فریبا داوودی مهاجر- آیا شما با عبارت “رو تو بگیر” آشنا هستید؛ عبارتی که ممکن است روزانه چندینبار بشنوید. با عبارت “روسریتو بکش پایین” و یا “چادرت باز شده” چطور؟ اینها عبارتهایی هستند که گاهی با عصبانیت و تهدید و چشم غره، هر کجا که باشی، در میهمانی و خرید و تشییع جنازه و مسافرت روی بعضی از ما زنها هوار میشود.
اینها همان عبارتهایی هستند که زنان و دختران ما در کوچه و خیابان از ماموران نیروی انتظامی گرفته تا حراست دانشگاه و اداره ومدیر و ناظم مدرسه بارها میشوند و البته جملهای دیگر که حتما آشناتر به نظر میرسد: “خانم حجابت را رعایت کن” وعبارتی که روی در مغازهها و دیوارهای شهر و ورودی جادهها و گاهی روی در دستشویی پارکها و هر کجا که سر میچرخانی نوشته شده است: “حجاب زن عفت اوست.”
این جملات را انگار با میخ روی سر ما حک میکنند تا در خانه و خیابان ما را قضاوت کنند. اندازه و مدل و رنگ لباس و روسری و حتی مدل چادرمان میشود تعیینکننده عفت و نجابت ما که هزارجور دلهره و اضطراب و ترس را یادآوری میکند.
اینها قضاوتهای دائمی هستند که زنان جنس آن را خوب میشناسند. با این قضاوتها، تحقیر و ترس را تجربه میکنند. نگویید که در ایران همه ترس را میشناسند که صد البته درست است، اما این ترس با همه ترسهای دیگر متفاوت است. این ترس جنسیت و زنانگی و هویت زنان را نشانه میرود. قضاوت میکنند تا یاد بگیری و تربیت بشوی که تو برای خودت خلق نشدهای. تو زنی هستی که برای خدمت، اطاعت و همانگونه که در قانون آمده است، برای تمکین خلق شدهای. آنهم تمکین جنسی و آنهم در مقابل پول که در قانون اسم نفقه را رویش گذاشتهاند.
زنانی که اجباری حجاب را پذیرفتهاند تصور نکنند همه این ترسها و هراسها و آنچه گفتم درباره آنهاست. این احساس را زنان باحجاب و حتی چادری نیز درک میکنند که خودشان حجاب را انتخاب کردهاند. مردانی به نام پدر، همسر، برادر و پسر از آنجا که خود را نگهبان زنان میدانند با بهکارگیری جملاتی که پوشش بیشتر را تذکر میدهند، انتخاب زنانی که خودشان روسری یا چادر را به عنوان مدل پوشش میپسندند به تمسخر میگیرند و یادآوری میکنند که ما برای قضاوت و اندازهگیری نجابت شما حضور داریم. آنها به عبارتی میخواهند اثبات کنند این ما هستیم که برایت انتخاب میکنیم، بر آن نظارت میکنیم و اگر لازم باشد تو را تشویق یا تنبیه هم میکنیم.
تذکر این نگهبانان تنها منحصر به اندازه پوشش نمیشود. این دختران و زنان همواره با جملاتی تکراری و کلیشهای و روزانه روبهرو هستند: “بوی عطر میدهی؟”، “باز کرم زدی؟”، “چادرت سایه میاندازد”، “باز ناخن بلند کردهای؟”، “نگفتم رنگ روشن زیر چادر نپوش” و جملاتی دیگر که تا اندازه دم پای شلوار و رنگ جوراب و هر موضوعی که مربوط به یک زن است را در بر میگیرد. آنهم حتی برای زنی که خودش حجاب را انتخاب کرده است یا در خانوادهای مذهبی زندگی میکند.
