سارا روشن – با اعلام آزادی لیبی، سهروز بعد از مرگ سرهنگ معمر قذافی، مصطفی عبدالجلیل، رئیس  شورای ملی انتقالی لیبی، قانون ممنوعیت چندهمسری را لغو کرد.
 
مصطفی عبدالجلیل در اولین سخنرانی‏ خود اعلام کرد که شریعت اسلامی بنیان و اساس قانون اساسی در لیبی جدید خواهد بود و به حذف سود بانکی و اجرای بانکداری اسلامی اشاره کرد. این سخناناو باعث نگرانی مردم از تنظیم قانون اساسی بر اساس قانون شریعت شده است.
 
 
مصطفی عبدالجلیل تاکید کرده که افراد جریان آنها مسلمان هستند، ولی مسلمانانی میانه‏رو. گروهی از تحلیل‏گران دلیل اشاره عبدالجلیل به لغو ممنوعیت چندهمسری و اجرای بانکداری اسلامی را جذب مسلمان‏هایی می‏دانند که می‏توانند به سمت تیم رقیب، یعنی القاعده کشیده شوند.
 
خبر قانونی شدن چندهمسری در لیبی، در رسانه‏های فارسی‏زبان توجه زیادی را به خود جلب کرد و جنبش‏های زنان نسبت به این خبر واکنش نشان دادند:اگر قانون اساسی لیبی بر اساس قانون شریعت نوشته شود، آیا می‏توان از بهاری نو در مورد لیبی سخن گفت یا خیر؟ آیا حقوق زنان، حقوق اقلیت‏ها و حقوق قومیت‏ها در قانون اساسی لیبی رعایت خواهد شد یا خیر؟ و … پرسش اساسی این‌که: در رسانه‏های اروپا و بین جنبش‏های زنان اروپایی واکنش خاصی در این زمینه دیده نمی‏شود. دلیل آن چیست؟
 
برای پاسخ به این سئوال‌ها، گفت‏وگویی انجام داده‌ایم با منصوره‏ شجاعی، فعال حقوق زنان و مارگریت وان‌درلیندن فعال حقوق زنان در هلند و سردبیر مجله‏ “اوپ‌زای” (OpZij).
 
منصوره‏ شجاعی: جامعه‏ی مدنی ایران و جنبش زنان ایران قدمت زیادی دارد و روی این مسائل کار کرده است. جنبش زنان ایران با جنبش دمکراسی‏خواهی پیوند خورده است، خطر را می‏شناسد، جریان را تعقیب می‏کند و این نشانه بلوغ فکری ایران، مردم ایران و جنبش زنان ایران است که خیلی سریع در برابر چنین نظراتی اعلام موضع می‏کنند.
 
هم‏چنین ما ایرانی‏ها این تجربه را به شکل دیگری، در زمان انقلاب ایران یعنی سی‌سال پیش داشته‏ایم. ما در روند بیرون کردن شاه همه در کنار هم بودیم، اما در روندی که زنان از حقوق مدنی‏شان محروم شدند و این حقوق یک‏‌به‌یک از آنان گرفته شد، ما تنها بودیم و کسی در کنار ما نبود.
 
تجربه است که زنان ایران را هشیار کرده و در واقع دارند به زنان لیبی و زنان منطقه پیام می‏دهند که هشیار باشید! این به نظر من، نشان‏دهنده‏ بلوغ فکری جنبش زنان ایران است.
 
مارگریت وان‌درلیندن: من هم البته بسیار کنجکاوم که چرا رسانه‏های اروپایی روی وضعیت زنان تمرکز نمی‏کنند. این عدم تمرکز را در زمینه لیبی می‏بینیم و البته بسیاری موضوعات دیگری که به زنان مربوط است. من فکر می‏کنم گزارشگران موضوعات را کلی می‏بینند و برای ساده کردن گزارش یا صورت مسئله، نیمی از مردم را فراموش می‏کنند که معمولاً زنان هستند.
 
