ایا بمب اتمی در پاکستان بی ثبات با وجود گروههای سلفی که اگر دستشان به بمب اتمی برسد اولین رسالت دینی اشان را در نابودی شیعه میبنند خطرناک تر است یا اسراییل؟
من ایرانی از اینکه فلسطین نان و اب و قاتق سفره ام و قاتل جانم در این سی سال شده است خسته ام. مشکل فلسطین برای ما یک مسئله انسانی است و نباید بهای ان نابودی و فقر و فلاکت ایرانی ها باشد. من نمیتوانم بپذیرم که به جای نگران بودن برای ایران نگران لبنان و فلسطین باشم. درگیری در دنیا به نفع ولی فقیه است و نه ایرانی ها. ایا نمیتوان در دنیا روابط درست و متقابل داشت و هم چنان مستقل بود؟
ساختن بمب اتمی توسط رژیم منافع چه کسی را تامین میکند؟ من ایرانی تلاش میکنم موضوع را از درون ببینم. اولین قربانی بمب اتمی خامنه ای مردم ایران هستند. من نگران بمب داشتن اسراییل و بمب نداشتن خامنه ای نیستم. اتفاقا در استفاده از بمب اتمی اسراییل را بسیار قابل اطمینان تر از پاکستان و ایران ولی فقیه میدانم.
کاربر مهمان / 07 December 2011
پیر خانقاه
نفرت شما از اسراییل ربطی به سفاک و غیر سفاک بودن ندارد بلکه در ریشه های ایدئولوژیک افراطی جمهوری اسلامی است. سوال من این است که مبنای دشمنی با اسراییل ایا بی رحمی نسبت به فلسطینی هاست؟ دوست عزیز ایا به همین اندازه هم قلب شما و رهبر معظم از ستم وارده به مسلمانهای یوگور در چین و چچن ها در روسیه و کشتارهای میلیونی توتو ها و توتسی ها در رواندا هم به درد امده است یا اینکه قلبتان وابستگی خاصی به فلسطین دارد. ایا کشتار نصف جمعیت کامبوج توسط خمرهای سرخ در چند دهه قبل مسئله مهمی است. ایا نسل کشی ارمنی ها در رژیم ترکیه هم برای قلب نازک شما و رهبر معظمتان ناراحت کننده است. اگر مبنایتان حفظ حقوق انسانها است که یک بام و صد هوایتان نشان از ان ندارد. اگر مبنای فکری شما حفظ دما مسلمین است پس چگونه است که دما مسلمین در چچن و چین از اهمیت مشابه برخوردار نیستند؟؟ در دنیای کنونی روابط کشورها بر اساس منافع متقابل تعریف میشود یک فحش ها و شعاری بی سر و ته. ظاهرا در انتهای نوشته اتان حرف قلبی اتان را زده اید که ان هم نگرانی برای منافع روسیه است.
کاربر مهمان / 07 December 2011
جناب منصور ممنونم که به یادداشت این حقیر توجه فرمودید و پاسخی مرحمت داشتید. کوتاه و در حد حوصله این بار عرض می کنم. اگر به عرایض بنده بیشتر دقت فرمودید می دید که من ” اسرائیل را متحد کشور ایران می دانم ونه حاکمیت اسلامی ایران و به طور حتم بین کشور ایران و حاکمیت فعلی او تفاوت بسیار قائل هستم.
ایران تنها کشور غیر عرب منطقه است که به طور تاریخی حامی کلیمیان مهاجر بوده و این موضوع تاریخی حتماً مورد تاکیید جنابعالی هم می باشد اما حاکمیت فعلی ایران با شعله ور کردن آتش مخالفت با اسرایئل دنبال منافع استراتژیک دیگری است که در حوزه مذهب و اختلافات ما بین سنی و شیعه و رهبری نهادهای تند روی ضد غربی در کل خاورمیانه و شمال آفریفاست. این آرزوی روزگاران خمینی است و اساساً فقط با دشمنی کردن با غرب و یا هر نهاد و جامعه و متحد غربی در منطقه ممکن می شود.