تجربه مشترک زنان
میخواهم درباره دستهای دیگر از دختران بنویسم و باز نمیدانم آنها را میشناسید یا نه؟ درباره دختربچههایی که در خانوادههای مذهبی بزرگ میشوند و بیش از هر چیز نگاه تند و تیز و تهدیدآمیز مردان خانواده ضربان قلب آنها را به هزار میرساند. نگاهی که باید هر روز از میان آن عبور کنند و به مدرسه و دانشگاه و کلاس بروند. نگاهی که از سرتاپای آنها را میکاود تا برای اندکی تخطی از سلیقههای مردانه آنها را از زیر تیغ تیز قضاوت بگذارند.
دخترانی کهگاه برای دیده شدن کمی موهای ریز پیشانیشان یا اندکی برق لب و هر نافرمانی دیگری تحقیر میشوند، ناسزا میشنوند و یا حتی کتک میخورند. گاهی بدون آنکه معنای فاحشه را بدانند بارها آن را میشنوند. همان دختربچههایی که از بچگی دلشان برای دوچرخهسواری غنج میزند و دلشان میخواهد مثل برادرهایشان فوتبال بازی کنند و در زمانی که معنای پسر بودن یا دختر بودن را نمیدانند با همه وجود درک میکنند که با پسرها فرق دارند و همه عمر این تفاوت را به وسیله قانون و فرهنگ و تبلیغات بیشتر حس میکنند. دخترانی که معنای دیوار را در عروسیها و مهمانیها تجربه و حس میکنند و بعدها در دانشگاه و ورزشگاه و اتوبوس با مفهوم جدا بودن آشنا میشوند و تجربه خود را با دخترانی که در خانوادههای غیر مذهبی بزرگ شدهاند به اشتراک میگذارند. آنها درباره فرو ریختن همه این دیوارها از دور شهر و مدرسه و خانه، تا هویتشان حرف میزنند و میخواهند که به هر انتخابی که میکنند با احترام نگریسته شود.
زنانی که اجباری حجاب را پذیرفتهاند تصور نکنند همه این ترسها و هراسها و آنچه گفتم درباره آنهاست. این احساس را زنان باحجاب و حتی چادری نیز درک میکنند که خودشان حجاب را انتخاب کردهاند
این همان تجربه مشترکی است که مامور زن نیروی انتظامی که در کنارم برای مراقبت ایستاده بود زیر لب گفت: “دعا میکنم موفق شوید. چندسال است که برای گرفتن طلاق دربهدر هستم وهزار مکافت کشیدهام.” این تجربه مشترک به من فرصت داد تا آن روز از مخمصه بگریزم.
این فشار همهجانبه روی زنان جامعه ما در نهایت نتیجهای به جز سرپیچی و مقاومت و نافرمانی و در مواردی کینه نداشته است. نتیجهای به جز وارد شدن آسیبهای روحی و روانی و اثری کاملا مخالف با هدف اجباری شدن حجاب نداشته است.
حتی خانوادههای مذهبی با سرمایهگذاری زیادی که روی مدارس مذهبی کردند نتیجه لازم را نگرفتند. بسیاری از دختران آنها مانند والدین خود فکر نمیکنند چرا که اجبار، تحقیر و نادیده گرفتن اثر عکس روی فرد میگذارد. حجاب وچگونگی پوشش یک امر انتخابی است و تنها به خود یک زن مربوط میشود و مردان خانواده یا جامعه که قانون وضع و اجرا میکنند، نمیخواهند این انتخاب را باور کنند. آنها حق ذاتی خود میدانند که برای چگونگی پوشش زنان تعیین تکلیف کنند، قانون بنویسند و حتی برای آنها مجازات در نظر بگیرند.
