شهرنوش پارسی‌پور – از مدت‌ها پیش انجمن دوستداران فرهنگ ایران که در شیکاگو قرار دارد مرا برای ایراد دو سخنرانی دعوت کرده بودند. اطلاع داشتم که این انجمن را بهائیان ایران بنیاد گذاشته‌اند و این بیست و یکیمین سالی بود که آن را برگزار می‌کردند. 

در هنگام رسیدن به شیکاگو هیچ پندار معینی درباره این انجمن و اعضای آن نداشتم، در عمل مواجه با شگفتی شدم. هرگز باور نمی‌کردم که عده‌ای ایرانی بتوانند با چنین نظم و ترتیبی یک کنفرانس را برگزار کنند. جمعیتی که در این کنفرانس شرکت کرده بودند متجاوز از ۳۲۰۰ نفر بود.
 

در تمام مدت این کنفرانس چند مسئله به شدت مرا تحت تأثیر قرار داده بود. نخست مهربانی بهائیان بود نسبت به هم و نسبت به دیگران. ابداً نمی‌توانم باور کنم که سه هزار نفر با هم بتوانند یک فیلم را مشترکاً بازی کنند، مگر اینکه به راستی حالتی که منجر به مهربانی می‌شود در آن‌ها نهادینه شده باشد.
 

در هنگام سوار شدن در آسانسور و یا در تالارهای بزرگ میهمانسرای «رنسانس» این جمعیت دائم در حال سلام و احوالپرسی با خود و دیگران بودند. از آنجایی که سخنرانی من درست نخستین برنامه این کنفرانس چهار روزه بود، و به این دلیل که حدود سه هزار نفر در تالار سخنرانی حضور داشتند، چهره‌ام شناخته شده بود.
 

من درباره کشتار زنانگی هستی به روایت اسطوره آفرینش انوماالیش گفتار در میان آورده بودم که به نظرم می‌رسد مبحث بسیار جالبی‌ست و تا به حال به کرات درباره آن گفت داشته‌ام. در عمل نیز متوجه شدم که حق با من بوده است. مردم استقبال بسیار زیادی از این سخنرانی کردند و مرتب در نقاط مختلف میهمانسرا با من گفت می‌داشتند و ستایش و تحسین می‌کردند. 
 

علائم مورد احترام ادیان مختلف در روی ستون‌های معبد «مشرق الاذکار» در شمال شیکاگو حکاکی شده است

در روزهای بعد متوجه شدم که آن‌ها باعلاقه شدید برنامه‌های کنفرانس را دنبال می‌کنند. آن‌ها صبورانه به سخنرانی‌های یک ساعت و نیمه گوش می‌دادند. دومین نکته که مرا بسیار زیر تأثیر خود گرفته بود، علاقه شدید بهائیان به ایران و فرهنگ ایران است. زمین ایران برای بهائیان به معنای نوعی ارض موعود و مقدس است. جالب بود دیدن آمریکایی‌ها و آفریقایی‌هایی که نام فرزندان خود را از میان نام‌های پارسی انتخاب کرده‌اند. این علاقه نیز گرچه از طریق این مذهب تبلیغ می‌شود اما به نحوی خیلی طبیعی و خود به خودی در میان مردم رواج دارد.
 

بهائیان ادبیات ویژه خود را دارند. این آقا تعریف می‌کند که نیایش به مدت سه روز میهماندار «حضرت» باب بوده است، و آن دیگری با علاقه بیان می‌کند که نیای او در کنفرانس بدشت شرکت داشته است، و خلاصه هر کس دلیلی برای خود دارد تا به ایران علاقمند باشد. افراد با علاقمندی شدیدی پارسی گفت می‌کنند. از اینکه شیرازی، کرمانی یا اصفهانی هستند حرف در میان می‌آورند و فرزندان آن‌ها نیز پارسی می‌دانند.
 

