وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا گفته است: «وقوع انقلاب در ایران حتمی است. تنها عامل زمان مهم است.»
لئون پانهتا که در یک برنامه تلویزیونی پربیننده شرکت کرده بود، گفت: «ما شاهد بودیم که جنبش اعتراضی مردم پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران، نگرانیهایی را که در سایر نقاط میبینیم، برجسته کرد. از بسیاری جهات مشخصه زمان مطرح است تا آن نوع تغییر و انقلاب در ایران هم بهوقوع بپیوندد.»
او که تیرماه گذشته به مقام وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا منصوب شد و پیشتر رئیس سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) بود، تاکید کرد: «ما باید تلاش کنیم در حمایت از اقدامات مردم ایران، گام برداریم. در عین حال، باید شرایط را نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و مطمئن شویم کاری نمیکنیم که آن اقدامات را تضعیف کند.»
وزیر دفاع آمریکا که تاکنون مشاغل بسیار مهمی در زمینههای سیاسی و اقتصادی آمریکا داشته است، در مورد تأثیر قیامهای بهار عربی بر جنبش مردم ایران گفت: «فکر میکنم جنبش اعتراضی مردم ایران، در حال فراگیری تجربههای انبوه از اتفاقهایی باشد که در تونس، مصر، لیبی و سوریه افتاده است.»
برای بررسی بیشتر سخنان لئون پانهتا از محمد برقعی، جامعهشناس، پژوهشگر و فعال سیاسی در واشنگتن میپرسم: ارزیابی شما از سخنان وزیر دفاع آمریکا چیست؟
محمد برقعی: نکتههای اساسی سخنان آقای پانهتا درست است. فقط آنجایی که ایشان پیشبینی یک انقلاب را در آینده میکنند، حتماً مقصود آینده نزدیک است، وگرنه اگر بخواهیم به سالها و سالهای بعد مراجعه بدهیم، طبیعی است که در همهجا این اتفاق میافتد. بههرحال قصد ایشان این است که بهزودی یا در چند سال آینده چنین اتفاقی را ببینند و شاید الان زمینههایش را میبینند.
به نظر من، ایشان در این زمینه، کاملاً بر خطاست و آنچه میگوید حاصل عدم اطلاع ایشان از ایران و پاسخگویی به جو سیاسی حاکم در آمریکا، بهیژه بخشی است که الان در کنگره حضور دارد.
در حال حاضر اعتراضهای اجتماعی در ایران گسترش یافته است. پس از اعتراضهای میلیونی مردم به انتخابات ریاست جمهوری، حال شاهد اعتراضهای مربوط به خشک شدن دریاچه ارومیه، اعتصابهای کارگری و اعتصاب پارچهفروشان هستیم که شش هفته است ادامه دارد. اگر همه اینها را به اختلافهای درونی نظام حکومتی ایران هم اضافه کنیم، آینده ایران را چطور پیشبینی میکنید؟
اولاً مشخص کنیم که این نکته غیر قابل انکاری است که نظام جمهوری اسلامی ایران الان بسیار ضعیف و ضربهپذیر شده و از اوج قدرتاش به مقدار بسیار زیادی پایین آمده است.
نمونهاش آنکه این نظام وقتی دفتر حزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند و رئیسجمهور و نخستوزیرش را به فاصله کوتاهی بعد از آن کشتند، خم به ابرو نیاورد، ولی الان همین نظام از تظاهراتی که در تبریز یا ارومیه بهخاطر خشک شدن دریاچه این منطقه برگزار میشود و یک اعتراض مدنی است، میهراسد.
اینها انکارناپذیر است. امروز این نظام چنان ضربهپذیر شده است که در حالیکه در گذشته وقتی جهان بر علیهاش حرف میزد اهمیتی نمیداد، الان وقتی «واشنگتنپست» مقالهای مینویسد که در برج میلاد مثلاً بستنی طلا میفروشند، یکباره آقای خامنهای میآید و فتوا صادر میکند و در مقابل آن واکنش نشان میدهد.
نکتهی دیگر اینکه همه میدانند و در جهان مشخص است که ایران رهبری جهان اسلام را از دست داده و ترکیه برنده شده است… اما اینکه نظام نسبت به گذشته خودش بسیار ضعیف شده، یک مسئله است و اینکه مانند کشورهای عربی در حال فروریزی است یا آمادگی یک انقلاب سریع را دارد، مسئله دوم است. من مسئله دوم را به هیچ عنوان در شرایط موجود ایران نمیبینم و آن را تحلیل نادرستی میدانم.
