خدیجه مقدم ـ سال ۱۳۷۶ بود، با تعدادی از دوستان سبز، به جنگل سمسنکنده، حوالی شهر ساری رفته بودیم. محیطبانی که راهنمای ما بود، ما را به پناهگاه حیات وحش، در دل این جنگل برد. محیطبان، مرد جوانی بود با اندامی لاغر، پوشیده در لباس محیطبانی رنگ و رو رفته و گشادتر از اندازه خودش، ریش نتراشیده و ظاهری نه چندان قوی، ولی سرشاراز عشق به طبیعت، عشق به حیات وحش، عشق به گوزن زرد، عشق به شوکا و عشق به مرال.
خیلی گرم و شیرین صحبت می کرد؛ از جنگل، از مناطق حفاظت شده و از شکارچیها و قاچاقچیهای چوب و امکانات ناچیزی که در اختیار دارند. نگران ۷۱ راس گوزن زردی بود که در دنیا نظیر ندارند و ممکن است نسلشان منقرض شود و میگفت: “باید از آنها محافظت کرد تا تولید مثل کنند و از بین نروند ولی مگر میشود، مگر میگذارند؟”
برایمان از روزی گفت که همسرش درد زایمان داشته و او صدای تیری میشنود و چطور هراسان به جنگل میزند و هنوز هم مورد شماتت زناش قرار دارد که میگوید: “آنقدر که دلت برای گوزنها می سوزد برای زن و بچهات نمیسوزد.” از کمبود امکانات محیطبانان میگفت و این که شکارچیها ، زر و زور دارند و همه جای دنیا ، کسانی که زر و زور دارند، برنده هستند. میگفت: “آنها ماشین پاترول تندرو و قوی دارند با تلفنهای موبایل و مرتب باهم در جنگل در تماساند ولی من یک موتور گازی دارم بدون تلفن.”
محیطبان، با تراکتوری که گوزنها به صدای آن عادت داشتند و با آن برای حیوانات پناهگاه غذا میبرد، ما را به نزدیک محل زندگی گوزنها برد. ما حیران این موجودات زیبا بودیم. بیحرکت، در قسمت پشت تراکتور، ایستاده بودیم. یکی از مرالها به تراکتور نزدیکتر شد و من چشم در چشماش دوختم و هر دو بیحرکت به هم نگاه کردیم. در نگاه زیبایش چیزی بود که آدم، آتش میگرفت. معصومیتی بود که هرگز فراموش نمیکنم و پس از آن، هر وقت خبری از کشته شدن، مجروح شدن و معلول شدن یک محیطبان، جنگلبان و یا یک شکارچی را میشنوم، یاد چشمان براق و مرطوب آن مرال زیبا، میافتم. هر وقت خبر کشته شدن بیرحمانه حیوانی، یا تخریب جنگلی را میشنوم، باز حس میکنم مرال، با آن چشمهای زیبایش مرا تعقیب میکند و شرمنده میشوم.
خبر کشتهشدن سه قلاده خرس در سمیرم، شهادت تیمور پرهام، محیطبان استان خراسان شمالی و جان باختن مجتبی رضایی جوان بیگناهی در منطقه حفاظتشده دنا و خبر تایید حکم اعدام اسعد تقیزاده، محیطبان دنا، همه و همه، قلبم را به درد میآورد و چشمان مرال مرا راحت نمیگذارد.
اسعد تقیزاده اعدام خواهد شد؟
اسعد تقیزاده، جوان محیطبان اداره محیط زیست کهکیلویه و بویراحمد، در “منطقه حفاظتشده دنا” به خدمت مشغول بود و از شهریور ۱۳۸۶ به اتهام قتل عمد در زندان بهسر میبرد. او در درگیری با پنجنفر متخلف که یک کل وحشی را در ارتفاع سههزار متری شکار کرده بودند، ناچار به تیراندازی و باعث کشته شدن جوانی به نام “مجتبی رضایی” از اقوام خود میشود که همراه شکارچیان بوده است. شکارچیان فرار میکنند. اسعد پیراهنش را پاره میکند و زخم آقای رضایی را میبندد و او را به سرعت از کوهستان به سمت درمانگاه میبرد. مجروح اما تاب نمیآورد و بر اثر خونریزی از بین میرود. او که به گفته پدرش نه اسلحه داشته و نه شکارچی بوده است، در این میان بیگناه کشته میشود.
