مجتبا صولت‌پور- «عزاداران بَیَل» را از هر منظر که نگاه کنیم، در تاریخ داستان‌نویسی ما یک اوج است. این کتاب در اواسط سال‌های دهه‌ی ۱۳۴۰ خورشیدی برای نخستین بار منتشر شد و پس از موفقیتِ کتاب و ساخته شدن فیلم «گاو» که از چهارمین داستان این مجموعه برگرفته شده، ساعدی در تجربیات منحصر به‌فردش استوار ‌شد و سبک شخصی‌اش در نویسندگی را یافت.

می‌توان گفت که در تاریخ داستان‌کوتاه فارسی، سه نویسنده بیش از دیگران موجب اعتلا و درخشش آن شده‌اند، و در این جمعِ غبطه‌برانگیز، نام غلام‌حسین ساعدی در کنار چوبک و گلشیری دیده می‌شود. «عزاداران بَیَل» در میان مجموعه آثار ساعدی، آن‌چنان شاخص است که شاید تا مدت‌ها مجال پرداختن به کتاب‌های دیگر او را ندهد. این اثر، که چاپ اولش توسط نشر «نیل» انجام شده بود، حالا بعد از سال‌ها با تلاش نشر «نگاه» به کتاب‌فروشی‌ها بازگشته است. «نگاه» قصد دارد با چاپ مجدد مجموعه‌ای از آثار ساعدی، نسل جوان را که به دلیل ممیزی‌های دولتی دستش از بسیاری کتاب‌ها کوتاه مانده، با بخش مهمی از تجربیات ماندگار داستان فارسی آشنا کند. این کتاب، در سال ۸۸ چاپ اول خود را در نشر «نگاه» گذراند.

بیرون از زمان، بیرون از مکان

«عزادران بَیَل» مجموعه‌ای‌ست از هشت داستانِ به‌هم پیوسته، که همگی در روستای بسیار کوچک بَیَل می‌گذرند و شخصیت‌های مشترکی دارند. اما بَیَل را نمی‌توان به‌سادگی و به اختصار معرفی کرد. بَیَل روستایی دور افتاده است و فاصله‌ی قابل‌توجهی با اولین شهر دارد. اینکه داستان‌های کتاب در روستایی دورافتاده می‌گذرد، نمی‌تواند دلیلی بر پاستورال (عشق به بدویت ) بودن کتاب «عزادارن بَیَل» باشد. هنرِ ساعدی در بی‌زمان – بی‌مکان نشان دادن قصه‌های بَیَل است. داستان‌های کتاب با قدرت استعاره‌سازی، خود را از دل روستا بیرون می‌کشند و در هر نقطه‌ی دیگرِ جهان بازسازی می‌شوند و تراژدی‌ها، ترس‌ها، تاریکی و نور‌هایشان را در هر نقطه‌ای دور از بَیَل هم به اجرا می‌گذارند.

به‌نظر می‌رسد که روستایی در ایران با نامی شبیه به بَیَل وجود دارد و گویا ساعدی هم از آنجا دیدن کرده است، اما این اطلاعات تنها به کار جریده‌نویسان می‌آید و ربطی به کتاب «عزادران بَیَل» ندارد. بَیَل هیچ‌جا نیست، فقط برداشت آزاد و هوشمندانه‌ی یک نویسنده است از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم.

مرگ به عنوان یک رخداد ساده

عنوان کتاب، به‌خوبی بر مرگ به عنوان مهم‌ترین درونمایه‌ی داستان‌ها تأکید می‌کند. به‌خصوص این‌که داستان‌ها با نام «قصه‌ی اول»، «قصه‌ی دوم»،… از هم تفکیک شده‌اند و تنها نامِ خاص کتاب، عنوانی‌ست که بر جلد نمایان است و هر هشت داستان را زیر یک سقف گرد آورده است.

مجتبا صولت‌پور: بَیَل هیچ‌جا نیست، فقط برداشت آزاد و هوشمندانه‌ی یک نویسنده است از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم.

نگاه به مرگ و سادگیِ اتفاقش در هر هشت داستان دیده می‌شود: در قصه‌ی اول، زنی در حال احتضار است. همه به مرگ او یقین دارند و به نوعی منتظر و آماده‌ی این اتفاق‌اند. تنها چالش، چگونگی بی‌خبر گذاشتن پسر کوچک زن است، و تنها اوست که نمی‌تواند سادگیِ مرگ را بپذیرد. همه‌ی آدم‌های دیگر در دنیای ساعدی – حتا پرستار بیمارستان، یا راننده‌ی کامیونی که زن را به شهر می‌رساند- با اولین نگاه اعتقاد دارند که او مردنی‌ست.

