سرانجام حکم آزادی شين بائر و جاشوا فتال، دو کوهنورد آمریکایی روز چهارشنبه 21 سپتامبر صادر و پس از آنکه دولت عمان وثيقه پنجميلياردريالی شين بائر و جاش فتال را تأمين کرد آن دو روز پنجشنبه با یک پرواز از تهران به سلطاننشین عمان رفتند و در آنجا مورد استقبال خانوادهها و مقامات دیپلماتیک قرار گرفتند. این آزادی بیشتر از آن جهت بیشتر حائز اهمیت بود که همزمان با سفر آقای محمود احمدینژاد به آمریکا و سخنرانی ایشان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد انجام شد.
در گفتوگو با رضا تقیزاده، کارشناس سیاسی در گلاسکو از او پرسیدهام: این حکم آزادی را چگونه ارزیابی میکنید و آیا فکر میکنید احتمال یک معامله بین دو دولت باشد یا یک روند عادی قضایی در ایران است؟
رضا تقیزاده: بهنظر میرسد آزادی دو کوهنورد آمریکایی با میانجیگری دولتهای عراق و عمان صورت گرفته است و ایندو کشور از جانب آمریکا پادرمیانی کردهاند تا وسیله آزادی آنها فراهم شود، ولی البته امکان سازشهای محدود میان ایران و آمریکا نیز هست. یعنی میانجیهایی که برای آزادی این دو جوان اقدام کردهاند، به یقین خواستههای متقابلی را هم به گوش آمریکا رساندهاند، ولی دامنه این توافق دامنه وسیعی نمیتواند باشد. بههرحال از نظر افکارعمومی مردم آمریکا این سه کوهنورد، یعنی خانم شورد که پارسال آزاد شد و دو جوان دیگر از طرف مأموران ایرانی ربوده شدهاند و نگهداری آنها و اتهام جاسوسی یک اتهام غیر قانونی بوده است و آنها در عمل به گروگان گرفته شده بودند. بنابراین نباید انتظار داشت که در قبال آزاد کردن گروگانها، گروگانگیر انتظار زیادی داشته باشد.
نه دولت آمریکا در مقامی هست که امتیاز بزرگی به ایران دهد و نه وضعیت کنونی سیاسی در داخل و خارج ایران ایجاب میکند که توافق بزرگی با ایران صورت گیرد، ولی علاوه بر میانجیگری دو کشوری که از آنها یاد بردم برای آزاد کردن کوهنوردها، وضعیت داخلی و خارجی جمهوری اسلامی هم به این انعطافپذیری کمک کرده است. یعنی در شرایطی که منطقه در حال تحول است و انقلاب موسوم به “بهار عربی” برای ایران امتیاز خاصی بهبار نیاورده و در عمل ایران در کنار این ماجرا قرار گرفته است و همینطور در داخل وقتی عمق اختلافها را میبینیم و ضعف دولت و اتهام آن را برای مشارکت مستقیم در یک اختلاس بزرگ بانکی میبینیم، گردآمدن رهبران جمهوری اسلامی به نوعی قابل توجیه به نظر میرسد.
به نظر میرسد که آنها برای دادن امتیازات کوچک این هماهنگی را در داخل ایجاد کردهاند و آمریکاییها هم به نوعی از آن استقبال به عمل آوردهاند. البته ممکن است که زمینههای ارتباط کوچکی میان ایران و آمریکا نیز فراهم شود. به این موضوع آقای مارک تورنر، فرمانده سابق نیروهای مسلح آمریکا اشاره کرده و ضرورت داشتن یک خط ارتباطی اضطراری را مورد اشاره قرار داده است که شاید به نوعی این خط در مقام وزارت آقای مارک تورنر، به معنای داشتن ارتباطی متعادل با ایران است. ولی آیا داشتن این ارتباط به توافقهای بزرگتر مابین تهران و واشنگتن نیز میانجامد. به نظر من شانس آن خیلی زیاد نیست.
