تهاجم نظامی ناتو به لیبی به منظور سرنگونی رژیم سرهنگ قذافی، پس از هفت‌ماه به بار نشست و با ده‌ها هزار کشته و شمار بسیار بیشتری زخمی و کشتن سرهنگ قذافی پایان یافت، اما فروپاشی رژیم قذافی به معنای گذار به دموکراسی نیست. باید به انتظار نشست و دید قبایل این کشور چه راهی را برخواهند گزید.
 
بارک اوباما که از این عملیات موفق خشنود است، در برنامه شوی Jay Leno آن را یک نسخه موفق برای آینده[1] عنوان کرده است. او می‌گوید حمله نظامی به لیبی متفاوت از تهاجم نظامی به عراق و افغانستان بود. چرا: “تفاوت در این است که ما قادر به سازماندهی جامعه جهانی بودیم،ما قادر به اخذ حکم سازمان ملل برای عملیات بودیم،ما توانستیم کشورهای عربی را درگیر سازیم،بنابراین،هرگز به اینگونه نبود که ما به‌طور یکجانبه تصمیم به برکناری کسی بگیریم،بلکه این جامعه جهانی بود، و این یکی از دلایلی است که تمام عملیات تنها یک بیلیون دلار برای ما هزینه در بر داشت، و نه یک تریلیون دلار،حتی یک سرباز آمریکایی روی خاک لیبی نداشتیم،حتی یک سرباز آمریکایی کشته یا مجروح نشد، و من فکر می‌کنم که این یک دستور(پخت) برای موفقیت در آینده است.”
 
بخش فارسی صدای آمریکا در گفت‌وگوی اختصاصی 26 اکتبر با خانم هیلاری کلینتون با استناد به این سخن اوباما، از او می‌پرسد در چه زمانی ازاین دستور عمل پخت در سوریه یا دیگر کشورها استفاده خواهید کرد؟ وزیر خارجه دولت آمریکا در پاسخ می‌گوید: “به مواد اولیه نگاه کنید در لیبی. خیزشی مردمی که متهورانه بود که برخی ابتدا حتی آن را خیزشی از سر نادانی خواندند چون مردم با رهبری طرف بودند که آنها را موش و سگ می‌خواند و تهدید کرده بود که آنها را بکشد؛ حتی اگر خانه به خانه باشد. این قیامی طبیعی بود که از درون برخاسته بود و بعد ما شاهد درخواست کمک از درون لیبی بودیم. و همینطور تقاضای کمک از سوی اتحادیه عرب و به این ترتیب بود که سازمان ملل متوجه اهمیت به رسمیت شناختن این همه شد. در سوریه وضع فرق می‌کند. دست کم تاکنون اینطور بوده. آنجا مردم خواهان کمک خارجی نیستند و خواستار دخالت نظامی هم نیستند. آنها واقعا خواستار آن نیستند که جمهوری اسلامی به دولت کشورشان کمک کند. بنابراین من فکر می‌کنم پرزیدنت اوباما به خواست مردم لیبی برای آزاد شدن اشاره کرده همچنان که مردم مصر و تونس این خواست را داشته‌اند. در برخی کشورها مردم به کمک بیشتری نیاز داشته‌اند اما مهم آن است که این نوع خیزش‌ها از درون برآمده است.”
 
بدین‌ترتیب باید ابتدا “مواد اولیه” آماده شود. “خیزشی داخلی” علیه دیکتاتوری، سرکوب آن خیزش به وسیله رژیم حاکم، “تقاضای کمک” رهبران جنبش و در پایان پاسخ مثبت “پرزیدنت اوباما به خواست مردم لیبی برای آزاد شدن”. یعنی تهاجم نظامی و سرنگون‌سازی رژیم حاکم. اینها نکاتی است که وزیر خارجه آمریکا با شفافیت تمام از آن سخن می‌گوید.
 
