نعیمه دوستدار- سهروز پس از مرگ معمر قذافی، در مقابل نگاه هزاران نفر که در بنغازی جمع شده بودند تا آزادی لیبی را جشن بگیرند، مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای انتقالی لیبی، دهها موضوع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را واگذاشت تا با تاکید بر حاکم شدن شریعت اسلام در لیبی جدید، مهمترین مثالی که از زیر پاگذاشتن قانون اسلام در لیبی دوران معمر قذافی بیان میکند، ممنوعیت چندهمسری باشد.
او به صراحت بیان کرد این قانون لغو خواهد شد. همین چند جمله، باعث شد که دست کم تا چندروز، رسانهها، تحلیلگران و مردمی که برای مرگ قذافی شادمانی میکردند، سکوت کنند و از خود بپرسند: آیا این نتیجه جنگی بود که در آن هزاران نفر جان دادند؟
زمزمههای درگیری که در شهرهای لیبی پیچید، زنها بیکار نماندند. چهرهشان را میشد در تظاهرات اعتراضی با مشتهای گره کرده دید. تلویزیونهای سراسر دنیا فریاد حنجرهشان را پخش میکردند. سر نترسی داشتند و با اینکه نعش پدران، برادران و همسرانشان را روی شانه میکشیدند، میدان را خالی نمیکردند. هر روز گزارشهای تازهای از آنها منتشر میشد. روزنامهها مینوشتند که در مناطق درگیر جنگ، زنان لیبی گروههای پرستاری، امداد و رسانهای علیه حکومت قذافی تشکیل دادهاند. درشهر دعرنا، یک ساختمان دولتی را اشغال کرده بودند و سازمان زنان را راهاندازی کرده بودند و فعالیتهای پشت جبهه را سازمان میدادند. انتشار روزنامه و پخش برنامه رادیویی و برنامهریزی برای تظاهرات در روزهای آینده ازجمله این کارها بود.
هفدهم فوریه، زنان در یک گردهمایی اعلام کردند که تنها به نقشهای اجتماعی و فعالیت در امور خیریه راضی نیستند؛ آنها حضور سیاسی میخواهند. خیلی از آنها امیدوار بودند با پیروزی کامل، زمینه برای حضور فعالتر زنان در سیاست فراهم خواهد شد، اما همه این امیدواریهای جهانی، با سخنرانی مصطفی عبدالجلیل ناگهان کمرنگ شد
گروههای داوطلب زنان از بازماندگان کشتهشدگان حمایت و خدمات بهداشتی و رواندرمانی ارائه میکردند. گزارشهایی از حمل گلوله و اسلحه، تهیه غذا و کمکهای مالی زنان لیبی به انقلابیون منتشر میشد. عدهای از زنان تحصیلکرده از خارج لیبی به کشور بازگشته بودند تا در روند دموکراسی نقش روشنتری داشته باشند، اما نخستین پرسشها درباره نقش زنان در انقلاب لیبی که در به ثمر رسیدنش نقش داشتند، نه با سخنرانی مصطفی عبدالجلیل در روز اعلام آزادی لیبی که مدتی قبل از آن مطرح شد. در میان ۴۳عضو کابینه انتقالی تنها یک نفر زن بود: وزیر امور زنان! ساختمان کابینه انتقالی حتی توالت زنانه هم نداشت و تمام اینها به معنی برداشتن قدمهایی رو به عقب بود چون پیش از آن و در ماه مه، کابینه انتقالی دو عضو زن داشت.
هفدهم فوریه، زنان در یک گردهمایی اعلام کردند که تنها به نقشهای اجتماعی و فعالیت در امور خیریه راضی نیستند، آنها حضور سیاسی میخواهند. بسیاری از آنها امیدوار بودند که با پیروزی کامل، زمینه برای حضور فعالتر زنان در سیاست فراهم شود، اما همه این امیدواریهای جهانی، با سخنرانی مصطفی عبدالجلیل ناگهان کمرنگ شد.
باور نمیکنیم!
اعلام لغو قانون ممنوعیت چندهمسری در لیبی جدید، نه تنها در میان فعالان حقوق زن که در میان مردان نیز واکنشهایی را برانگیخت تا جایی که عدهای آن را آغاز بدبختی زنان لیبی دانستند.دولتمردان خارجی هم که با حساسیت مسایل لیبی را دنبال میکردند، ساکت نماندند. وزیر امور خارجه آلمان و رهبران اتحادیه اروپا اولین کسانی بودند که نسبت به آینده لیبی اظهار نگرانی کردند. وزیر امور خارجه آلمان در واکنش به سخنان رئیس شورای موقت لیبی گفت که دولت آلمان، روند مسایل لیبی را با دقت دنبال میکند و روزنامه هامبورگر آبندبلات، به نقل از او نوشت: “آلمان در حال حاضر سرگرم گفتوگو با نمایندگان لیبی جدید است.”
