شهزاده سمرقندی – حتماً در کودکی افسانه بز سفید را که در ایران به نام «شنگول و منگول» معروف است، شنیدهاید. در خراسان قدیم و همینطور در دیگر کشورهای همسایه فارسیزبان این افسانه به نام «بز چینی» شناخته شده است.
«بز چینی» از افسانههاییست که بین فارسیزبانان به طور گسترده معروف و محبوب است. شاید این افسانه از کهنترین افسانهها به زبان فارسی باشد. این افسانه را معمولاً برای کودکان تازهپا که هنوز از خوب و بد تصور دقیقی ندارند تعریف میکنند با این قصد که آنها با ترس از گرگ و اعتماد به جسارت و محبت مادر آشنا شوند.
داستان این افسانه بین همه اقوام و ملتها شاید به همین گونه باشد: بز مادر مجبور میشود هر روز بزغالههای خود را که بسیار کوچک هستند تنها بگذارد و برای پیدا کردن غذا به دشت و کوهسار برود. او هر روز قبل از اینکه از در بیرون برود به بچههای خود هشدار میدهد که در را برای گرگ باز نکنند و گرگ هم از آن سو تمام تلاش خود را میکند که خودش را به جای مادر بزغالهها جا بزند و در نهایت آنها را بخورد. با اینکه گرگ تمام نیرنگ خود را به کار میبرد و بزغالهها را میخورد اما بز مادر با جسارت و بدون ترس بچههای خود را از شکم گرگ سالم بیرون میآورد.
این نوع تربیت و آگاهی دادن به کودکان در گذشته بسیار رایج بوده است. حالا شاید نوع آموزش تغییر کرده اما عنصرها و معنای اصلی آگاهی از ابتداییترین خوبیها و بدیها همچنان همان است.
شهزاده سمرقندی: قدیمیترین قصهها و افسانههای مردمی در روزگار ما گاهی به معنای غرببی دانسته میشود. این امر نشانگر این واقعیت است که این قصهها و افسانهها از ریشههای نیاکان خود کنده شدهاند.(+بشنوید)
همچنان مادران باید کودکان خودرا تنها بگذارند و دنبال کارهای روزمرره خود بروند و همچنان گرگها هم به همان شیوه در پی آزار و سوءاستفاده از کودکان هستند. اما چرا دیگر این افسانهها محبوب نیستند و یا از دور خارج شدهاند بحث امروز ما نیست.
در واقع میخواهم به این موضوع اشاره بکنم که قدیمیترین قصهها و افسانههای مردمی در روزگار ما گاهی به معنای غرببی دانسته میشود. این امر نشانگر این واقعیت است که این قصهها و افسانهها از ریشههای نیاکان خود کنده شدهاند.
افسانه «شنگول و منگول» سالها پیش در ایران به شکل فیلم عروسکی از تلویزیون پخش شده است. شاید اگر صدای این نمایش را بشنوید، به یاد بیاورید که در آن زمان چگونه ماجراهایی را که برای این عروسکها پیش میآمد دنبال میکردیم. این فیلم عروسکی را در یوتیوب پیدا کردم. اصلاً به آن فیلمی که من در ذهن کودکانهام داشتم یا از زبان مادربزرگم میشنیدم شباهتی نداشت. بزغالهها و موسیقی و دیالوگها متفاوت بودند، اما خط داستان همان بود.
تاجیکان نمونه فارسی افسانه «شنگول و منگول» را تا به حال نساختهاند و نسل من و مادر من نیز آن را تنها از طریق قصههای مادربزرگان خود شنیدهایم. با اینحال کارتونی که روسها بر مبنای این افسانه ساخته بودند، بین همه قومهای اتحاد شوروی و همینطور تاجیکان محبوب و معروف بود.
در اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از هنرمندان روس این افسانه را به شکلهای گوناگون ساخته بودند و امروز هم میتوان نسخههایی از این فیلمها را روی یوتیوب پیدا کرد. یکی از نمونههای معروف آن به نام «پنج بزغاله» در ذهن من و همسالان من باقی مانده است.
گروهی از دانشجویان افغان (هزاره) در استرالیا چند مدت است که تلاش دارند نمونه دری افسانه «شنگول و منگول» را بسازند، اما اینبار به شکل انیمیشن. این انیمیشن در یوتیوب و همینطور در فیسبوک صفحه ویژه خودش را هم دارد. اما متأسفانه نه صفحه فعال است و نه از تاریخ انتشار آن اطلاع دقیقی بهدست دادهاند. اگر این ایمیشن نهایتاً به انجام برسد نخستین انیمیشن از یک افسانه قدیمی خواهد بود که در افغانستان (هزاره) ساخته میشود.
در این پیوند(+) میتوانید پیشپرده نمونه دری این افسانه را ببینید که دانشجویان هزاره در استرالیا با عنوان «بز چینی» ساختهاند. هرچند این انیمیشن خالی از ایراد نیست، اما نوای تار دشتی افغنی و لهجه هزاره آن را بسیار شیرین وشنیدنی کرده است.