در کرانه غربی صدای غرش بلدوزورها بازهم به صدا درآمده است، اما این بار، نه بلدوزورها اسرائیلی هستند و نه قصد آنها خراب کردن خانه فلسطینیها است. فلسطینیها در رامالله تپههای اطراف “مقطع” محل استقرار، حصر و البته دفن یاسرعرفات، رهبر فقید و محبوبشان را مسطح میکنند و در حالی که پرچم دهها کشوری که تاکنون دولت فلسطین را به رسمیت شناخته است، برافراشتهاند ، خود را آماده برگزاری یک جشن بزرگ میکنند: جشن استقلال.
همین دو، سه روز پیش بود که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگران در مقابل مقامات بلندپایه فلسطینی و البته چشم میلیونها بیننده شبکههای خبری با قاطعیت اعلام کرد که به طور رسمی از شورای امنیت سازمان ملل خواهان استقلال برای فلسطینیها در مرزهای ۱۹۶۷ خواهد شد؛ پیامی که به روشنی خطاب به دستگاه دیپلماسی کاخ سفید بود. آمریکا در طی روزها و هفتههای اخیر بارها اعلام کرده است که در برابر درخواست فلسطینیها از حق وتو خود نیز استفاده خواهد کرد.
در روزهایی که مذاکرات صلح در سایه ادامه شهرکسازی دولت نتانیاهو و دست رد تلآویو بر سینه پیشنهادات آمریکا برای توقفی هرچند سهماهه در ساخت شهرکها، گرهی ناگشودنی و کلافی درهم مینمود، بادهای بهار عربی فرصتی برای فلسطینیها مهیا کرد تا ابتکار ناامیدانه درخواست ارتقای وضعیت در سازمان ملل را با صدایی رساتر و اعتماد به نفسی بیشتر اعلام کنند.
خاورمیانه رو به گذار گذاشته و حالا افکار عمومی خیابانهای جهان عرب ارزش و بهایی پیدا کرده است؛ بهایی چون ایستادن در کنار مصریهای خیمهزده در میدان تحریر به قیمت از دست دادن شریکی مطمئن و دوستی وفادار چون حسنی مبارک.
مبارک در سالهای اخیر از هر کوششی برای استمرار مذاکرات بیحاصل صلح میان فلسطینیها و اسرائیل فرو گذار نبود؛ از فشار آوردن و ارائه کمکهایی به تشکیلات خودگردان در رامالله تا همکاری با اسرائیل در حصر غزه با هدف فشار آوردن بر حماس و دیگر گروههای مبارز فلسطینی ساکن در این باریکه.
اسرائیل در سایه پیمان صلحی که با مصر منعقد کرد، با آسودگی خاطر بیشتری دهها شهرک در کرانه باختری و غزه ساخت و صدها هزار یهودی مهاجر را در آنها اسکان داد. دوبار به لبنان لشکر کشید و سوریه و عراق را بمباران و بیتالمقدس را پایتخت خود اعلام کرد.
در جریان تظاهرات ضد دولتی در مصر سازماندهندگان گردهماییها با درک اهمیت و حساسیت رژیم مبارک و “مسئله فلسطین” برای کشورهای غربی حامی مبارک، از دادن شعارهای ضد اسرائیلی پرهیز کردند و تنها شعار سقوط نظام را سر دادند، اما اکنون در روزهایی که حسنی مبارک در پشت میلهها به محاکمه کشیده میشود مصریها فرصتی یافتهاند تا نگاه خود را نسبت به مسائل پیرامونی خود اعلام کنند.
