شهرنوش پارسی‌پور – تونگ جن- دوستی با انسان‌ها/بالا: سه خطی جیان آفریننده، آسمان/پائین سه خطی لی…… چسبان، آتش (لی در عین حال به معنای زیبائی‌ست).

در این شش‌خطی رودر رو هستیم با ترکیب اصل نرینه بزرگ با دختر دوم.
 

انگاره سه‌خطی بالا، جیان، آسمان است، و آنچه که در پائین قرار گرفته، لی، به معنای آتش است. این طبیعت آتش است که رو به آسمان بالا برود. این حالت ایده رفاقت را به اندیشه می‌آورد. این خط دوم است که، به دلیل فضیلت شخصیت مرکزی خود، پنج خط قوی را با یکدیگر متحد می‌کند. این شش‌خطی تکمیل کننده شش‌خطی شیه، ارتش در شش‌خطی هفتم است. در این شش‌خطی هفتم پنج خط ضعیف حول محور یک خط قوی در مکان دوم قرار گرفته است، که به معنای خطر در درون و اطاعت در بیرون است، پس حالت شخصیت جنگجوی یک لشکر را به ذهن متبادر می‌کند، که برای حفظ اتحاد خود و به هم پیوسته بودن نیازمند یک شخصیت قوی در میان مجموعه‌ای‌ست که ضعیف هستند. در اینجا اما روشنایی در درون و قدرت در بیرون قرار گرفته است –که این حالت وحدت صلح‌آمیز انسان‌ها را، که بر وفق آن نیازمند یک طبیعت توأم با مدارا در میان مجموعه قوی افراد خود هستند به نمایش می‌گذارد.
 

داوری
دوستی با انسان‌ها به صورت باز.
موفقیت.
در پیش رفتن، شخص از آب‌های بزرگ گذر می‌کند.
پایداری انسان بر‌تر موجب پیشرفت است.

رفاقت میان مردم باید متکی بر ملاحظاتی باشد که جهانی‌ست. این منافع خصوصی فردی نیست که باعث ایجاد دوستی و رفاقت پایدار میان انسان‌ها می‌شود، بلکه بیشتر هدف‌های انسانی‌ست که ضامن حفظ دوستی‌ست. به همین جهت است که گفته می‌شود دوستی با مردم به صورت باز موفقیت‌آمیز است. اگر اتحادی از این نوع رواج یابد حتی تعهدات خطرناک و مشکل، همانند گذر از آب بزرگ، انجام‌شدنی‌ست. اما برای رسیدن به چنین نوع رفاقتی به وجود یک رهبر پشتکاردار و روشن‌بین نیازمندیم – انسانی با هدف‌های روشن، متقاعدکننده، الهام‌بخش و توانا و قادر به عمل. (سه‌خطی درونی به معنای روشنایی‌ست؛ سه‌خطی بیرونی به معنای قدرت.)
 

انگاره
آسمان و آتش در کنار هم:
انگاره دوستی و رفاقت میان انسان‌ها.
از این قرار انسان بر‌تر طایفه و دار و دسته را سازماندهی می‌کند
و میان چیز‌ها تمایز ایجاد می‌کند.

شهرنوش پارسی‌پور – همان‌گونه که نور در آسمان در خدمت بخش‌بندی روشمند و‌ گاه‌بندی زمان مورد استفاده قرار می‌گیرد، جامعه انسانی و همه چیزهایی که در حقیقت متعلق به یکدیگرند نیز بایستی به شکلی سازوار مرتب شوند.

آسمان‌‌ همان جهتی را دارد که جنبش آتش، اما با آتش متفاوت است. به‌‌ همان‌گونه که نور در آسمان در خدمت بخش‌بندی روشمند و‌گاه‌بندی زمان مورد استفاده قرار می‌گیرد، جامعه انسانی و همه چیزهائی که در حقیقت متعلق به یکدیگرند نیز بایستی به شکلی سازوار مرتب شوند. دوستی نبایستی صرفاً اختلاط و آمیزش افراد یا چیز‌ها باشد- که این نه دوستی، بلکه هرج و مرج است. اگر دوستی به سوی نظم رهبری شود، لازم است تا میان گونه‌گونی‌ها سازماندهی ایجاد شود.
 

خط‌ها
نه در خط آغازین یعنی:
دوستی با انسان‌ها در درگاه.
سرزنشی نیست.

آغاز اتحاد میان مردم می‌بایست از رسیدن به در انجام گیرد. همه به تساوی به یکدیگر نزدیک هستند. هنوز هدف‌های گوناگون آشکار نشده‌اند، و شخص هیچ اشتباهی نمی‌کند. اصول بنیادین در هر نوع اتحادی باید به طور برابر برای همه کسانی که درگیر آن‌ها هستند در دسترس باشد. توافق‌های مخفیانه باعث بداقبالی می‌شود.
 

شش در خط دوم یعنی:
دوستی با انسان‌ها در میان تیر و طایفه.
اسباب سرافکندگی‌ست.