مرگ در تناسباتِ دنیای استعاره‌پرور ساعدی، رخدادی معمولی هم‌چون معمولی‌ترین رخدادهای دیگر است. نگاهِ ساده و عمیق به مرگ، در داستان‌های دیگر و با مرگ‌های دیگر هم اتفاق می‌افتد. در قصه‌ی چهارم گاوی می‌میرد، در قصه‌ی پنجم سگی را می‌کشند و در داستان‌های دیگر هم حضورِ ساده و همیشگیِ مرگ تداوم دارد. تأثیر نگاه آرام، عمیق و دور از کلیشه‌ی ساعدی به مرگ، از اینجا مشخص می‌شود که با وجود برخورد با مرگ‌های پیاپی، فضای کلی اثر، نه غمبار و تراژیک، که دارای طنز، جذاب و خوشخوان است.

آن‌سو‌تر از رئالیسم

عنصر طنز در داستان‌های مجموعه‌ی «عزادران بَیَل» به شکل‌های گونا‌گون دیده می‌شود. یک‌بار در داستان اول، طنز حضوری دفعتی و پُررنگ دارد که در کنار زنِ در حال احتضار، تناقض شیرینی می‌سازد. اما در داستان‌های دیگر، طنز کم‌رنگ‌تر و گسترده‌تر شده است و به‌جای اینکه یک‌باره بر خواننده فروبیاید و او را به خنده بیندازد، در فضای کلی داستان رشد می‌کند و او را به درک تازه‌ای نسبت به داستان می‌رساند. داستان‌های چهارم و ششم، از این جهت غنای خوبی دارند.

داستان چهارم را از لحاظ شخصیت‌پردازی می‌توان به عنوان یک الگو بررسی کرد. گاو مش حسن مرده است، اما او نمی‌تواند بدون گاوش زندگی را از سر بگیرد. او حتی نمی‌تواند مرگ گاو را بپذیرد. پس خودش گاو می‌شود! شخصیت مش حسن منحصر‌ به‌فرد است، چراکه در همه‌ی دنیا تنها یک مش حسن وجود دارد که نمی‌تواند بدون گاوش زندگی کند. ساختن کاراکتری تا این حد تکرارناشدنی، آن‌هم در داستان‌کوتاه می‌تواند مایه‌ی حیرت خواننده بشود. در پایانِ داستان چهارم، مشد حسن را به قصد درمان از روستا خارج می‌کنند ولی معلوم نمی‌شود که در راه رسیدن به شهر، چه بلایی سرش آمده. به‌نظر فرار کرده است و همین.

اما ساعدی اجازه نمی‌دهد به همین‌جا بسنده کنیم. او سبک شخصی‌اش را فرا‌تر از رئالیسم یافته و همان‌طور که توانسته بَیَل و آدم‌هایش را در ذهن بسازد، سایر اتفاقات را هم به آسانی می‌سازد و به داستان وارد می‌کند. رگه‌هایی از اتفاقات فراواقعی در داستان‌ها دیده می‌شود، که بیشتر به رئالیسمِ جادویی نزدیک است. پرورش دادن چنین فضایی در دهه‌ی چهل، آگاهیِ بی‌بدیل ذهن ساعدی را نشان می‌دهد. در هفتمین داستان، موجود غریبی به روستا وارد می‌شود، که صورتش پشم دارد، پا‌هایش سم، و هیچ‌چیزش به آدمیزاد نمی‌ماند. یکی از اهالی او را با سنگ می‌کُشد، اما آیا این موجود‌‌ همان مش حسنی نیست که به گاو بدل شده و حالا به بَیَل بازگشته است؟ پاسخ این پرسش البته اساساً مهم نیست، و فقط طرحش می‌تواند ما را به نکات تازه‌ای برساند.

اجتماعی که خودش را نادیده گرفت

داستان‌ها با همه‌ی غرابتشان خوش‌خوان‌اند و شاید علت روان‌نویسی و ساده‌نویسی نویسنده این باشد که ساعدی، از دلِ بَیَل به بزرگ‌ترین و شلوغ‌ترین شهرها نقب می‌زند. از این نظر، داستان پنجم، اجتماعی‌ترین داستان کتاب است. تعصبات اجتماعی، خشونت‌های کورکورانه و باورهای نژادی درون‌مایه‌ی داستانی‌ را می‌سازند که در دلِ یکی از کوچک‌ترین روستاهای دنیا اتفاق می‌افتد.

ساعدی نمونه‌ی خالص یک استعداد نادیده گرفته شده است. او در پنجاه سالگی، با درد کبدی که به درد غربت اضافه شده بود، در تبعید درگذشت. اگر غلام‌حسین ساعدی در کشوری جهان سومی به دنیا نمی‌آمد و در جایی زندگی می‌کرد که نویسنده‌ی مملکت را به زندان نمی‌اندازند و بعد هم تبعید را به او تحمیل نمی‌کنند، شاید اکنون نامش در کنار بزرگ‌ترین نویسندگان قرن اخیر برده می‌شد.

شناسنامه‌ی کتاب:
عزاداران بَیَل، غلام‌حسین ساعدی، نشر نگاه (چاپ مجدد)، ۱۳۸۸، ۵۰۰۰ نسخه، ۲۰۸ صفحه، ۳۵۰۰ تومان.

ایمیل نویسنده:
Mja. solatpoor@gmail. com