در خصوص روسیه هم بنده موافقم که آنها جریان قدرت در ایران را رصد می کنند اما باورم ندارم که در کل تاریخ توانسته باشند تا این اندازه در سیاست ایران نفوذ کرده باشند. غرب ستیزی حاکمیت ایران کار را به جایی رسانده که آقایان بدون اجازه پوتین آب نمی خورند و این مایه تاسف بسیار ملت ایران می باشد. البته مردم آگاه هستند و شعارهای مرگ بر روسیه نشان از همین آگاهی بود.
در خصوص این که فرمده بودید من تعلقات سیاسی به غرب دارم باید عرض کنم فرمایش شما کاملاً درست است و من بدون هرگونه شرمساری نهاد سیاسی غرب را بسیار مترقی و انسانی تر می دانم و به همین دلیل در غرب تحصیلات کردم و از آبشخور فرهنگی سیاسی غرب می نوشم. شما هم اگر منصف باشید می بینید که تمام آن چیزی که در زندگی شخصی خود و تمام هم وطنان دیگرمان در ایران می بینید و شاید بعضاً به آنها هم شدیداً دلبسته شده باشید محصول همین تفکر غرب و نهاد اندیشه غربی است. در صورت تمایل لطفا کنید و مقاله اخیر بنده را در وب سایت شخصی ام مطالعه کنید.
http://www.farbodtalaee.com/?p=221
FARBOD TALAEE / 08 December 2011
برخی واژه ها چه آشناست و گویا از صدا و سیمای ج.ا.ا در حال پخش است. البته یکی به نعل یکی به میخ و ظاهرا بی طرف؟!
کاربر مهمان / 08 December 2011
دوست و هموطن گرامی فربد خان
اینکه میفرمایید ایرانیان از تمام ادیان و ملل و فرهنگها استقبال و حمایت کره اند،کاملا درست است. و اینکه در زمانهای خاصی هم کجرفتاری را پیشه کردند هم بر کسی پوشیده نیست.اکنون بفرمائید چگونه یک ملت با روحیه انساندوستی اش که خودتان به آن اشاره کردید،قادر به اتحاد و همزیستی مسالمت آمیز با مشتی صهیونیست نژاد پرست و تروریست میباشد؟ضمنا اشتباه نکنید که میان صهیونیستهای جنایتکار و انگل و یهودیان متشخص ،دریائی فاصله هست و مردان و زنان انسان تر از من و شما هم در میان انان هستند که خود از وجود صهیونیستهای آدمکش در میان قوم یهود متنفرند.بطور مثال اقای DANIEL BARENBOIM –
در رابطه با جامعه غربی هم اگر دقت کنید در اکثر کشورهای مورد نظرتان رفتار سیاسی مشابه ای با رفتار سیاسی حکام ایران را متوجه میشوید.ج.ا.ا. بعد از انقلاب به هر انکس که با او همراه قلبی شد کمک کرد،امکانات در اختیارش گذاشت و او را بر سر مردم مامور کرد و همه ما دمکراتها این رفتار و اعمال سیاسی را مردود شمردیم و سر تعظیم خم نکردیم.اکنون توجه کنید به فتار دولتمردان غربی و غارت کشورهای مستعمره و تقسیم ثروت غارت شده، بین افراد جامعه خود.دوست گرامی در شرایط کنونی نظام سرمایه داری هم با مشکل مالی روبرو شده و به قول رفقای چپی، هم بازار پر از کالاست و هم قدرت خرید نیست.لذا بیکاری،تبعیض و استثمار هم افزایش یافته و سرمایه داران یونانی سرمایه های خود را به جاهای امن تر چون المان و سوئیس و غیره انتقال میدهند و مردم یونان برایشان ارزشی ندارند. ایتالیا هم در وضع خوبی نیست،پرتغال و اسپانیا هم یک پایشان لب پرتگاه است.