جامعه مردسالار ایران اراده و اختیار و هویت مستقل زنان را باور نمیکند و به عبارتی مناسباتی تعریف میکند تا آنها وابسته و تحت امر و زیر سایه باقی بمانند. منفعت جامعه مردسالار زنان را نصف مردان میخواهد و برای کنترل و حفظ چنین مناسباتی از کلیه ابزارها چون وضع قوانین و تبلیغات استفاده میکند. تلاش آنها این است که زنان این تبعیض را باور کنند و حتی شرط رفتن به بهشت بدانند. یعنی زن به مرحلهای برسد که ارث و شهادت و دیه نیمه و داشتن حق طلاق برای مردان و چندهمسری و قوانینی از این دست را به عنوان مصلحت باور کند، به آن تن بدهد و حتی آن را ترویج کند. یعنی زنی باشد که تمرد نکند و برای نداشتن این حقوق اعتراض نکند.
کنترل رفتارهای جنسی زنان
این یک منازعه جدی است. جامعه مردسالار به نام حفط آبرو و ناموس و شرف و خدا و پیامبر از این تبعیض پاسداری میکند و با نقاب مقدسنمایی بر این کنترل سرپوش میگذارد.
سئوال اما اینجاست که کنترل حجاب در این مکانیسم چگونه عمل میکند؟
از آنجایی که حجاب در جامعه ایران کارکردی کاملاً سیاسی دارد در واقع به معنای بودن و تذکر اعمال حاکمیت جمهوری اسلامی است. کنترل حجاب فقط به دلیل دغدغه دین نیست چرا که به روشنی دهها دستور قرانی به وسیله خود جمهوری اسلامی نقض میشود. بودن حجاب چهره شهر را میتواند پلیسی و امنیتی کند. مثل پادگانی که همه سربازها لباس یکدست میپوشند و برای نبستن درست یقه و بند کفش مواخذه میشوند تا بفهمند سرجوخه هم دارای قدرت است.
در واقع این کنترل، کلیشهها، قالبها و خط قرمزها را در ابعاد مختلف فرایندسازی میکند و مردم را برای تبعیت تمرین میدهد. همانگونه که نیمی دیگر از جامعه در این فرایند تبعیت را میآموزند.
واقعیت این است که نظام ولایت فقیه مردم را رعیت میداند و تداوم این نظام ارباب و رعیتی را تداوم رابطه اطاعت از خالق تعبیر میکند و باور چنین نظامی و ماندن در چنین قالبهایی نظام تبلیغاتی و سیاستهای خودش را میطلبد. ستون و پایه چنین نظامی روی زنان بنا شده است. دیوارهای شیشهای و سقفهای نامرئی که تا شکسته نشود این ستون اساسی شکسته نخواهد شد و هراس جمهوری اسلامی هم به دلیل آگاهی از چنین موضوعی است.
آنها میدانند همه عرصهها از خانه تا مدرسه و دانشگاه و خیابان و اداره و ورزشگاه گرفته تا مترو و پارک و هر محیطی برای زنان بستری برای مقاومت مدنی و یک امکان بالقوه برای اقدام فردی و جمعی است.
در یک کلام عرصه عمومی کارزار نهایی و تعیینکننده برای زنان است و پشت درهای بسته هیچ تحولی امکانپذیر نیست. همان جایی که حکومت در اولین گام دست به محدودسازی زنان زد و قوانین تنبیهی را ضامن آن کرد و بسیاری از روشنفکران با دیدگاههای مختلف سیاسی نیز به نام غربستیزی و مبارزه با طاغوت آن را همراهی کردند و امروز به آن اعتراف نمیکنند.
از سوی دیگر کنترل حجاب به گونهای کنترل رفتارهای جنسی یا انتخاب شریک جنسی زن است. مردانی که تحمل نه گفتن از سوی زنان را ندارند به خود حق میدهند در چنین فرهنگی یک زن را با نشانه رفتن به سوی حجاب و پوشش و قضاوت بیآبرو و بیعفت کنند و حجاب و پوشش ابزاری میشود برای کنترل رفتارهای جنسی زنان.