با این حال و با اینکه واکنشهای گوناگونی در سراسر منطقه و جهان به تحولات لیبی صورت گرفته است، به نظر میرسد آنچه آینده زنان را در لیبی تعیین میکند، برخورد خود زنان در لیبی و تحولات منطقه است نه برخورد کشورهای غربی.اوهماری آییم، روزنامهنگار نیجریایی و فعال حقوق زنان که روند حوادث لیبی را دنبال میکند، درباره سخنان رئیس شورای انتقالی میگوید: “به نظر من تغییر قانون ازدواج در لیبی، تنها یکی از تغییرات پیش روی آینده است. این کار در واقع مقدمهای خواهد بود برای ایجاد قوانین محدودکننده دیگر در لیبی، بخصوص برای زنان که بزرگترین بازنده این ماجرا هستند. در مقابل کشورهای دیگر منطقه، حکومت قذافی را میشد به نوعی مدافع حقوق زنان دانست. من اطمینان دارم که نخستوزیر جدید با توجه به سخنرانی اخیر عبدالجلیل چندان در پی روش قذافی در برخورد با زنان نخواهد بود. زنان لیبی باید این اتفاقها را جدی بگیرند.”
زنان لیبی اما آنقدر که توقع میرفت به این گفتهها واکنش نشان ندادند. در میان واکنشهایی که در روزنامهها، مقالات و سایتها به سخنان عبدالجیل نشان داده شد، حضور برجستهای از زنان دیده نمیشود. بیشتر واکنشها و اعلام حضورها مربوط به قبل از این سخنرانی است. خانم آییم میگوید: “تا جایی که من اطلاع دارم زنان فعال در عرصه حقوق زنان به سخنرانی عبدالجلیل پاسخی ندادهاند. شاید به این دلیل که هنوز در عرصه سیاسی لیبی احساس قدرت میکنند و امید دارند در دولت آینده نقش داشته باشند و شاید هم به این دلیل که نمیخواهند در موقعیت فعلی به دولت انتقالی انتقاد کنند. با این حال، من همچنان فکر میکنم که قوانین دیگری هم در راه است.”
زنان، طعمه فریب افراطیها
لیبی کشوری قبیلهای است با نفوذ پنهانی و پشت پرده گروههای تندروی اسلامگرا که میگویند دولت انتقالی تاکنون آنها را عقب نگه داشته است تا هم از قدرتشان برای پیروزی بر قذافی استفاده کند، هم حمایت طیفهای پیشروی داخلی و دولتهای خارجی را برای خود نگهدارد. این قبیلهها و گروههای اسلامگرا و تندرو، حالا برای سهمخواهی از پشت پرده بیرون آمدهاند. جامعه لیبی، احزاب و گروههای سکولار ندارد و همین مسئله، کار را برای کسانی که فکر میکردند با رفتن قذافی، دموکراسی آسان به دست میآید، سخت کرده است. ساختار قبیلهای و پدرسالار جامعه لیبی در بطن خود همچنان خواستار چندهمسری و اعمال قوانینی چون قانون ارث بر مبنای شریعت اسلام است. در عین حال، در کنار تفکرات سنتی و قبیلهای، در سالهای حکومت قذافی، زنان با برخورداری از امکان تحصیل و حق طلاق، در بخشهایی از امور اجتماعیشان پیشرفت کردند. هنوز طیفی از زنان و مردان متعلق به نسل جدید یا تحصیلکرده در خارج لیبی وجود دارند که حضورشان در شهرهای بزرگ، اهرمی برای ابراز تفکرات مدرن به حساب میآيد.
عدهای از زنان متعلق به این جریان، با شروع تحولات لیبی به کشورشان بازگشتند تا ضمن سهیم شدن در روند این دگرگونیها، نقشهای کلیدیتری را برعهده بگیرند. البته در ساختار سنتی جامعه هم، چندهمسری چیزی نیست که به مذاق زنان خوش بیاید. با این تفاصیل، به نظر نمیرسد خواست این گروهها با خواست گروههای اسلامگرا همخوانی داشته باشد و تغییراتی نظیر قانونی شدن چندهمسری برای مردان، بدون مقاومت و هزینه در جامعه اعمال شوند.