نکته دبگری که مرا به خود جلب کرد حالت دموکراتیکی‌ست که در این مذهب وجود دارد. هر شخص باید خود تصمیم بگیرد که بهایی‌ست یا نه. بهایی بودن پدر و مادر تکلیف فرزندان را روشن نمی‌کند، بلکه بچه‌ها خود به نوبه خود باید تصمیم بگیرند بهایی هستند و نام خود را به ثبت برسانند. این نکته بسیار مهمی‌ست و تفاوت عمده‌ای را با اسلام نشان می‌دهد. تفاوت عمده دیگر نحوه ارتباط زن و مرد است. در نگرش به بهائیان کاملاً روشن می‌شود که زن و مرد خود را با یکدیگر برابر می‌دانند. شمار شرکت‌کنندگان زن در کنفرانس عملاً به اندازه شمار شرکت‌کنندگان مرد بود. روشن شد که در حال حاضر از اعضای اصلی محفل امریکا چهار نفر مرد و پنج نفر زن هستند.
 

در ادبیات مذهبی بهائیان طاهره قرة‌العین، معروف به «جناب طاهره» از اهمیت شگفتی برخوردار است. او را انگاره‌ای از حضور زن می‌دانند، در نتیجه در ایجاد امکانات تحصیلی برای زنان بسیار می‌کوشند. می‌دانیم که طاهره، که به‌راستی می‌توان او را «جناب طاهره» نامید زنی بسیار تحصیل‌کرده و آموزش دیده بود. او به معنای حقیقی کلمه فقیه بود و شاعری بسیار بزرگ.
 

حالت خود به خودی اهمیت دادن به زنان به گونه‌ای‌ست که من حتی در میان مسلمانان گروه بورژوا و اشرافی نیز ندیده‌ام. کاملاً روشن است که بهائیان در این نوع احترام گذاشتن به زنان مبالغه نمی‌کنند. در عین حال جالب است که در ادبیات مذهبی بهائیان فرشته‌ آورنده وحی برای رهبر مذهبی آنان یک فرشته مؤنس بوده است. این در حالی‌ست که می‌دانیم جبرئیل در اسلام یک مرد است. 
 

نمایی از درون معبد «مشرق الاذکار».زمین ایران برای بهائیان به معنای نوعی ارض موعود و مقدس است.

باز هم نکاتی در جریان این کنفرانس بود که مرا تحت تأثیر قرار داد. یکی از این نکات تمیزی شدید بهائیان است. در جایی که ۳۲۰۰ نفر در هم می‌لولند خیلی طبیعی‌ست که آشغال زیاد باشد، اما چنین نبود. آبریزهای عمومی همه پاکیزه و تمیز بودند. چون بهائیان سیگار نمی‌کشند بنابراین زمین‌های محوطه بیرونی هتل نیز بسیار پاکیزه باقی ماند. این در حالی‌ست که در جاهای دیگر که ایرانیان گرد هم می‌آیند به طور معمول یک زباله‌دانی از ته سیگار هم فراهم می‌آید. بهائیان مشروب هم نمی‌خورند، به این ترتیب بود که اداره‌کنندگاه هتل تمامی مشروبات را جمع‌آوری کرده بودند. نکته دیگری که مرا تحت تأثیر قرار داد حضور بسیاری از شخصیت‌های معروف ایران در میان بهائیان بود. دکتر شاپور راسخ، دکتر بنانی، دکتر احسان یارشاطر، لیلی ایمن آهی و بسیاری دیگر از این قبیل بودند.
 

