امروز، تونس به عنوان تنها دموکراسی موجود در میان کشورهای عرب جایگاه ویژهای دارد. بهزعم صفوان المصری، استاد دانشگاه کلمبیا، موفقیت این کشور در رهایی از سلطه استبداد پس از بهار عربی ریشههای عمیقی دارد که به قرنها پیش برمیگردد. تجربه تاریخی تونس با دیگر کشورهای عربی منطقه، فرق میکند. و از این بابت، تونس یک استثناء عربی است.
در شرایطی که پس از اعتراضات دی ماه، بحث در مورد “خطر سوریهای شدن ایران” بالا گرفته، ” گشایش تونسی”، بدیلی پیش روی ایران است که کمتر در مورد آن بحث شده است. ساختار اجتماعی و تجربه تاریخی ایران قطعاً شباهت بیشتری به تونس دارد تا سوریه. آیا تونس میتواند یک الگوی بالقوه برای کشوری همچون ایران باشد؟ قبل از پاسخ به این پرسش، باید تجربه خاص تاریخی تونس را مرور کرد. .
در متن پیشرو، هانس دمبوسکی نگاهی دارد به کتاب المصری تحت عنوان “تونس: یک ناهنجاری عربی” که برای فهم مسیر و سرنوشت تاریخی خاص تونس کتابی راهگشا است.
هفت سال پیش، مردم تونس با یک خیزش تودهای رئیسجمهورِخودکامه کشورشان، زینالعابدین بن علی، را سرنگون کردند. خیزش مردم تونس بهسرعت در سرتاسر جهان عرب گسترش یافت: خیلی زود دیکتاتورهای مصر، لیبی و یمن نیز از تخت قدرت پائین کشیده شدند. پس از آن، جنگ داخلی ویرانگر سوریه آغاز شد.
هفت سال پس از به لرزه درآمدن نظامهای استبدادی منطقه، امروز اما تمام کشورهای متأثر از بهار عربی به غیر از تونس، یا به دست رژیم سابق اداره میشوند یا به دولتهای ناکام بدل شدهاند.
ناظران حالا در این مورد بحث میکنند که آیا تونس نور امیدی در منطقهای متلاطم است، یا مورد خاصی است که نمیتواند الگوی دیگر کشورهای عربی قرار بگیرد. صفوان المصری، استاد دانشگاه کلمبیا، در زمره دسته دوم است. کتاب اخیر او، ” تونس: یک ناهنجاری عربی”، تفاوتهای متعددِ تونس با سایر کشورهای عربی را شرح میدهد. مصری در این کتاب، دلایل تاریخی حس ملتبودگی متمایز و خاص تونسیها و جامعه مدنی پرجنبوجوشِ تونس را ارزیابی میکند.
سرزمینی واجد تاریخی غنی از یک دولتمداری سازمانیافته
۱- مردم تونس از هزاران سال پیش با دولتمداری سازمانیافته آشنایی داشته و سابقه این آشنایی به کارتاژمیرسد که در بیش از دو هزار سال پیش هماورد روم بود. کارتاژ بعدتر به یکی از استانهای مهمِ روم تبدیل شد؛ مرزهای کنونی تونس اصولاً مرزهای همان استان هستند.
تونس همواره یکی از قطبهای دادوستد در حوزه مدیترانه بوده است. بهلطفِ این سامان تجارتی، وجود مراکز شهری و زیرساختهای قابلتوجه، تعلقات قبیلهای در مقایسه با بیشتر مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا، در تونس اهمیت تعیینکنندهای پیدا نکردند.
۲- پس از فتح تونس به دست اعراب در اواخر قرن هفتم، شهر قیروان به یکی از مراکز علمی مهمِ اسلام تبدیل شد. تونس دارای مراکز فکری طرازاولی بود و به لطف این مراکز، توانست نسخه خودش از اسلام سنی را ترویج دهد؛ نسخهای که البته با فرهنگهای ازپیشموجود سازگار بود.
