افشای مشارکت اعضای سپاه قدس ایران در توطئه تلاش برای ترور سفیر عربستان در آمریکا، آغازگر موج جدیدی از بحران علیه جمهوری اسلامی ایران شده است. مقامات آمریکایی با اطمینان از انتساب طراحی این ترور توسط حکومت ایران سخن میگویند و برخی نیز شک و تردیدهایی در خصوص دلایل و مستندات ارائه شده از سوی مقامات امنیتی و قضایی آمریکا دارند.
از دکتر سعید رضویفقیه، فعال سیاسی و روزنامهنگار در پاریس پرسیدهام: نظر شما در خصوص استناد و میزان وثوق انتساب این اتهام به جمهوری اسلامی و سپاه قدس چیست؟
سعید رضویفقیه: من فکر میکنم باید ما دو وجه این مسئله را کاملاً ازهم تفکیک کنیم. یک این که آیا واقعاً چنین اتفاقی افتاده است و مقامات امنیتی یا دستگاههای اطلاعاتیـ امنیتی آمریکا توانستهاند این واقعیت را کشف کنند که جمهوری اسلامی قصد چنین اقدامی را داشته است یا نه. دیگر این که آیا آمریکا فقط در پی این است که با ایجاد یک فضاسازی تبلیغاتی به بهرهبرداریهای خاصی علیه جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی بپردازد یا نه.
من فکر میکنم هنوز زود است برای قضاوت در مورد این که آیا دستگاههای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی واقعاً میخواستند چنین اقدامی کنند یا نه. در صورت اول ما باید ببینیم انگیزه احتمالی ایران برای چنین اقدامی چه بوده است و حال منافع ایران برای ترور سفیر عربستان در ایالات متحده آمریکا چیست. در صورت دوم هم باید ببینیم ایالات متحده آمریکا برای ارائه چنین نقشهای دنبال چه اهدافی است و چه انگیزههایی باعث بهوجودآمدن چنین فضایی در عرصه بینالمللی شده است.
در عمل جمهوری اسلامی در طول ۳۲ سال گذشته عملیاتهای ترور برونمرزی داشته و در گذشته هم این کار را انجام داده است. آقای مهدی طائب، رئیس قرارگاه راهبردی “عمار” هم گفته است که اگر نیاز باشد، حتی خود ملک عبدالله پادشاه عربستان را هم ترور میکنیم. در این زمینه نظرتان چیست؟
من فکر نمیکنم در شرایط فعلی، ایران، نیازی داشته باشد به این که سفیر عربستان یا سفیر هر کشور دیگری را در ایالات متحده یا در هرجای دیگری ترور کند. فضای سیاسی و اجتماعی در منطقه به نحوی است که ایران اگر همین شرایط را دنبال کند و از اتفاقهایی که در منطقه میافتد بهرهبرداری کند، میتواند به اهداف خودش دست پیدا کند و نیازی ندارد با اقدامات تروریستی بهطور کلی فضای سیاسی در دنیا را علیه خودش تغییر دهد و به کشورهایی مثل آمریکا یا دولتهای غربی دیگر بهانه دهد، برای این که آنها اقدامهای شدیدتری را علیه جمهوری اسلامی انجام دهند.
اما به نظر میرسد آمریکاییها توانستهاند افکار عمومی را متقاعد کنند که ایران چنین عملیاتی را میخواسته انجام دهد. در پی آن بهنظر میرسد موضعگیری آژانس انرژی اتمی (که فعالیتهای هستهای ایران را نظامی ارزیابی کرده است)، نوعی زمینهسازی برای ایجاد بستر لازم برای حمله نظامی باشد. نظرتان در این زمینه چیست؟
من فکر میکنم گزارش آژانس و همزمانی آن با تبلیغاتی که آمریکا در مورد احتمال ترور سفیر عربستان در آمریکا به راه انداخته، نشان میدهد که موج جدید تبلیغاتی علیه ایران شروع شده است. من در این مورد که آیا واقعاً این موج جدید تبلیغاتی برای این است که یک اقدام نظامی علیه ایران صورت گیرد، تردید دارم و فکر میکنم که بیشتر میخواهند فشارهای سیاسی و احتمالاً اقتصادی را روی جمهوری اسلامی تشدید کنند و شاید هم آقای اوباما تصمیم دارد از این اقدامات برای انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا بهرهبرداری تبلیغاتی کند.