بهنظر میرسد که خود آقای احمدینژاد و تیم اطرافیان وی، بهویژه آقای مشایی و دیگران، تلاش میکنند که این کدورتها و این تیرگی بین روابط ایران و آمریکا را برطرف کنند. آیا شما این نقش را در حل این مسئله قضایی میبینید؟
آقای احمدینژاد قادر به تأمین خواستههایی نیست که جامعه جهانی از ایران دارد. خواستههای اصولی جامعه جهانی که آمریکا نیز بههرحال بخشی از آن بهشمار میرود، متوقف کردن برنامههای اتمی ایران است که ممکن است در صورت پیشرفت بیشتر تعادل قدرت را در منطقه بههم زند. هدفهای نظامی برنامههای مشکوک اتمی ایران نمیتواند باعث شروع یک رقابت تسلیحاتی تازه در منطقه باشد. این بخشی از خواستههای غرب است. بخش دیگر کمک نکردن به جریانهای تروریستی و یا کنارکشیدن دولت از اقداماتی است که مناطق متشنج ازجمله عراق و افغانستان را متشنجتر از پیش میکند.
ایران متهم به این است که در امور داخلی عراق و افغانستان مداخله میکند و از راه کمک به گروههای مسلح باعث طولانیتر شدن جنگ و افزایش تلفات آن شده است. این هم بخش دیگری از خواستههای جامعه جهانی است.
رعایت حقوق بشر در داخل ایران خواسته دیگری است، ولی وقتی آقای احمدینژاد میگوید که قوه قضاییه مستقل است، ما هم در عراق مداخله نمیکنیم، بر حق اتمی خودمان هم پافشاری میکنیم، معلوم است که آقای احمدینژاد فاقد بضاعت تأمین خواستههای جامعه جهانی است و وقتی این بضاعت و قدرت را ندارد، امکان رسیدن به توافق هم با جامعه جهانی بین دولت ایران و آنها در عمل ناممکن به نظر میرسد. ولی حرفهایی که آقای احمدینژاد در حاشیه جلسات مجمع عمومی شورای امنیت به زبان میآورد، تقریباً شبیه حرفهای گذشته است. یعنی حرفهای خوشایندی میزند که بیشتر برد تبلیغاتی دارد و مصرف داخلی. حتی دیگر رسانههای خارجی هم با اشتیاق گذشته به حرفهای تکراری آقای احمدینژاد گوش نمیدهند و وقتی برای این کار کنار نمیگذارند. بنابراین این تنها یک ساز یکجانبه است که از طرف تهران کوک میشود، بدون داشتن گوش شنوایی خارج از ایران.
اما در عمل حکم ۱۶ سال زندان برای این سه کوهنورد صادر شده بود و تغییر این حکم به یک وثیقه پانصد میلیون تومانی حتی از نظر روال قضایی هم خیلی بعید به نظر میرسد. آنهم با توجه به این که در دستگاه قضایی هم روی نگهداشتن این کوهنوردها در زندان اصرار بود، ولی این حکم خیلی زود در آستانه سفر آمریکا تغییر کرد. آیا اینها در کنار هم نمیتواند نشانههایی برای تغییر مواضع حکومت ایران باشد؟
میشود این تعبیر را داشت، ولی این تغییر موضع بیشتر ناشی از مشکلاتی است که نظام سیاسی ایران با آن روبهرو است و نمیخواهند به نوعی اختلافهای داخلی را شدیدتر از آنچه هست کنند. درعین حال هنوز گروههای افراطیتر در داخل گروههای اصولگرا با آزادی این دو کوهنورد روی موافق نشان نمیدادند و تا آخرین لحظه میدیدیم که گزارشهای مطبوعاتی به صورت ناموافق نگهداری بیشتر آنها را تشویق میکردند.
