ایرج ادیبزاده – برای ششمین سال پی در پی در مهمترین و قدیمیترین تالار هنری پاریس “گراندپاله” (تالار بزرگ) با سقف زیبای شیشهای و مساحت ۷۷ هزار متر مربع، چشماندازی یگانه و دیدنی از نوآوریهای هنر دوران ما به نمایش درآمده است.
۲۵۰۰ هنرمند نقاش، مجسمهساز، طراح و عکاس از سراسر جهان آثار و تابلوهایشان را در چهار بخش گراندپاله در معرض تماشای مردم، منتقدان آثار هنری، گالریداران و خریداران آثار هنری قرار دادهاند.
گراندپاله یک بنای باشکوه و تاریخی پاریسی است، در نزدیکی خیابان مشهور “شانزلیزه” و رودخانهی “سِن”. نمایش کارهای بزرگانی چون پیکاسو، شاگال، ونگوگ و مونه را در برنامه سالانه خود دارد و سال ۲۰۱۰، یعنی سال پیش، به وعدهگاه مهم مُددوستان جهان مبدل شده بود. گاه نیز رویدادهای مهم ورزشی را در خود جای میدهد.
گراندپاله بیش از یکصد سال پیش، در سال ۱۹۰۰، میزبان بخشی از نمایشگاه جهانی پاریس بود.
امسال در میان هنرمندانی با افقهای گوناگون از ملیتهای مختلف، چند هنرمند نقاش و عکاس سرشناس یا نوخاسته ایرانی در نمایش گراندپاله ۲۰۱۱ پاریس حضور دارند. شناختهشدهترین آنها قاسم حاجیزاده، نقاش هنرمند قدیمی با تابلوی گفتوگوبرانگیزش “مردان زننما”ست که نگاههای بسیاری از تماشاگران را به خود جلب کرده است؛ و نیز تابلوی “خلاء پاییزی” از نقاش هنرمند شناختهشده دیگر ایرانی در پاریس، وانشا رودبارکی است. تابلویی “قفنوس” از نقاش هنرمند دیگر، اعظمی و همچنین کارهای چند عکاس جوان ایرانی است.
با وانشا رودبارکی در گراندپاله
وائانشا رودبارکی، هنرمند ایرانی
وانشا رودبارکی نمایش تابلوهای نقاشیاش در گراندپاله پاریس را بسیار بااهمیت میداند و به “زمانه” میگوید هر باری که در گراندپاله شرکت میکند، هیجانزده میشود:
وانشا رودبارکی – من هر بار که پایم را به گراندپاله میگذارم و در این نمایشگاه بزرگ بینالمللی شرکت میکنم، که بهخصوص برای مردم فرانسه از نقطهنظر تاریخی دارای اهمیت بسیار زیادی است، – اگر نخواهم بگویم ذوقزده- خیلی احساساتی میشوم. برای اینکه این نمایشگاه نمایانگر نقاشهای معاصر و هنرمندان روز دنیاست. بهخصوص که در مرکز شهر پاریس و در یک سالن بسیار بزرگ قرار گرفته و ما همه آثار را با هم میبینیم. وقتی آدم وارد سالن میشود، حتی روی من که کارم نقاشی است و به فضاهایی اینچنینی عادت دارم، تأثیر بسیار زیادی میگذارد. از نقطهنظر کارهای مجسمهسازی، کارهایی بسیار قوی ارائه شده است و هنرمندهای خیلی برجستهای حضور دارند. در نمایشگاه امسال، من شخصاً کارهای مجسمهسازی را ترجیح دادم. در کارهای نقاشی هم کار خوب همیشه بسیار زیاد است.
شما به جایگاه تاریخی گراندپاله اشاره کردید. اما نکته دیگری که من طی این روزهایی که به آنجا رفتهام دیدهام، صفهای طولانی کسانی است که میخواهند وارد این نمایشگاه بشوند که نشاندهنده علاقه زیاد فرانسویها به هنر است.
