شهرنوش پارسیپور – فو بازگشت (نقطه بازگشت) /سهخطی بالا کوون واکنش، زمین/سهخطی پائین چه ان برانگیختن، تندر/اندیشه نقطه بازگشت معطوف به این حقیقت است که پس از آنکه خطهای تاریک بالا آمده و تمام خطهای روشن را از ششخطی بیرون میرانند، یک خط روشن دیگر از پائین وارد ششخطی میشود.
زمان تاریکی به سر آمده است. انقلاب شتوی (زمستانی) نویددهنده پیروزی نور است. این ششخطی در ارتباط با دی ماه است.
داوری
بازگشت. موفقیت.
بیرون رفتن و به درون آمدن بدون اشتباه.
دوستان بدون سرزنش کردن میآیند.
رفتن و آمد باب شده است.
بازگشت در روز هفتم صورت میگیرد.
مطلوب است جایی برای رفتن داشته باشیم.
نقطه بازگشت پس از دوران زوال فرا میرسد. نور توانمند که به دست فراموشی سپرده شده بود باز میگردد. جنبشی وجود دارد، اما با زور آورده نشده است. سهخطی بالائی، کوون، ایثار را ویژگی میبخشد؛ از این قرار جنبش طبیعیست، خود به خود برمیخیزد. به این خاطر دگرگون شدن کهنه آسان میشود. کهنه به کنار میرود و نو از راه میرسد. هر دو با زمان همخوانی دارند؛ پس از این قرار صدمهای وارد نمیشود. اجتماعات مردمی با نظرگاههای مشترک شکل میگیرد. اما از آنجایی که این گروهها با اطلاع عموم گردهمآیی میکنند و در سازگاری با روح زمان هستند، تمامی تمایلات جداییطلبانه کنار میرود، و هیچ اشتباهی رخ نمیدهد. اندیشه بازگشت متکیست بر روند طبیعت. جنبش دورانی و ادواریست و روند حرکت خود تکمیلکننده خود است. پس از این قرار لازم نیست چیزی را به طور مصنوعی شتاب ببخشیم. هر چیزی خودش به مقتضای زمان میآید. این معنای آسمان و زمین است.
در چین انقلاب زمستانی به عنوان زمان آرامش سال جشن گرفته میشد – رسمی که به عنوان آغاز سال نو بقاء یافته است.
تمامی جنبشها در شش مرحله تکامل مییابد، و هفتمی بازگشت را به همراه میآورد. از این قرار تعادل پائیزی، که همراه آن افول سال آغاز میشود در ماه هفتم و پس از انقلاب صیفی (تابستانی) قرار گرفته؛ پس طلوع خورشید در دو هفت ساعت پس از غروب آفتاب آغاز میشود. پس هفت شماره نور جوان است، و هنگامی برمیخیزد که شماره شش، که شماره تاریکی اعظم است به وسیله عدد یک افزایش مییابد. بدین طریق مرحله سکون جای خود را به جنبش میدهد.
انگاره
تندر در میانه زمین:
انگاره نقطه بازگشت.
از این قرار پادشاهان عتیق در هنگام انقلاب شتوی (زمستانی) راهها را میبستند.
بازرگانان و بیگانگان حرکت نمیکردند،
و فرمانروا
به سفر در ایالات نمیرفت.
در چین انقلاب زمستانی به عنوان زمان آرامش سال جشن گرفته میشد – رسمی که به عنوان آغاز سال نو بقاء یافته است. در زمستان نیروی زندگی به وسیله تندر، انگیختگی، نماد مییافت که هنوز در زیر زمین است. جنبش درست در آغاز خود است؛ از این قرار باید در آرامش تقویت شود، پس با کاربرد پیش از وقت، نیروی آن تحلیل نخواهد رفت. این اصل، یعنی اینکه به انرژی اجازه داده شود تا خود را با تکیه بر آرامش نوسازی کند قابل تحویل به هر موقعیت مشابهیست. بازگشت سلامت پس از بیماری، بازگشت تفاهم پس از قهر: همه چیز را باید در آغاز با مراقبت و ظراقت مورد توجه قرار داد، پس بازگشت میتواند دارای ثمرهای باشد.