حتی در ساختار سنتی جامعه هم، چندهمسری چیزی نیست که به مذاق زنان خوش بیاید. به نظر نمیرسد خواست زنان با خواست گروههای اسلامگرا همخوانی داشته باشد و تغییراتی نظیر قانونی شدن چندهمسری برای مردان، بدون مقاومت و هزینه در جامعه اعمال شوند
صاحبنظران میگویند آنچه در لیبی میگذرد با آنچه در کشورهای دیگر شمال آفریقا در جریان است ارتباط دارد. تا پیش از این، حوادث تونس و مصر که منجر به تغییر در ساختار سیاسی این کشورها شد، نگرانیهایی را در افکار عمومی جهان ایجاد کرده بود که آیا اسلامگرایان در این کشورها قدرت میگیرند یا خیر؟ در حال حاضر، با پیروزی اسلامگرایان در انتخابات تونس، به نظر میرسد روند تغییرات در این کشور به سوی اسلامگرایی در حرکت باشد. البته در تونس، نزدیک به ۸۰ حزب و گروه سیاسی وجود دارند که بسیاری از آنها را نیروهای سکولار تشکیل دادهاند و راشد الغنوشی، رهبر حزب نهضت گفته است که نمیخواهد با اسامه بنلادن یا آیتالله خمینی مقایسه شود. او اعلام کرده الگویش اسلامگرایان ترکیه هستند و دموکراسی خواست اصلی آنهاست. به این ترتیب، این امید در تونس همچنان وجود دارد که مجلس آینده، دست کم آن بخش از قوانین اسلامی را که با حقوق بشر و دموکراسی تعارض دارد، تصویب نکند و قوانین مربوط به زنان جزیی از آن خواهند بود.
در مصر، پیشبینی میشود که اخوانالمسلمین با حدود ۳۰درصد کرسیها، بزرگترین فراکسیون مجلس آینده را تشکیل دهند. اخوانالمسلمین نیز بارها اعلام کردهاند که راه حزب اسلامگرای عدالت و توسعه ترکیه را در پیش خواهند گرفت.
کدام فصل در راه است؟
اگر روند اسلامی شدن لیبی شبیه تونس و مصر باشد، میتوان امید داشت که سیاستمداران لیبی هم روندی میانه را در پیش بگیرند و تعبیر آن دسته از کارشناسان که میگویند صحبتهای مصطفی عبدالجلیل تنها برای جلب حمایت گروههایی از همپیمانان داخل لیبی بوده است، درست خواهد بود. هرچند در این شرایط نیز، عدهای از وجهالمصالحه قرار گرفتن زنان و حقوقشان برای کسب قدرت ناراضیاند و آن را اقدامی تحقیرکننده و ضدارزش میدانند. به علاوه، این سئوال هم وجود دارد که آیا نیروهای میانهرو میتوانند توازن را در لیبی حفظ کنند و آیا زنان در مقابل قوانین محدودکننده و تبعیضآمیز مقاومت خواهند کرد؟
عوامل زیادی در تعیین سرنوشت زنان لیبی دخالت خواهند داشت، اما در کنار خوشبینیها، عدهای از کارشناسان تصویر تیرهای از حوادث آینده و نقششان بر سرنوشت زنان میبینند. به عنوان مثال، خانم آییم چشمانداز آینده را چندان امیدوارکننده نمیبیند: “شیوه زندگی زنان لیبی دچار تغییرات اساسی ناراحتکنندهای خواهد شد. پس از اینکه غبار حوادث فرو بنشیند و دولت، خرابیهای ناشی از جنگ را بازسازی کند، روند تغییرات به نفع زنان نخواهد بود. تصویر من از لیبی آینده، تصویر کشوری سنتی و محافظهکار است. با این حال، من هم امیدوارم روند این تغییرات به شکلی باشد که زنان بتوانند دست کم حقوقی را که تا پیش از این از آن بهرهمند بودند، همچنان داشته باشند.”
آنچه به نظر میرسد اینست که در این کشورها نوعی اسلام میانه رو به جای اسلام افراطی در حال شکل گیریست و کشورهای غربی هم بیشتر به این نوع حکومت گرایش دارند و در برابر شکل گیری آن سکوت کرده و واکنشی نشان نمیدهند اما نکته حائز اهمیت اینست که هیچکدام از این کشورها الگوی جمهوری اسلامی و رهبران آنها را قبول تدارند چرا که اصولآ احکام قرون وسطائی آن دیگر جایی در دنیای مدرن امروز ندارد و فقط به درد همین کشور میخورد البته آنهم نمیتواند تا مدت زیادی ادامه داشته باشد . اکنون باید منتظر ماند و دید بالاخره سرنوشت این کشورها به کدامین سو میرود و آیا دموکراسی مورد خواست مردم به ثمر میرسد یا خیر ؟ ضمنآ درست است که ما اکنون 32 سال است که در بدبختی و نکبت به سر میبریم ولی ثمره این همه رنج و عذاب این بوده که مردم جهان چهره وافعی اسلام مورد نظر حکومت را دیده اند و به همین خاطر هم هیچ کشوری در جهان حاضر به تن دادن به الگوی جمهوری اسلامی نیست .