بله؛ من کاملاً با شما موافق هستم. این یکی از دلایلی است که من در فرانسه زندگی میکنم و یکی از دلایل اساسی عشقی که من به مردمان فرانسه میورزم، دقیقاً همین است. اینکه فرهنگ این مردم طوریست که هنر را میشناسند و با هنر رابطه برقرار میکنند. یعنی در این فصل از سال به هر جا که میروید، به مطب پزشک مراجعه میکنید یا برای خرید میروید و با یک بازاری صحبت میکنید و یا در هر جای دیگری، صحبت از این است که به کدام نمایشگاه میروند و چه نمایشگاهی در کجا برقرار است و برنامههایشان را طوری تنظیم میکنند که بتوانند حتماً به این نمایشگاهها بیایند. در عرض این سالها دیدهام که گاهی اوقات صفهای نمایشگاها آنقدر طولانی هستند که مردم دو – سه ساعت در صف منتظر میمانند تا بتوانند به شکلی وارد بشوند و در جریان این رویداد هنری قرار بگیرند. آدمهایی که اصلاً حرفه هنری هم ندارند، حرفههای بازاری و یا حرفهای کاملاً متفاوت دارند، با هنر و بهخصوص با هنر نقاشی در ارتباط هستند.
خانم وانشا رودبارکی، بپردازیم به کاری که امسال از شما در نمایشگاه امسال گراندپاله به نمایش گذاشته شده است. تابلویی زیبا که ویژگی کار شما را نشان میدهد. ممکن است درباره اینکار هم توضیح بدهید؟
کاری که امسال در نمایشگاه گراندپاله ارائه کردم، تنها یک کار بود. هرچند میتوانستم تا دوتا کار ارائه بدهم، ولی ترجیح دادم یکی باشد. نام فرانسوی کار من Le vide automnale است. ترجمه فارسی آن میشود “خلاء پاییزی”. اینکار به دو دلیل برای من خیلی جالب بود و دوست داشتم مطرح بشود: یکی اینکه اینکار به عنوان یکی از بهترین کارهای ۲۰۱۱ شناخته شد و دوم اینکه سوژه پاییز یکی از سوژههای مورد علاقه من است. من این سوژه را خیلی زیاد و به شکلهای متفاوت نقاشی کردهام. اسم این کار “خلاء پاییزی” است. هرچند خلاء در به تصویر کشیدن چیزها برای من خیلی مهم است و همیشه یکجورهایی در نقاشی من وجود داشته است، ولی اینجا بیشتر به آن توجه کردهام. از نقطهنظر علمی اگر بخواهیم موضوع را ببینیم، زمانی که موجودیت هست و ما وجود داریم، خلاء هم وجود دارد. این موضوعی ریاضی و قابل اثبات است. برای اینکه همدیگر را کامل میکنند و مکمل هم هستند و خلاء هم در واقع نقطه مقابل وجود داشتن است. این موضوع خلاء همیشه یکجورهایی حتی در رسمهای ساده من خودشان را نشان میدهند. یعنی جاهایی هست که کمتر کار شده و هیچی نیست و همان هیچی نبود، حجم میدهد به کار. همان هیچی نبودن، باعث میشود چیزهای دیگری را که در کار وجود دارد، بشود دید. این یک شیوه کاری است که مقداری منحصر به خود من است. در این تابلوی خاص، خلاء در تابلوی پاییزی آمده و حضور زیادی پیدا کرده است. بقیه آن هم تکنیک کار من است. کاری است با ابعاد ۱۰۰×۱۰۰ سانتیمتر، تکنیک اکریلیک، با کاردک بر روی بوم.