اینجا خطر شکل‌گیری دسته‌بندی‌های جدا از هم بر مبنای منافع خودخواهانه فردی وجود دارد. چنین دسته‌بندی‌هایی که انحصارطلب هستند و، به جای خوش‌آمدگویی به همه مردم بایستی گروهی را به سود دیگر گروه‌ها محکوم کنند، از انگیزه‌های حقیری سرچشمه می‌گیرند و در نتیجه، در جریان زمان باعث سرافکندگی می‌شوند.
 

نه در خط سوم یعنی:
او سلاح‌هایش را در بیشه مخفی می‌کند؛
او از تپه بلندی که در برابر بیشه واقع شده بالا می‌رود.
برای سه سال از جا برنمی‌خیزد.

در اینجا دوستی در حال تغییر شکل یافتن به عدم اعتماد است. هر فرد مظنون به دیگری‌ست، تله‌ای مخفی طراحی می‌کند، و از راه دور جاسوسی دوستانش را می‌کند. ما در حال معامله با دشمن سرسختی هستیم که با این روش نمی‌توان حریف او شد. در اینجا موانعی که در راه دوستی با دیگران وجود دارد نشان داده می‌شود. شخص به نوبه خود منع‌های ذهنی دارد و می‌خواهد دشمن خود را غافلگیر کند. این واقعیت شخص را غیر قابل اعتماد می‌کند، چرا که با شک و شبهه‌ای که نسبت به خود دارد دیگری را نیز غیر قابل اعتماد می‌داند و می‌کوشد او را به دام بیندازد. نتیجه اینکه شخص از دوستی حقیقی آن به آن دور‌تر خواهد شد. هرچه این حالت طولانی مدت‌تر شود بیشتر از خود و دیگران بیگانه خواهد شد.
 

نه در خط چهارم یعنی:
او از دیوار خود بالا می‌رود؛ نمی‌تواند حمله کند.
خوش اقبالی.

در اینجا آشتی پس از نزاع نزدیک‌تر می‌شود. در حقیقت دیوارهای جداکننده که ما روی آن‌ها ایستاده‌ایم و در تخالف با یکدیگر هستیم بر سر جای خود هستند. اما مشکلات بسیار بزرگ هستند. ما در تنگنا قرار می‌گیریم، و این باعث سرعقل آمدن ما می‌شود. ما نمی‌توانیم بجنگیم، و در نتیجه خوش‌اقبالی ما نیز در همین نکته نهفته است.
 

نه در خط پنجم یعنی:
انسان‌ها در جست‌وجوی رفاقت، نخست گریه و زاری می‌کنند،
اما پس از آن می‌خندند.
پس از کوشش‌های بسیار موفق به ملاقات هم می‌شوند.

دو نفر در ظاهر جدا از هم هستند، اما در دل‌هایشان با یکدیگر در اتحاد به سر می‌برند. آنان به دلیل موقعیت‌هایی که دارند از یکدیگر جدا هستند. بسیاری از مشکلات و کارشکنی‌ها میان آن‌ها برخاسته و باعث اندوه آن‌ها می‌شود. اما آن‌ها نسبت به یکدیگر صادق مانده، و اجازه نخواهند داد چیزی باعث جدائیشان بشود، و با آنکه برای غلبه کردن بر مشکلات مجبور به کوشش و تقلای زیاد هستند، اما موفق خواهند شد. هنگامی که آن‌ها به یکدیگر نزدیک شوند اندوه‌شان به شادی بدل خواهد گشت. کنفسیوس در ابن‌باره می‌گوید:
 

جریان زندگی انسان اندیشمند را در پیچاپیچ‌های زیادی می‌اندازد.
اکنون راه بازبینی شده، دوباره می‌توان سرراست حرکت کرد.
اکنون اندیشه‌های بالدار آزادانه در ظرف واژگان جاری خواهند شد،
آنجا بار سنگین دانسته‌ها بایستی در سکوت کنار گذاشته شود
اما هنگامی که دو انسان با تمامیت دل خود با هم یکی هستند،
توان آن را دارند که حتی آهن و برنز را درهم بکوبند.
و هنگامی که دو انسان با تمامیت دل خود یکدیگر را می‌ادراکند،
واژگان آن‌ها از شیرینی و قدرت همانند عطر اورکیده است.

نه در خط بالا یعنی:
دوستی با انسان‌ها در علفزار.
جائی برای پشیمانی نیست.

در اینجا آن وابستگی گرمی که از دل می‌جوشد وجود ندارد. ما در اینجا به‌راستی در خارج از محدوده دوستی با دیگران قرار گرفته‌ایم. با وجود این ما خودمان را با دیگران سازگار می‌کنیم. دوستی شامل حال همه نمی‌شود، بلکه صرفاً نصیب کسانی می‌شود که در نزدیکی یکدیگر زندگی می‌کنند. علفزار چراگاهی‌ست در آستانه شهر. در این مرحله، غایت هدف اتحاد انسان‌ها هنوز به دست نیامده است، اما لازم نیست خود را سرزنش کنیم. ما به دیگران محلق می‌شویم بدون آنکه هدف روشنی داشته باشیم.
 

در همین زمینه:

::یی جینگ، به روایت و تفسیر شهرنوش پارسی پور::