بهنام / 31 October 2011
چند همسری به نص صریح قرآن مجید حق مرد است که در ممالک واقعاً اسلامی مثل عربستان سعودی و کویت و امارات و یمن و سودان و افغانستان و پاکستان و بنگلادش و بسیاری ممالک اسلامی دیگر اجرا شده و خوشبختی واقعی و حقیقی به خانواده ها بخشیده است. محدودیت هائی که روی سیادت مرد در خانواده در ممالک اسلامی ایجاد شده همه اش تحت فشار کشورهای غربی بوده. حالا که این کشورها یکی بعد از دیگری آزاد می شوند شاخص آزادی واقعی آنها بازگشت به احکام قرآن است که احکام خانواده و از همه مهم تر این مورد چندهمسری از اهم آن است. اگر این بازگشت به قرآن و حکم خدا صورت نگیرد معلوم می شود همه این انقلابها بازی است همان طور که دولت ایران خودش را اسلامی میداند اما این قاضی ها در دادگاه مدنی هزار جور بازی در می آورند که مرد مسلمان ایرانی ازحق الهی-اسلامی خود محروم باشد.
پرویز صارمی / 31 October 2011
حمید
براینکه قوانین اسلامی انسان ستیز هستند و نه تنها برای مردم لیبی مشکل ساز خواهند بود بلکه برای مردم تمام دنیای ازاد و مدرن هم مشکل ساز خواهد بود چون اسلام گرایانی مثل شما باشمشیر درست مثل پیامبرتان محمد بر سر دیگر اندیشان میکوبید و انها را بزور مسلمان میخواهد بشوند و اگر هم مسلمانی به این نتیجه رسید که این دین با افکار انسانی و جهان مدرن در تضاد است و بخواهد از اسلام بیرون بیاید شما اسلامگرایان او را در دادگاه های ضد بشری اسلامی به مرگ محکوم میکنید در ضمن دموکراسی یعنی حفظ حقوق اقلیت در اکثریتی یعنی اگر گروهی مثل بهایی ها زنان و بی خدایان دیگر اندیشان سرکوب بشوند در فرادی لیبی دیگر ان همه خون برای برکناری قذافی بی معنی خواهد بود همان کاری که اسلام در این 1400 سال کرده و نمونه حاضر ان ایران اشغال شده بدست اسلامگرایان و عربستان سعودی است بعنی همان اشتباهی را بکنند که مردم ایران در 33 سال پیش کردند و فریب خمینی و امثال شمای اسلامگرا را خوردند و کلم اخر این است که برای اینکه اسلام تروریست پرور و انسان ستیز است و نباید گذاشت لیبی در دامش بیفتد و ایران اسلامی دومی بوجود بیاید ایرانی که حکومت اسلامی واسلامگرایانی مثل شما او را در این 33 سال سیاه و نکبت غرق در ظلم فساد و فحشا دزدی و فروپاشی اجتماعی قرار داده است ایران اسلامی خطری برای دنیای مدرن و ازاد است برای همین باید لیبی را از این خطر مرگبار اسلامی اگاه کرد و جلوی اسلامی شدنش را گرفت بزودی نوبت به شما و اسلامگرایان ایرانی هم خواهد رسید به صدام و قذافی خوب فکر کن و به فکر سوراخی برای خود و دوستانت و خامنه ای باش ساعت در حال تیک تیک کردن است
ازاد / 31 October 2011
سطح خرد و سطح تکامل آگاهی انسانها را میتوان از نوع باور و اعتقادات آن افراد تشخیص داد. برای بسیاری این باورکردنی نیست که انسانهایی باشند که به یک ایدولوژی که مملو از قتلوا قتلوا(بکش بکش) و دستورات تجاوز به کودکان و زنان و فرمانهای غارت دیگران آن هم در این عصر اعتقاد داشته باشند. متاسفانه بشر با اینکه از لحاظ تکنولوژی بسیار یشرفت کرده است اما تکامل آگاهی را کمتر تجربه کرده است.میگوییم که چرا متعقد هستید که محمد بن عبدالله فرستاده آفریدگار بود میگویند که محمد عبدالله میگویدمیپرسیم که از کجا میدانید که او راست گفته باشد میگویند که الله گفته است!!.آنها میدانند که محمد عبدالله حتی با کودکان همخوابی میکرد و اینکه انسانهای بسیاری را به قتل رسانده است اما حتی این حقیقت ها تحولی در ذهن آنها بوجود نیاورده است.ذهنی که تکامل پیدا نکرده است بدنبال باورهایی است که در حد و اندازه آن ذهن باشد.۱۴۰۰ سال است که همین ذهن ها توانسته اند جهنمی واقعی برای بشریت و تمامی موجودات دیگر بوجود بیاورند.یک ذهن تکامل یافته با خشونت کاملاً بیگانه است و هرگز ایدولوژیهایی را که هدف اشان گسترش جهل،خشونت و نابودی بشر است را مورد تایید قرار نمی دهد.