در این میان کاتالیزوری چون رجب طیب اردوغان و احمد داود اوغلو از آنکارا به میدان آمدند و بر آتش حساسیت جهان بهپاخواسته عرب در خصوص مسئله فلسطین افزودند. اخراج سفیر اسرائیل از آنکارا و تعلیق مناسبات اقتصادی و نظامی دولت اسلامگرای آنکارا با تلآویو، مصریها را چندروزی پس از کشته شدن چند مرزبان مصری توسط نیروهای نظامی اسرائیل، به سمت سفارت اسرائیل در قاهره کشاند و موجب شد تا عصام شرف، نخستوزیر موقت مصر نیز همصدا با چند تن دیگر از امیدهای ریاست جمهوری آتی مصر از احتمال لغو پیمان صلح میان مصر و اسرائیل سخن به میان آورد. این ضربههایی هولناک برای اسرائیل است.
اردوغان آمده بود تا پرچم رهبری جهان اسلام را به دست گیرد و نقطه توافق و احساسی مسلمانها جایی نیست جز مسئله فلسطین که در کنار قیامهای عربی و انزوای بیسابقه دولت اسرائیل در جهان موجب شدند تا فشاری گسترده نه تنها بر تلآویو که متحد بزرگ آن آمریکا وارد آید و هزینه وتوی درخواست فلسطینیها و حمایت از اسرائیل برای واشنگتن گرانتر از همیشه شود.
نگرانی آنجاست که با وتوی درخواست فلسطینیها از سوی آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل، احساسات خفته ضد آمریکایی کشورهای عربی که از زمان وقوع بهار عربی فرصتی برای عرض اندام خود نیافته است، مجال بروز پیدا کند و خاورمیانه را در گرداب حوادث بیشتری فرو ببرد. این موضوعی است که از چشم رهبران آمریکا پنهان نیست.
چنانچه در مارس ۲۰۱۰ ژنرال دیوید پترائوس از فرماندهان عالیرتبه آمریکا و رئیس کنونی سازمان سیا میگوید: “خشم عربها در خصوص مسئله فلسطین، قدرت و ژرفای روابط ما با دولتها و مردم این منطقه را محدود کرده و حقانیت رژیمهای میانهرو را در جهان عرب ضعیفتر کرده است.”
در سوی دیگر این معادله اسرائیل همچنان تنها راه حل مناقشه دیرپای خاورمیانه را ادامه مذاکرات و شناسایی اسرائیل به عنوان “دولت یهود” میداند. فلسطینیها اما روند ۲۰ ساله گفتوگوها را بیحاصل میدانند و شاهد افزایش شهرکهای اسرائیلی در مناطقی هستند که بنا بر اعلام سازمان ملل بخشی از سرزمینهای آنهاست.
شناسایی اسرائیل به عنوان دولت یهودی مجوزی است برای اخراج عربهای اسرائیل. یعنی آن دسته از فلسطینیهایی که در جریان جنگهای صورت گرفته از شهرها و آبادیهای خود آواره نشدند و اکنون تشکیلدهنده جمعیتی در حدود بیست درصد از جمعیت اسرائیل هستند و حتی در پارلمان اسرائیل نماینده دارند. پذیرش این مسئله از سوی فلسطینیها به این منزله است که نه تنها مشکل بیش از چهار میلیون آواره فلسطینی و مسئله بازگشت آنها به زادگاهشان منتفی خواهد شد که باید در انتظار خروج صدها هزار فلسطینیالاصل دیگر از سرزمین اسرائیل باشند.
دولت یهود نیز از سرعت افزایش جمعیت عربهای اسرائیل نگران است. این موضوعی است که میتواند آرام آرام ماهیت یهودی اسرائیل را تغییر دهد و با بهره گرفتن از شیوههای دمکرات بعید نیست که در سالهای آینده عربها بتوانند سهمی مهمی در قدرت اسرائیل را از آن خود کنند.
