شهرنوش پارسی‌پور – در واژه نامه انگلیسی- فارسی محمد رضا باطنی، در برابر واژه “سندروم” واژه “نشانگان” به دست داده شده است که به نظر معادل جالبی می‌آید. بنابراین اینجا اعلام می‌کنم که هر جا با واژه “نشانگان” برخوردید معنی‌اش مفهومی برابر با “سندروم” است.


زمانی به خاطر می‌آورم که شوروی در ایران طرفداران قابل تأملی داشت. یک روز از یکی از طرفداران شوروی پرسیدم به نظر شما چرا ما هرگز یک تاجیک یا ازبک را ملاقات نکرده‌ایم، این در حالی‌ست که می‌دانیم این مردم در شوروی زندگی می‌کنند.
 

آن شخص پاسخ داد: علتش این است که ما برای شوروی‌ها همانند وبا هستیم و آن‌ها اگر ما را ملاقات کنند فاسد خواهند شد.
 

در آن موقع کشورهای غربی شوروی را زیر عنوان “دیوار آهنین” مشخص می‌کردند. سال‌ها اما به درازا کشید تا روزی دوستی با تحقیر بگوید که مرزداران شوروی برای به دست آوردن یک شیشه ادوکلن سر و دست می‌شکنند. لابد چنین فسادی پیش آمده بود که چنان سقوطی را به همراه داشت.
 

امروز هنگامی که فکر می‌کنم می‌بینم در جوار اصطلاح دیوار آهنین چیزهای دیگری هم بود که به شوروی ویژگی می‌بخشید، به طور مثال چهره درخشان یوری گاگارین و والنتینا تروشکووا، فضانوردانی که برای نخستین بار جهان را دور زدند؛ و تازه به رغم این پیشرفت علمی در برابر غرب سقوط کردند. بنا بر گفته یک کار‌شناس یکی از دلایل سقوط شوروی کامپیوترهای سنگین آن بود که توان رقابت با نمونه غربی را نداشت. جامعه هوشیار به موقع خود را فروپاشاند تا بتواند گام به گام خود را با داده‌های علمی شتابزده‌ای که هر روز نو می‌شوند سازگار کند.
 

اما اگر بخواهیم جمهوری اسلامی را با واژگانی نشانه‌نمایی کنیم این واژگان چیستند؟ می‌توان این واژه‌ها را ردیف کرد: خمینی، اسلام، حجاب، اعدام، مصادره، زندان. این جمهوری آنقدر لیاقت نداشته است که جهان برای شناسایی‌اش واژه‌ای همانند “دیوار آهنین” ابداع کند.
 

البته همه جا نام اسلام به چشم می‌خورد، اما می‌دانیم که اسلام انحصاری جامعه ایران نیست و تازه ایران بیشتر شیعه مذهب است تا مسلمان به نحوی که اعراب درک می‌کنند. خمینی هم که مرده است و دیگر حضور تعیین‌کننده‌ای نیست. مصادره اموال در آغاز جمهوری اسلامی به شدت شایع بود و این واژه از واژگانی ست که می‌تواند به این جمهوری هویتی بدهد؛ همچنین واژه اعدام که همچنان در رگ‌های جمهوری اسلامی می‌دود و همه روزه عده‌ای اعدام می‌شوند. زندان هم که دیگر معرکه بزرگ جمهوری اسلامی‌ست، چون مردم به جرم‌هایی به زندان می‌روند که حیرت‌انگیز تلقی می‌شود. مثلاً به زندان رفتن جعفر پناهی و مرضیه وفامهر بیندیشیم. دلایل غریبی این دو نفر و دیگران را به زندان کشانده است. پس سه واژه “حجاب”، “زندان” و اعدام ویژگی‌بخش این جمهوری‌ست؛ و البته در میان این سه واژه “حجاب” جای نخست را دارد.
 

می‌دانیم که ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی تفاوتی جزئی اما بسیار مهم با حکومت پیشین دارد. هر دو نظام تابع سرمایه‌داری جهانی بودند، اما تکیه حکومت شاه به بورژوازی صنعتگر بود، و تکیه چمهوری اسلامی بر بورژوای سوداگر. این تفاوت عمده حالت کلی این دو نظام را از هم جدا می‌کند. از اینکه بگذریم جمهوری اسلامی‌‌ همان چیزهایی را می‌خواهد که نظام شاه می‌خواست. مثلاً جمهوری اسلامی از روزنامه‌های کیهان و اطلاعات خوشش می‌آید و می‌دانیم که این هر دو روزنامه در زمان شاه شکل گرفته‌اند. اما البته این جمهوری از صاحبان این نشریات خوشش نمی‌آید، بنابراین هر دو را مصادره می‌کند، و روشن است که اگر صاحبان این روزنامه‌ها نگریخته بودند، اعدام می‌شدند. 
 