بین ایران و کشورهای عربی، بهجز نارضایتیای که هم در ایران و هم در این کشورها وجود دارد، تقریباً وجه اشتراک دیگری وجود ندارد و ایران خصوصیات کاملاً متفاوتی از این کشورها دارند.
روز پنجشنبه هشتم سپتامبر 2011، اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد بار دیگر خواستار پایان بخشیدن به برنامه اتمی جمهوری اسلامی شدند. مسئله نقض حقوق بشر هم حاد شده و یک گزارشگر ویژه برای ایران تعیین شده است. آیا شما اقدامهای شدیدتری را از سوی غرب، در برابر جمهوری اسلامی ایران پیشبینی میکنید؟
بهطور قطع! اولاً من سالهاست میگویم که برنامه اتمی ایران، مسئلهای نیست که تهدید جدیای برای غرب باشد، بلکه ابزاری است برای در فشار گذاشتن ایران. آنچه مسلم است، غرب از نظام حاکم بر ایران به شدت دلخور و ناراضی است و از هر ابزاری برای فشار به ایران استفاده میکند. مسئله اتمی هم بهانهای در این جهت است.
نکته مثبت این مجموعه که باید به آن خوشآمد گفت، مسئله حقوق بشر است که با سرکوب وحشتناکی که در ایران وجود دارد، فشار از این بابت، بسیار نکته مثبتی است.
محمد برقعی: بهنظر میآید که سوریه هم سرنوشت همین کشورها (مصر، تونس، لیبی) را پیدا خواهد کرد. این برای ما ایرانیها از دو بابت جای خوشحالی دارد: یکی اینکه یک دیکتاتور دیگر برود و دوم اینکه ضربه بسیار قویای به اعتماد به نفس ایران میزند و فضا را بسیار باز میکند و یا حداقل آن را برای مبارزات مردم در داخل ایران آمادهتر میکند.
بهار عربی بعد از تونس، مصر و لیبی، به سوریه رسیده است. وضعیت سوریه را چگونه میبینید؟ آلن ژوپه، وزیر خارجه فرانسه، بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را به ارتکاب جنایت علیه بشریت متهم کرده است. وضعیت سوریه، همپیمان جمهوری اسلامی در منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟
وجه اشتراک سوریه با همه کشورهای عربی این است که در آنجا هم چندین دهه است که یک دولت ستمگر و دیکتاتور حکومت میکند و مردم بسیار ناراضی هستند. بنیانهای این مجموعه هم مانند کشورهای عربی سست است. البته به سستی مصر و تونس نیست و خشونت هم در آنجا بیشتر است.
ولی بهنظر میآید که سوریه هم سرنوشت همین کشورها (مصر، تونس، لیبی) را پیدا خواهد کرد. این برای ما ایرانیها از دو بابت جای خوشحالی دارد: یکی اینکه یک دیکتاتور دیگر برود و دوم اینکه ضربه بسیار قویای به اعتماد به نفس ایران میزند و فضا را بسیار باز میکند و یا حداقل آن را برای مبارزات مردم در داخل ایران آمادهتر میکند.
شما در پایتخت آمریکا زندگی میکنید. وضعیت و فضای سیاسی آمریکا در برابر ایران را چگونه میبینید؟
فضای اینجا نسبت به ایران فوقالعاده منفی است. چند عامل در این جهت دست به دست هم میدهند. یک عامل لابیای است که خود نیروهای اپوزیسیون ایران میکند. اینها عمدتاً اپوزیسیونی هستند که خواستار سرنگونی نظام هستند، مانند مجاهدین و سلطنتطلبان که فعالترین بخش اپوزیسیون ایرانی در آمریکا بهشمار میروند.
مهمترین عامل هم اسراییل است. اسراییل تمام انرژیاش را در این مجموعه متمرکز کرده که رابطه ایران و آمریکا را بهشدت تیره کند و در این زمینه هم، با توجه به نفوذی که دارد، بسیار موفق بوده است. این است که جو در آمریکا نسبت به ایران، بسیار بسیار منفی است و عملکرد دولت ایران هم به این مسئله دامن میزند.
در اینجا تقریباً کمتر صدایی را در موافقت یا حتی برخورد عقلانی با ایران میشنویم. جو بسیار منفی است. فقط متخصصان در وزارتخارجه یا کاخ سفید، مقداری معقولتر هستند یا حداقل شناخت درستیتر دارند، البته آنهم نسبی. اما جو نسبت به ایران در میان مابقی و بهویژه در کنگره، بسیار منفی است.