مطلبی پریشان و پر از مغلطه است . ******. نویسنده انقدر از فهم مسائل عاجز است که تمایز دین و عملکرد جمهروی اسلامی وحجاب اجباری و حجاب را در نظر نمی گیرد و با کلی انگاری تمایز بین افرادی که هویت زنانه جداگانه ای دارند ومثل ایشان شیفته دوچرخه سواری در فضای عمومی نیستند را در نظر نمی گیرند . زن مذهبی اهل دیسکو رفتن وعرضه کردن جاذبه های جنسی و زیبایی های خود د رعرصه عمومی نیست. ا ز یک دانش آموخته علوم سیاسی بعید است که نبود دموکراسی در ایران را به تک عامل اعمال محدودیت های فرهنگی و تبعیض جنسیتی به زنان تقلیل دهد . ایشان یک تئوری گذا ر به دموکراسی را مثال بزند که چنین ادعایی دارد . مرد و زن مذهبی در نحوه بروز جنسیت خود و الگوی تفریح ملاحظاتی را رعایت می کنند که مبتنی بر یک انتخاب است مساله حجاب برای زنان معتقد با جمهوری اسلامی به ایران نیامده است بعد از ان نیز نمی رود. مشکل اصلی نویسنده این است که تجربه شخصی خود را به همه زنان و مردان تعمیم می دهد. اسلام هر قرائتی پیدا کند تعریف خاصی از هویت زنانه و مردانه دارد که با هویت زن و مرد غربی متفاوت است. عبور ایشان از اسلام فقط شامل بی حجابی زیاد نیست بلکه اساس هویت فرهنگی زن لیبرال و غیر ارزشی را پیدا کرده اند وقتی زنی می پذیرد که هویت مذهبی داشته باشد بمانند مرد خواه نا خواه شرایط و محدودیت هایی را می پذیرد. او می کوشد تا به خواننده القا کند که حجاب ریشه در اجبار خانواده ها و حکومت دارد و به عبارت دیگر این ادعای غلط را مطرح می کند که اصل حجاب محصول جامعه مرد سالار است !شکاف در خانواد ها زمانی پیش می آید که فرزندان می خواهند هویت متفاوت با پدر مذهبی شان پیدا کنند. وگر نه دختری که به هویت مذهبی معتقد باشد خودش حجابش را بگونه ای تنظیم می کند که نیاز به تذکر پدر و دیگر اعضای خانواده اش نباشد. من با خشونت مخالف هستم و به نظر من پدر های مذهبی باید حق انتخاب فرزندان شان را برسمیت بشناسند اما فرزندانی که خود از ابتدا هویت مذهبی ر ابه صورت درونی می پذیرند هیچگاه دچار اصطکاک نمی شوند و دلهره و ترس نیز پیدا نمی کنند تا کسی نحوه پوشش و رفتار انها را کنترل کند. اساس کنترل زمانی پیش می آید که بی اعتمادی و گسست فرهنگی رخ می دهد. دلهره و ترس غیر متعارف در خصوص کنترل فرهنگی نیز زمانی پیش می آید که بین هویت ظاهری فرد و هویت واقعی وی تفاوت زیاد وجود داشته باشد . ترس می تواند دلایل زیادی داشته باشد. اما عامل نفاق و نگرانی از فاش شدن آن نقش مهمی در این میان دارد .