یاسر گلی، روزنامه‌نگار از کردستان ایران (روژهالات) سخنان خود را با ارجاع به تجربه شخصی‌اش آغاز کرد، از دهه ۱۳۶۰:

«اولین رویداد مرتبط  سیاسی‌و بی واسطەای كە بسیار دور بە یاد دارم بە اواسط دهە ٨٠ میلادی باز می‌گردد؛ ٤ سالە و بە همراە مادرم در صف طولانی ملاقاتی‌های زندان سنندج بودیم. یكی از پسر عموهای مادرم كە پیشمرگ بود، توسط سپاە پاسداران انقلاب در شهر ترور می‌شود، و تقلا برای تحویل جنازە بە بازداشت تعدادی از افراد فامیل منجر شد. جنازە او هیچوقت تحویل دادە نشد و در شهری دیگر، بدون مزار و بی نام و نشان در بیابانی بە نام ‘لعنت آباد’ دفن شد.

دو سال بعد چند نفری از اقوام و دوستان خانوادگی در خانەامان جمع شدە بودند تا بە اخبار ممنوعەی احزاب كرد گوش دهند: صدایی پارازیت‌دار آن طرف موج‌های رادیویی اسامی افراد نظامی كشتە شدە در درگیری‌های روز گذشتە را می‌خواند: درگیری‌میان  احزاب كرد و نظامیان ایران در نزدیكی شهر پیرانشهر، كە یكی از هم روستائی‌های سربازمان توسط نیروهای پیشمرگەی كرد كشتە شدە بود.

در دوران كودكی هیچ امكان فهمی نە از ترور و سربازی داشتم و نە از ظلم و مقاومت مسلحانە. تنها از خلال اخباری كە همیشە پدرم گوش می‌داد می‌دانستم كە جنگ جهانی دوم شش سال طول كشیدە است، و جنگ تازە تمام‌شدە منطقەای ایران و عراق هشت سال. و خود این مسالە برای من تبدیل بە تناقض تناسبات شدە بود: اگر بزرگ یعنی طولانی و كوچك یعنی كوتاە، پس چرا یك جنگ منطقەای و كوچك از یك جنگ جهانی و بزرگ طولانی‌تر می‌شود. و امروزە این سوال بە نوعی دیگر برایم بی مفهوم و بی جواب است: اگر جنگ جهانی با آن همە ابعاد و گستردگی تنها شش سال طول كشید، پس چرا مقاومت و مبارزەی كردها در خاورمیانە  دهەها از پی دهەها ادامە دارد و تصوری هم بر پایان آن وجود ندارد؟»

از انقلاب تا دولت

یاسر گلی پس از آن، انقلاب ۱۳۵۷ را حاصل ائتلافی سلبی بین گروه‌های مختلف مردمی دانست و گفت که تشکیل دولت جمهوری اسلامی پس از آن ضرورتاً با حذف و سرکوب دیگر نیروهای انقلابی، از جمله کردها همراه بود:

« حاكمان هنوز استقرار نیافتە مرحلە بە مرحلە دست بە محدودتر كردن هر گونە فعالیت خارج از دایرەی قدرت خود برای ‘اتحاد ایجابی’ دوران پس از انقلاب زدند. جشن انقلاب جای خود را بە نمایش قدرت و تثبیت جایگاە حاكمان جدید دادە بود. اگر حضور همگانی و فعال مردم بە عنوان بازیگرانی فعال، خلاق و آگاە شرط پیروزی جشن انقلاب بود، اما نمایش قدرت بە تماشاگرانی منفعل و جاهل نیاز داشت كە بە خانەهایشان برگردند و از رسانەها و مجاری حاكمیتی جدید (مساجد و كمیتەهای نظامی انقلاب) پیگیر فرامین تازە باشند. البتە مردم می‌بایست كە پیشاپیش و بدون هیچ اما و اگری اقتدار حاكمیتی را بە تازەواردان تفویض می‌كردند. و اولین مانع آنها برای تثبیت قدرت خویش پس از پایان انقلاب تمام آن زخم‌های كهنە و تازەی سرباز زدەای بود كە می‌بایست بە شكلی یكدست و قاطعانە بخیە زدە می‌شدند، چە از راە تحمیل یك قرائت تحجری از ایدئولوژی اسلامی و چە بە واسطە سركوب مستقیم.

اما برای بسیاری و از جملە مردم كردستان انقلاب نە پایان ماجرا كە شروع دورانی تازە شدە بود. سیاست برای آنها تفویض مدیریت بە دولت لیبرال موقت و بە رسمیت شناختن اسلحە كمیتەهای حاكمیت نبود. آلترناتیو آنها در برابر مدیریت تحمیل شدەی مركز، تشكیل شوراهای سراسری در شهرها و روستاهای كردستان بود، و در مقابل سركوب و زور بازو نشان دادنهای ارتش و دیگر نیروهای مسلح، ایجاد و سازماندهی نیروهای محافظت خلقی و احزاب مسلح بود.»

