در آستانه روز جهانی اعدام و در پی اعتراض‌های جهانی، حکم اعدام کشیش یوسف ندرخانی توسط دیوان عالی ایران به شرط توبه او و برگشت دوباره‌‌ به اسلام به‌طور موقت لغو شده است.

 
 یوسف ندرخوانی ۳۲ ساله است و دو فرزند دارد. او در ۱۹ سالگی به آیین مسیحیت می‌گرود. سپس کشیش یک جامعه کوچک مسیحی در رشت به نام کلیسای ایران می‌شود. دادگاه انقلاب ایران در سال ۲۰۰۹ او را دستگیر و به اتهام ارتداد محکوم به اعدام کرد.
 
در پی محکومیت‌ها و فشارهای جهانی، به تازگی دیوان عالی کشور پرونده کشیش ندرخوانی را مورد بررسی مجدد قرار داد. به گفته محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع یوسف ندرخوانی، پرونده اتهامی این کشیش جوان از نو به دادگاه انقلاب رشت فرستاده‌اند و خواستار توبه متهم شده‌اند.
 
در روزهای اخیر که خطر اعدام کشیش ندرخوانی به اتهام ارتداد وجود داشت، آلمان و لهستان سفیران جمهوری اسلامی را احضار کردند و مقام‌های مختلف در آمریکا و بریتانیا خواستار لغو حکم اعدام این کشیش ایرانی شده‌اند. اتحادیه اروپا خواستار توقف همه اعدام‌ها در ایران شده و در مورد وخامت وضعیت مسیحیان و دیگر اقلیت‌‌های مذهبی در ایران، اظهار نگرانی کرده است. حزب اتحاد مسیحیان هلند و گروه مسیحیان کره جنوبی نیز محکوم کردن حکم اعدام کشیش جوان ایرانی به دلیل جدا شدن از اسلام را به حرکت‌های گسترده اعتراضی مبدل کرده‌اند.
 
جامعه جهانی بهایی نیز به این حکم اعدام از سوی دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی اعتراض کرده است. این تشکل بین‌المللی، طی بیانیه‌ای به موج جهانی اعتراض به محکومیت کشیش یوسف ندرخانی پیوسته و حکم اعدام او را نمونه دیگری از قساوت مقامات ایرانی علیه مردم این کشور توصیف کرده است.
 
در بررسی این موضوع با توجه به دیگر اعدام‌هایی که در چند روز اخیر در ایران انجام گرفته است، با دکتر بهیه جیلانی، جامعه‌شناس و کارشناس مسائل سیاسی در پاریس گفت‌وگوی کوتاهی کرده‌ایم.
 
 آیا پافشاری جمهوری اسلامی برای دادن حکم ارتداد به کشیش ندرخانی را به دلیل جدا شدن از اسلام و ترس از اسلام‌گریزی و گرویدن مردم به مسیحیت و آیین زرتشتی و ادیان دیگر می‌دانید؟
 
بهیه جیلانی: سئوال شما یک سئوال روز است. من متأسفم که آقای ندرخانی در چنگال‌ جمهوری اسلامی گیر کرده است. زیرا ما آگاه هستیم که جمهوری اسلامی در ۳۳ گذشته تمام مجرمان خود را به یک پیام تبدیل کرده است. ایشان قربانی یک اندیشه هستند. من فکر می‌کنم که جمهوری اسلامی از مجرمان خود امروز می‌خواهد پیامی درست کند و آقای ندرخانی امروز یک پیام است و جرمش مسئله‌ی به مسیحیت گرویدن نیست و مسئله اسلام‌گریزی امروز برای جمهوری اسلامی مطرح نیست، بلکه می‌خواهد پیامی بفرستد. این پیام شامل مسیحیت نمی‌شود، بلکه شامل تمام اقوام و تمام کسانی می‌شود که کوچک‌ترین رنگ و بویی از مخالفت با جمهوری اسلامی در خود دارند.
 
آقای ندرخانی امروز یکی از این قربانیان است که دارد فدای موجودیت جمهوری اسلامی می‌شود. زیرا جمهوری اسلامی با مخالفین‌اش امروز با بدترین شرایط که اعدام باشد، برخورد می‌کند و ما باید این نکته را در نظر بگیریم که مسئله جمهوری اسلامی امروز اسلام‌گریزی نیست، بلکه ماندگاری و وجود خودش است که مشکل ملت ما شده است. من فکر نمی‌کنم در این جا مسئله مسیحیت مطرح باشد.
 
تلویزیون جمهوری اسلامی چهار روز پیش پس از فشارهای جامعه جهانی در محکوم کردن حکم اعدام کشیش ندرخانی یکباره گزارش داد که او به دلایل دیگری ازجمله تجاوز، خشونت، رشوه‌گیری، اخاذی، تفکرات صهیونیستی و خیانت محکوم شده است. دلیل وارد کردن این اتهام‌های تازه از سوی رسانه‌ی دولتی را در چه می‌دانید، آن هم زمانی که پرونده‌‌ اختلاس‌های دولتی جنجال بزرگی برپا کرده است؟
 
