ایرج ادیبزاده – آنها چهرهای خشن دارند. لباس نظامیگری بر تن، اما در خلوت انس خود، با نقاشی، موسیقی و هنرهای دیگر دمخورند. برخی آثاری با ارزش هم در این زمینهها فراهم آوردهاند.
راینهارد هاینریش، از برجستهترین چهرههای رژیم نازی در آلمان و نفر دوم اس اس، ویولونیست باقدرتی هم بود. پدر و مادر او هر دو، موسیقیدان بودند. هیتلر، رهبر حزب نازی هم نقاشی میکرد. موسیقی را نیز دوست داشت.نرون، پنجمین امپراتور رم که شهر رم را به هوس ابلهانهای در آتش سوزاند، فلوتنواز ماهری بود. او پیش از مرگش گفته بود: “افسوس که با تلف شدن من، هنرمند بزرگی از دنیا میرود!”
در تاریخ معاصر موسیقی و نظامیگری ایران هم چنین شخصیتی را باید – بدون آنکه قصد مقایسهای وجود داشته باشد- در وجود رکنالدین مختاری، معروف به سرپاس مختاری، رییس شهربانی دوره رضا شاه دید که با فرار سرلشکر محمد حسین آیرم به اروپا، مختاری که درجه سرهنگی داشت، به ریاست شهربانی رسید.
نوشتهاند که مختاری جان بسیاری را گرفت و خشونت زیادی از خود نشان داد. اما در خلوت، ویولوننواز هنرمندی بود. آنچه نام او را زنده نگه داشته، ریاست شهربانی او نبوده، بلکه علاقهاش به نوازندگی ویولون، آهنگسازی و موسیقی ایران است. وی از شاگردان حسین اسماعیلزاده بود.
به نوشته ساسان سپنتا، استاد دانشگاه در ایران و انگلستان و پژوهشگر زبانشناسی، ادبیات و موسیقی ایرانی “رکنالدین مختاری به لحاظ هنری، یکی از برجستهترین هنرمندان عرصه موسیقی ایرانی بوده است.”
آهنگهای بسیاری از رکنالدین مختاری روی صفحه و نوار موجود است. وی عضو شورای موسیقی بود و به پرورش گل و گیاه هم علاقه داشت که البته با روحیه نظامی او که میگفتند خشن بوده، مغایرت داشته است. در سالهایی که رییس شهربانی بود، گاه در محافل هنری، در کنار استادان آن زمان موسیقی، چون نورعلی خان برومند، ابوالحسن صبا و علیاکبر شهنازی، ویلون مینواخت. ضبطهای آثار بازمانده از او، یادگار همین مجالس انس است.
سپنتا مینویسد که رکنالدین مختاری دوست نزدیک درویش خان بوده و در ساختن پیشدرآمد ذوق و ابتکار داشته است. یکی از ترانههای ساخته او را ملوک ضرابی بهصورت تصنیف خوانده است. همچنین تصنیفی در بیات ترک دارد، با نام “گر رهی باید”، با شعر ملکالشعرای بهار که قمر آن را اجرا کرده است.
بهتازگی، مؤسسهی فرهنگی- هنری ماهور در تهران، سیدیهای ویولون رکنالدین مختاری را منتشر کرده است. باقر عاملی، تاریخنگار و پژوهشگر نیز کتابی درباره رییس شهربانی رضاشاه و ویولوننواز هنرمند نوشته است.
عبدالحمید اشراق، ناشر مجله موزیک ایران و معمار
در پاریس، شامگاه پنجشنبه، ۲۹ سپتامبر، برابر با هفتم مهرماه ۱۳۹۰، “انجمن فرهنگ آزاد پاریس” نشستی را ویژه رکنالدین مختاری، ویولونیست و رییس شهربانی رضا شاه ترتیب داد که در آن آقای عبدالحمید اشراق، معمار، موسیقیشناس و مؤسس نخستین نشریه موسیقی ایرانی، با نام “موزیک ایران”، دربارهی رکنالدین مختاری سخن گفت و همچنین آثاری از او پخش شد. در پایان این ویژهبرنامه که در حضور گروهی از ایرانیان پاریس برگزار شد، با آقای عبدالحمید اشراق گفتوگویی داشتم.