در این میان اما روزنامههای اسرائیلی هم نگاه خود را به این مسئله دارند. نشریات منتقد دولت که مثل دیگر اسرائیلیها نگران یک “زمستان سردعربی” برای کشورشان هستند، پیکان انتقادهای خود را به سمت سیاستهای دولت خود به ویژه سیاست خارجی این کشور به رهبری آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه تندروی این کشور نشانه رفتهاند. عدم درک آنچه در محیط پیرامونی اسرائیل بهخصوص در منطقه میگذرد و عدم انعطافپذیری بیش از حد در برابر طرفهای مذاکرهکننده فلسطینی در کنار وضعیت اقتصادی و اجتماعی اسرائیل مهمترین سرفصلهای این انتقادها هستند.
با مرور روزنامههای اسرائیل که آزادانهتر از رسانههای دیگر کشورهای منطقه میتوانند در خصوص دولت خود اظهار نظر کنند، به وضوح میتوان نگرانی از وضعیت آینده و رادیکالیسمی را یافت که کشورشان را تهدید میکند. بهعنوان نمونه روزنامه هاآرتص که در تمام طول دوماه گذشته و همزمان با راهپیماییهای گسترده اجتماعی و اقتصادی، انتقادهای همهجانبهای علیه دولت دارد در گزارش اخیر خود میپرسد که چرا هشت تا پانزدههزار اسرائیلی که اغلب آنها را هنرمندان تشکیل میدهند میهن خود را ترک کردهاند و ساکن برلین شدهاند؟ نام این شهر برای بسیاری از بازماندگان هولوکاست یادآور پایتخت هیتلر و مرگ است.
پاسخ هاآرتص اما بسیار کوتاه است: “آنها میروند زیرا در آلمان از آسایش و احترام بیشتری برخوردارند” و اینگونه میشود که در عمل شمار اسرائیلیهای هنرمند ساکن در برلین بیش از هنرمندان ساکن اسرائیل است. هاآرتص با حسرت مینویسد که تا همین چندسال پیش (پیش از روی کار آمدن راستگرایان) ترک کشور اقدامی شرمگین بود.[۱]
روزنامههای مستقل اسرائیل سخنان رهبران حزب مخالف را که این روزها بهشدت فعال شدهاند، برجسته میکنند، همچون سخنان تزیپی لیونی، رهبر حزب کادیما که روز جمعه در سخنانی با انتقاد از عملکرد دولت نتانیاهو گفته بود که توسل فلسطینیها به سازمان ملل ناشی از “شکستهای سیاسی نتانیاهو و دولت کنونی اسرائیل است”.
نه تنها در درون اسرائیل که دوستان اسرائیل در رسانههای آمریکا نیز این روزها به انتقاد از نتانیاهو روی آوردهاند. توماس فریدمن روز گذشته در شماره دیروز نیویورکتایمز، دولت نتانیاهو را در دیپلماسی بیمنطقترین و در استراتژی بیکفایتترین دولت تاریخ اسرائیل معرفی کرده و به سرزنش پرداخته است.[۲]
همه روزنامههای اسرائیلی اما اینگونه نیستند. روزنامههایی که اغلب به زبان روسی منتشر میشوند و این سالها به لطف مهاجرت گسترده یهودیان جمهوریهای سابق شوروی به اسرائیل، بر شمار و تیراژشان افزوده شده است همچنان از دولت میخواهند تا مواضع مقتدرانه خود را ادامه دهند. آنها حتی گاه راستگرایی دولت را کم میپندارند، سمبل جامعه روسهای اسرائیل نیز آویگدور لیبرمن، وزیرامور خارجه تندرو اسرائیل و حزب او “اسرائیل بیتنا” است.
حاروت شرود، روزنامهنگار اسرائیلی در روزنامه گاردین از حضور گسترده روسها در جامعهاش اظهار نگرانی میکند و مینویسد: “در هر چیزی میتوان مقداری از اغراق یافت اما برداشت آنها (یهودیان روستبار اسرائیل) از مفهوم دمکراسی متفاوت است. برداشتی که آنها توانستهاند آن را نهادینه کنند و امروز به شکل جناح راست سکولار اسرائیل آن را به نمایش بگذارند.”