اسعد میگوید: “من برای دفاع از خودم تیراندازی کردم و قصد کشتن کسی را نداشتم.” مادر اسعد میگوید: “کسی که دلش نمیخواهد بال پرندهای زخمی شود چطور ممکن است راضی به کشتن انسانی باشد.”
محیطبانان چه میگویند؟
محیطبانان برتر کشور، روز ۱۸ مهر ۱۳۹۰، با سبز پرس گفتوگو کردند. در این سلسله گفتوگو، مرتضی عزیزی، محیطبان برتر استان یزد گفت: “با وجودی که محیطبانی کار بسیار سخت و طاقتفرسایی است اما حقوق دریافتی محیطبانان بسیار اندک است… ساعت کاری محیطبانان بسیار زیاد است، اما به آنها هیچوقت ماموریت، یا اضافهکاری، تعلق نمیگیرد. محیطبانان شرکتی و قراردادی از وضعیت بسیار بدی برخوردار هستند، به طوری که برخی از آنها حتی بعد از ششماه کار، هنوز حقوق دریافت نکردهاند و بلاتکیفند… در یکی، دو سال گذشته، حقوق و مزایا، نه تنها افزایش پیدا نکرده است، بلکه جیره غذایی هم، کمتر شده و ماموران بیشتر در مضیقه هستند.
محیطبانان از جان مایه میگذارند ، اما وقتی میشنوند یک محیطبان به خاطر انجام وظیفه قرار است اعدام شود، تنشان میلرزد. همیشه متخلفان، امکانات و وسایل رفاهیشان از ما بیشتر است. شکارچی اسلحه دارد، زورش هم از ما بیشتر است … تعداد ۱۱۲ محیطبان شهید شدهاند، اما هیچ شکارچی متخلفی به خاطر کشتن محیطبان اعدام نشده. اگر بحث عدالت است. پس این شکارچیان هم باید اعدام شوند.”
صفر اصغری، محیطبان نمونه استان مازندران نیز تاکید داشت: “همیشه تعداد محیطبانان از تعداد شکارچیان و متخلفان بسیار کمتراست و همین مسئله، کار محیطبانی را بسیار دشوار میکند. در منطقهای که من خدمت میکنم، محیطبانان قدیمی، بازنشسته شدهاند و جذب نیرو هم، به اندازه کافی صورت نگرفته. هیچ وقت، آنچه که حق ماست، به ما، پرداخت نمیشود و همیشه از کمبود حقوق، درمضیقه هستیم.”
او گفت: “حق محیطبانان اعدام نیست چون آنها برای دفاع از محیط زیست و حیات وحش منطقه با شکارچیان درگیر میشوند. وقتی هم که درگیری پیش میآید، هر اتفاقی ممکن است بیفتد. یک محیطبان هیچ وقت از روی قصد و غرض شخصی با شکارچیان برخورد نمیکند، بلکه گاهی حوادثی اتفاق میافتد که قابل پیشبینی نیست.”
مقامهای حکومتی، مسئولند
.
معصومه ابتکار، دبیر کمیته شورای شهر و رئیس سابق سازمان محیط زیست و معاون سابق رئیسجمهور نیز گفت: “تعداد محیطبانها نسبت به مناطق حفاظت شده به شدت کم است.” او ادامه داده است: “انتظار میرود مسئولان با درخواست از مقام رهبری یا هر روش دیگری جان این محیطبان را نجات دهند.”
به گفته محمدباقر صدوق، معاون سابق سازمان محیط زیست، ۱۷ میلیون هکتار تحت حفاظت سازمان محیط زیست است. اگر برای هر هکتار یک محیطبان نیاز باشد در کل ۱۷ هزار محیطبان باید داشته باشیم، در حالی که دوهزار و ۷۰۰ محیطبان در کشور وجود دارد.
علی سمیعی، سرپرست دفتر حقوقی سازمان محیط زیست نیز در گفتوگو با خبرآنلاین تاکید کرد: “نباید به خاطر یک حیوان یک انسان کشته شود.”
محمجواد محمدیزاده، رئیس سازمان محیط زیست و معاون رئیس جمهور نیز معتقد است: “از نظر ما محیط بانانی که در حین ماموریت کشته میشوند، شهید هستند و از نظر بنیاد شهید هم در حکم شهید هستند و از نظر مزایا نیز مزایای خانواده شهدا به آنان تعلق میگیرد.”
