ایرج ادیبزاده − پانزدهمین دوره “دوسالانه ۱۰۹” (biennal 109) که هر دوسال یکبار در پاریس برگزار میشود، با آثار ۴۶ نقاش و ۲۷ مجسمهساز از شصت کشور مختلف، از تاریخ ۲۲ سپتامبر تا امروز دوم اکتبر در خانه بینالمللی هنرها در پاریس برپاست.
در میان نام ۴۶ نقاش که تابلوهایشان را در این نمایشگاه به نمایش گذاشتهاند، یک تابلو بهخصوص برای مخاطب ایرانی کاملاً چشمگیر است: تابلویی از قاسم حاجیزاده، هنرمند ایرانی ساکن پاریس.
به این بهانه در محل نمایشگاه با او گفتوگویی کردهایم. نخست از او خواستم تا درباره نمایشگاه دوسالانه ۱۰۹ که در یک مرکز معتبر هنری به نام “خانهی بینالمللی هنرها” برگزار میشود برای ما بگوید:
شما در این دوسالانه با یک تابلوی بزرگ و دو تابلوی کوچکتر شرکت دارید. این پنجمینبار است که تابلوهایی از شما در این برنامه فرهنگی به نمایش درمیآید. این دوسالانه چندسال است که به راه افتاده و هیئت انتخاب چطور تابلوهای به نمایش درآمده را انتخاب میکنند؟
قاسم حاجیزاده: سی سال پیش این بیینال درست شده است. یعنی نقاشها دورهم جمع شدند و انجمنی را تأسیس کردند به اسم «۱۰۹» که دوسال یکبار نمایشگاهی برگزار میکند. این که چگونه انتخاب میکنند، به این ترتیب است که یک کمیته انتخاب که حق ندارند در نمایشگاه شرکت کنند، کارها را انتخاب میکنند. انتخاب بسیار مشکلی است، چون داوطلب زیاد است. به هر صورت هر سال آنها یکسری را انتخاب میکنند و انتخاب امسال را هم که میبینید.
شما تنها نقاش ایرانی هستید که در پانزدهمین نمایشگاه دوسالانه ۱۰۹ شرکت دارید؟
تا به حال اینطور بوده است. حتی کاتالوگ قبلی را هم که نگاه کردم، گویا به عنوان تنها نقاش ایرانی این شانس را داشتم که در این نمایشگاه شرکت کنم یا دعوت شوم.
در این نمایشگاه هر نقاش میتواند یک تابلوی بزرگ و دو تابلوی کوچک ارائه دهد. تابلویی که شما ارائه دادهاید، تصویر زنی است که روی بینیاش با پرچم ایران پوشیده شده است. بالاتر روی موهایش پرچم آمریکاست و دو هواپیما آن بالا دیده میشوند. بعدهم قله دماوند که موضوع مورد علاقه شماست. اسم این تابلو چیست؟
اسم این تابلو “گرم شدن هوا” است.
منظورتان چیست؟
نمیدانم ترجمهاش چه میشود. به فرانسوی میگویند: Réchauffment climatique یعنی هوا دارد گرم میشود. مثل این که میگویند روز به روز کره زمین دارد گرمتر میشود. اسم این تابلو هم همین است.
در تابلوی “گرم شدن هوا” زنی با پرچم ایران روی صورتش و پرچم آمریکا روی موهایش، در حالی که موهایش پوشیده است، به مقابل نگاه میکند و پشت سرش قله دماوند است. این زن نمادچیست؟
من اصولاً از روی عکسهای قدیمی کار میکنم و این عکسی است که من ۳۵، ۴۰ سال پیش از یک آنتیکفروشی در قاهره خریدم. درواقع عکس یک دختر مصری است. خیلی از آن استفاده کردم، به اشکال مختلف و اینبارهم این فکر به ذهنم رسید و این کاری را که میبینید را با عکس کردم. این پرچمها معنی خاصی ندارند، ولی هرکسی میتواند هر معنایی که دلش میخواهد به آن بدهد. برای خود من فقط برای زینت است.