با مریم نورالهی در گراندپاله
مریم نورالهی، هنرمند ایرانی در گراندپاله، پاریس. (عکس از ایرج ادیبزاده)
مریم نورالهی عکاس جوانی است که تابلوهایی که در گراندپاله به نمایش گذاشته، نمونه جالبی است از هنر عکاسی که به نقاشی بیشتر نزدیک شده. مریم نورالهی سال ۲۰۰۱؛ از ایران برای ادامه تحصیل وارد فرانسه شده و تا بهحال در چند نمایشگاه پاریسی کارهایش را به نمایش گذاشته است. مریم درباره کارهایش به زمانه میگوید:
مریم نورالهی – میتوانم بگویم که از ۱۵-۱۶ سالگی همیشه یک دوربین عکاسی دستم بود. ولی آن موقع کارهای شخصی و برای خودم انجام میدادم. بهطور جدی از سال ۲۰۰۱ که برای ادامه تحصیل وارد فرانسه شدم، در کنارش، کارهای مختلف عکاسی را هم میرفتم. چون ساکن شهر رِن بودم، یک دوره هم در دانشکده هنرهای زیبای رِن در مورد عکاسی دیدم و بعد چند نمایشگاه کوچک جمعی با دوستان داشتیم. در سال ۲۰۰۶ به پاریس آمدم و از سال ۲۰۰۷ کار با دوربین دیجیتالی را شروع کردم. میتوانم بگویم که بهطور خیلی جدی و حرفهای، از اواخر ۲۰۰۸ اوایل ۲۰۰۹ شروع کردم به برپایی نمایشگاههای شخصی. اولین نمایشگاهی که گذاشته بودم، کاری بود که با توپ گلف انجام داده بودم، که چطور میشود با همان یک توپ گلف ۲۰-۳۰ تا عکس مختلف گرفت، این توپ را در شرایط مختلف قرار داد و به آن نقشهای مختلف داد. امسال هم اولین باری است که در گراندپاله نمایشگاه گذاشتهام.
شما در این نمایشگاه دو عکس را به نمایش گذشتهاید که عکسهای بسیار جالبی هستند و بیشتر شبیه نقاشیاند. روش خاصی برای گرفتن این عکسها بهکار بردهاید؟
روش خاصی بهکار نبردهام. فقط فکر میکنم چون نگاهم کمی متفاوت است، عکسها هم متفاوت میشوند. در مورد این دو عکس، بیشتر ترجیح میدهم نگویم که اصل عکس چیست. چون در این صورت ممکن است جذابیت و حالت جادویییی که عکس دارد، از بین برود. استیل من استیل خاصی نیست. فکر میکنم تمام چیزهایی که دور و بر ما هستند، حتی اشیاء بیجان و چیزهای خیلی پیشپا افتاده، همه میتوانند برای من سوژهای باشند که بتوانم آنها را به یک تصویر هنری تبدیل کنم.
تصویری که بیشتر شبیه نقاشی شده است…
هدف من این نیست، ولی نمیدانم… نگاهی که دارم، عکس را بیشتر به حالت نقاشی تبدیل میکند. البته این حالت در همه عکسهای من نیست. در یک سری از کارهای آبسترهای که انجام دادهام، این حالت دیده میشوند.
فرانسویهایی که تابلوها را میبینند، در صحبتی که با شما دارند، چه نظری دارند؟
برای آنها هم جالب است. چون برایشان نگاه جدیدی است. مثلاً این دو عکسی که اینجا دارم، همانطور که شما گفتید، شبیه نقاشی است و در عین حال سئوالبرانگیز است. یعنی یک عکس خیلی ساده نیست که یک منظره یا یک پرتره باشد که بگویند این منظره یا پرتره است، تنها چیزی که میتوانند در مورد بگویند، این است که زیباست. وقتی یک فرانسوی، ایرانی و یا اهل هر کشور دیگری جلوی عکس میایستند، در درجه اول این سئوال برایشان پیش میآید که اصلاً این عکس چیست؟ از چه چیزی گرفته شده است؟ و وقتی با آنها صحبت میکنم، به مرور بعضیها متوجه میشوند که عکس از چیست، برخی دیگر هم زیاد متوجه نمیشود.
هدف من هم همین است که با یک عکس، کنجکاوی بیننده برانگیخته شود یا آنچه را دوست دارد از آن برداشت کند و چیزی که دوست دارد را در آن ببیند. من به خیلی از تابلوهایم عنوان نمیدهم. چون اگر عنوان بدهم، طرف متوجه میشود که: آهان! پس منظور این بوده. ولی وقتی به آن عنوانی نمیدهم، هر کسی میتواند آنچه را که دوست دارد از آن برداشت کند و برای من جالب است. برایم مهم نیست که آنچه دیدهام را بقیه ببینند. آن چیزهایی که خودشان توی عکس میبینند، برایم جالبتر است.
شاید یکی از هدفهای هنر هم همین باشد که بیننده، شنونده و کلاً مخاطب را به تفکر و اندیشه وادارد.