من فکر می‌کنم این جرم‌های تازه که به آقای ندرخانی نسبت داده‌اند، جرم‌هایی واهی بیش نیست. زیرا خود جمهوری اسلامی امروز در شرایطی نیست که بتواند به کسی اتهام اختلاس بزند. چون خود جمهوری اسلامی ماهیت‌اش را نشان داده است و همه دنیا آگاهی بر ذات واقعی جمهوری اسلامی دارند که ۳۳ سال است عده‌ای مملکت ایران را به تاراج برده‌اند و دارند آن را غارت می‌کنند. پس خیلی نابه‌جاست که آقای ندرخانی را ما محکوم به رشوه‌خواری کنیم. اگر صحبت رشوه‌خواری پیش بیاید، باید ما کل حکومت را زیر سئوال ببریم که آیا حکومت رشوه‌خوار و مجرم و غارتگر است یا آقای ندرخانی؟ اصلاً گیرم که باشد، چقدر توانسته است واز چه کسانی و کجا اختلاس کرده است؟
 
آیا واقعیت دارد؟ نه! این‌ها همه حرف است برای گذراندن موقتی؛ فرار از واقعیت‌ها؛ و این‌ها بهانه‌ای بیش نیستند. امروز مسئله ایران مسیحیت نیست. کل مخالفان جمهوری اسلامی است. مگر دانشجویان ما مسلمان نیستند؟ امروز اما در زندان به سر می‌برند. مگر اصلاح‌طلبانی که دیروز در دل جمهوری اسلامی بودند و امروز مخالف جمهوری اسلامی هستند مسلمان نیستند؟ ولی امروز جای‌شان در زندان‌های جمهوری اسلامی است.
 
من این‌ها را بهانه‌ای بیش نمی‌بینم و سعی می‌کنم مسئله را به صورت گلوبال ببینم. رفتار جمهوری اسلامی با مخالفانش و این که آقای ندرخانی امروز محکوم به اعدام شده‌اند، بهانه‌ای بیش نیست، پیامی بیش نیست. ترساندن ملت است از این که اگر با جمهوری اسلامی مخالفت کنند چه بلایی در انتظارشان خواهد بود. من فکر می‌کنم این پیام جمهوری اسلامی است و برای این که ملت را بتوانند به سکوت وادارند و بترسانند. بهانه است. این‌ها بهانه ‌است. اعدام‌ها بهانه هستند. جمهوری اسلامی مانند تمام آلترناتیوهای سیاسی می‌خواهد وجود خودش را به تثبیت برساند و همچنان حکومت کند.
 
این که امروز فردی را به اتهام حضور در دانشگاه اینترنتی بهاییت محکوم می‌کند، یا این که دراویش را محکوم می‌کند چه دلیلی دارد؟ دراویش مگر مسلمان نیستند یا از دل اسلام درنیامده‌اند؟ چرا آن‌ها محکوم هستند؟ پس این‌ها بهانه است. روزی به نام بهاییت، روزی به نام مسیحیت، روزی به نام دراویش و روزی به نام شیطان‌پرستی. این‌ها بهانه‌هایی هستند برای جمهوری اسلامی که تنور موجودیت خودش را داغ نگهدارد. ما باید نگاه‌مان را به این افراد تغییر دهیم و نگوییم آقای ندرخانی مجرم است، چون مسیحی شده است.
 
نه! در جمهوری اسلامی هرکسی ساز مخالفت زند، مجرم است و ما باید این مسئله را بیش از این و بزرگ‌تر از این ببینیم. این که ما آقای ندرخانی را مجرم بدانیم چون مسیحی شده، نه! اصلاً جرم ایشان مسیحیت نیست. جرم ایشان این است که توانسته‌اند با جمهوری اسلامی مقابله کنند و بگویند چیز دیگری هم به جز اسلام شما وجود دارد. این یک فرد است. در صورتی که جرم بزرگ جمهوری اسلامی کلی است و باید ما مسئله را کلی نگاه کنیم.
 
شما به مسئله دانشجویان اشاره کردید. بسیاری از دانشجویان مخالف هم اکنون در زندان به سر می‌برند. حتی محمدیوسف رشیدی از فعالان دانشجویی که فقط یک کاغذ دستش گرفته بود و روی آن نوشته بود: “رئیس جمهورفاشیست، پلی تکنیک جای تو نیست!» گزارش‌های تازه از تحصن دانشجویان دانشگاه امیرکبیر روز چهارشنبه و پنجشنبه هفته جاری خبر می‌دهد. این تحصن به خاطر چیست؟
 
این تحصن به خاطر این است که سرمایه‌های این مملکت، به جای این که به داد ملت برسند متأسفانه جای دیگری هزینه و جابه‌جا می‌شوند و دانشگاه‌ها بودجه‌ای ندارند تا به دانشجو برسند. امروز مساجد دانشگاهها را کرده‌اند خوابگاه دانشجویان و دانشجویانی که از شهرستان‌ها به تهران می‌آیند، جایی برای خواب ندارند. نتیجه این است که خانم آمنه که در مسجد دانشگاه امیرکبیر بوده و برای حمام مجبور می‌شده از حمام‌های کارمندان استفاده کند، بر اثر بخار اسیدی که گویا از کانال حمام بیرون می‌آمده خفه می‌‌شود.
البته این بلا سر خود من هم در زندان اوین آمده است. زیرا این‌ها برای بهداشت حمام‌ها موادی را باهم مخلوط می‌کنند و آن بخاری که از اختلاط این دو ماده به‌وجود می‌آید کشنده است و تمام ریه‌ و نارین‌ها را می‌سوزاند. خانم آمنه به همین علت فوت شده است. در صورتی که می‌توانستند خوابگاه‌هایی داشته باشند که طبق اصول ساخته شده باشد و دانشجو دارای حمام دانشجویی باشد. آمنه که دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه امیرکبیر بود، می‌توانست امروز در میان زنده‌گان باشد نه در میان مردگان.