 
کلینتون: ما دوست داشتیم به نفع تحولات داخل ایران حرکت کنیم اما به ما هشدار داده می‌شد که حمایت آمریکا می‌تواند امنیت معترضان و اعتبار را به خطر بیندازد و آرمان‌های جنبش سبز نقض شود. فکر کنم اگر باز هم این اتفاق در ایران بیفتد و اعتراضاتی شکل بگیرد، این‌بار مخالفان خودشان اعلام می‌کنند که ما از جهان می‌خواهیم که از ما حمایت کند. مثلاً در لیبی، مخالفان قذافی اعلام کردند که از هرگونه حمایت خارجی استقبال می‌کنند و ما هم حمایت کردیم.
 دولت آمریکا تاکنون بارها اعلام کرده است که در رابطه با ایران همه سناریوها- ازجمله تهاجم نظامی- روی میز قرار دارد. در همین روز خانم کلینتون مصاحبه‌ای هم با بخش فارسی بی‌بی‌سی داشته است. در اینجا به گونه صریح‌تری از پروژه لیبیائیزه کردن ایران سخن گفته می‌شود. خانم کلینتون می‌گوید، در دوران جنبش سبز، “ما دوست داشتیم به نفع تحولات داخل ایران حرکت کنیم اما به ما هشدار داده می‌شد که حمایت آمریکا می‌تواند امنیت معترضان و اعتبار را به خطر بیندازد و آرمان‌های جنبش سبز نقض شود. فکر کنم اگر باز هم این اتفاق در ایران بیفتد و اعتراضاتی شکل بگیرد، اینبار مخالفان خودشان اعلام می‌کنند که ما از جهان می‌خواهیم که از ما حمایت کند. مثلاً در لیبی، مخالفان قذافی اعلام کردند که از هرگونه حمایت خارجی استقبال می‌کنند و ما هم حمایت کردیم”.
 
خانم کلینتون به صراحت خط می‌دهد که اگر این‌بار در ایران اتفاقی بیفتد، رهبرانش از آمریکا خواهند خواست که مشابه لیبی در ایران عمل کند. مشابه لیبی چه معنایی دارد؟ فرض کنید آگاهانه در یکی از استان‌های مرزی ایران تحرکاتی مسلحانه صورت بگیرد و رژیم آن را سرکوب کند. در گام بعد، رهبران آن حرکت از دولت آمریکا و دول غربی بخواهند برای حفاظت از آنها وارد عمل شوند. در نهایت آمریکا و دیگر دول غربی به بهانه حفاظت از جان مردم، همچون لیبی بمباران مقرهای نظامی را آغاز و تا سرنگونی رژیم ادامه دهند.این یعنی پروژه “لیبیائیزه کردن ایران”.
 
در 14 شهریور 1390 حزب دموکرات کردستان ایران طی نامه‌ای ضمن استقبال از پروژه تهاجم نظامی ناتو به لیبی می‌نویسد:”صدور قطعنامه 1973 شورای امنيت ‌راه را هموار ساخت تا هواپيماها و هليکوپترهای نظامی آمريکا و فرانسه ‌و بريتانيا بلافاصله‌حملات خود را به‌پايگاه‌های هوايی و دريايی و محل تجمع نيروهای نظامی ليبی آغاز نمايند…در نتيجه اين تصميم به‌جای شورای امنيت و اقدام به‌موقع پيمان ناتو…جبهه‌ی آز‌اديخواهان سرگرم تلاش جهت تثبيت حاکميت جديد در کشور” شده‌اند.
 
سپس به تقسیم کردها میان چهار کشور ایران،عراق،سوریه و ترکیه- برخلاف خواست و تمایل‌شان- و مبارزه کردها برای “کسب حق تعیین سرنوشت” از یک‌سو و “قتل عام” آنها توسط حکومت‌ها از سوی دیگر اشاره می‌کند و به استقبال مدل لیبی برای ایران می‌رود. او می‌نویسد:”ملت کرد که‌ سرزمينش در پی يک توافقنامه استعماری و برخلاف خواست و تمايل خويش ابتدا ميان دو امپراتوری ايران و عثمانی و سپس ميان چهار کشور ايران و ترکيه ‌و عراق و سوريه ‌تقسيم شده‌است، از ديرباز در راه کسب حق تعيين سرنوشت خويش مبارزه‌ می‌‌کند و دراين راستا با ددمنشانه‌ترين شيوه‌های سرکوب و قتل‌عام مواجه‌شده‌است…ما ضمن ابراز خوشحالی از پيروزی مبارزه مردم ليبی و حمايت از قطعنامه1973 شورای امنيت در رابطه ‌با اين کشور، خواستار آنيم که‌ شورای امنيت سازمان ملل متحد با اتکا به‌همين اصل مسئوليت حمايت، خطر همکاری‌های شوم دولت‌ها و سرکوب از سوی حاکمان را از ملت کرد دور سازند.”
 
