پانتهآ بهرامی ـ از روز هفدهم سپتامبر دهها جوان آمریکایی در “پارک آزادی” در منطقه مالی نیویورک، نزدیک والاستریت که بزرگترین بازار سهام آمریکا و قلب مالی این کشور است، دور هم جمع شدهاند.
همان شب ویدئویی از این حرکت در شبکههای اجتماعی منتشر شد. آنان خواستار رفرم در سیاستهای مالی دولت، شرکتهای انحصاری و بانکها شدهاند که برای بسیاری فقر و فلاکت بهبار آورده است.
شنبه هفته گذشته یکم اکتبر، پلیس ۷۰۰ نفر از این جمعیت معترض را که به طور مسالمتآمیز روی پل بروکلین نیویورک تظاهرات میکردند، دستگیر کرد؛ چراکه نشانههایی وجود دارد که این جریان میتواند تبدیل به یک حرکت جدی شود. علاوه بر آن، شخصیتهایی مانند نوام چامسکی، مایکل مور، راسل سیمونز و کورنر وست نیز از این حرکت حمایت کردهاند.
ایزیم کریستی، دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه نیویورک، درباره این حرکت میگوید: “علت این گردهمایی به چالش گرفتن والاستریت و نفوذ اقتصادی آن و همچنین به چالش گرفتن نفوذی است که والاستریت بر سیستم سیاسی دارد و به این دلیل، جمع زیادی در اینجا جمع شدهاند.
شیوه کار ما نسبت به دیگر حرکتهای اجتماعی اعتراضی بازتر است. ما برای خواسته مشخصی جمع شدهایم. ما ۹۹درصد هستیم و خواستار به چالش کشاندن سیستم اقتصادی و کنترلی هستیم که بر زندگی ما اعمال میشود. وقتی ما گسترش تودهای پیدا کردیم، آن وقت یک پایه اجتماعی برای به چالش گرفتن والاستریت و قدرت آن خواهیم داشت. حداقل برای من، والاستریت سمبل مرکز کاپیتالیسم جهانی و سمبل مرکز نخبگان مالی و اقتصادی است.
به نظر من و بسیاری از کسانی که در اینجا هستند و فکر میکنم با من موافقاند، والاستریت یکی از منابع بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی در آمریکا و حتی در جهان است. بنابراین به چالش گرفتن آن معادل زندگی در یک جامعه با عدالت و صلحآمیز است. حرکت ما در واقع، کاتالیزوری برای تغییر شرایط اجتماعی است و حرکت ما قدمی در راه آن است.”
حرکت دموکراتیک
بهنظر میرسد که حرکت این جوانان برآیندی از فعالیتهایی است که در چندسال گذشته در سراسر دنیا صورت گرفته است. برای مثال، ویژگیهایی مانند ضد خشونت بودن، سازماندهی افقی، عدم تمرکز و استفاده از شبکههای اجتماعی، خصوصیات جنبشهای خاورمیانه نیز بودهاند. ایزیم کریستی در مورد شیوه کار آنان میگوید: “ما دوبار در روز در این محل مجمع عمومی داریم که تا آنجا که امکان دارد دمکراتیک است و از طریق موافقتهای جمعی تصمیم میگیریم. هرکسی میتواند در اینجا صحبت و پیشنهاد خود را مطرح کند. مهم هم نیست که چند روز در اینجاست. اینکه یک روز اینجاست یا چند هفته، مهم نیست.
البته با صدها نفر کار کردن و تجمع کردن مشکل است، ولی ما نیز در حال یادگیری هستیم. ما شیوههای خودمان را براساس تصمیمهای جمعی و باز، با شرکت هرچه بیشتر شرکتکنندگان گسترش میدهیم.
ما ضد خشونت هستیم و مشارکت عمومی را در حرکتمان داریم. یعنی هرکسی باید این امکان را داشته باشد که نظر و صدایش شنیده بشود. ما ضد تمرکز و تشکیلات عمودی هستیم و معتقد به سازماندهی افقی و غیر متمرکزیم. برای مثال، من روی چند موضوع کار میکنم.