ولی موضع خود عربستان سعودی، تشکری که پادشاه عربستان از آقای اوباما کرد و هم موضع او در خصوص موضوع بحرین، در “برابر” جمهوری اسلامی قرار داشته است. آیا به نظر نمیرسد که این میتواند به شکاف بیشتر بین ایران و دنیای عرب بیانجامد؟
من فکر میکنم که روابط ایران و عربستان به حد کافی شکننده و پرتنش بوده و نیازی به این نیست که گزارش آمریکا بخواهد این روابط را تیرهتر کند. اتفاقاً جایگاه عربستان در بین کشورهای عربی و بهخصوص تودههای عرب به نظر من خیلی متزلزلتر از آن است که ما بخواهیم اختلاف بین ایران و عربستان را شکاف بین ایران و اعراب تلقی کنیم، بهخصوص بعد از اتفاقهایی که در مصر و تونس افتاد یا اتفاقهایی که در یمن و بحرین در جریان است.
اگر ما اظهارات سفیر جدید آمریکا در بحرین را در نظر بگیریم که هرگونه دست داشتن ایران در اتفاقهای بحرین را انکار کرده است، به نظر خواهد آمد که خود دولت ایالات متحده آمریکا هم نسبت به اقدامات ایران آن سوءظنی را که شما میگویید یا در گزارش مربوط به ترور سفیر عربستان در آمریکا هست، قبول و باور ندارد. من فکر میکنم عربستان هم دولتی نیست که بتواند مستقل از آمریکا و تبلیغاتی که آمریکاییها به راه انداختهاند، موضعگیری مشخص و صریحی در پیوند با این مسئله داشته باشد. عربستان سعودی بیشتر تابعیت میکند از گزارشهای آمریکا و تصمیمهایی که دستگاههای امنیتی آمریکا میگیرند.
برخی براین باورند که ممکن است عملیات ترور سفیر عربستان در آمریکا توسط برخی گروههای خودسر صورت گرفته باشد. نظر شما در این زمینه چیست؟
این که واقعاً چنین اتفاقی افتاده است یا نه، من اطلاع ندارم و باید منتظر گزارشهای بعدی ماند. اما انتساب این مسئله به ایران لزوماً نیاز به اسناد و مدارک قاطعی دارد که باید دولت آمریکا یا دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا در اختیار افکار عمومی و حتی در اختیار رسانههای داخلی خود آمریکا بگذارند. به نظر من به سادگی نمیشود چنین اسناد و مدارکی را آن هم از اقدامهای جمهوری اسلامی در خاک آمریکا به افکارعمومی ارائه کرد. من فکر میکنم در روزهای آینده باید شاهد نوعی عقبنشینی دستگاههای امنیتی آمریکا در مورد این اتهام انتسابی به جمهوری اسلامی باشیم.
آقای اوباما گفته است که اگر ذرهای ما شک داشتیم که این اتفاق توسط جمهوری اسلامی نیفتاده است، آن را اعلام نمیکردیم. خود اعلام آقای اوباما را دلیلی بر درست بودن انتساب این اتهام نمیدانید؟
من فکر نمیکنم الان بتوانیم قضاوت قاطعی در این زمینه داشته باشیم. همانطور که گفتم باید منتظر بمانیم که آقای اوباما در مورد این ادعای قاطع خودشان اسناد و مدارکی محکمهپسند به افکارعمومی ارائه کنند.
آیا ممکن است این بحران بهنوعی مشکلات داخلی آمریکا را هم تحتالشعاع قرار دهد و به نوعی با آغاز یک جنگ علیه یک کشور بتواند بحرانهای شدید، مشکلات و نقصانهایی را که در اقتصاد آمریکا وجود دارد، جبران کند؟
این احتمال هم وجود دارد، ولی با توجه به تجربهای که ایالات متحده آمریکا در عراق و افغانستان داشته است، من فکر میکنم که حل مشکلات اقتصادی، نظامی و سیاسی آمریکا با بازکردن پرونده جدیدی که بهشدت دشواریهای بیشتری نسبت به پروندههای قبلی دارد، قطعاً با ناکامی در کوتاهمدت مواجه خواهد شد.
از حیث مسائل داخلی جمهوری اسلامی چطور؟ آیا به نظر نمیرسد خود این موضوع میتواند به نوعی بحث اختلاس و سایر بحرانهای داخلی رژیم را به فراموشی بسپرد؟ آیا به نوعی میتواند منجر به اتحاد نیروهای داخلی شود؟
از این جهت هم جمهوری اسلامی و جناح حاکم میتواند بهرهبرداری کند و همانطور که شما گفتید از حمله احتمالی آمریکا و برخی دولتهای غربی به ایران جهت تحکیم مواضع نیروهای درون نظام و نزدیک کردن آنها بههم و رفع اختلافهای داخلی بهرهبرداری کند.
