شهرنوش پارسیپور – مدتیست به همراه چند تنی از زنان شمال کالیفرنیا آثار قدیمی ادبیات فارسی را میخوانیم. در هفتههای اخیر درگیر «الانسان الکامل» عزیزالدین نسفی هستیم.
متن گرچه با بیانی ساده نوشته شده، اما به دلیل درگیری ذهنی نسفی با فلسفه و ترکیب کردن فلسفه و عرفان گاهی مشکل میشود. با این حال ما لذت فراوانی میبریم. البته این طبیعیست که وقتی عدهای ایرانی از کشور خود دور هستند با خواندن آثار ایرانی بکوشند سنتی را حفظ کنند. اما کار نسفی به دلایل ویژهای از اهمیت برخوردار است.
نسفی در سده هفتم هجری در شهر نخشب (که به آن «نسف» و «قارشی» نیز گفته میشود و در حال حاضر در ازبکستان قرار دارد) به دنیا آمد. از برابر هجوم مغول گریخت و به فارس آمد. در شهر ابرکوه که به آن ابرقو هم گفته میشود مقیم شد و رسالات فلسفی-عرفانی خود را یا نوشت و یا گفت و کاتبان نوشتند. او گرچه در نوشتن الانسان الکامل نامی از مغول نمیبرد اما در ضربآهنگ اثر او میتوان صدای سم اسبان مغول را شنید.
امروز البته ما بسیار دور از آن دوران هستیم اما به قول جامعهشناسانی همانند روانشاد دکتر غلامحسین صدیقی جامعه ایران هنوز از عوارض یورشهای مغول رنج میبرد. ببینیم نسفی از برابر چه کسانی گریخته است. در تاریخ مغول نوشته نصرالله فلسفی به نوشته آمده است که مغولان به شهر مرو، که صدهزار کرور جمعیت داشت، هجوم بردند، و تمامی اهالی شهر را قتل عام کردند، و حیوانات را یا بردند و یا کشتند. ۱۷ مرد در منار مسجدی پنهان شده بودند که از کشتار جان به در بردند. آنها در ماههای نخست از گوشت مردگان تغذیه کردند و بعد با مقدار اندکی گندم که در بیرون شهر کاشتند زندگی جدید خود را آغاز کردند. آنگاه ۳۶ سال گذشت و آنها حتی یک انسان را که به شهر نزدیک شود ندیدند. با توجه به اینکه شهرهای قدیمی تکیه بر روستاها داشتند این مسئله بسیار عجیب به نظر میرسد. میتوان باور کرد که تمامی اهالی روستاها نیز قتل عام شده بودند.
در همین تاریخ آمده است که ماهیگیران هلندی شنیده بودند مغول یورش برده. شدت ترس آنها از مغول بهقدری بود که فکر میکردند مغولها به انگلستان هجوم بردهاند. پس آنان برای سالیانی دراز برای ماهیگیری به سواحل انگلستان نرفتند، و ماهی آنقدر زیاد شد که دسته دسته به ساحل میریختند.
شهرنوش پارسیپور: الانسان الکامل گرچه با بیانی ساده نوشته شده، اما به دلیل درگیری ذهنی نسفی با فلسفه و ترکیب کردن فلسفه و عرفان گاهی مشکل میشود.
میدانیم که ضرب اصلی هجوم مغول روی ایران و چین بود و خسارتی که خراسان خورد غیر قابل محاسبه است. در چنین فضاییست که عزیزالدین نسفی به فارس میگریزد و در مسجد ابرقو مشغول به شرح رسالههایش میشود. او میگوید و آنها مینوبسند. کاملاً روشن است که او در این وحشت بهسر میبرده که سنتهای اندیشه از میان بروند.
خراسان بزرگ مرکز رشد اندیشههای عرفانی ایرانی بوده است و بنا بر گفته دکتر غلامحسین صدیقی، در ایران، اندکی پیش از یورش مغول شرایط رشد صنعتی به حد قابل تأملی از شکوفایی رسیده بوده است. اصولاً اگر به جریان عرفان ایرانی توجه کنیم متوجه میشویم که با صاحبان صنایع و حرف روبرو هستیم. منتها صنایع وحرفههایی که در عمق سنتهای باستان ریشه داشتند. تکیهمندی بر سنت به این صنایع و حرفهها جنبه معنوی قابل تأملی میداده است. اینک تمامی این سنت در معرض خطر قرار گرفته است. عزیزالدین نسفی دامن همت به کمر بسته تا آن را حفظ کند و از گزند به دورش دارد. پس در لحظهای که کرور کرور جمعیت کشته میشود او مشغول نوشتن است، و طنز تلخ داستان این است که نمیتواند یک کلمه درباره مغول بنویسد. چون فرض بر این است که آنها به فارس هجوم خواهند آورد و اگر کلمهای علیهشان نوشته شده باشد، دست به قتل عام خواهند زد.
