مهسا صارمی- افزایش فشار خانواده بر دختران جوان و محدودسازی دامنه آزادی آنها،ورود دختران به دانشگاهها و اشتغال آنها در سازمانها و شرکتهای مختلف ازجمله دلایلی است که آنها را به زندگی مجردی سوق میدهد.
بر اساس آمارهای بهدست آمده در سازمان ملی جوانان، سی درصد از دختران جوان در شهرها و استانهای بزرگ مانند تهران، شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد به تنهایی زندگی میکنند.
زندگی مجردی برای دختران اغلب از دوران دانشجویی شروع میشود. دختری که از سوی دانشگاهی در شهر دیگر پذیرفته میشود، باید دوران دانشجویی را دور از خانواده بگذراند.پس از انتقال به شهر دیگر، دانشجویان بلافاصله برای اجاره خانه دست به کار میشوند و گاهی با دوستانشان بهطورمشترک خانهای اجارهای را برای زندگی دور از خانواده پیدا میکنند. دلیل همه زندگیهای مجردی اما قبولی دانشگاه در شهرستانها نیست. برخی از دختران شاغل نیز بهمحض دست یافتن به شغلی و درآمدی که بتوانند به واسطه آن اجاره خانه را بپردازند، به سرعت دست به کار میشوند، به بنگاههای معاملاتی مراجعه و واحدی هر چند کوچک را اجاره میکنند.
دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران پیشتر در مورد یکی از دلایل رواج زندگی مجردی چنین گفته است:«یکی از مهمترین علتهایی که در این زمینه میتوان مورد توجه قرار داد این است که سالهاست تبلیغهایی که صورت میگیرد روی ساختن خانههای کوچک است و تمام خانههای مهر و سایر ساختمانهایی که توسط دولت و نهادهای دولتی ساخته میشود ۶۰ – ۵۰ متری هستند. یکی از تبعاتی که چنین سیاستهای دولتی در پی داشته این است که فضا برای زندگی افراد کم است و علاوه بر این که روی میزان زاد و ولد تاثیرگذار بوده، روی میزان حضور افراد در خانه و تعاملاتشان با بقیه نیز اثرگذار است. در این خانهها فضا کافی نیست و افراد نمیتوانند آزادانه و آنطور که دلشان میخواهد به فعالیتهای خود بپردازند.»
فاصله فرهنگی نسلهای متفاوت
در این میان فشار خانوادهها نیز بر افزایش تمایل دختران به زندگی مجردی نقش دارد.دختران و پسران در سنین جوانی، میخواهند آنطور که خود دوست دارند و به سبکی که خود میپسندند زندگی کنند، به سفر بروند، با دوستانشان معاشرت کنند، مهمانی و جشن بگیرند و شاد باشند. گاهی هم دلشان میخواهد تنها باشند و در تنهایی به زندگیشان ادامه دهند.
با عمیق شدن شکاف و فاصله فرهنگی در میان نسلهای متفاوت در یک خانواده، تمایل جوانان به زندگی مجردی و در پی آن نگرانی خانوادهها افزایش مییابد. پس از شروع زندگی مجردی، مادران فرزندانشان را از خود دور میبینند و با تصور اینکه همه نکتههایی که در این سالها به فرزندانشان آموختهاند، به باد رفته است، غصه میخورند.
سمیرا ۲۶ ساله است. او پنجسال پیش در ۲۱ سالگی، به مدت دوسال زندگی مجردی را تجربه کرده است. این دختر جوان دلیل تصمیم خود برای زندگی مجردی را چنین بیان میکند: «من خیلی زود وارد بازار کار شدم، چون همیشه فکر میکردم که استقلال مالی صرفاً به معنای نیاز مالی نیست. معتقد بودم وقتی شخصی استقلال مالی دارد، استقلال فکر و عملکرد نیز دارد و در خیلی از موقعیتها میتواند به صورت مستقل عمل کند. من شرایط نرمالی داشتم اما افکارم متفاوت بودند.از نظر دیدگاه و افکار با برادرم بسیار فاصله داشتیم. همدیگر را درک نمیکردیم و سعی میکردیم در دنیاهای خود ساخته خودمان زندگی کنیم. پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که میتوانم تنها زندگی کنم و این اتفاق هم برای من و هم برای دیگر اعضای خانواده بهتر است.»