وزیر دفاع ایالات متحده گفته است که بهار عربی به ایران میرسد. آیا این بهار از ایران شروع نشده است؟
اگرچه درگیریای در ایران نسبت به حکومت پیش آمد و جنبش اعتراضی مردم تحت عنوان جنبش سبز شکل گرفت، ولی ماهیت آن با آنچه امروز در کشورهای عربی میگذرد، متفاوت است.
بین آنچه در ایران گذشت و بهار اعراب تفاوتهای اساسی وجود دارد. من بر یک تفاوت بنیادی تکیه میکنم که اصل قضیه است و آن اینکه کشورهای عربی، امروز در وضعیتی قرار دارند که ما در انقلاب ۵۷ قرار داشتیم. یعنی میخواهند حکومت مستبدشان برود. ما این دوره را گذراندهایم و امروز مسئله اساسی برایمان این است که چه کسی میخواهد بیاید.
اینکه چه کسی میخواهد بیاید، مسئلهای میشود که بر اساس آن اپوزیسیون ما هم محافظهکارانهتر و هم پختهتر حرکت میکند و این کاملاً با هویتی که در کشورهای عربی وجود دارد، متفاوت است. ایران آن مسیر را حداقل در کوتاهمدت، نخواهد رفت.
اگر محافل قدرت در غرب و اسرائیل در سرنگونی ج.ا. مصمم باشند، مسلما اینگونه آشکار این مطلب را عنوان نمیکنند تا بهانهای برای سرکوب بیشتر جنبش آزادیخواهی مردم از جانب ج.ا شود. مثل همیشه افرادی مثل پانهتا و بلر، برای دستیابی به امتیازی که سالها بعد به عنوان اطلاعات سوخته در دسترس عموم قرار میگیرد، از اینگونه اظهارات، استفاده سیاسی- اقتصادی میکنند چون ارتش بدلیل ساختار تشکیلاتی زمان شاه، توان تغییرات اساسی در ایران را ندارد و سپاه هم بدلیل ایدئولوژیکی بودن و منافع هنگفت، تیشه به ریشه خود نمیزند، شاید در یک شکل آبرومند اسلامی و به بهانه تجزیه نشدن ایران، امثال خاتمی یا موسوی در یک شبه کودتای از بالا، همین نظام ولی فقیه را بشکل معتدلتری ادامه دهند.
ایراندوست / 10 September 2011
“آنچه مسلم است، غرب از نظام حاکم بر ایران به شدت دلخور و ناراضی است و از هر ابزاری برای فشار به ایران استفاده میکند. مسئله اتمی هم بهانهای در این جهت است.”
اصلاً تمام نکته همین است. برای اینکه ایران تنها نیروی ضد امپریالیستی در دنیای امروز است. ممکن است که شکست بخورد اما تا هزار سال در تاریخ بشر با این افتخار که آخرین سنگر بشریت در برابر امپریالیسم بود زنده خواهد ماند.
بهمن / 10 September 2011
آقا بهمن در خواب ایدئولوژیک بسر می بری بیدار شو.
ahmad / 10 September 2011
اینکه نظام ایران فرو خواهد پاشید که کاملا واضحه و نیاز نیست که وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا باشی تا اینو بفهمی . ایران زندگی میکنم و نارضایتی اقتصادی ، سیاسی و … مردم رو هر روزه روز توی تاکسی ، بقالی ، اتوبوس و … می بینم . یک بغض فرو خرده . ولی مردم خموده و ناشاد و بی انرژی شدیم و هنوز نمی تونیم این بغض رو فریاد کنیم
کاربر مهمان / 11 September 2011
من شخصا با دیدگاه آقای برقعی در خصوص اینکه کشورهای عربی انقلاب 33 پیش ایران تجربه می کنند موافق هستم. البته این انقلابها ورژن 2011 هستند و مقداری بهره مند از تکنولوژی ارتباطی روز، اما اهداف گردانندگان آنها هیچ تفاوتتی با انقلاب 57 ایران ندارد. می توان حرکتهای انقلابی نظیر تسخیر سفارت اسرائیل را در مصر به عنوان نمونه ای از تسخیر سفارت آمریکا در ایران نیز دید.