شما جزو آن دسته از نقاشهای ایرانی هستید که همیشه در تابلوهایتان اشارهای به فرهنگ ایران میکنید؛ ضمن این که تابلوهایتان پر از نوگرایی هم هست. یعنی هربار یک چیز تازهای باید در تابلوهای شما دید. این کوه دماوند نماد چیست؟
این کوه دماوند برای من یک قدرت دوستداشتنی است، اما این که چرا من از آن استفاده میکنم: یادم هست زمانی که به هنرستان میرفتم، آنجا یک جور صابونی را میخریدند که کاغذی بود و دستهایمان را همیشه با آن میشستیم. روی این صابون عکس تختی و پشت سرش عکس دماوند بود. میگفتند برادرش چاپ کرده است و میفروشد. خلاصه این صابون کاغذی و این عکس دماوند و این پرتره تختی برای ما نشان قدرت بود. این تصویرها در ذهنم ماند و از آن زمان به بعد سعی کردم در کارهایم استفاده کنم.
معنی بهخصوصی ندارد.
معنی بهخصوص همین ایران است. به نظر من دماوند نماد قدرت ایران است. دماوند از دور منظره خیلی قشنگی است. خیلی دوستداشتنی است و من خیلی دوستش دارم.
آن دو هواپیما هم کمی آشنا هستند. گویا همان دو هواپیمایی هستند که به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی حمله کردند. اینطور نیست؟
بله. این در واقع یک کمپوزیسیون است. فکر کردم مثلاً این جوری دارند در هوا پرواز میکنند.
به گرم شدن هوا ارتباطی ندارند؟
بله، این گرم شدن هوا بههرحال مسئله روز است و همه راجع به آن صحبت میکنند. این است که من هم اینجا از آن استفاده کردم.
در همین تابلو زنانی را هم نشان دادهاید، با چادرهای سیاه یا رنگهای زرد و سبز و قرمز. آنها مثل مرغهایی هستند روی شاخههای یک درخت یا لولههایی که در کنارهم قرار گرفتهاند. زنها بهطور کامل بدون چهرهاند. اینها نماد چه هستند؟
آدم وقتی به آنها نگاه میکند، مثل این میماند که در حال استخراج گاز هستند. فضا کانالکشی شده است و مثلاً اینها دارند کمک میکنند. فضا حالتی مثل استخراج گاز دارد. مثلاً انگار کنار دریا گاز پیدا شده است و حفاری کردهاند. یک چیز خیلی تکنیکی است.
نقش زنان هنرمند در اینجا چیست؟
زنان هم بههرحال مثل مردان همیشه در صحنه هستند. در این تابلو در واقع هیچ نقش خاصی ندارند. فرض کنید دارند کار میکنند یا دارند استخراج میکنند.
شما برای این تابلویتان قیمتی گذاشتهاید؟
نه. خیال فروش آن را ندارم. برای همین نوشتم که برای فروش نیست.
برگردیم به آثاری که در دوسالانه ۱۰۹ به نمایش گذاشته شده است. حتماً شما تابلوهای دیگر را هم دیدهاید. فکر میکنید چه تغییراتی در نقاشی مدرن ایجاد شده است؟ آیا در این نمایشگاه میشود نمونههای مختلفی از تغییر و تحولات عرصه نقاشی را دید؟
بله. این نمایشگاه هر سال از چند نقاش جدید دعوت میکند و من هم کارهای جالبی در آن دیدهام. در گذشته نقاشی خیلی به طرف آبستره گرایش پیدا کرده بود و تزیینی شده بود و اینجور چیزها، اما حالا دارد دوباره برمیگردد به سوژه و این باعث خوشحالی است.
خودتان از کدامیک از این تابلوها خوشتان آمده است؟ منظورم تابلوهایی است که در همین دوسالانه امسال ارائه شدهاند.
یک تابلو هست از نقاشی به اسم کوئنه. کار او را خیلی دوست دارم. کارش خیلی خوب است. دوبار هم در همین نمایشگاه جایزه برده بود.
شما هم تا بهحال در دوسالانه ۱۰۹ برنده جایزه شدهاید؟
در این نمایشگاه بهخصوص نه. در نمایشگاههای دیگر اما جایزه گرفتهام.