دیدار از معبد بهائیان به نام «مشرق الاذکار» از جنبه‌های فراموش نشدنی این سفر است. این معبد که جزو بناهای تاریخی آمریکا به ثبت رسیده، معبد بسیار زیبایی‌ست که در شمال شهر شیکاگو در درازای ۵۰ سال کار ساخته شده است. معبد دارای ۹ ضلع است و تمامی اجزای آن حامل نکات رمزی‌ست. علائم مورد احترام ادیان مختلف در روی ستون‌ها حکاکی شده است. ستاره داوود، صلیب مسیحیان، ماه و ستاره مسلمانان، گردونه خورشید هندوان و بسیاری دیگر از علائم قابل مشاهده هستند. ورود به این معبد برای همه مردم از هر دین و مذهبی آزاد است. در اینجا هیچ نوع تبلیغی صورت نمی‌گیرد. تالار مرکزی گسترده آنجایی‌ست که می‌نشینید و تمرکز می‌کنید. هنگامی که بدون نگرانی از مسلمان بودن خود وارد این معبد شدم به یاد دفعاتی افتادم که به همراه خارجیان کوشیده بودم وارد اماکن مقدسه مسلمانان بشوم و هر بار با خشونت زیادی روبرو شده بودیم. چنین است که اسلام، به رغم جهانی بودن خود اما صاحبان ادیان دیگر را می‌ترساند. در کلیسا هم بار‌ها حضور پیدا کرده‌ام بدون نگران بودن از مسلمانی خود. بهائیان در برخورد با یکدیگر می‌گویند الله‌ابها. من اما بدون نگرانی سلام می‌کردم و چون بهائی نبودم ضرورتی نمی‌دیدم ابن جمله را بر زبان بیاورم و باز هیچکس مزاحم من نمی‌شد.
 

در روز سخنرانی اما با این جمله حرف خود را آغاز کردم: «دوستان گرامی، به سهم خود، به عنوان یک مسلمان، ار بابت این همه اذیت و آزاری که متوحه بهائیان در ایران بوده است، احساس شرمندگی و افسوس می‌کنم.» مردم دست زدند، و من به‌راستی متأسف بودم. در جریان سخنرانی‌ها شنیدم که چه شمار قابل تأملی از بهائیان شهید شده‌اند؛ و شمار قابل تأملی از آنان به دست جمهوری اسلامی کشته شده‌اند. باز هم در اینجا ابراز تاسف می‌کنم.
 

در این کنفرنس بار‌ها به این مطلب اشاره شد که بهائیان متهم به همکاری با روسیان و انگلیسیان و امریکائیان شده‌اند. من اما به این نتیجه رسیدم که میانه سده نوزدهم مسیحی زمانه‌ای بوده است که ایران به‌راستی نیازمند نوعی اصلاحات مذهبی بوده، به ویژه به دلیل روابط بیمارگونه‌ای که میان مردان و زنان وجود دارد و هم‌امروز هم سایه شوم آن بر سر جامعه ایران افتاده است و زنان و مردان درستکار ایرانی را بیمار کرده است. در آینده تمام هم خود را به بررسی اسطوره‌وارانه این مهم اختصاص خواهم داد، چون ریشه را باید در ادبیات بیمار منطقه یافت. 
 

دعوت‌کننده من به این کنفرانس دکتر چنگیز گئولا بوده است. ایشان در پاسخ به اینکه معنی «گئولا» چیست گفت که این یک نام عبری‌ست و به معنای «نجات» و «نجات‌دهنده» است. ایشان از بهائیان یهودی‌تبار ایرانی‌ست و استاد رشته نئوروساینس در دانشگاه. به طور کلی شمار تحصیل کرده‌های بهائی بسیار زیاد است. این اقلیت مذهبی که جریان حرکتش به دلیل مخالفت‌های جمهوری اسلامی با آن محدود شده است، اما موفق شده است اعضای مذهب خود را به عالی‌ترین سطح‌های علمی ارتقاء دهد. 
 

در جریان کنفرانس میزبان من ژاله ژوبین خادم نشان داد که یک بهائی فرهیخته است. حضور دکتر عبدالکریم لاهیجی و مهرانگیز کار و دیدار با آن‌ها بسیار مغتنم بود. بدون شک سفر پرباری داشته‌ام و بدون شک انجام هر تلاشی برای از بین بردن اختلاف میان مسلمانان و بهائیان کاری‌ست بسیار مهم و با ارزش. 
 

در همین زمینه:

::گزارش زندگی شهرنوش پارسی پور در رادیو زمانه::