نون.الف- سرنوشتی که جامعه سنتی به زن عرضه می‌کند، ازدواج است. همیشه چنین پنداشته می‌شود که زنان اغلب یا شوهر کرده‌اند، یا آماده ازدواج می‌شوند یا از اینکه ازدواج نکرده‌اند رنج می‌برند و پیش‌بینی‌های دیگری از این دست.


 
زن مجرد، خواه محروم مانده از پیوند، خواه طغیان کرده بر آن، و یا حتی بی‌اعتنا به این نهاد، بر اساس ازدواج تعریف می‌شود. از سویی به نظر می‌رسد همیشه نوعی تفکر اسطوره‌ای حول مسئله خانواده و زن وجود داشته است و دارد. هنگام بحث از خانواده در تبلیغات، خانه‌سازی و خدمات اجتماعی غالبا واحدی که مفروض گرفته می‌شود خانواده هسته‌ای یا‌‌ همان خانواده معیاری است که ساختارهای جامعه آن را بهذهن فرد تحمیل می‌کنند. شوهری در راس، همراه با فرزندان و همسری خوشرو که اصلی‌ترین کارکردش ‌درخانواده‌ لابد ‌تامین نیازهای جنسی‌ مرد ‌است.
 
این مطلب در پی آن نوشته می‌شود که خبرگزاری بین‌المللی زنان و خانواده روز ۳۰مهرماه ۹۰گزارشی منتشر کرد حاکی از اینکه دیگر زنان مطلقه زیر پوشش کمیته امداد قرار نمی‌گیرند. در این گزارش به نقل از رئیس کمیته امداد امام خمینی جیرفت آمده بود که از این پس زنان مطلقه به عنوان مددجو زیر پوشش این نهاد قرار نمی‌گیرند.
 
مسعود عادلی، رئیس کمیته امداد این منطقه، همچنین افزود که با توجه به مقدس بودن ازدواج و تاکید بر آن در دین مبین اسلام، کمیته امداد زنان مطلقه را به انجام ازدواج مناسب تشویق می‌کند. او گفت: “زنان مطلقه می‌توانند با ازدواج مناسب از بسته تشویقی که در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد استفاده کنند و با اعطای وام‌های کارگشایی مشکلات خود را برطرف کنند.” آقای عادلی در زمینه این بسته تشویقی چنین بیان کرد: “این بسته شامل کمکهزینه ازدواج، حمایت از فرزندان زنان مطلقه پس از ازدواج و اعطای وام خوداشتغالی به همسران آن‌ها می‌شود. به هر صورت تبعات منفی طلاق فقط خانواده را درگیر نمی‌کند بلکه در جامعه نیز تاثیرگذار است.”
 
زن، جزو دارایی‌های مرد نیست

به راستی چرا همیشه زنان مقصر شناخته می‌شوند؟ چرا هستی منحصر به فرد آن‌ها قربانی اسطوره  خانواده می‌شود؟ چرا تصور بر آن است که هر زن مطلقه‌ای،خود مقصر طلاق پیش آمده بوده است؟ از این حیث گویی زن همیشه دیگری مرد تلقی می‌شود. دیگری‌ای که با هر مکانیسمی سعی بر آن است تا مرزهای بودن و حضورش محدود شود. چه می‌شود که کمیته امداد -فارغ از اعتقاد یا عدم اعتقاد به وجود چنین نهادی-که از بدو تاسیس اصلی‌ترین هدفش کمک به افرادی بوده است که در گروه‌ها یا اقشار آسیب‌پذیر قرار دارند، به یکباره خبر از قطع کمک به زنان مطلقه می‌دهد؟ آیا در جامعه  تا بُن استخوان مردسالار ایران که امکان اشتغال و توانمندی را برای زنان تا سر حد ممکن کاهش می‌دهد، زنانی که از همسران خود جدا شده‌اند، آسیب‌پذیر محسوب نمی‌شوند؟ خبری که به آن اشاره شد، چه نکاتی را از ذهنیت جامعه‌ای مردسالار عیان می‌کند؟

 
وقتی یک زن می‌بیند که  در صورت طلاق هیچ امکان اقتصادی‌ای برای او مهیا نیست و او را حتی تحت اجبار برای ازدواج با مردیدیگر می‌گذارند، بنابراین در مرحله اول سعی می‌کند قدرت خود را در درخواست مهریه و بالابردن سطح آن و گرفتن شیربها و چیزهایی از این دست بالا ببرد 
شهاب‌الدین شیخی، دانش‌آموخته  مطالعات ‌زنان ‌و فعالِ حقوق ‌زنان، در گفت‌وگو با زمانه می‌گوید: در این خبر به تنهایی چندین نحله از تفکرات مردسالاری را می‌توانیم ببینیم. یکی از آن‌ها این است که زن را تحت هر شرایطی یک وسیله جنسی برای مرد قرار بدهیم. یعنی زن را تحت هر شرایطی به ازدواج واداریم.در قوانین کشورهای اسلامی شرط اصلی ازدواج زن و مرد،تمکین زن از مرد هست که منظور‌‌ همان تمکین جنسی است. نکته دوم این است که در چنین خبری زن جزو تعلقات و دارایی‌های مرد در نظر گرفته می‌شود. مثلا می‌بینیم که گفته می‌شود اگر زن ازدواج کند وام خود اشتغالی به همسر زن داده می‌شود. نکته بعد این است که همچنان آن تفکر دیرینه اسطوره‌ای که زن عامل فتنه و گناه و هوس است در این خبر هم باز دیده می‌شود ومی‌بینیم جناب عادلی اشاره می‌کنند ‌به ‌این موضوع که زن مطلقه باعث تاثیرات منفی در جامعه‌ می‌شود.”
 