خود گزارشگر که از مصاحبه شونده اطلاعات بیشتری نسبت به موضوع دارد…و البته تحلیلهای بیشتری هم
کاربر مهمان / 18 October 2011
کسانی که فکر میکنند این قضیه مشکوکه جمهوری اسلامیرانشناخته اند و نمیدانند سپاه قدس چه برنامه هایی تاکنون داشته و دارد. یکی از سیاستهای ج.ا صدور مواد مخدر به اروپا وآمریکاست.شما قضیه آرژانتین و دهها ترور دیگر ج.ا را در سراسردنیا فراموش کرده اید
ناخوشايند از: ایران / 18 October 2011
وبلاگ پناهجویان ایرانی
منصور ارباب هوادار اعزامی مجاهدین به عملیات فروغ جاویدان
در اواخر زمستان سال 1368 از سازمان مجاهدین جدا شده و پس از چند سال دربدری و سختی بالاخره خودم را به سوئد رسانده و از آنجا پناهندگی سیاسی گرفتم.علت اینکه تا کنون راجع به سرگذشتم مطلبی ننوشته ام ترس از گروه های فشار مجاهدین است.راجع به مطلبی که می نویسم اگر مراجع بین المللی حفاظت از زندگی مرا تضمین نمایند،حاضر هستم شهادت بدهم.مشروط به اینکه مشخصات واقعی ام حفظ شود.
چند روز پیش در کمال ناباوری خبری را خواندم که با مشاهده عکس باورم نمی شد.هر چقدر تلاش کردم باور نکنم اما چهره منصور یادم نرفته بود.خودش بود و برایم عجیب بود که او در ترور سفیر عربستان شرکت داشته باشد.یا اینکه فرد وابسته به سپاه قدس رژیم ایران باشد.او هوادار مجاهدین بود و من او را دقیقا با همین مشخصات در عملیات فروغ دیده بودم.فرق زیادی نکرده بود.مقداری از موهای جلوی سرش ریخته و مقداری هم صورتش چین برداشته و چاق بنظر می رسد.اولین و آخرین آشنایی کوتاه من با او به تابستان سال 1367 در خانقین عراق بر می گردد.
در تابستان 1367 نزدیک به هزار و هفتصد نیروی سازمان از کشورهای اروپایی،کانادا و آمریکا به عراق اعزام شدند تا در عملیات فروغ جاویدان شرکت کنند.از این مجموعه نزدیک به سیصد نفر همراه با آقای علی صفوی ، آقای علیرضا جعفرزاده ،خانم سونا صمصامی و تعدادی از مسئولین معروف مجاهدین چند روز مانده به عملیات به خانقین رسیدند.
برای اولین بار فردی بنام منصور ارباب را در مقر تدارکاتی عملیات مشاهده کردم .او به دنبال مسئول تحویل دهی تجهیزات بود تا پس از آماده سازی های اولیه به عملیات اعزام شود.در سالن غذاخوری وقتی با او برخورد کردم از من پرسید انبار تدارکات کجاست؟انبار را نشانش دادم.مشخص بود که تازه وارد است.پرسیدم از کجا آمده ای؟ جواب داد از تگزاس.مسئول انبار تدارکات زنی بنام ملیحه تدینی بود که وسایل مورد نیاز او را تامین کرد.و پس از آن به تیپ سرور (فاطمه رمضانی زن محمد محدثین) ملحق شد.
با شروع عملیات دیگر او را ندیدم.در آن عملیات خیلی از دوستانم کشته شدند.تعداد زیادی از افراد جدید الورود نیز کشته شده بودند.هیچ وقت فکر نمی کردم بسیاری از افرد جدید الورود چیزی از اسلحه ندانند.اما در صحنه عملیات فهمیدم که بسیاری از این افراد نحوه استفاده از اسلحه را بلد نیستند.عملیات شکست خورد و ما برگشتیم. من چند زخم سطحی در ساق پای راست برداشتم.یک هفته بعد در پادگان اشرف جلوی بیمارستان امداد بودم که دوباره او را دیدم که چند جراحت کوچک روی سر و صورتش داشت.گفتم اگه درست یادم مانده باشه باید منصور باشی.همانیکه از آمریکا آمده بودی.وضعیت روحی بسیار بدی داشت.انگار مرا ندیده بود.اما با چند سئوال و جواب یادش آوردم که ده روز قبل کجا همدیگر را برای اولین بار دیده ایم.
او وحشت آلود بود و با روحیه ای بسیار بد از صحنه های دلخراش متلاشی شدن افراد تیپ سرور در عملیات می گفت.منصور می گفت از چند صد نفر فقط چند نفر برگشتیم.
بعد از آنروز دیگر هرگز او را ندیدم.اما بعد ها فهمیدم که سازمان افراد باقیمانده جدید الورودها را به کشورهای مبدا فرستاده است.
ناصر علیزاده –سوئد
کاربر مهمان / 19 October 2011