آقای اشراق در معرفی خود، به زمانه میگوید:
عبدالحمید اشراق – ما در سال ۱۳۳۰، با یکی از دوستانم، مجلهای به نام “مجله موزیک ایران” ترتیب دادیم. سعی ما در این بود که فرهنگ موسیقی را به میان جوانها بکشانیم و اطلاعات بیشتری راجع به فرهنگ موسیقی به آنها بدهیم. برای اینکه تا آن زمان، قبل از ما، در سال ۱۳۱۸ مجلهای دولتی برای موسیقی درست شده بود. اسم این مجله موسیقی بود، اما در آن کمتر به موسیقی ایران میپرداختند. بیشتر به موسیقی خارجی پرداخته میشد و معمولاً ادیبانی مانند خانلری و هدایت مطالبی مینوشتند که تقریباً ادبی بود. بنابراین ما سعی کردیم این مجله را به جمع صد در صد ایرانی بکشانیم و فرهنگ موسیقی را در جامعه رواج دهیم. برای اینکه موسیقیدانان ما اکثراً ساز میزدند، اما از آن چه مینواختند، اطلاع درستی نداشتند. یعنی اگر سازی مینواختند، آن ساز را نمیشناختند؛ اگر دستگاهی را میزدند، نمیدانستند چرا مثلاً اسم آن شور است. به یک معنا با موسیقی از نظر علمی آشنایی نداشتند. در “مجله موزیک ایران” سعی کردیم از دانش بزرگانی که دستی در قلم داشتند بهرهمند شویم، و در دوستی و همبستگی با آنان دانششان را به دیگران انتقال دهیم.
عمر این مجله چقدر بود؟
انتشار این مجله ۱۵ سال طول کشید، بعد تعطیل شد. بهخاطر دو مسئله: مسئله اول این بود که صاحب امتیاز ما در اثر تصادف فوت کرد و دوم اینکه من هم به فرانسه آمدم و رشتهام را عوض کردم و در رشته معماری به تحصیل پرداختم.
آشنایی شما با رکنالدین مختاری اما ظاهراً به سالهایی میرسد که بحثها و گفتوگوهایی بر سر استفاده از نت در موسیقی ایران درگرفته بود…
آشنایی من با رکنالدین مختاری در جلسهای بود که با نظارت استاد صبا ترتیب داده بودیم. تعدادی از نامداران موسیقی را جمع کردیم برای اینکه درباره نت در موسیقی ایرانی بحث کنیم. این اولین بار بود که من آقای مختاری را میدیدم و با ایشان صحبت کردم. او بسیار آرام بود و در اغلب مواقع سکوت میکرد و به ندرت در بحثی شرکت میکرد. آشنایی ما از همینجا ادامه پیدا کرد.
از عجایب دوگانه زندگی مختاری، شور و احساس موسیقی و نظامیگری بود. او چه جایگاهی در موسیقی ایران داشته و مهمترین کارهای او چه بودهاند؟
البته شکی نیست که مختاری از عجایب روزگار بود، منتها به شکل دیگری. او دو چیز متضاد را در وجودش گرد آورده بود:. از سویی، یک نظامی و رییس شهربانی دوران رضا شاه بود و میگفتند آدمکش و مخوف است. از طرف دیگر در خفا ویولون میزد. این تضاد بود که او را جالب میکرد.
آنچه از آثار ویولونی مختاری و ضبط بازماندههای او به جای مانده، آثاری که در کنار چهرههای نامداری
چون نور علی خان برومند، درویش خان، کلنل وزیری و دیگران داشته، از او یک چهره با احساس و هنری میسازد. اما چگونه چنین آدمی میتوانسته خشونت نشان دهد و به عنوان رییس شهربانی، به گفته برخی جان آدمها را بگیرد؟
کسی که رییس شهربانی مملکت رضاشاه با آن قدرت و توانایی باشد، خواهناخواه با محافل بزرگ ارتباط دارد و چون محافل بزرگ میدانستند که او عاشق موسیقی است و ساز خوب میزند، همین ارتباط آنها را تنگاتنگ میکرد. او و ملکالشعرای بهار اکثر شبها با هم بودند. ملکالشعرا شعر میگفت و رکنالدین مختاری ویولون میزد. اکثر کارهایش بر روی اشعار ملکالشعرای بهار ساخته شده است. از بهترین کارهایش میتوان به “عاشقم من” اشاره کرد که قمر آن را خواند. این کار را او در زمانی ساخت که اصلاً قمر به آن معنای قمری که ماها در حال حاضر فکر میکنیم شناختهشده نبود. کارهای پیشدرآمدش هم فوقالعاده است. این آثارش اقتباسی از درویش خان بود، ولی فوقالعاده کارهای جالب و زیبایی انجام داد.