اسعد را اعدام نکنید!
.
دکتر اسماعیل کهرم، استاد دانشگاه نیز از زاویه دیگری به مسئله نگاه کرده است. او گفته است: “محیطبانی که امنیت ندارد چطور میتواند به وظایفش عمل کند.”
محمود درویش کارشناس محیط زیست نیز گزارش داده است: “۱۰۷ نفر در سازمان محیط زیست و ۴۲۰ نفر در سازمان جنگلها و مراتع و پنجهزار نفر به بهانه دفاع از طبیعت ایران، مجروح و معلول شدهاند.”
هواداران محیط زیست در ایران، با تلاشهای فراوان خواستار لغو حکم اعدام محیطبان اسعد تقیزاده هستند و تاکنون با نشستهای مختلف و ملاقاتهای متعدد و مقالات فراوان و اطلاعرسانیهای به موقع و جمعآوری چندین طومار، خواهان لغو حکم اعدام اسعد تقیزاده شدهاند و از روشهای مختلف برای جلوگیری از اعدام او تلاش میکنند.
دولتها باید محاکمه شوند نه محیطبانها
بعد از لغو حکم اسعد تقیزاده یا اجرای حکم این محیط بان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ هیچ. تا در روی همان پاشنهای بچرخد که سالیان درازی است در ایران چرخیده، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد و باید منتظر حادثهای دیگر و حکم اعدامی دیگر باشیم.
تا وقتی دولتها در ایران، چه محافظهکار و چه اصلاحطلب به فکر اشتغال جوانان نباشند، “اسعد”ها نابود میشوند و مجتبیها به قتل میرسند. آمار و ارقام، نشان میدهد که درد عمیقتر از این حرفهاست. جوانان تحصیلکرده ما در آرزوی داشتن شغل و نیاز به نیروی کار و تنها در شغل محیطبانی 15 هزار و ۳۰۰ نفر نیرو ، مورد نیاز است. لازم است در هر رشتهای، یک نگاه اجمالی و آماری به نیازها و کمبودهای جامعه داشته باشیم. با اعدام اسعد مشکلی حل نخواهد شد.
منابع
دل انسان بدرد مي آيد وقتي ميشنود كساني براي تفريح حيوانات را مي كشند بنظرم آقاي گفته آقاي سميعي درست باشد نبايد بخاطر يك حيوان يك انسان را كشت !مشروط بر آنكه از اين جمله و كلمه حيوان!مستفاد اين باشد كه كساني كه فقط براي تفريح و كسب پول حيوانات را مي كشند واقعا حيوان هستند!يعني براي مرگ حيواني كه براي تفريح شكار مي كند نبايد يك انسان كه همان محيط بان باشد را اعدام كرد!
شيدوش / 04 November 2011
جناب شیدوش میفرمایید:
براي مرگ حيواني كه براي تفريح شكار مي كند نبايد يك انسان كه همان محيط بان باشد را اعدام كرد!
دوست گرامی ان بنده خدایی که کشته شده است حیوان نبوده است بلکه انسانی بوده است که اصلا تفنگ هم نداشته و تنها به قصد پیاده روی و عکاسی از طبیعت وارد منطقه شده بوده است و شکارچی هم نبوده است. لطفا با اظهار نظرهای افراطی و بی منطق اصل موضوع را عوض نکنید. باید حال خانواده مقتول را درک کرد که علاوه بر اینکه عزیزشان را از دست داده اند یک عده هم به انها بر چسب حیوان بودن میزنند. من با حمایت همه جانبه از محیط بانان موافقم و عاشق محیط زیست هم هستم و هیچگاه به قصد کشتن حیوانی به طبیعت نرفته ام اما به عنوان طبیعت گرد امیدوارم به تیر هیچ شکارچی یا شکاربانی گرفتار نشوم.
کاربر مهمان / 05 November 2011
شما هیچ چیزی از واقعیت داستان نمی دانید. کسی برای تفریح نمی خواسته حیوانی را بکشد. این ترجمه واقعیت خارجی به زبان طبقه بورژوا است. مقتول را من از نزدیک می شناختم. اگر کس و کار و زد وبندی داشت تا به حال حتماً قاتل را اعدام کرده بودند. اما برعکس این قاتل است که به جاهایی وصل است و اجرای عدالت را تا اینجا به عقب انداخته.
بهمن / 06 November 2011