بر اساس آمارهای بهدست آمده در سازمان ملی جوانان، سی درصد از دختران جوان در شهرها و استانهای بزرگ مانند تهران، شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد به تنهایی زندگی میکنند
سمیرا اضافه میکند که مادرش ابتدا با تصمیم او مخالف بوده و گفته بوده است که هیچ کمکی به او نمیکند. سمیرا همچنین با مخالفت برادرش که او را «برادری متعصب» مینامد، روبهرو بوده است.
او درباره مشکلاتی که در این مسیر داشته است، میگوید: «زمانی که به عنوان دختر مجرد و با دو میلیون تومان، دنبال خانه میگشتم و به مشاورههای املاک سر میزدم، همیشه خودم را دانشجو معرفی میکردم زیرا اگر میگفتم که درسم تمام شده و میخواهم به تنهایی زندگی کنم مشکلات زیادی برایم پیش میآمد. هنگامی که تصمیم به زندگی مجردی گرفتم، میدانستم که محدودتر خواهم شد. در منزل خودمان برای بیرون رفتن، ساعت و زمان مشخص و محدودی نداشتم، دوستانم به منزلمان میآمدند و مشکلی نبود، اما آزادیهای من در زندگی مجردی محدودتر شده بود، زیرا میخواستم طوری زندگی کنم که برچسبهای متفاوت به من نچسبانند… با همه سختیها اما حس خوبی به این زندگی داشتم. البته در خانه پدر و مادرم بیدغدغهتر زندگی میکردم. به این مسائل فکر نمیکردم که: امروز قبض آب چقدر آمده؟ قبض برق را کی باید بپردازم؟ پول گاز چقدر آمده؟ قبض تلفن چطور؟ در آنجا به کرایه خانه و خرج خورد و خوراک هم فکر نمیکردم. در خانه مادر و پدر معنای صرفهجویی را نمیدانستم و راحت خرج میکردم، اما وقتی در خانه خودم زندگی میکردم باید آمار خرج و حساب و کتاب همهچیز را در نظر میگرفتم.»
سمیرا میگوید که اگر دوباره به همان روزها برگردد، باز همان تصمیم را میگیرد و تنها زندگی میکند. وی همچنین میگوید که این روزها نیز به زندگی مجردی فکر میکند و در حال جستوجوی خانهای با شرایط بهتر از پیش است.
زندگی مجردی و استقلال دختران جوان
زندگی مجردی میزان استقلال دختران را افزایش میدهد. زمانی که دختری به امرار معاش و مدیریت درآمد خود بپردازد، با مسائل و مشکلات موجود در جامعه دست و پنجه نرم میکند، با تکیه بر تواناییهای خود سعی میکند تا مشکلاتش را رفع کند و تجربههای زیادی را به دست میآورد. هنگامی که از خانواده فاصله میگیرد، وابستگیهای خانوادگیاش کاهش مییابد و میآموزد که روی پای خودش بایستد.
دختران جوان، زمانی که به خواست خود زندگی مستقلی را تشکیل میدهند، دیگر برای فرار از فشار خانوادگی و دور شدن از محیط خانه دست به ازدواجهای زودهنگام نمیزنند و ازدواج این دختران با بررسی تمام جوانب، میل و شناخت کامل صورت میگیرد. با افزایش این شیوه زندگی، برخی جامعهشناسان میگویند که آمار ازدواج کاهش یافته است، زیرا ۷۰ درصد از دخترانی که مجرد زندگی میکنند هرگز ازدواج نمیکنند. با این وجود آمار طلاق هم کاهش پیدا خواهد کرد که یکی از پیامدهای مثبت این نوع زندگی در میان جوانان است.
بر اساس تحقیقات سازمان ملی جوانان که سال گذشته روی ازدواج پسران و دختران در گروه سنی ۱۵ تا ۱۹ و ۲۰ تا ۲۴ سال انجام شده، ازدواج دختران در دو دهه اخیر کاهش یافته و آمار تجرد قطعی بالا رفته است. اگر این روند تا پنجسال آینده، تا سال ۱۳۹۵ ادامه پیدا کند، نسبت فاصله سنی دختران و پسران مجرد در ازدواج به هم نزدیک میشود.