در حال حاضر، ضبط شدههای آثار ویولون مختاری به صورت سی دی منتشر شده است. آیا میتوان او را با چهرههای نامداری چون علی تجویدی، روحالله خالقی، بدیعی و دیگران مقایسه کرد؟
شما نمیتوانید ساز تجویدی را کنار ساز آقای مختاری بگذارید. ساز آقای تجویدی یک ساز حرفهای بود و او سالهای سال این ساز را نواخته بود. اما آقای مختاری در خفا ساز میزد و سازش هم البته قابل شنیدن بود. نمیتوانیم صبا را کنار آقای مختاری بگذاریم. احترام آقای مختاری را داریم، برای اینکه او شخصی بود که دو کار کاملاً ضد هم را انجام میداد! مثل این است که یک جانی موسیقیدان بزرگی هم باشد. مختاری جانی نبود. به او نسبتهایی میدادند. من نمیگویم بیگناه بود. بالاخره رییس شهربانی بود و به عنوان رییس شهربانی کل کشور کارهایی میکرد. خود او میگفت که او فقط دستورات را اجرا میکند.
شما خودتان خاطرهای از مختاری دارید؟
خاطره از مختاری زیاد است. کسی از زندگی روزمره مختاری آگاه نیست. وقتی داور خودکشی کرد، یکی از بزرگترین کارهایی که آقای مختاری کرد، این بود که نیمهشب رفت پهلوی رضا شاه، در اتاق رضاشاه را باز کرد و رفت داخل اتاق. دید رضاشاه با تعلیمیای که دستش بود، محکم میزد روی صندلی و میز که چرا رفت، حیف، حیف، حیف! و بعد چشم در چشم آقای مختاری دوخت که حیف! فردا صبح موظفی بهترین بزرگداشت را برایش برگذار کنی. او هم همین کار را کرد.
آهنگهایی که از مختاری باقی مانده، با چه دستگاههایی ضبط شده و چطور به امروز رسیده است؟
این آهنگها را خودش با آقای برومند در سال ۱۳۴۵ در تهران پر کرده است. اما امروز آثار او را با تار نواختهاند و تمام سیدیهایش موجود است.
در پایان گفتوگو با آقای عبدالحمید اشراق، از خانم ناهید انزلیچی که رییس انجمن فرهنگ آزاد هستند، نظرشان را در مورد رکنالدین مختاری میپرسم:
ناهید انزلچی – به هر حال ایشان یک شخصیت تاریخی بودند. رییس شهربانی رضاشاه بود. یعنی طبعاً شغلش ایجاب میکرد که بسیار خشن باشد و احتمال دارد که حتی جنایتهایی هم مرتکب شده باشد. با اینحال آقای مهندس اشراق، به جنبه موسیقایی ایشان پرداختهاند که آن هم باز یک مدرک تاریخی است. آقای مختاری ویولوننواز بسیار خوبی بودند و همانطوری که در جلسه هم مطرح شد، حتی شخصیتی مانند هیتلر که میتوانست بسیار خشن و جنایتکار باشد و جنایتکار هم بوده، جنبه هنری، موسیقی و نقاشی بسیار لطیفی داشته است.
شما از آهنگهایی که در این مجلس پخش شدند، خوشتان آمد؟
بسیار زیبا و دلنشین بودند! چون ایشان از دلشان برمیآمده، آثارشان هم واقعاً به دل مینشیند. به نظرم خیلی لطیف بود.
رکنالدین مختاری پس از وقایع شهریور ۲۰ و خروج رضا شاه از ایران، بازداشت و به هشت سال زندان محکوم شد که پس از چهار سال مورد عفو قرار گرفت. اما دیگر فعالیت اجتماعی و هنری نداشت.
وی در ۸۴ سالگی، در سال ۱۳۵۰، در اثر ابتلا به سرطان روده، در تهران درگذشت.
عکسها: ایرج ادیبزاده
ایرج خان! عجب موضوعی را برگزیدی! این آدمیزاد چه موجود شگفتی است! آیا کسی هست که انسانیت را برایمان معنی کند؟ شاید اگر تاریخ خوانده بودم و کارم پژوهش و نگارش تاریخ بود،در باره این آدمهای دوگانه سوز یا چندگانه سوز(!) هم پژوهش میکردم و مینوشتم. اینک که باید بسوزیم و بسازیم و …. ! بگذریم …! دوستدار : بابک ( از تهران )
کاربر مهمان / 10 October 2011