روشن است که کردها همیشه سرکوب و از حقوق اساسی‌شان محروم شده‌اند. این هم امری مسلم است که کلیه دموکراسی‌خواهان ایرانی، از برابری همه ایرانیان و دموکراسی برای همه دفاع می‌کنند. نظام سیاسی حاکم بر ایران باید بر مبنای مشارکت همه شهروندان ایرانی برساخته شود، اماتقاضای اقدامی شبیه اقدام لیبی در ایران، پیامدهای مهلکی برای همه ایرانیان و کردها دارد که نباید نادیده گرفته شود.
 
 
اکبر گنجی: مگر رژیم حاکم بر چین و روسیه و بسیاری از کشورهای دیگر دیکتاتوری نیستند؟ پس چرا به چین یا روسیه حمله نظامی نمی‌شود؟ مگر عربستان سعودی و بحرین دیکتاتوری‌ای بدتر از استبداد حاکم بر ایران نیستند، چرا در این کشورها طرح دستور غذایی موفق لیبی به اجرا در نمی‌آید؟
آن‌چه خانم کلینتون و حزب دموکرات کردستان ایران می‌گویند، نه “انقلاب مردمی” است، نه “دخالت بشر دوستانه”، بلکه برنامه‌ریزی و اجرای پروژه سرنگونی یک رژیم دیکتاتوری توسط دولت آمریکا است. “دخالت بشر دوستانه” آن چنان که مدافعان آن گفته‌اند، مشروط به شرایطی است که هیچ‌یک درباره ایران صدق نمی‌کند. مدافعان “دخالت بشر دوستانه”(حمله نظامی) در ایران باید نشان دهند شرایطی که صاحب‌نظرانی چون جان راولز یا مایکل والزر گفته‌اند، در ایران محقق شده است. به تعبیر دیگر،این دسته از صاحب‌نظران هیچ‌گاه نگفته‌اند که می‌توان(باید) رژیم‌های دیکتاتوری را با دخالت نظامی سرنگون کرد. اگر اینگونه بود، جهان دائماً باید شاهد جنگ باشد. مگر رژیم حاکم بر چین و روسیه و بسیاری از کشورهای دیگر دیکتاتوری نیستند؟ پس چرا به چین یا روسیه حمله نظامی نمی‌شود؟ مگر عربستان سعودی و بحرین دیکتاتوری‌ای بدتر از استبداد حاکم بر ایران نیستند، چرا در این کشورها طرح دستور غذایی موفق لیبی به اجرا در نمی‌آید؟ برخی از کشورهای آسیای میانه وضع‌شان از ایران صدسال پیش هم بدتر است و در عین حال آمریکا در آن کشورها دارای پایگاه نظامی است.
 
این نوع سیاست خارجی، یعنی تبدیل جهان به حکومت جنگل. ما در قرن بیست‌ویکم زندگی می‌کنیم، اما وزیر خارجه دولت آمریکا در روز روشن از طریق رسانه‌ها دستورالعمل سرنگون‌سازی رژیم‌های دیکتاتوری به کمک حمله نظامی آمریکا را آموزش می‌دهد. پس حقوق بین‌الملل چه جایگاهی دارد؟ خانم کلینتون در 27 اکتبر در جلسه کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا گفت:”کاسترو باید برود.” به‌عنوان یک مدافع حقوق بشر و دموکراسی‌خواه آرزو می‌کنم که رژیم کاسترو که به‌طور سیستماتیک در پنج دهه گذشته مردم‌اش را سرکوب کرده است،به تاریخ سپرده شود و نظامی دموکراتیک جایگزین آن شود، اما دولت آمریکا چگونه به خود حق می‌دهد اینگونه درباره نظام‌های “دیکتاتوری معارض” تصمیم‌گیری کند؟ آیا اگر رژیم جمهوری اسلامی- یا دیگر دول- بگویند که رژیم آل سعود، رژیم حاکم بر بحرین و دیگر “دیکتاتوریهای متحد” آمریکا، باید بروند، دولت آمریکا این سخنان را دخالت در امور داخلی دیگر کشورها قلمداد نخواهد کرد؟ نمی‌توان یک بام و دو هوا بود. مسئله این است.
 