خطها
نه در آغاز یعنی:
بازگشت از یک فاصله کوتاه.
نیازی به پشیمانی نیست.
اقبال بسیار خوش.
از انحراف مختصری در خیر نمیتوان پرهیز کرد، اما شخص باید پیش از آنکه دیر شود، به موقع بازگشت کند. این به ویژه در رشد و توسعه شخصیت مهم است؛ هر فکر شرورانهای را، پیش از آنکه پیشرفت کرده و در اندیشه ریشه کند باید بیدرنگ کنار گذاشت. پس دیگر دلیلی برای پشیمانی وجود ندارد و همه چیز به خیر و خوشی پیش میرود.
شش در خط دوم یعنی:
بازگشت با آرامش. خوشاقبالی.
بازگشت همیشه نیازمند به تصمیمگیریست و رفتاریست متکی بر داشتن اعتماد به نفس. بازگشت همیشه آسانتر است اگر که همراه خوبی به همراه انسان باشد. اگر او بتواند خود را بری از غرور نگه داشته و دنبالهرو نمونههای انسانهای خوب باشد، نتیجه خوشاقبالیست.
شش در خط سوم یعنی:
بازگشت مکرر. خطر. سرزنشی نیست.
مردمی با نوعی تزلزل درونی وجود دارند که دائم دچار احساس نیاز شدید به نفی خود هستند. در دور شدن دائمی از خیر، خطر عدم مهار امیال وجود دارد، پس دوباره بازگشت به آن میکنند تا با اراده بهتری عمل کنند. اما به هرحال، از آنجایی که این راهبر به سکونت در شر نیست، یک تمایل کلی به غلبه بر عیب را نادیده نگیرید.
شش در خط چهارم یعنی:
در راه رفتن درمیانه دیگران،
شخص تنها باز میگردد.
انسانی در جمعی مرکب از افراد فرودست قرار گرفته، اما از نظر معنوی وابسته به یک دوست خوب و قویست، و این باعث میشود که او تنها بازگشت کند. گرچه در این کار پاداش یا تنبیهی وجود ندارد، اما بدون شک این بازگشت خوب است، چرا که اینگونه مجاب شدن در گزینش خیر پاداش خود را به همراه دارد.
شش در خط پنجم یعنی:
بازگشتی شرافتمندانه. بدون پشیمانی.
هنگامی که زمان بازگشت فرامیرسد، یک انسان نباید در عذرهای بیارزش پناه بگیرد، بلکه بایستی به درون خود نگاه کرده و خود را بیازماید. و اگر کار اشتباهی انجام داده باید شجاعانه مصمم به اعتراف به گناه خود شود. هیچکس از بابت رهروی در چنین طریقی پشیمان نمیشود.
شش در خط بالا یعنی:
از دست دادن امکان بازگشت. بداقبالی.
بداقبالی از درون و از بیرون.
اگر ارتشها را در این مسیر حرکت دهیم،
شخص در آخر از شکست بزرگی، که برای رهبر کشور نابود کننده است
رنج خواهد برد،
برای ده سال
دیگر امکان حمله مجدد وجود ندارد.
اگر انسانی زمان درست بازگشت را از دست بدهد، با بداقبالی روبرو میشود. بداقبالی علت درونی خود را در رویارویی غلط در قبال دنیا دارد. بداقبالی از بیرون به دلیل موضعگیری غلط او به وی رویآور میشود. آنچه که اینجا تصویر میشود لجاجت کورکورانه و قضاوتیست که به همراه آن میآید.
در همین زمینه:
::کتاب “ییجینگ” به روایت شهرنوش پارسیپور::