سعی میکنم در این زمینه پیش بروم. البته اگر دوستان روی سایتم بروند، میبینند که کارهای مختلفی انجام میدهم. کار من میتواند مثلاً گزارش یا کارهایی از شهری که در آن ساکن هستم، باشد. ولی کار اصلی و زمینهای که بیشتر دوست دارم و روی آن کار میکنم، همین کارهای آبستره و عکسهایی است که شبیه به نقاشی میشوند که همانطوری که گفتید، بیشتر آدم را به تفکر وامیدارد. این کاریست که دوست دارم و سعی میکنم در این زمینه بیشتر ادامه بدهم.
با افسانه افخمی در گراندپاله
افسانه افخمی، هنرمند ایرانی در گراندپاله، پاریس (عکس از ایرج ادیبزاده)
سومین خانم ایرانی هنرمندی که کارهایش در گراندپاله ۲۰۱۱ به نمایش درآمده، افسانه افخمی است. او از سال ۱۹۹۳ کار جدی عکاسی را آغاز کرده و برای ما میگوید که چگونه عکسهایش که سه پرتره از زنان گوناگون است، برای این نمایشگاه هنر معاصر گراندپاله انتخاب شده است:
افسانه افخمی – برای اینکه بتوانیم عکسهایمان را در گراندپاله به نمایش بگذاریم، باید پروندهای از یک سری از عکسهایمان که شامل سه تم باشد را بفرستیم. این عکسها میرود جلوی هیأت ژوری و آنها انتخاب میکنند.
این اولین باری است که در نمایشگاه گراندپاله شرکت میکنید؟
اولین بار در سال ۲۰۰۹ در این نمایشگاه شرکت کردم که مدال برنز به من دادند. سال ۲۰۱۰ هم مدال نقره گرفتم و امسال هم دوباره مرا انتخاب کردند.
شما بیشتر روی پرتره و چهره انسانها کار میکنید یا عکسهای هنری دیگر هم میگیرید؟
عکسهای هنری دیگر هم میگیرم. حرکت را خیلی دوست دارم، کار رقص را و هر چیزی که مفهوم و معنایی را برساند دوست دارم و با کمدینهای تئاتر هم خیلی کار میکنم. در حال حاضر دارم با رقصندههای اپرای پاریس کار میکنم. تعدادی عکس گرفتهام که ماه آوریل به نمایش گذاشته میشود.
نظر شما درباره عکس هنری چیست؟
عکس باید همیشه زنده باقی بماند و یک مفهوم، یک حس را برساند. من مقداری کلاسیک فکر میکنم. یعنی اینکه دوست دارم همه حسها وقتی باشد که عکاس دارد عکس را میگیرد. نه اینکه ساعتها روی عکسش کار کند و یا فتوشاپ انجام بدهد تا بخواهد مفهومی را برساند.
بیشتر با فیلم عکاسی کار میکنم و سعی میکنم تمام حسها و هرچیز هنرییی که هست را همان لحظه به اجرا برسانم و با مدلم هم راجع به همینها صحبت میکنم.
بنابرین مدلهای شما همه زنده هستند؟
معمولاً بله؛ مگر اینکه طبیعت باشد.
با عکاسهای ایرانی در پاریس آشنایی دارید؟
کار آقای دقتی را دوست دارم. قبلاً هم نمایشگاههایی دیدهام از دوستان هنرمند عکاسمان که از ایران عکسهایشان را فرستاده و در اینجا به نمایش گذشته بودند. کار بعضی از آنها را خیلی دوست داشتم؛ مانند آقای نیکزاد یا آقای عدیم و آرمان مولوی و……
گراند پاله این تالار زیبای حماسی، در دوران یک قرن هنرمندان بسیاری را به جهان هنر معرفی کرده است؛ از هنر مدرن تا مدرن. منتقدان هنری، نوآوریهای امسال را بسیار مثبت معرفی کردهاند.
برای روایت ۲۰۱۲ گراند پاله، هنرمندانی که بخواهند شرکت کنند تا ۱۰ آوریل ۲۰۱۲ باید تقاضاهایشان را همراه تصویر آثارشان برای انجمن هنرمندان مستقل بفرستند، یا به آدرس artencapital. fr
پیوندها:
عکس نخست: با الهام از شهادت ندا آقاسلطان، کار زیبایی از وانشا رودبارکی
در همین زمینه:
::برنامههای رادیویی ایرج ادیبزاده در قلمرو سیاست، فرهنگ و اجتماع در رادیو زمانه::