“اسرائیل بیتنا” حزبی است که فعالانه در پی اخراج عربهای شهروند اسرائیل و حملات تند به چپها و فعالان گروههای غیر دولتی است. بیل کلینتون، رئیسجمهور سابق آمریکا در گفتوگویی که با مجله “فارین پالیسی” داشت گفته بود که “روستباران اسرائیل در میان سرسختترین گروههای اسرائیلی مخالف با هرگونه روند صلح از جمله تقسیم اراضی با فلسطینیها هستند؛ آنها یکراست به اینجا آمدهاند و جوامع خود را ساختهاند و نمیخواهند آینده خود را از دست بدهند؛ برای آنها هیچگونه ادعای تاریخی و غیر تاریخی پذیرفتهشدنی نیست”.[۳]
در خاورمیانه دوران تازهای آغاز شده است. در همان روزهای ابتدایی قیام مصریها، مشاوران محمود عباس به نزدیکان نتانیاهو میگویند که اسرائیل باید خود را با وضعیت تازه هماهنگ کند و گرنه آتش خشم عربها از حکومتهای نالایقشان، پس از سقوط دیکتاتورها دامن شما را خواهد گرفت، اما در اسرائیل هم خیلی چیزها فرق کرده است. اینکه چگونه اسرائیل و آمریکا خواهند توانست اینبار در برابر توفان عربی بایستند و از این سد تازه عبور کنند سئوالی است که برای یافتن پاسخش تنها باید چند روزی بیشتر منتظر ماند.
پانویسها:
۱ روزنامه هاآرتص ۱۶ سپتامبر : چرا اسرائیلیها به آلمان میروند؟
۲ توماس فریدمن “اسرائیل؛ سرگردانی تنها در دریا”، نیویورکتامیز ۱۷ سپتامبر
۳ روزنامه گاردین، ۱۷ اگوست
این یکی از بهترین مطالبی بود که تاکنون در خصوص مناقشه خاورمیانه در رسانه های فارسی دیده ام. اطلاعات ارائه شده نشان از آشنایی همه جانبه و کامل نویسنده از اوضاع اسرائیل در داخل و خارج است.
فکر میکنم رسانه های مستقل مثل زمانه باید با بهره گیری از روزنامه نگاران مستقل یکبار دیگه ماهیت بحران خاورمیانه رو برای ایرانی ها توضیح بدهند. متفاوت از رسانه ها و قرائت های رسمی.
کاربر مهمان / 07 January 2012
میگن کلمات فاحشه درآمدند:بهار فصل رویش گیاه،فصل زیبائیهای طبیعت،فصل سبزه وگل،فصل کاروکوشش،فصل حرکت زمین وزمان،فصل شادی:اسرائیلی تجاوزمیکنه بپشتیبانی آلمان ها،انگلیس،سارکوزی،کیلینتون،شب وروزبرسرمردم درافغانستان،پاکستان،عراق،لیبی باهواپیماهای پیشرفته بمب میریزند.تمامی زیر ساخت های کشور هاراازبین برده ومیبرند.مردم منطقه آنها که کشته نشدندآواره میگردند.تونس،مصر،یمن،بحرین،سوریه وفردالبنان ودیگر…………..
بهار عربی کلمه زیبائیست.میگوینددوران دیکتاتورها بسرآمده!! اگردرست شنیده باشیم چگونه است ارتش مصر ودیگربرادر مردم میشوند وانقلاب مصادره گردیده ومیشود.دربی اعتمادی مردم بدون داشتن روزنامه،تلویزیون،احزاب انتخابات آزادودمکراتیک برگذار میشودومردم ازبند وبست نجات مییابند.
مره نترس،می دنبال دبونه بترس!
کاربر مهمان رحیم دانش پژوه / 20 September 2011
چه تحلیل عمیق و در عین حال زیبایی. واقعا لذت بردم.
کاربر مهمان / 21 September 2011
خیلی جالب و پژوهشی بود. بدون جانب داری.
رضا / 23 September 2011