قوانینی که زن را وابسته می‌خواهد

این روزنامه نگار و فعال حقوق زنان معتقد است با وضع چنین قوانینی، به نظر می‌رسد ازدواج‌های اجباری مجدداًمی‌خواهد ترویج شود. به این معنا که زنی با استفاده از مکانیسم‌هایی به اصطلاح مدرن‌تر تحت شرایطی قرار داده می‌شود که امکان زندگی برایش نباشد و در نتیجه مجبور به ازدواج مجدد شود و خود بحث ازدواج اجباری،یکی از آسیب‌های اجتماعی جامعه ماست.

 
آقای شیخی ادامه می‌دهد: ما در جامعه می‌بینیم که سعی می‌کنند هیچ راهی را برای استقلال زنان تبیین و تدوین نکنند و این مسئله، زنان را همچنان موجوداتی وابسته به مردان نگه می‌دارد. آسیب بعدی‌ای که چنین رفتاری می‌تواند داشته باشد تولید چرخه خشونت خانوادگی است. زیرا ما می‌بینیم که بیشتر طلاق‌ها به دلیل عدم تفاهم دو فرد هست که این احتمال وجود دارد موضوع به خشونت خانوادگی کشیده شود و در ‌‌نهایت زن مجبور است طلاق بگیرد. حاالا این زن وقتی می‌بیند که اگر طلاق بگیرد هیچ امکانات حمایتی‌ای ندارد، یا در همین ازدواج اولی باقی می‌ماند و از طلاق گرفتن می‌ترسد، و یا مجبور است دوباره ازدواج کند و وارد چرخه  خشونت خانوادگی دیگری شود. اگر  هم وارد ازدواج دوم با این شرایط اجباری بشود که با یک مکانیسم اجتماعی تنظیم شده، مجبور است ازدواج دوم را خیلی بیشتر تحمل کند. چرا که زن تحت سیطره  گفتمانی قرار دارد که چنین القا می‌کند که امکانی خارج از ازدواج گویا برای تو وجود ندارد.”
 
شهابالدین شیخی، همچنین معتقد است که چنین قوانینی،بی‌اعتمادی اجتماعیرا افزایش می‌دهد چرا که نهادی چون کمیته امداد، فارغ از بحث درست یا غلط بودن چنین نهادهایی و اهداف سیاسی پشت آن، بنا بود به افراد محرومو احتمالاًآسیبپذیر و نیازمندکمک کند و چنین کارکردی داشته باشد: “اما به یکباره چنین نهادی تنها حامی مردان از آب در می‌آید و حمایت خود را که مثل هر نهاد تامین اجتماعی دیگری در جهان باید به همه  افراد آسیب‌پذیر یک جامعه برسد، از زنان دریغ می‌کند که نیمی از جامعه‌اند و به هر صورت ممکن است در زمان ازدواج به مشکلاتی بر بخورند و نیاز به حمایت دارند تا بتوانند دوباره روی پای خود بایستند.
 
زندگی در چرخه خشونت، آسیب‌زاست

این فعال حقوق زنانهمچنین معتقد است که این کار اعتماد عمومی را نسبت به این نهاد‌ها از بین برده و کارکردشان را به سمتی منفی می‌برد و نوعی اقتدار نیز در آن‌ها برای اعمال نظر در سطح جامعه ایجاد می‌کند.

 
به اعتقاد آقای شیخی، چنین قوانینی می‌تواند اتفاقا نتیجه معکوسی در امر ازدواج و مثلا در تعیین مهریه داشته باشد: “وقتی یک زن می‌بیند که  در صورت طلاق هیچ امکان اقتصادی‌ای برای او مهیا نیست و او را حتی تحت اجبار برای ازدواج با مردیدیگر می‌گذارند، بنابراین در مرحله اول سعی می‌کند قدرت خود را در درخواست مهریه و بالابردن سطح آن و گرفتن شیربها و چیزهایی از این دست بالا ببرد. ما از سویی می‌بینیم که پیرامون غلط بودنتعیین مهریه‌های بالا تبلیغ می‌شود و از سویی دیگر کارهایی صورت می‌گیرد که زنان عادی جامعه ما هیچ امکانی برای تامین خود بعد از طلاق نداشته باشند.
 
اگرچه قبلاًقوانینی مثل عندالاستطاعه کردن مهریه، این امکان را کمتر کرده بود ولی به هر صورت همچنان این بحث می‌تواند مطرح باشد. دوستان کمیته امداد شاید باید بدانند که ادامه زندگی در چرخه خشونت خانوادگی و نگهداشتن فرزندان در این چرخه و مسائلی از این دست است که برای جامعه می‌تواند آسیبزا باشد، نه زن مطلقه‌ای که همانند هر زن دیگری حق دارد زندگی راحتی داشته باشد.”

به نظر می‌رسد قرار است آزادی انتخاب برای زنان معمولی جامعه ما که مجبور به طلاق شده‌اند همچنان محدود باقی بماند. تو گویی بی‌همسری جز در مواردی استثنایی که ویژگی تقدسآلود به خود می‌گیرد، زن را بیشتر به حاشیه می‌راند و این الگو را زنده باقی می‌دارد که ازدواج به هر صورتی یگانه وسیله تامین معاش و یگانه توجیه اجتماعی وجود زن است.