جمهوری اسلامی می‌آید، شماری فاحشه را می‌سوزاند و این کار را اکیداً قدغن می‌کند. منتها بی‌درنگ فاحشه‌خانه‌های خودش را می‌گشاید.

انسان به راستی درمی‌ماند که مسئله چیست. روزنامه‌ها خوب هستند، اما صاحبانشان بدند. انتشارات امیرکبیر که مصادره می‌شود خوب است، کتاب‌هایی هم که چاپ کرده خوب است، اما صاحب‌امتیاز آن بد است. در زمان شاه در کشور مشروب الکلی تولید می‌شد. آبجوی ایران حرف نداشت و ارزش صادراتی داشت، شراب خلر شیراز شهرت بین‌المللی داشت، و این شهرت آنقدر مهم بود که بالاخره استرالیایی‌های باهوش با اتکای انگوری که از شیراز برده بودند یک شراب جهانی درست کردند و میلیون‌ها به جیب زدند. شراب سردشت رضائیه حرف نداشت و بسیار عالی بود. عرق ساخت ایران در نوع خودش بی‌همانند بود. این‌ها همه ساخته‌های کارگران ایران و کشاورزان ایران و بورژوازی صنعتگر ایران بود.

جمهوری اسلامی حالش از “ساختن” به هم می‌خورد، چون برای ساختن کارگر لازم داریم و کارگر از نوع گوسفندانی نیست که بتوان او را روانه طویله کرد. پس این جمهوری الکل را ممنوع می‌کند. جمعیت زیادی در این رابطه جانش را از دست می‌دهد. بعد اما ماشین‌های کمیته انواع مشروبات الکلی ساخت خارجه را به قیمت خون به دست مصرف‌کنندگان ایرانی می‌رساند. تازه حیله‌گری آخوند نیز در پس و پشت این نظم جا خوش کرده. شما حق دارید مشروب بخورید اما پنهانی. درست‌‌ همان نظمی که حافظ شیرازی از آن فغان می‌کند: پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند. هیولای عمامه به‌سر تمام باج‌های مشروبات فروشی را می‌گیرد، اما تعزیر هم می‌کند.
 

فحشا در زمان شاه رسمی بود. روسپیان جواز کار داشتند و به طور مرتب آزمایش پزشکی می‌شدند. اکنون جمهوری اسلامی می‌آید، شماری فاحشه را می‌سوزاند و این کار را اکیداً قدغن می‌کند. منتها بی‌درنگ فاحشه‌خانه‌های خودش را می‌گشاید. بنا بر گفته یک شاهد عینی در سراسر ایران خانه‌هایی وجود دارد که به طور مستقیم به وسیله جمهوری اسلامی اداره می‌شود. زنان یائسه در این خانه‌ها جمع می‌شوند. مشتری پس از دادن باج به برادر دینی حق دارد از روی کفش‌های زنان زن مورد علاقه‌اش را برگزیند. برادر صیغه را می‌خواند و کار تمام می‌شود. تازه میدان فحشای دینی به گستره قابل تأمل‌تری رسیده و باکرگان را نیز در برمی‌گیرد. به برادران “زوار” انواع دختر‌ها پیشنهاد می‌شوند، از جمله باکره‌ها.
دقت که می‌کنید می‌بینید انجام تمامی کار‌ها در جمهوری اسلامی مجاز است، فقط نباید برای انجام این کار سرمایه‌ریزی بکنید، چون آخوند اجازه نمی‌دهد. آخوند اجازه نمی‌دهد کارگر در ایران به یک طبقه تبدیل شود، پس طبقه متوسط نیز بسیار تضعیف می‌شود. تولید ممنوع است، اما صادرات و واردات مجاز است. این است فرق بورژوازی سنتی و بورژوازی صنعتگر زمان شاه.
 

ساختن فیلم خوب ممنوع است، اما دیدن تمامی فیلم‌های کانال‌های خارجی و فارسی وان مجاز است. کارگردان‌ها و هنرپیشگان خوب ایرانی هر کدام به نحوی نقره‌داغ می‌شوند. جعفر پناهی علاوه بر زندان برای ۲۰ سال از حق ساختن فیلم محروم می‌گردد. باز هم‌‌ همان داستان است. ساختن ممنوع است. این قرارداد جمهوری اسلامی با سرمایه‌داری بین‌المللی‌ست. این جمهوری فقط باید نفت بفروشد. فیلم را دیگران می‌سازند و الکل را دیگران تولید می‌کنند. رمز و نام عبور این عملیات خانمان‌برانداز یک واژه است: “حجاب”؛ حجاب اجباری. در برنامه آتی این مسئله بررسی می‌شود. 
 

در همین زمینه:

::برنامه “گزارش زندگی” شهرنوش پارسی‌پور در رادیو زمانه::