آیا شرایط ایران امروز نیز مشابه شرایط آن زمان است؟ از نظر من صدمهای که جمهوری اسلامی به ایران زده است دست کمی از هجوم مغول ندارد. جمهوری اسلامی در لحظهای که در ایران به قدرت رسید که کشور رو به اوجگیری صنعتی داشت؛ و دیدیم که در عمل چگونه جامعه سیر قهقرایی رفت. یک قلم اگر شمار اعدامیها را در نظر بگیریم خود نشانهایست از حالت مغولی جمهوری اسلامی.
حالا به تورم مالی که ایجاد شده کاری نداریم. اما در اینجا من به حالت مغولی دیگری فکر میکنم. در حقیقت بیشتر دارم به هجوم تکنولوژی میاندیشم. داستان را میشود از این زاویه نگاه کرد که هجوم مغول باعث کند شدن یکباره رشد تکنولوژی در ایران شد. هجوم جمهوری اسلامی یکبار دیگر چرخدندههای رشد تکنولوژی را کند کرد. تمامی اینها در لحظاتی اتفاق افتاد که غرب با سرعتی شگفت در حال رشد و گسترش در دنیای پس از صنعت بود و رایانه روز به روز چهره جهان را تغییر میداد. درست در این مقطع است که ما را از رشد بازمیدارند. به همراه جمهوری اسلامی هجوم روستائیان و عشایر به سوی شهرها آغاز میشود. این مردم میآیند و بیآنکه خواسته باشند بچههای خود را به دست جلادان میسپارند، اما خودشان نیز به نحوی ترسناک تاوان پس میدهند.
در آماری که در رادیو زمانه خواندم نوشته شده بود که در طول دوران جمهوری اسلامی ۸۰۰ هزار نفر در تصادف با ماشین کشته شدهاند. بله رقم درست است: ۸۰۰ هزار نفر. اگر این ۸۰۰ هزار نفر را کنار هم بگذاریم باید شهر بسیار بزرگی برای آنها بسازیم. و لابد اگر شمار کشتهشدگان تصادفهای با ماشین ۸۰۰ هزار نفر است، شمار زخمیها باید ده برابر این رقم باشد. یعنی میتوانیم بگوئیم هشت میلیون انسان در طول این سالها در تصادف با ماشین کشته و زخمی شدهاند. این رقم بسیار ترسناکیست و انسان را به یاد یورش مغول میاندازد. منتها حالا باید بگوئیم یورش تکنولوژی.
شهرنوش پارسیپور: انسانیت واقعاً زخمیست. در این میانه جای یک عزیزالدین نسفی حقیقی خالیست تا یک الانسان الکامل دیگری بنویسد. اما چه چیزی مانع نوشتن این کتاب میشود؟
نسبت خسارت تنها در همین محدوده باقی نمیماند. گسترش شمار ماشینها و ترکیدن شهرها به همراه خود ضایعه دیگری را باعث شده است. جوانان از خانههای خود میگریزند. اخلاقیات سنتی به سرعت دستخوش زوال میشود. پارکها پر از دختران و پسرانیست که از خانههای خود گریختهاند. روابط آزاد جنسی پیش از ازدواج رشد فوقالعادهای داشته است و اینها همه بدون آموزش و به صورت هرج و مرجی گسترده رخ میدهد. مواد مخدر بیداد میکند و جمهوری اسلامی دائم افراد را اعدام میکند تا به اصطلاح خودش جلوی رشد فساد را بگیرد. به نظر میرسد که انسانیت واقعاً زخمیست. در این میانه جای یک عزیزالدین نسفی حقیقی خالیست تا یک الانسان الکامل دیگری بنویسد. اما چه چیزی مانع نوشتن این کتاب میشود؟
میبینیم که نسفی عنوانی عربی برای کتاب خود برگزیده است. اما در ساختار جامعه امروز ایران میبینیم که جهتگیری این فرهنگ به کلی عوض شده است. دیگر هیچ محققی آمادگی آن را ندارد که ترکیبی ایرانی-عربی را حفظ یا تشویق کند. حالا نوبت فرهنگهای غربی به ویژه آمریکاییست که تعیین کنند ساختار زبان به چه گونهای باید باشد. کتابخانههای شهر پر است از کتابهای انسانسازی به روش هندی و بودایی، چینی و غربی. در حقیقت هجوم تکنولوژی از تمام زوایا انجام گرفته است. با این حال به راستی باید گفت جای یک عزیزالدین نسفی حقیقی به کلی خالیست؛ کسی که یک جمعبندی کلی از شرایط ایران به دست دهد و بتواند برای تمام مشکلات حداقل اخلاقی ایران راه حلی عملی بیابد.
ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی میکنند هر روز بیشتر از روز پیش به دامن سنتهای ادبی ایران پناه میبرند. این در حالیست که جوانان این مجموعه اغلب در ساختار فرهنگ میهمان تحلیل میروند. با این احوال اگر عدهای با نیت کار دستجمعی بنشینند و یک انسان کامل بنویسند حداقل ممکن است بر جریان کشت و کشتار مردم در تصادفات با ماشین تأثیر بگذارند. ایران به راستی نیازمند چند کتاب خوب است که به مردم بگوید چه باید بکنند.
در همین زمینه:
::مجموعه برنامه های «گزارش زندگی ما» از شهرنوش پارسی پور در رادیو زمانه::
بر عکس، صدمه ای که جهان انگلیسی زبان به بشریت و از جمله جهان اسلام در این یک قرن اخیر زده است از حساب خارج است. تجزیه امپراطوری عثمانی، اشغال هند و نابود کردن سلسله های حاکمان آنجا و البته قتل عام دهلی که هیچ کم از قتل عام مرو توسط مغول ندارد که به گفته مورخین در آن انگلیسی ها تمام اهل شهر را قتل عام کردند. مرزهای ساختگی انگلیس در قرن گذشته هنوز هم خونین ترین و نا آرام ترین مرزها جهان است. حتی همان مرز ساختگی بین خودش و ایرلند. فقط در همین یک فقره جنگ اخیر، یعنی جنگ علیه ترور بیش از یک میلیون نفر غیرنظامی کشته شده اند. برخی کشورها مثل سومالی کلاً نابود شده اند به طوری که کشاورزی آنقدر صدمه دیده که موجب چنین قحطی بزرگی شده است که به آمار سازمان ملل ممکن است موجب مرگ 700 هزار نفر از مردم آن کشور شود.
در تاریخ بشر بزرگترین قتل عام به نسبت جمعیت، قتل عام مردم بومی استرالیا است. انگلیسی ها بیش از 90 درصد مردم آن قاره را قتل عام کردند. حتی در برخی جاها مثل تاسمانی، نسبت صد در صد است. یعنی تمام اهالی جزیره تاسمانی را بالکل قتل عام کرده اند.
کاربر مهمان / 12 September 2011
عای بود ، واقعا ممنونم خانوم پارسی پور
کاربر مهمان / 12 September 2011
کاربر میهمان
البته غرب هم به جهان صدمه زده است، اما ارزش هایی را نیز به جهان عرضه کرده است. مثلا همین اینترنت و رایانه که باعث می شود شما از طریق رادیو زمانه با من تماس بگیرید.
شهرنوش
شهرنوش پارس پور / 12 September 2011
خانم پارسی پور
ایراد اول این است که فکر کنیم غرب یک چیز واحد و همگن و پیوسته ای است و غرب روشنگری همان غربی است که مردم استرالیا را قتل عام کرد. لااقل این یکی انگاشتن آنقدر ها هم بدیهی نیست.
ثانیاً به صرف اینکه غرب تولیدات مفیدی داشته نمی شود چشم به جنایات آن بست. مثلاً آسپرین و کود شیمیایی اختراع آلمان نازی است. کود شیمیایی به تنهایی جان میلیونها انسان را از گرسنگی نجات داده. اما دلیل نمی شود که ما به روی جنایات نازی ها چشم ببندیم.
کاربر مهمان / 14 September 2011