همچنین باید توجه داشت که والدینی هم که کنترل می کنند ا ز سر دلسوزی و خیر خواهی این کار را انجام می دهند. کنترل فرهنگی محدود به مذهبی ها نیست و همچنین نمی توان آن را محدود به حکومت و انگیزه های سیاسی کرد. ایشان به خاطر جمهوری اسلامی بی حجاب نشدند بلکه اساسا از ابتدا برخورد ابزاری با حجاب داشته اند وکاملا از مطالبشان پیدا است که اصلا نمی توانند اعتقاد به حجاب را درک کنند. طبیعی است فردی که در خانواده ای آزاد بزرگ شده است چنین سرنوشتی پیدا کند و به نظر من تمایل وی به بی حجابی باعث مشکلات در خانواده شده است نه اینکه بی حجابی وی معلول خشونت خانوادگی و عمومی است!. ادعایی که ایشان تا به حال یک سند برای آن ارائه نداده است . زن های بسیاری هستند که با حفظ حجاب و هویت مذهبی در مقابل استبداد حکومت و حجاب اجباری ایستاده اند. افرادی چون اعظم طالقانی ، مینو مرتاضی ،خانم محتشمی پور ،خانم میر دامادی ، خانم راکعی ، که از افتخارات جامعه زنان ایران هستند. خانم داوودی از چهره های افراطی فعالان زن و به اصطلاح فمینیسم است که مرد ستیزی و اسلام ستیزی را در پوشش دفاع از حقوق زنان دنبال می کند. ابرابری جنسیتی به معنای انارشی جنسیتی نیست که زن بخواهد هر طور خواست در چارچوب خانواده عمل کند و و حق پاسخگویی ر ا از شریکش بستاند . مرد نیز نمی تواند چنین باشد. افراد وقتی وارد یک رابطه با هم می شوند تعهداتی را نسبت به هم می پذیرند. د ر مطلب ایشان اصلا این تفاوت ها مطرح نیست. حال یا متوجه نبوده اند یا اینکه عمدی وجود دارد که آزادی زن به آزادی مطلق و کنار گذاشتن هر نوع هنجار و معیار تعبیر شود که همسر و یا پدر یک زن ودختر اگر حقش در یک رابطه تضییع شد نتواند هیچ حرفی بزند. مثلا اگر مرد به زنش خیانت کرد می تواند در پاسخ اعتراض زنش بگوید تو حق نداری از من سئوال بکنی من خودم باید به صورت مطلق نحوه زندگی جنسی ام را تعیین بکنم و آزاد باشم و این ا ز مصادیق حق تن من است !!! آزادی حدودی دارد و نمی توان از آزادی افسار گسیخته و حذف کامل کنترل دفاع کرد.ا نشاء الله بزودی حکومت جائر جمهروی اسلامی سقوط کند و بساط حجاب اجباری برچیده شود تا هم چهره زنان مذهبی واقعی که از سر اعتقاد و شناخت این انتخاب را پذیرفته اند شکوفا شود و هم زنانی که معتقد به حجاب نیستند پوشش دلخواه خود را داشته باشند. همچنین دیگر این ابزار تبلیغاتی نیز از دست امثال خانم داوودی و شادی صدر و .. گرفته شود. قطعا در جامعه آزاد تعداد زنان مذهبی و محجبه بیشتر خواهد شد و تعداد افراد دو رو و تابع مد اجتماعی نیز کاسته خواهد شد. د ر پایان هم به خانم داوودی می گویم بی خودی از خانم بهاره هدایت و نسری نستوده خرج نکنید انها هیچوقت موضع مثل شما اتخاذ نکرده اند. بگذارید زنان شجاع ایرانی خود شان نظر شان را بیان کنند.
