با گذشت دهسال از فاجعه تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱و حمله به برجهای دوقلو در نیویورک، افکار عمومی دنیا هنوز به بازخوانی این حادثه، ریشه‌یابی آن و نیز ارزیابی جنگ علیه تروریسم می‌پردازد.
در گفت‌وگو با مهران براتی، استاد دانشگاه در برلین و تحلیل‌گر سیاسی از او پرسیده‌ام: ارزیابی شما از مبارزه با تروریسم در این ده سال چیست؟ آیا جنگ با تروریسم که از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شروع شد و الان ده‌سال از آن می‌گذرد، با پیروزی مواجه شده است یا خیر؟

مهران براتی: شاید بتوان با دو نگاه به این پرسش شما پاسخ داد. از یک‌سو این جنگی که در پی فاجعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به‌وجود آمد، حمله به افغانستان و بعد عراق، به هر صورت نوعی نگاه واقع‌بینانه غرب را به چالش‌های موجود سیاسی و ژئوپلیتیکی در خاورمیانه بست و سد کرد و آمریکا که حدود هزار میلیارد دلار تاکنون خرج این جنگ‌ها کرده به این نتیجه رسیده است که به تنهایی امکان این که اقدامات پیشگیرانه را در مقابل و علیه تروریسم پیش ببرد، برایش ممکن نیست و البته این یک گزارش منفی است و همانطور که اطلاع داریم هم‌اکنون، بعد از این‌همه سال جنگ با طالبان در افغانستان، هم آمریکا و هم دولت کنونی افغانستان از اینجا حرکت می‌کنند که در آینده طالبان بخشی از نظام سیاسی موجود در افغانستان خواهد بود که از یک‌طرف کشورهایی مانند ایران و حزب‌اله در لبنان از این حوادث و پیامدهای آن استفاده کردند و نفوذ خودشان را گسترش دادند.

نگاه دیگری که می‌توان به این مسئله کرد این است که درست در اثر اقدامات تروریستی این گروه‌های وابسته به القاعده یا طالبان و یا گروه‌های مشابه، نوعی دید منفی نسبت به این حرکت‌ها در کشورهای عربی در خاورمیانه به‌وجود آمد و به‌خصوص ملت‌هایی که آینده خودشان را به نحوی در گرو پیشرفت و پیشبرد گروه‌های اسلامی در حکومت می‌دیدند، این توهم را دیگر ندارند و حوادثی که ما در انقلاب‌های سال گذشته در کشورهای عربی دیدیم، نشان می‌دهد که امید مردم در کشورهای عربی بیشتر به اقدامات دموکراتیک و شهروندانه است و نه به قدرت گروه‌های اسلامی. بنابراین من فکر می‌کنم در کنار همه نکات منفی این تأثیر مثبت این حادثه بود.

نقش ایران را در جنگ علیه تروریسم چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا ایران و نظام حاکم آن با آمریکا همراه بوده یا مانع آمریکا بوده است؟ به عبارت دیگر آیا نظام حاکم در جمهوری اسلامی در جبهه تروریسم بوده است؟

ما تا زمانی که دلایل محکمه‌پسندی نداشته باشیم، نمی‌توانیم بگوییم که جمهوری اسلامی راساً در اقدامات تروریستی شرکت داشته است، اما شواهد یا حدسیاتی هست. همانطور که شاید اطلاع داشته باشید، دو عضو ثابت سازمان‌های امنیتی ایران در دادگاهی در شهر نیویورک شهادت دادند که ایران پیش از حملات ۱۱ سپتامبر از این پیش‌آمد مطلع بوده است. حتی گفته می‌شود که جمهوری اسلامی در همکاری با حزب‌الهی این مسائل را پیش برده و حتی صحبت از این بوده که عماد مغنیه در سال ۲۰۰۰ برای کمک به برنامه‌ریزی این حمله به برج‌ها در نیویورک و به مرکز سازمان امنیت آمریکا و به پنتاگون به عربستان سعودی رفته بود.

مهران براتی: آن تصوری که القاعده فکر می‌کرد از خودش در جنگ فراگیر جهانی با غرب راه انداخته است، دیگر به هر صورت ممکن نیست. القاعده عمل می‌کند، ولی الان دیگر یک جنبش یا یک حرکت تروریستی نیست که مورد حمایت کشورهای عربی باشد.