اینکه خانم مرکل و اقای سرکوزی یکه تازی سیاسی می کنند هم مورد قبول مردم کشورهای اروپائی و حتی امریکا ، نیست.همچنین در لیبی مشاهده کرده اید که دوّل استعماری غرب چگونه مثل لاشخورها با هم بر سر لاشه درگیر دیپلماتیکی بوده و هستند.با مراجعه به سایت چپی های اروپا و مخصوصا ATTAC و حزب سبزها و سوسیال دمکراتها ،شما جنایات غرب مورد علاقه خود را در کره زمین مشاهده خواهید کرد.اینکه در غرب امکانات زیاد است و منو شما هم از آن بهرمند هستیم هم جای بحث دیگری دارد و اگر من و شما هم فقط مثل اخوندها و یا دیگر مستبدین و دیگر خودخواهان در کره زمین بیاندیشیم و به اینکه چرا در افریقای ثروتمند مردم از گرسنگی باید بمیرند و در فرانسه و یا در سوئیس مردم راحت باشند و یا در عراق و ایران مردم امکانات نداشته باشند،فکر نکنیم هم موضوع دیگریست.
در رابطه با مردم و دولت روسیه هم نیاز به تحقیق و بازنگری است.روسیه تزاری مرحله ای از تاریخ ایران و روس ات و اتحاد جماهیر شوروی یک دوره خاص دیگر و روسیه امروزی هم یک دوره خاص است.در این ٢٠ سال اخیر مردم روسیه و ایران تغییر کرده اند و شما نمی توانید انان را مسئول جنگهای ایران و روس کنید.از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هم مردم روسیه با ایرانیان دشمنی سیاسی نکرده اند.اینکه دولت روسیه زیاده خواه است هم بر کسی پوشیده نیست و اگر هم تلاش میکند با دولت ایران به تفاهم برسد و همکاری سیاسی ،اقتصادی ،فرهنگی و نظامی داشته باشد هم بسیار مفید است.البته به شرط اینکه دولت روسیه اعمال موذیانه خود را هم تا اندازه ای کنار بگذارد.اینکه دولت ما خریت کند و امتیاز خاص بدهد مردود است و سیاسون دمکرات و ملّی باید افشاگری کرده و مانع هرگونه سوء استفاده روسها و خریت اخوندها شوند.
همچنین در رابطه با آمریکا هم من نظرم ان است که باید آشتی صورت پذیرد و راه دیگری وجود ندارد و امریکائیان نه با تحریم و نه با کودتا و نه جنگ ،قادر به بازگشت به ایران نیستند و اگر هم چنین احمقی بکنند مطمئنا پشیمان خواهند شد.جهت اگاهی شما،زمانی که اقای اوباما کاندید ریاست جمهوری شده بودند، بنده هم مثل خیلیها از ایشان حمایت کردم و پیروزی ایشان را هم با ارسال یک پیام تبرک و آرزوی برقراری روابط با ج.ا.ا ( از طریق ارسال نامه به سفارت امریکا در برلن المان ) تبریک گفتم.
هموطن من مدافع صلح جهانی،مدافع خلع سلاح اتمی و غیر اتمی،مدافع دمکراسی واقعی( اجرای قانون برای همه استفاده از امکانات مالی و اجتماعی و سیاسی برای همه) هستم و مخالف جنگ و تجاوز و تبعیض اعدام و شکنجه و استثمار می باشم.اکثر ایرانیان هم همین مرام و نگاه را دارند و به همین خاطر است که انان اکنون با روسیه و چین بهتر کنار می ایند تا امریکا و اگر روسیه به چیچن و یا هر جمهوری دیگر تجاوز کند و یا به انان زور بگوید ،مطمعن باشید که اول از همه همان پاسداری که شما از او متنفرید به روسیه فحاشی خواهد کرد نه روشنفکران.ضمنا روسیه همسایه ماست و ما مجبوریم که با این همسایه حتی اگر بد باشد، بسازیم و هر زمان که پایش را از گلیمش فراتر گذاشت با مشت محکم توی دهان دولتمردانش بزنیم.موفق باشید
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 08 December 2011
اقای فربد حتما به این مقاله در رادیو زمانه توجه بفرمائید .سپاس
تصاحب زمینهای آفریقا
http://www.radiozamaneh.com/science/2011/09/15/6973
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 08 December 2011
در نوشته گنجی عزیز انگاری همه مقصرند جز خامنه ای دیوانه. بابا کاری با مارادونا نداشته باشین غضنفر علی خامنه ای را بچسبین که با رفتار جنون امیز ایران را به ورطه نابودی میکشد.
Reza / 11 December 2011