اکبر بریمانی / 04 November 2011
این نکته را هم اضافه کنم که نجابت ومتانت مرد و زن با نوع نوع رفتار و پوش شان ارتباط دارد. رعایت مسائلی مثل نجابت وعفت امور یبین الذهانی هستند وبخصوص در رابطه یک مرد و زن چه ازدواج و چه رابطه زناشویی کوتاه مدت تفسیر مشترک طرفین معیار تشخیص درجه نجابت می شود. فک رکنید مرد وی ازن یلخت در عرصه عمومی حاضر شود و بگوید به کسی مربوط نیست این حق خودم هست ؟ محل نزاع چگونگی تعریف این مساله و مشارکت طرفین د رتعیین مصادیق است. به عبارت دیگر وفتی دو نفر اگاهانه می پذیرند که وارد یک رابطه مشترک بشوند این ملاحظات را باید بپذیرند. البته باید ح قتشخیص و استقلال نظر ر ابرای زنان برسمیت شناخت. تذکر دادن بخصوص در حضور دیگران روش ناکارامد و مغایر با کرامت زن است. وقتی رفتار یک طرف از حوزه تحمل طرف دیگر خارج شد. جدایی گریز نا پذیر است. تعریف از نجابت نیز در خرده فرهنگ ها متفاوت است. ام اصل نجابت و عفت برای مرد و زن به نظر من ضروری است. متاسفانه این روز ها بخشی از فعالان زنان به خاطر سوء استفاده حکومت با اصل مفاهیمی مثل نجابت عفت و پاکدامنی مساله پیدا کرده اند
اکبر بریمانی / 04 November 2011
متاسفانه این خانوم تفکرات فمینیستی داشته و توان تحلیل عادلانه ندارد.
کاربر مهمان / 03 October 2011
عالی بود!به عنوان یک مرد اعتراف میکنم کاش ذره ای از شجاعتتان(زنان را) داشتیم.مردهای لندهوری که میبینند حکومت چه توهینی به زنان این مملکت روا میدارد و لی جرات یک اعتراض خالی را نیز ندارند! شما در مسیر تاریخ قرار دارید و جهت خلاف ان محکوم به نابودی است…چنین بادا!
AZAD / 03 October 2011
از مقاله ي شما استفاده كردم .من يك مرد استم تا حالا خيلي در مورد سرنوشت مادرم وخواهرم وهمسرم ودخترم تامل كرده ام .بر اين باورم كه اكثر زن ها در دام فريب وخود خواهي جامعه ي مرد سالار گرفتار شده اند و من انساني خود را باور نكرده اند .با عرض معذرت از همه ي مادرها و از همه ي خواهر ها من ،معشوق مرد بودن ، را بيشتر پذيرفته اند. زن ها بايد خودشان را باور كنند وحقوق انساني خود را مطالبه كنند .اين قدر در دام زلف وتن و خود آرايي و دلبري وخط وخال و…آن هم براي جلب وجذب جنس ناجنس مرد نباشند
کاربر مهمان / 03 October 2011
خانم مهاجر خیلی خوب بود با سپاس
کامیار / 04 October 2011
دیدگاه های فمینیستی به این شکل در جامعه ایران حتی در بین زنان از نظر من خریدار چندانی ندارد. وظعیت زن ایرانی در حال حاضر وضعیت بلاتکلیفی است. در حالی که مفهوم استقلال و انتخاب آزادانه هنوز توسط زن ایرانی درک نشده است سخن گفتن از اجبار مردانه موضوعیت نخواهد داشت. اغلب زنان ایرانی که خود را معتقد به آزادی و برابری جنسی میدانند هنوز حاضر به گذشت از حقوقی که برمبنای نظام گذشته برایشان درنظر گرفته شده نیستند و اغلب در انتخاب بین آنها به تردید می افتند. لطفا بجای بحث در موضوعاتی که در جامعه ایران باعث کج فهمی میشود مباحث ریشه ای تر همانند آزادی، برابری، عدالت و دموکراسی را تبیین کنید.
کاربر مهمان / 05 October 2011
دیدگاه سرکار خانم مهاجر برآمده از شیوه حکومت داری جاری است که اهل دیانت نیز آن را بر نتاقته و نمی تابند . منصفانه نیست رفتار حاکمان و حتی ناآگاهان و عوام برای داوری نسبت به اصلی که از آموزه های دینی و تعالیم آسمانی است ابزار سنجه قرار گیرد .