به همین دلیل هم با تکیه به این شهادت به‌خصوص یک‌نفر از این دو فرد امنیتی ایران در آمریکا، دویست تن از خانواده‌های قربانیان به دادگاه شکایت کردند و خواستار دریافت خسارت شدند. البته آقای احمدی‌نژاد هم در سازمان ملل خودشان خواستار تشکیل کمیته حقیقت‌یاب شدند و گفته می‌شود که بعد از این داستان اتفاقاً شهادت این دو نفر و صحبتی که آقای احمدی‌نژاد در سازمان ملل کردند باید در رابطه باهم دیده شود. حالا شواهدی که گفته می‌شود این‌ها هستند و ما مدرک دقیق محکمه‌‌پسندی در دست نداریم. به‌خصوص که هویت این دو فرد امنیتی فاش نشده و صحبت‌های‌شان هم در دادگاه علنی نبوده است. ولی به هر روی یک مسئله هنوز هست و آن این که جمهوری اسلامی به هر صورت توانسته از این حادثه ۱۱ سپتامبر به مقدار زیادی بهره‌برداری کند و همین‌طور حزب‌الها. چون این مردم ایران بودند که از این مسئله اظهار ناراحتی کردند و در روز حادثه رفتند به خیابان و شمع روشن کردند. حکومت جمهوری اسلامی چنین صحبتی نداشت، حتی بیشتر جمهوری اسلامی مدعی بوده که سازمان امنیت آمریکا «سیا» خودش در این حادثه دست داشته است. ما یک مسئله را نیز می‌دانیم که در رابطه با افغانستان و در رابطه با عراق به‌خصوص، هر جا که حکومت جمهوری اسلامی به صلاح خود دانسته، به گروه‌های مخالف و در جنگ با دولت کمک کرده و هر جا هم که لازم دانسته حرکت معکوسی کرده و به کمک دولت مرکزی رفته است.

بنابراین ما می‌توانیم بگوییم که جمهوری اسلامی در بهره‌برداری از تروریسم چنین سیاستی را پیش می‌برد، یعنی آنجایی که بخواهد خواست‌های خودش را در صحنه سیاست بین‌الملل جا بیاندازد، به این‌ها کمک می‌کند و آنجایی هم که فکر کند الان وقت این است که چهره دیگری از خود نشان دهد، عمل برعکس را انجام می‌دهد. ما یک سیاست ثابت و یکنواخت از سوی جمهوری اسلامی در پیوند با تروریسم مشاهده نکرده‌ایم.

وضعیت سازمان القاعده بعد از کشته شدن اسامه بن لادن توسط آمریکا چگونه است؟ آیا این سازمان در عمل توانسته است که جای خالی رهبری را پر کند؟ آیا این سازمان هنوز توانایی انجام عملیات تروریستی را دارد؟

آن تصوری که القاعده فکر می‌کرد از خودش در جنگ فراگیر جهانی با غرب راه انداخته است، دیگر به هر صورت ممکن نیست. القاعده عمل می‌کند، ولی الان دیگر یک جنبش یا یک حرکت تروریستی نیست که مورد حمایت کشورهای عربی باشد. در همان سال اول حملات القاعده، به‌خصوص در کشورهای عربی، در کشورهایی مثل اردن و در میان فلسطینی‌ها، مشهود بود که عکس اسامه بن لادن را روی تی‌شرت‌ها و بلوزهای‌شان چاپ می‌کردند و در خیابان‌ها راه می‌رفتند. یعنی یک حمایت مستقیم از این عملیات تروریستی انجام می‌دادند.

در طول این‌ سال‌ها این جریان کاملاً معکوس شده است. القاعده هنوز یک حرکت تروریستی در کشورهای مختلف هست و امکان عمل دارد، ولی حرکت مورد پشتیبانی ملت‌های مسلمان و مردم مسلمان در کشورهای عربی و در کشورهای دیگر نیست. از این نظر می‌توان گفت که القاعده در آن استراتژی اولیه خود شکست خورده است. در رابطه با ایران اطلاع داده شده است که آقای سیف‌الحق که جانشین اسامه بن لادن است، با این کشور در رابطه است. ایران هنوز سیاست جدیدی را در رابطه با این فرد تعیین نکرده و چیزی به اطلاع ما نرسیده است.

این اطلاعات را ما از روزنامه‌های غربی به‌خصوص از روزنامه نیویورک تایمز داریم که چنین ارتباطاتی هست و فکر نمی‌کنم که الان حرکت و سیاست طوری باشد که القاعده بتواند از نیروهایی که در ایران در حکومت جمهوری اسلامی دارد استفاده کند و برعکس. چون این نیروی تروریستی در سطح جهانی در میان مردم طرد شده است و شانسی برای حمایت ندارد.