آیا جنبش‏های مدنی‏ای در لیبی شکل گرفته‌اند که بتوانند در مقابل چنین تصمیم‏گیری‏‏هایی واکنش نشان بدهند؟
 
شجاعی: در واقع، نهضتی که بتواند روی پای خودش، از حقوق مدنی خودش دفاع کند، برای مردم لیبی معنایی نداشته است. به لحاظ این‏که پایه‏های عینی تکوین یک جامعه مدنی وجود نداشت. آن‏جایی که ما می‏گفتیم بهارعربی الزاماً بهار دمکراسی نیست، به این دلیل بود. به این دلیل که بهار عربی موقعی فرا می‏رسد که مسائل دمکراتیک و نشانه‏هایی از یک حکومت دمکراتیک دیده بشود.
 
 

وان‌درلیندن: من در ماه مای گذشته در یک کنفرانس در مصر حضور داشتم. در این کنفرانس زنانی از لیبی هم حضور داشتند. یکی از نگرانی‏های آن‏ها موقعیت زنان و حقوق آن‏ها بعد از تغییرات احتمالی در لیبی بود.
 
موقعیت فعلی لیبی برایم نگران‏کننده است. چون الان تغییرات جدی در ساختار کشور دارد صورت می‏گیرد که گفته می‏شود اولین قدم‏ها به سوی دمکراسی است. در عین حال می‏بینیم این تغییرات فقط به نفع مردان است و این بسیار نگران‌کننده است.
 
آیا جنبش‏های زنان منطقه و اروپا می‏توانند در بهبود حقوق زنان در لیبی نقشی داشته باشند؟
 
شجاعی: باید نهادهای حقوق بشری و جنبش‏های زنان منطقه و تمام جهان نسبت به این مسئله موضع بگیرند. همین الان باید جلوی این کار گرفته شود. ما اصولاً نباید صبر کنیم. ما در مورد انقلاب خودمان، می‏بینیم آن‏چه تاخت زده شد، حقوق زنان بود. بنابراین در کشورهایی که اصولاً قرار است با احکام شریعت اداره شود، همیشه این خطر وجود دارد و این سرعت عمل هم به‏خاطر قدرت است. زن‏های جهان باید به کمک زنان لیبی بروند. این وظیفه ماست.چون این‏ دولت‌ها و افکارشان به‏هرحال تقویت می‏شود. این‏ها همدیگر را تقویت می‏کنند و رسمی شدن این قانون نه تنها به ضرر زنان لیبی است، بلکه به ضرر تمام زن‏های منطقه است.
 
وان‏دلیندن: من فکر می‏کنم نوعی تصور رمانتیک نسبت به ناآرامی‏ها و تغییرات کشورهای عربی وجود دارد؛ جایی که دیکتاتورها از بین می‏روند و دولت‏های جدید یا انتقالی تشکیل می‏شوند. من فکر می‏کنم کشورهای غربی هم رابطه پیچیده‏ای با این کشورها دارند. در مواردی از دیکتاتورها حمایت کرده‏اند، یا روابطی با آن‏ها داشته‏اند و یا برای از بین بردن قدرت دیکتاتورها به کمک مردم رفته‏اند. در هر دو مورد یک‏سری مسائل نادیده گرفته شده است.
 
مهم‏ترین مسئله این است که مردم می‏خواهند به سمت دمکراسی حرکت کنند. من فکر می‏کنم اگر در کشوری هر‏ آن‏چه برای آینده آن برنامه‏ریزی می‏شود، فقط به نفع مردان آن کشور باشد، دیگر نمی‏توان حرف از دمکراسی زد. چرا که حقوق زنان نادیده گرفته شده است.
 
آیا ما باید کاری در این مورد انجام بدهیم؟ حتما! زنان و مردان در غرب باید همدل و همراه هم شوند و از حقوق همدیگر دفاع کنند. الان هم ارتباط‏ها و توجه زیادی نسبت به موقعیت زنان خاورمیانه، لیبی، ایران، مصر، سوریه و تونس وجود دارد. من در جلسات بسیاری از جنبش‏های زنان و بنیادهای کمک به کشورهای در حال توسعه شرکت کرده‏ام و دیده‌ام که فعالان حقوق زنان با هم دور یک میز می‌نشینند و با یکدیگر همفکری می‌کنند که چگونه می‏توان با هماهنگی بیشتر به زنان خاورمیانه و کشورهای اطراف کمک کرد.