شما را “نقاش تاریخ ایران” لقب دادهاند. یعنی شما با الهام از عکسهای قدیمی مربوط به دورههای مختلف تاریخ ایران نقاشی میکنید. چرا اصلاً چنین سبکی را برگزیدید؟
این انتخاب خاصی نیست. من اینطور بزرگ شدم. از جوانی، سوژههای من همینهاییست که هنوزهم دارم رویشان کار میکنم. یعنی چیز خاصی برای توضیح ندارم. من از عکسهای قدیمی لذت میبرم، از سوژههای قدیمی، از چیزهای تاریخی ایران. اینها برای من مهماند و به همین دلیل یکجوری ثبتشان میکنم. یکجوری اینها را پرورش میدهم. چه میدانم … گسترش میدهم. یعنی یکجوری مهمترشان میکنم. این موضوع برای من خیلی مهم است و خیلی آن را دوست دارم.
چند سال است که نقاشی میکنید؟
از هفت، هشت سالگی تا امروز نقاشی میکنم. تا آنجا که یادم هست، همیشه نقاشی میکردم و دوست داشتم نقاشی کنم.
میدانید الان تابلوهایتان در کدام موزههای معتبر جهان هست؟
نمیدانم. ولی در موزه بنگلادش فکر میکنم یک تابلو دارم. در موزه اردن دو تابلو دارم. در موزه قدیم ایران که خیلی تابلو داشتم. در همین فرانسه هم در یکی، دو موزه تابلو دارم. در موزه naive artنیز یکی دو کار دارم. در سئول کار دارم. در موزه معاصر کره جنوبی هم یک تابلو دارم.
آیا بیشتر کلکسیونرها تابلوهای شما را میخرند یا کسانی که موزه دارند؟
فکر میکنم کلکسیونرها بیشتر میخرند. موزهها آن قدر سراغ من نمیآیند. کلکسیونرهایی از قدیم هستند که کارهای مرا میخرند و جدیداً هم چند نفر هستند که کارهای مرا تعقیب میکنند و میخرند.
در آتلیه شما تعداد زیادی تابلو از خودتان دیدم. چه روزی میخواهید یک نمایشگاه از کل کارهایتان بگذارید؟
خیلی دلم میخواهد که این اتفاق روزی بیافتد و یک نمایشگاه از تمامی نقاشیهایم بگذارم، ولی همیشه فکر کردم شاید روزی در ایران یک بنیادی بر پا شود که همه کارهایم همانجا باشد؛ در شمال ایران یا در تهران.
چون خودتان اهل لاهیجان هستید، لابد دوست دارید نمایشگاهی در شمال بگذارید؟
بله. آنجا هم دلم میخواهد، رشت هم دلم میخواهد، تهران هم دلم میخواهد. دلم میخواهد جایی برگزار شود که امکانش باشد که همه کارهایم ارائه شود و مردم بتوانند به راحتی آنها را ببینند.
نظرتان راجع به دیگر نقاشهای ایرانی چیست؟ چه نقاشان معاصر در ایران و چه نقاشانی که در اینجا حضور دارند.
خیلی مثبت است. بسیار جوانان با استعدادی را میبینم که بهتازگی از ایران به اینجا آمدهاند و کارهایشان را میبینم یا حتی در ایران نمایشگاه میگذارند، کارهایشان را میبینم. به نظر من خیلی پیشرفت شده است. روزی که من از ایران بیرون آمدم، تنها یکی دو گالری در تهران بود. الان میگویند صدها گالری در ایران هست. این نشان میدهد که موج کار و فعالیت هنری در ایران گسترش پیدا کرده است؛ مثل همین جاها و این باعث خوشحالی است.
خود شما درباره قاسم حاجیزاده چه میگویید؟
راستش عقیده خاصی ندارم. فکر میکنم آدمی است که کار میکند. همین.
شبانهروز!
اگر امکانش باشد، بله.
بیشتر شبها کار میکنید؟
بله، ترجیح میدهم بیشتر شبها نقاشی کنم تا روز.
چرا، چون خلوتتر است؟
بله، سکوتش را بیشتر دوست دارم.
برای تابلویی که در این دوسالانه به نمایش گذاشتهاید، چقدر وقت صرف کردید؟
خیلی طول کشید. خیلی روی آن کار نکردم، ولی خیلی طول کشید تا تمام شود. شاید دوسالی طول کشید. یعنی از زمانی که شروع کردم تا زمانی که تمام شد. چندماه یکبار روی آن کار کردم.
از ابتدا میدانستید که میخواهید روی چه موضوعی کار کنید؟
بله، دقیقاً در ذهنم بود که میخواهم چه کنم و همانطور هم تقریباً تمام شد.