ما با کار مدام این خصلت را در افراد تقویت میکنیم که بتوانند خودشان بهطور مستقل کار کنند، افقی و غیر متمرکز سازماندهی شوند. این دو ویژگی سازماندهی افقی و غیر متمرکز بسیار مؤثر و کارا برای جذب افراد برای گسترش این جنبش است.”
نقطه آغازین حرکت
میزان شرکتکنندگان در شب، کمتر از روز است. در روزهای اول حدود ۲۰۰ نفر در پارک آزادی میخوابیدند و روزها شمارشان به ۵۰۰ نفر میرسید. آخر هفتهها نیز تعداد آنها به هزاران نفر میرسد.
ایزیم کریستی در مورد فراخوان و انتخاب روز ۱۷ سپتامبر میگوید: “ما این روز را انتخاب نکرده بودیم. جالب است که فراخوان از سوی یک مجلهی کانادایی به نام Adbusters ادبوسترز داده شد. این یک مجله سیاسی- فرهنگی است که فراخوان اشغال والاستریت را داد. ایده آنها این بود که ما از کشورهای دیگری مانند اسپانیا، یونان و حتی اعتراضهای تلآویو بیاموزیم و ما میخواهیم بخشی از این جنبش جهانی باشیم.
بنابراین تصمیم گرفتیم این حرکت را سازماندهی کنیم. ما مشخصاً ارتباط با جنبشهای دیگر را برای قوی شدن جنبش چپ ادامه میدهیم. من وقتی صفحه فیسبوک خودم را بررسی میکنم، نظرات و همبستگیهای متعدد و بسیار زیادی از مصریها و خاورمیانه داشتهایم. برای بسیاری از ما مبارزات فلسطینیها مهم است و از آن حمایت میکنیم و علیه امپریالیسم آمریکا در اینجا مبارزه میکنیم. ما تلاش داریم فضایی باز شود که به مسئله فلسطینیها اشاره بشود و به جلو پیش برود.”
آیاشماخودرا به عنوان یک فرد چپ معرفی میکنید؟
بله من چپ هستم!
درمورد این جنبش چطور؟
ما هنوز داریم روی اصول مورد توافقمان کار میکنیم. ما مشخصاً در طیف چپ قرار داریم. همه کسانی که روزهای اول از طیف راست به اینجا آمده بودند، رفتند.
من با بسیاری در اینجا صحبت کردهام و توافق روی بسیاری از اصول چپ وجود دارد. مثلاً ما خواستار تقسیم عادلانه ثروت، خاتمه دادن به جنگ و مسائل دیگر هستیم. ما در حال فرموله کردن خواستههایمان هستیم. هر روز چند ساعت روی آن کار میکنیم. به عقیده من، توافق روی اصول چپ وجود دارد و ما روی نوع بیان و اصول دقیق مورد توافقمان کار میکنیم.
میدانیدکه پلیس در آمریکا بسیار قوی است و توانایی آنرا دارد که در عرض یکساعت شما را از پارک بیرون کند. دراین مورد چه فکر می کنید؟
اگر چنین اتفاقی بیافتد، اختلافی در مورد نحوه مقاومت وجود دارد که خیلی طبیعی است. برخی این ریسک را نمیکنند که بمانند و دستگیر بشوند، ولی بعضیها نیز این ریسک را خواهند کرد. بنابراین فکر میکنم اگر پلیس حمله کند، گروهی سعی میکنند این محیط را حفظ کنند، مقاومت کنند و به صورت مسالمتآمیز این جمع را نگهدارند.
صادقانه بگویم، نمیتوانم تصور کنم که پلیس ما را اینجا تحمل کند. ولی علت تحمل پلیس، تعداد ماست که در حال افزایش است. برای پلیس خیلی بد میشود که صدها تظاهرکننده مسالمتجو را که تعداد زیادی موافق آنها هستند، دستگیر کند. این ترسی است که از دستگیری ما وجود دارد و به همین دلیل ما توانستهایم اینجا بمانیم.