از طرفی میبینیم که قوه قضاییه ایران واقعاً به آن صورتی که مدعی است، قوه مستقلی نیست و از طرف مقامات سیاسی بالاتر دستورالعمل میگیرد و همین تغییر ماهیت اتهامی که به آنها وارد شده بود و تبدیل جرمی که بایستی بابت آن جریمه پرداخت میشد، نشان میدهد که چقدر قوه قضاییه ایران در مقابل دستورات و تصمیمهای سیاسی بالاتر انعطافپذیر است.
ولی این تصمیمگیری بیتردید تنها در اختیار آقای احمدینژاد نیست و رهبری جمهوری اسلامی به یقین در اتخاذ آن دست مستقیم داشته و این هماهنگی در داخل صورت گرفته است. ولی بازهم من میگویم که این توافقهای ابتدایی در داخل مابین گروههای قدرت در ایران نشانه تغییر موضع جدی سیاسی ایران در مناسبات خارجی نیست. تبلیغات سادهای است که نباید در قبال آن انتظار مزد زیادی هم داشته باشند.
یعنی آقای احمدینژاد نباید فردا تصور کند که در جامعه جهانی و حتی در منطقه از او استقبالی بهعمل خواهد آمد که از آقای اردوغان در روزهای گذشته در کشورهای شمال آفریقا به عمل آمد. ایران همانطور که گفتم قافیه را در منطقه باخته است. در داخل با فشارهای جدی روبهرو است و به یقین با رسیدن به آرامش نسبی منطقه توجه جامعه جهانی بیشتر از گذشته متوجه ایران خواهد شد و ایران فشارهای زیادی را در آینده نسبت به گذشته تحمل خواهد کرد. حال شاید به دلیلی برای آرام کردن فشارهای آینده و به نوعی برای گرفتن امتیازات کوچک تبلیغاتی این هماهنگی در داخل بهوجود آمده است. بعد از برگشت آقای احمدینژاد به تهران از این سفری که به نظر نمیرسد بههیچوجه سفر موفقی باشد، میتوان ارزیابی بهتری از اتخاذ این تصمیم و دلایل پشت پرده آن داشت.
شایعاتی در خصوص احتمال معاوضه با چند زندانی ایرانی که در آمریکا هستند وجود دارد. نظر شما در پیوند با این شایعات چیست؟ آیا شما اخباری دارید که این شایعات را تأیید کند؟
در گذشته همیشه این مبادله صورت گرفته است، ولی بیشتر کشورهای اروپایی در این معاوضات و بهخصوص فرانسه و آلمان ذیمدخل بودهاند. آمریکا کمتر چنین انعطافپذیری را از خود نشان داده است، به جز یک مورد استثنایی. آقای اوباما به علت نزدیک بودن به وضعیت انتخابات و قرارداشتن زیر فشار دست راستیها، در وضعیتی نیست که با دولت تهران به هیچ توافق بزرگی دست پیدا کند و بیتردید اگر این آزادی به صورت آزادی متقابل گروههایی از ایرانیان دستگیرشده و یا زندانی در آمریکا صورت بگیرد، به یقین با عکسالعمل مطبوعاتی روبهرو میشود و نمیتواند وجه خوبی برای دولت اوباما بهوجود آورد. بنابراین شانس آن بسیار کم است، ولی امکان معاوضات در زمینههای دیگر وجود دارد.
تصاویر:
۱- منبع: رویترز.
۱- منبع: رویترز.
۳- منبع: ایسنا.
این چه اصرار عجیبی است که در چندین سایت مبلغ وثیقه دو زندانی امریکایی را به غلط یک میلیارد دلار قید کرده اند. از جمله در سایت رادیو زمانه و در خبرهایی که من از طریق ایمیل دریافت کردم.
در خبرهای رادیو امریکا هم به همین شکل مبلغ یک میلیارد ریال به یک میلیارد دلار بدل شده بود.
همین الان در جامعه شایعه وثیقه یک میلیارد دلاری پیچیده است. خواهش میکنم به ان دامن نزنید.
Reza / 25 September 2011