نظام سیاسی لباسی است در حد قد و قامت مردم یک جامعه. این لباس اگر بزرگ‌تر باشد، بر تن آنان زار می‌زند، اگر کوچک‌تر از آنان باشد، دریده خواهد شد و با وصله‌زدن و لباس چهل تکه درست کردن نمی‌توان آن لباس بدقواره را تا ابد بر تن مردم یک جامعه به سرعت در حال رشد و تحول کرد.
 
دموکراسی باید از پایین و از دل یک جامعه بجوشد.باید زیرساخت‌های آن را به وجود آورد. دموکراسی محصول توازن قوا بین دولت و مردم است. اگر مردم قدرتمند نباشند،دموکراسی هم وجود نخواهد داشت. باید مردم را از طریق “سازمان‌یابی”های متنوع و متکثر قدرتمند ساخت. در هر نقطه‌ای که مردم سازمان‌یابی شوند، در همان نقطه دولت عقب رانده خواهد شد و موازنه قوا بدین‌ترتیب شکل می‌گیرد. اگر جامعه مدنی قوی و گسترده- مولف از انواع سازمان‌ها و نهادهای مدنی- وجود نداشته باشد، حتی اگر رژیم استبدادی سرنگون شود، دموکراسی برساخته نخواهد شد و دیکتاتوری‌ای جایگزین دیکتاتوری پیشین می‌شود. به تجربه انقلاب 1357 ایران بنگرید. بدون وجود یک جامعه مدنی قدرتمند، رژیم شاه را سرنگون ساختیم و دیکتاتوری‌ای سرکوبگرتر از رژیم شاه پدید آوردیم. خوب و خیرخواه بودن رهبران انقلاب و جنبش مخالفان موضوعی است که مسئله را تغییر نمی‌دهد. برای این که “قدرت فسادآور است و قدرت مطلقه، فساد مطلقه به دنبال می‌آورد”. اگر مردم سازمان‌یافته و قدرتمند نباشند، هرکس در قدرت باشد دیکتاتوری را تداوم خواهد بخشید. نمی‌توان دستگاه دولت و سازمان‌های سرکوب را به رهبران انقلاب یا جنبش مخالفان تحویل داد- و در نبود جامعه مدنی قدرتمند- از آنان انتظار دموکراسی ملتزم به آزادی و حقوق بشر داشت. می‌توان با حمله نظامی ده‌ها یا صدها هزار تن را کشت، کشوری را ویران ساخت، رژیم دیکتاتوری را هم سرنگون کرد، اما بدین‌ترتیب نمی‌توان دموکراسی ملتزم به حقوق بشر برساخت.
 
به پیامد جنگ ناتو در لیبی بنگرید که در اولین گام پس از مرگ قذافی،وعده قانونی‌سازی اجرای شریعت و چندهمسری داده شد. این بود دموکراسی‌ای که وعده داده می‌شد؟ ما بیش از سه دهه است که اینها را داریم و اجرای “اسلام فقاهتی” و “نظام سلطانی فقیه سالار” فضای تنفس را از ما گرفته است. مردم ایران به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر نیاز دارند و این نظام را خود باید بسازند و راهی جز این هم ندارند که در اولین گام به دنبال قدرتمندسازی خود از طریق سازمان‌یابی بروند. “آموزه لنینیستی سیاست” می‌گفت هدف انقلاب تسخیر قهرآمیز دولت است. دولت را که تسخیر کنید، همه کار می‌توان کرد، اما این آموزه کاذب است.به جای نگاه به بالا(دولت)، باید به پایین(جامعه مدنی) نظر دوخت. دموکراسی‌خواهان باید به دنبال هژمونی در جامعه مدنی باشند. اگر بتوان در جامعه مدنی هژمونی کسب کرد،می‌توان در بالا هم نظام دموکراتیک برساخت.مسئله ایران،مسئله گذار مسالمت‌آمیز از نظام سلطانی فقیه‌سالار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است، نه سرنگون کردن رژیم با حمله نظامی آمریکا و دیگر دول غربی و ویران ساختن زیرساخت‌های ایران و نابودی صدها هزار ایرانی.
 
پاورقی:
1- به دقیقه پانزده و پنجاه و پنج ثانیه تا دقیقه شانزده و سی ثانیه بنگرید.