اما در مورد ایران، به عقیده بنده آنچه همواره در تحلیلها از آنها صرف نظر شده است خصوصیات دموگرافیک و روانشناسی جمعی مردم ایران است. طی سالیان دراز مردم ایران نسل به نسل عادت کرده اند که هیچ گونه عملکرد تاثیر گذار مثبتی در زندگی خود از طرف حاکمان نبینند و رابطه خود با حکومت را بصورت ارباب و رعیتی پذیرفته اند. اینها ناشی از خشونت عریان حکومتها در سرکوب هرگونه اعتراض، خیانت و تغییر جهت سیاستمدارن کشور و حس صلحجویی مردم این کشور است. مردمی که زندگی در صلح را ترجیح می دهند و همواره در حافظه تاریخی خود به یاد دارند که حکومتی که جایگزین حکومت قبلی شده اگر از آن بدتر نبوده بهتر نیز نبوده است. پس چرا خود را درگیر یک چالش نامعین دیگر بکنند که امید رسیدن به وضع مطلوب از آن نمی رود. به همین دلیل است که در جامعه ایران اصلاحات طرفداران بیشتری از یک انقلاب کنترل نشده دارد. حرکتهایی اعتراضی که تا کنون شکل گرفته است به زعم بنده به مقدار زیادی ناشی از تحقیر و گاها ورود حکومتها به حیطه خصوصی افراد جامعه است که طبعا واکنش هر انسانی را بر می انگیزد. تنها ادامه این رفتارهاست که می تواند بیشتر مردم ایران را به اعتراض وادار سازد. البته حکومت طی سالها با پشتیبانی ایدئولوژیک حوزه های علمیه سعی کرده است این را برای مردم امری عادی جلوه دهد که چون حکومتی مذهبی است و دخول به حیطه شخصی افراد از خصوصیات مذهب است، پس حق دخالتهای اینگونه را دارد ولی اصولا چون این عمل با سرشت انسانی در تعارض است نتوانسته آنرا به غیر از عده ای از جیره خوارن خود بقبولاند و همواره مورد اعتراض بیشتر اقشار جامعه بوده است.
نکته دیگر اینکه از دیدگاه حکومتهای خارجی، یک ایران ضعیف شده با شرایط کنونی بهتر از یک ایران قدرتمند است. به راحتی می توان دید که با حاکم کردن یک جریان خاص، انقلاب سال 57 یک عقبگرد برای مسیر رو به توسعه ایران چه در بعد اقتصادی و چه اجتماعی بود. درست مثل حاکم شدن چند ماهه طالبان در افغانستان. بواسطه انقلاب ایران، جنگ ایران و عراق و رویکرد سیاست خارجی ایران، کشورهای سرمایه دار غربی و روسیه و چین و حتی همین ترکیه و امرات عربی متحده منافع زیادی عایدشان گردید. به نوعی حکومت کنونی برای جامعه جهانی نفع زیادی در بر داشته است، از زیر قیمت فروختن نفت به خریداران و خرید سلاح برای جنگ هشت ساله تا خرج دلارهای نفتی برای بازسازی بعد از جنگ و اخیرا واردات گران و افسار گیخته بواسطه تحریمها و سوء مدیریتهای داخلی. تنها تهدید خارجی که می توان گفت متوجه حکومت ایران ناتوانی آن درعرضه نفت است، آنگاه است که منافع آن برای فروشندگان و خریداران خارجی از بین می رود که بعید است خود حکومت دست به خودزنی این چنینی بزند و بالاخره از موضع ظاهری عدم سازش خود پائین خواهد آمد و امتیازات بیشتری برای بقای خود واگذار خواهد کرد.
مردم ایران هم کم کم دارند فراموش می کنند که ثروتی بنام نفت دارند. با حذف یارانه ها و وضع انواع و اقسام مالیاتها، گسترش مدارس و دانشگاههای پولی به موازات کاهش تعداد مشابه دولتی آنها دیگر شرایط زندگی خود را بر این اساس تنظیم می کنند.
شاید گسترش روز افزون فقر با ورشکستگی بخش خصوصی و خروج سرمایه های آنها همزمان با کاهش درآمد نفت بتواند در کوتاه مدت تلاطمی منجر به تغییر در جامعه ایرانی فراهم آورد ولی باز هم حکومت جایگزین را مردم تعیین نخواهند کرد. یگانه راه ترقی کشور ایران، افزایش آگاهی مردم نسبت به حقوق و دارایی های خود، دست برداشتن از خرافات مذهبی که زمینه ساز تسلط حاکمانی اینچنینی سات و تلاش زیاد و بهره وری با مدیریت صحیح است که متاسفانه طی این سالها با عزم جزم حاکمیت همه آنها رو به زوال گذشته اند. فشارهای خارحی تنها با پشتیانی حامیان واقعی حقوق بشر می تواند مردم ایران را دلگرم به ادامه راه خود کند.
با اوضاع موجود بهتر است فعلا عزم جهانی و داخلی را برای تغییر حکومت ایران زیاد جدی نگیریم.
مجید. ص / 11 September 2011