خطای حاکمان نه تنها در این باره که در موارد بسیار و بسیار از روش و منش رسولان و اولیای دین که پاک . بی خطا بوده اند به دور است . فاصله ای همانند فاصله مجاز و حقیقت . اگر مرز میان دین و متدین بازشناسی و ساحت دین از برداشت های متدینین و منتسبین به آن جدا شود , توان گفت که جفای به حقیقت رخ نداده است . در غیر این صورت همچنان که نویسنده محترم نیز به خوبی آگاه است حقیقت به همان حدی که برای ایشان آشکار شده است قربانی قضاوت ایشان است و این از انصاف داوری به دور .
فرید / 06 October 2011
فمینیست
کاربر مهمان / 06 October 2011
این خانم فریبا دتوودی مهاجر اصلاح طلب چگونه اولین بار که در تلویزیون امریکا مصاحبه هائی داشتند با حجاب روسیری و لباس مدل خانمها در ایارن ظاهر می شدند .اما حالا ناگهان رو سری از سر بر میدارند و بر عکس آن سخن می گویند.
این سایت های اینترنتی یک وسیله ی تبلیغات برای حضور اصلاح طلبان مذهبی در خارج از کشور شده اند. از تلویزیون صدای امریکا گرفته تا بقیه ی وب سایت ها.
کامران / 06 October 2011
آه که گوشمان پراست از آه وناله ی زنان !که مردسالاری چگونه آن بیچارگان رااز هویت خویش جداساخته است.خانم مهاجر یکی دوتا مورداز بهره برداری های سیاسی ازحجاب را برشمردند ،امانکته ی اصلی را یانگفتند یابه دلیل باورهایشان گاهی به آن فکرنکرده اند .اصلا اینکه آن چوپان قدرت طلب چرا این تنگناهارا برای زنان تشدیدوتثبیت کردوآنهارابه بهانه ی حفظ عفت عمومی از صحنه ی اجتماع به پس پرده وبه اندرونی ها راند ،تنها به دلیل حفظ وتداوم قدرت بود وقتی مادری با وعده ی بهشت ولابد در اغوش غلمان خفتن حاضر میشود سرسپرده ی این سیستم اندیشگی شود ،وبه بچه اش می گوید شیرم راحلالت نمی کنم اگر نمازت ترک کنی ویا اگراز آغا بد بگویی ،خب محمد خوب فهمید چه کند تا گندش عالمگیر وجاودانی شود مادر فرزند را بزرگ می کند وچه کسی بهترازاوتا این خزعبلات مقدس را به نسلهای بعدی انتقال دهد !آیا جایی سراغ دارید مادری ازاین وظیفه شانه خالی کرده باشد وانتخاب راه زندگی رابه خودفرزندان وانهد ؟وهمین جاست که خودکرده را تدبیر نیست .این خودزنهاهستند که درطول تاریخ جانشان برای امام ……دررفته وحاضربوده اندبچه ی عزیزشان رادرراه قدرت بخشیدن به اینها فداکنند چنانکه بسیار مادران چنین کردند وبسیاری دیگر در حسرت زینبیه وکربلا حتی گاه برزبان می آورندکه کاش ماهم سعادت مادر شهید شدن داشتیم تامارا مفتی به پابوس امام غریبمان می بردند فکرنکنید تنهامادران بیسواد شهدا چنین کردند که دیده ام بسیاری از زنان مدرسه رفته ای که عصرها در کوچه های شهرهایی که ادعای پایتختی فرهنگی رایدک میکشند کتب دعایی دردست ازاین خانه بیرون میپرندتاخودرا به جلسه ی روضه ی دیگری برسانند البته تحقیقات تاسف برانگیز من نشان داده که هول وهراس این زنهای موئمنه!بیشتربرای ازدست ندادن سهمیه ی آش وشیرینی وحلوای مجالس هم هست .بلی خانم مهاجر دلم نمی خواهد کسی خودش راجربدهد که چرا این گونه واقعیات را آشکار می کنم .همه ی بدبختی ها زیرسر همین زنها ست که نسل اندر نسل چرندیات یک مشت شیادرا با چاشنی مهر مادری به حلق بی گناه نسل بعدی سرازیر کرده اند وخنده داراست که اکنون می خواهند این نظم به اصطلاح پدرسالارانه را به صلابه بکشند .اما تا کوچه های شهر های ما هرروزعصر پراز زنان کون پهنی میشود که کتب دعا وقرآنی زیر چادرشان از این مجلس ذلت به آن مجلس خفت رهسپرند خانم مهاجر جان وضع ازاین که هست هم بدتر میشود راستی گاهی در آیینه یروزگار خودرا نگریسته اید،؟
از شیراز بی نیاز
کاربر مهمان / 06 October 2011
بايد با شجاعت تمام ،تقصير هاي متعدد در چرخه ي نا برابري زنان را شناخت وآن ها را در معرض نقد ونظر قرار داد تا فارغ از تعصبات جاهلانه ،با هم راه سبز اميد زندگي برابرانه را طي كنيم .،من انساني خود را باور كنيم.