ضعفهای جنبش اشغال والاستریت
حرکت اشغال والاستریت حرکت بسیار جوانی است و دوران جنینی خود را میگذراند. هنوز پایگاه طبقاتی این حرکت تعریف نشده است، ولی به نظر میرسد عمدتاً طبقه متوسط، اقشار پایین و فقیر از آن حمایت می کنند. هنوز ارتباط ارگانیکی بین این حرکت و اقشار مختلف کارمندی، کارگری و دانشجویی وجود ندارد، اما این حرکت به نقاط مختلف آمریکا مثل واشنگتن، بوستون و شیکاگو گسترش یافته است. شاید راز پویایی این حرکت را در تداوم آن و ارتباطش با اقشار مختلف دیگر باید جستوجو کرد.از ضعفهای اولیه این حرکت، سفید بودند عمده شرکتکنندگان و عدم حضور سیاهپوستان، رنگینپوستان و افرادی با پیشینه مکزیکی بود. ایزیم کریستیمیگوید: “در این منطقه مالی کسانی میتوانند شبها بیرون بخوابند که این پیشینه ممتاز بودن را داشته باشند، ولی ما تلاشهایی برای رنگین کردن این جنبش کردهایم. مثلاً با سندیکاها و اتحادیهها تماس گرفتهایم، به پنج منطقهی نیویورک رفتهایم و خواننده معروف، بناستاینر که آمریکایی و سیاهپوست است را به اینجا دعوت کردیم. این حرکت سیاهپوستان زیادی را با خود به این مکان آورد. ما تمام تلاش خودمان را برای افزایش تعداد انجام میدهیم.”
مبارزه با خانواده های مافیایی که به شکل احزاب جمهوریخواه و دموکرات و سوسیال دموکرات و دموکرات مسیحی و اسلام گرایان و احزاب ریز و درشت کمونیست و کنگره و سنا و رییس جمهوری و همجنین کنسرن های نفتی و تسلیحاتی که قلب و مرکز آنها در آمریکا و اروپا است و دنبالچه های آنها در چین و ژاپن و روسیه و خاورمیانه و بقیه نقاط دنیا قرار دارند بسی سخت و هولناک است. فرض هم کنیم که قدرت از یک خانواده مافیایی به خانواده دیگر منتقل شد . چیزی تغییر نمی کند. امیدوارم این افراد رل سیاهی لشکر (و به قول صمد لشکر سیاهی) برای یک بازی در بین اربابان قدرت و ثروت را بازی نکنند.
محمد رضا / 10 October 2011
کلید اصلی یک قدرت در اجراء آن است به این دلیل که هر مرکز قدرت لازم به داشتن سه عنصر است تصمیم تشخیص و اجراء برای به وجود آمدن این سه عنصر در یک جمع باید ابتدا آن جمع بتوانند با اصول مشورت اخلاقی اشنا شوند و سپس این سه عنصر در آنها شکل بگیرد یعنی بتوانند با صحبت با هم تشخیص ضروریات را گرفته و بعد تصمیم گیری کنند سپس به اقدام و اجراء تصمیم مبادرت ورزند سپس تشخیص دهند که تصمیم اتخاذ شده آیا به ثمر نشسته و باز مجددا تصمیم جدید در جهت کمال فعالیت بردارند و اجراء کنند حال این توالی اگر به درستی در هر جمعی (از خانواده کوچک گرفنه تا سطح جهان ) مستقر شود آن جمع پیشرفت میکند
آنچه که معمولا در بین روشنفکران چپ گرا ترس از امپریالسیم بین الملل خوانده میشود در واقع بدون توجه به سه عنصری است که در هر سیستم قدرت نهفته است اگر یکی از این سه پارامتر مانند اجراء صورت نگیرد دو عنصر دیگر هیچ کارائی ندارد متاسفانه جوامع ضعیف به دلیل عدم آموزش فقط مجری تصمیمات رده های بالای اقتصادی و اجتماعی هستند و فقر حاصل نتیجه فقر فکری این گروه است ما در صورتی میتوانیم قدرت را از قدرتمندان جهان اخذ کنیم که در واقع آن را بین تمام اقشار جامعه توضیع نمائیم و ایت توضیع قدرت آن را به همکاری سوق میدهد
تا جوامع فقیر آموزش لازم در مورد تشکیل جمعهای کوچک مشورتی بر پایه اخلاقی و یادگیری در بوجود آمدن سه پارامتر بالا در اجتماعات خود را نبینند نمیتوانند از قدرت لازم جهت اداره خود و در نتیجه نفی قدرت های متمرکز برخوردار شوند
کاربر مهمان / 12 October 2011