کاربر مهمان / 01 November 2011
بابا انتظار داشتید دموکراسی درجه یک و دست اول به لیبی صادر کنند؟
ملتی که برای نجات از دیکتاتور و جنایت دست به جنبش زد و قبل از شروع
ماسکش بر کنار رفت و مرتکب به جنایت بزرگی مثل کشتن نامردانه کسی
شد که نه تنها میتوانست در یک محاکمه دموکراتیک حقایق بسیاری را روشن
کند و آبروی رهبران دموکرات که هنوز در قدرت هستند را بریزد بلکه هنوز
طرفداران بسیاری در لیبی دارد.
این جریانها دیر یا زود به روغن سوزی افتاده و در مورد لیبی قبل از استارد موتور
سوزانده است.
به نفع آمریکا و هیچ کشور پیش رفته دنیا نخواهد بود که در لیبی و سایر کشورهای
منطقه دموکراسی برقرار باشد . چرا که این برخلاف طرح جدید ضد تروریسم است
که استفاده از این حربه به آنها اجاره داده است که بدون در زدن و یا الله گفتن داخل
هر کشور ،شهر ، آبادی و خانه ای بشونند و رفع نیاز کرده و به مال و ناموس مردم
تجاوز کنند و هر زمانی که خواستند و خسته شدند خارج شونند و هر ملت و دولت
و گروهی که اعتراض کند بلافاصله مهر تروریسم و همکاری با آن به او میزنند.
adel / 01 November 2011
ببینید دوست عزیز! سمت و سوی حرکت جریانهای انقلابی منطقه بهتر نشان میدهد که چه کسانی باید دنبال سوراخ بگردند. پس تا دیر نشده توبه کنید و به راه حق برگردید. در ضمن این خواست انقلاب و اکثریت مردم لیبی است. حالا شما که دم از دموکراسی و حقوق بشر و این حرفها میزنید چرا تا موقعیتی برعکس نظرتان پیش میآید، واکنش قهری نشان میدهید؟! شاید هم این حرفها را گذاشتهاید دم کوزه و آبش را خوردهاید!
کاربر مهمان / 01 November 2011
آخرین نظریه بسیار عمیق و منطقی بود.
لذا به توصیه این بزرگوار تصمیم به توبه و راه حق کرده ام.
تنها یک شک برایم باقی مانده است و آن اینکه فرموده اند که تا دیر نشده است باید
توبه و به راه حق برگردیم. لطفآ بفرمائيد تا چه تاریخی اجازه توبه داشته و اگر دیر بشود
چه عواقبی به دنبال خواهد داشت.
فقط یک خواسته کوچکی دارم و آن اینکه اجازه بدهید تا بازداشت و روشن شد دزدی
۳ میلیارد دلار توسط کارگزاران دولتی که یکی از دست اندرکاران این جنایت در پناه
امپریالیسم انگلیس در کانادا بسر می برد، توبه کار باشیم و از راه حق شما و دوستانتان
چشم پوشی بکنیم.
کاربر مهمان / 02 November 2011
این که احکام اسلام به خواست مردم یک مملکت در آنجا حاکم شود را چرا قبول نمیکنید؟ چه اشکالی در این مسئله وجود دارد جز این که به حق ثابت میکند که بهار عربی در ادامه جمهوری اسلامی است و به امید خدا تا براندازی حکومتهای جابر بحرین و یمن و عربستان سعودی ادامه خواهد داشت… تا کور شود هر آنکه نتواند دید!
با آمید هدایت شما و حرکت در صراط مستقیم. حمید
کاربر مهمان / 31 October 2011