هانیه هربار که به ایران برمیگردد، وقتی سفرش به پنج یا ششماه میرسد، حس میکند که دلش میخواهد به زندگی مجردیاش برگردد؛ به جایی که آرامش خاطر دارد و مجبور به همپا بودن با جمعی خانواده نیست
با وجود پیامدهای مثبت زندگی مجردی در جامعه اما، هنوز این شکل زندگی جوانان در خانوادههای ایرانی جا نیفتاده است و هنوز با زندگی مجردی فرزندانشان مخالفت میکنند. برخی از کارشناسان، مسئولان و مدیران اجتماعی این نوع زندگی را «پدیدهای تلخ» مینامند که باعث افزایش سن ازدواج و اختلاف نظر میان خانوادهها و فرزندانشان میشود. همچنین مذهبیها این نوع زندگی را «نوع انحرافی» مینامند. شروع این نوع زندگی ممکن است برای خود جوانان نیز مشکلاتی مانند تغییرات روحی، تغییرات سبک زندگی و نگرانی از موقعیت اجتماعی را پدید آورد.
تنهایی، دلتنگی و ترس
هانیه ۲۷ ساله است. او هفتسال پیش برای ادامه تحصیل از ایران خارج شده است. او از فشارهایی که در ششماه اول مهاجرت متحمل شده است و همچنین از احساس تنهایی، دلتنگی و ترس از برخورد با محیط و انسانهای جدید میگوید.
هانیه دلیل این ترس را این چنین بیان میکند: «شاید این ترس به دلیل شرایطی بود که من در ایران داشتهام. حس میکنم ترسو بزرگ شدهام. در ایران به تنهایی هیچ جایی نمیرفتم. علاوه بر این ترس در بیشتر مواقع حسی به همراه من است، اینکه شاید تصمیم اشتباهی گرفته باشم و به اشتباه از ایران خارج شدهام و بهترین روزهای عمرم را با سختی و دلتنگی به خود و خانوادهام تحمیل کردهام. این حس زمانی تشدید میشود که بعد از زمانی طولانی به ایران برمیگردم و میبینم که پدر و مادرم تغییر کردهاند و پیر شدهاند.»
این دختر دانشجو در مورد وضعیت اقتصادی خود در زندگی مجردی چنین ادامه میدهد: «خوشبختانه من مشکل اقتصادی نداشتم و پدرم از من حمایت میکرد، اما اوایل که بلد نبودم تا هزینهها را با میزان پولم هماهنگ و کنترل کنم گاهی وقتها پولم زودتر از آخر ماه تمام میشد و در اواخر ماه به بیپولی برمیخوردم، اما با خودم میگفتم که من در این خانواده تنها نیستم و خواهر و برادرهای دیگرم هم هستند که به پول نیاز دارند. به همین دلیل به خودم اجازه نمیدادم که بیشتر از میزان بودجهای که برایم میفرستاند از والدینم تقاضا کنم. با گذشت چندوقت یاد گرفتم که چطور کنترل کنم که پولم تا آخر ماه تمام نشود.»
هانیه تاثیر این نوع زندگی در خارج از کشور را اینطور بیان میکند: «با تمام سختیها، تنهاییها و دلتنگیهایش تجربه خوبی است. البته آسیبهایی در سه یا چهار سال اول زندگی مجردی از اطرافیان به من میرسید، زیرا به محیطی رسیده بودم که اطرافیانم افرادی نبودند که شبیه به من، از یک طبقه اجتماعی و از یک فرهنگ باشند. انسانهایی که با آنها برخورد داشتم، هیچکدام شبیه من نبودند؛ چه دوستهای ایرانی و چه خارجی. این مسئله باعث میشد که یاد بگیرم تا چه حد به انسانها نزدیک شوم و با آنها با مسالمت رفتار کنم، همین مسئله باعث شد من خیلی اجتماعیتر شوم.»
هانیه هربار که به ایران برمیگردد، وقتی سفرش به پنج یا ششماه میرسد، حس میکند که دلش میخواهد به زندگی مجردیاش برگردد؛ به جایی که آرامش خاطر دارد و همه کارهایش مانند تماشای تلویزیون، صرف غذا، بیرون رفتن و … را به تنهایی انجام میدهد و مجبور به همپا بودن با جمعی خانواده نیست.
امروزه زندگی مستقل دختران جوان در خانههای مجردی، پدیدهای روبه گسترش است. چه این نوع زندگی را تحث تاثیر فرهنگ غربی وچه برآمده از حس مسئولیتپذیری و استقلال جوانان بدانیم، تا امروز هیچ دیدگاه سلبی و منفیای نیز نتوانسته است از گسترش آن جلوگیری کند.
خیلی ممنون! خیلی خوب بود! امیدورام هر زن آزاده ای آزاد بتونه زندگی کنه
Anonymous / 08 September 2011