تونس همچنین به دلیل دور بودن از مراکز امپراتوری اسلام، چندان تحت تأثیر فرهنگ اسلامی قرار نگرفت، اما در مقابل همواره ارتباط خود را با سواحل اروپایی حفظ کرد.
۳- قرن نوزدهم، نقطه عطف مهمی در تاریخ تونس است، چراکه از این دوران روشنفکران تونس به مدرنیزاسیون علاقمند شدند. آنها نهادهای آموزشی جدیدی را تأسیس کردند که به دین و شریعت مرتبط نبودند. نهادهای سکولار و مذهبی با یکدیگر وارد تبادل گفتمانی شدند.
تونس پیش از آمریکا بردهداری را الغا کرد و رهبران روشنفکر به زودی حقوق زنان را ارتقا دادند.
۴- حبیب بورقیبه، رهبر یکهسالار و خودکامه جنبش استقلال، با بهرهبرداری از این میراث تاریخی خاصِ تونس، در مقابل پانعربیسم مقاومت کرد؛ پان عربیسم جنبشی بود که اصولاً همه تقصیرها را به گردن قدرتهای امپریالیستی میانداخت اما قدم چندانی برای توسعه جوامع برنمیداشت.
بورقیبه بهشدت روی یک نظام آموزشی دوزبانه فرانسه و عربی سرمایهگذاری کرد. در این نظام آموزشی، مذهب نقش برجستهای نداشت و به جای شریعت بر علوم تجربی، ریاضی و علوم انسانی تأکید شده بود. بهعلاوه، به اتحادیههای کارگری اختیار شور و تصمیمگیری مستقل داده شد و قوانینی در دفاع از خانواده مدرن و در حمایت از برابری جنسیتی تصویب گردید. بورقیبه نمیخواست نیروهای مسلح تبدیل به یکی از مراکز قدرت شوند، بنابراین هزینهی زیادی صرف امور نظامی نکرد.
یک سرمشق مرتبط
المصری بهطرز درخشانی نشان میدهد که موفقیت انقلاب یاس تونس ریشههای عمیقی دارد. اگرچه رژیم تونس پس از استقلال استبدادی بود، اما این رژیم خصوصاً در زمینه نظام آموزشی مترقی و توسعهگرا بود و سنتهای فکری بومی کهن را تقویت کرد.
دموکراسی تونس هنوز جوان است. موفقیتِ درازمدت این نظام دموکراتیک بههیچ روی تضمینشده نیست، اما مسلماً امکانپذیر است.
اینکه امروز نیروهای سیاسی اصلی تونس در قالب یک دولت ائتلافی به یکدیگر پیوستهاند، و حزب اسلامگرای النهضه نیز تغییرموضع داده و اکنون خود را حزب دموکراتهای مسلمان مینامد، بهنظر المصری، رویدادِ خجسته و نویدبخشی است. المصری درعین حال تصدیق میکند که تونس متحمل حملات تروریستی شده و بنیادگرایان مذهبی در انتظار شکست نظام دموکراتیک این کشور هستند.
از قرار معلوم، افراطیون واقعاً تونس را درقواره یک الگوی بالقوه میبینند، و از این بابت، از آن احساس خطر میکنند— این فرضیه آنها البته با در نظر گرفتنِ سرعت گسترش بهار عربی در سرتاسر کشورهای منطقه، چندان نیز پر بیراه هم نیست.
به وضوح آنچه در تونس روی داد در مناطق دیگری نیز پژواک یافت. در مسائل مربوط به توسعه سیاسی و اجتماعی، ملتهامیتوانند از یکدیگر بیاموزند، حتی اگر تاریخ و زمینه اجتماعیشان یکسان نباشد.
شاید نتوان تونس را به علت ویژگیهای منحصربهفردش به عنوان یک نقشه و برنامه کلی در منطقه مورد استفاده قرار داد، اما مسلماً تحولات تونس میتواند در سایر کشورهای عربی الهامبخش باشد، یعنی در تمام کشورهایی که مردم آنها بین وضعیت خویش و آنچه در این بخش خاص از منطقه در حال وقوع است، خط و ربطهایی میبینند.
منبع: قنطره