کاربر مهمان / 08 October 2011
نظرات دوستان را خواندم . دوستی نوشته بودند که من چون فمنیست هستم پس نمی توانم درست قضاوت کنم . اولا متوجه نشدم در فمنیست بودن چه چیزی نهفته که امکان قضاوت عادلانه را میگیرد . حکم کلی غلط است . مثل اینکه من بگویم چون یک نفر مسلمان است یا مسیحی یا هر عنوان دیگری بنابراین نمیتواند نظر بدهد یا تحلیل کند .
دوم انکه متوجه نشدم چرا دوستی میگویند فمنیست بودن کج فهمی ایجاد میکند . خوب من هم میتوانم بگویم مثلا دموکراسی یا هر عنوان دیگری کج فهمی ایجاد میکند . اصلا مگر دموکراسی بدون برابری حقوق زن و مرد میشود که این دوستمان میگوید به دموکراسی بپردازید و عدالت و ازادی و موضوعاتی درباره برابری زن و مرد کج فهمی ایجاد میکند . من معتقدم اساسا دموکراسی محقق نمیشود مگر برابری زن و مرد ایجاد شود
دوست دیگری نوشتند که ظلم جاری به زنان را به اسلام ربط ندهیم . من در این مطلب ابدا درباره اسلام صحبت نکردم ولی معتقدم برای حفظ اسلام باید بسیاری از قوانین به روز شود . و با ایشان موافقم .
اقای دیگریبه نام کامران درباره برداشتن روسری من نوشتند .کاش درباره مطلب من هم نظر میدادند . بله من روسریمو برداشتم . و در ان برنامه هم گفتم در اعتراض به خشونت خانگی و خشونت اجتماعی علیه زنان در تلوزیون و مقابل چشم مردم برداشتم . همانطور که مقابل چشم مردم با زنان رفتار نامناسب صورت میگیرد . جناب کامران دولت جمهوری اسلامی من را که واقعا با حجاب بودم انداخت در زندان مردانه . کاش ان موقع اعتراض میکردید .
جناب بی نیاز از شیراز نوشتند ” آه که گوشمان پراست از آه وناله ی زنان !که مردسالاری چگونه آن بیچارگان رااز هویت خویش جداساخته است. ” جناب بی نیاز ما بیچاره نیستیم . شجاع هستیم . توانمند و با اراده تا روزی فرا برسد که حقوق زن و مرد برابر شود . اه و ناله هم نمیکنیم . برایش مبارزه میکنیم . نسرین ستوده و دهها زن مثل نسرین و بهاره گواه این مدعا هستند .
بازتولید استبداد هم فقط زنان مقصر نبودند . من و شما و همه ما مقصر بودیم و هستیم . اما قبول دارم که به دلایل متعدد زنان در مواردی در چرخه نابرابری مقصرند .
منتظر نظرات دوستان دیگر هستیم
فریبا داودی مهاجر / 08 October 2011