کوچ مریوان: سماجت بر انقلاب

او یکی از نخستین نمونه‌های این مبارزه را در کوچ تاریخی مریوان و حمایت دیگر کردها از آن دانست و سپس به تاریخ حمله دولت مرکزی تهران به کردستان پرداخت:

« حین مذاكرات بی‌نتیجە فواد مصطفی سلطانی بە نمایندگی از مردم بە مصطفی چمران نمایندەی خمینی و دولت موقت اعلام می‌كند كە “چناچنه بر تصرف نظامی شهر اصرار دارید، ما برای جلوگیری از بروز درگیری و کشتارمردم، شهر را تخلیه خواهیم کرد.” این اقدام در نهایت بە كوچ تاریخی مردم مریوان بە بیرون از شهر می‌انجامد. دو هفتە شهر از سكنە خالی می‌شود و تنها چند گروە مسلح برای محافظت از اموال مردم در شهر بە گشت زنی می‌پردازند. پس از بازتاب گستردە این نافرمانی و مقاومت، برای حمایت از آنها، نزدیك بە پانزدە هزار نفر از مردم سنندج و دیگر شهرها و روستاهای منطقه، از راە جادە و با پای پیادە برای اعلان حمایت از این كوچ، بە یك راەپیمایی دویست كیلومتری میان دو شهر اقدام می‌كنند. مسیری كە شش روز طول كشید و سرانجام خود را بە اردوگاە ‘كانی میران’ در پانزدە كیلومتری مریوان رساندند.

در اوایل آگوست مذاكرات نتیجە داد و طی توافقاتی میان طرفین، نظامیان رژیم بە جز ارتش از شهر خارج شدند و ادارەی امور انتظامی شهر از سوی مردم بە تائید حاكمیت رسید و مردم بە خانەهایشان بازگشتند. اما چند روز پس از بازگشت، نیروهای ارتش و پاسداران برای اشاعە رعب و وحشت اقدام بە بازداشت چندین نفر از مردم و زیر پا گذاشتن توافقات كردند.

چند روز پس از این رویدادها، خمینی در ١٩ آگوست ١٩٧٩ علیە تمام مردم و احزابی كە در كردستان مقاومت می‌كردند و از تسلیم شدن در برابر حاكمیت سر باز می‌زدند، اعلان فتوای جهاد كرد و آن را غائلە كردستان نامید.»

اصلاحات و گفتار امنیت ملی

یاسر گلی روایت خود از تاریخ سیاسی معاصر ایران را با ارجاع به دوره‌های علی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی ادامه داد. او با انتقاد از گفتار سیاسی غالب در دوران اصلاحات گفت:

« تحولات سیاسی بعد از روی كار آمدن محمد خاتمی موجب برجستە شدن گفتمان ‘جامعەی مدنی’ و ‘توسعەی سیاسی’ شد… بە واسطە فعالیت‌ها و نحوە كنش و واكنش بە چندین اعتراض عمومی در شهرهای كردستان و انتخابات‌های مختلف كم كم نشانەهای شكاف فعالیت سیاسی بە عنوان ‘چیزی كە درست كار نمی‌كند’ در برابرم ظاهر شدند: مسالە ارتباط فعالیت مدنی با سیاست، درگیر شدن با رابطەی اخلاق و موضع‌گیری سیاسی برای بە فعالیت واداشتن دیگران، چالش با قانونی كە مرزی برای بكارگیری خشونت از سوی حاكم نمی‌شناسد، و در برابر، انتظاری كە از یك فعال مدنی یا سیاسی می‌رفت برایم چیزی جز پاسفیزم نبود، مسائلی كە بە نحوی از انحا با اخلاق و اقتدار درگیر بودند.

گفتمان غالب حاكمیت در بهترین حالت ‘آزادی دوری جستن از سیاست’ بود، و سیاست برای ما ‘سازماندهی جمعی’ برای رسیدن بە اهدافی اجتماعی در جهت بهتر كردن وضع موجود. اما نكتە قابل توجە رسوخ ترجمە دیگری از گفتمان حاكمیت در مبارزات مدنی و سیاسی ما بود.  در پروسەای چندین سالە گفتمان غالب سیاستمداران اصلاح طلبان و فعالین مدنی حوزەهای مختلف عملا بە سمت بە زیر سوال بردن هرگونە ‘امر جمعی’ای رفت كە تصور مثبتی از ‘خیر’ داشت.»

او شرایط حال حاضر ایران را به نوعی نتیجه منطقی این روند در دوران حسن روحانی، رئیس‌جمهوری دانست؛ شرایطی که در این ترکیب خلاصه می‌شود: «گفتار امنیت ملی و بیگانه‌هراسی»

به گفته گلی، در دوران اصلاحات «شكلی از اخلاق‌گرایی در فعالیت‌ها نضج گرفت كە هر تعهد اجتماعی‌ای را در هزارتوی محافظەكاری گیر می‌انداخت. تصور فراروی از وضعیت موجود بە دشنام ‘ساختار شكن’ ترجمە شد. و یك ساختار شكن هم فضای موجود را برای فعالیت‌های آنها امنیتی می‌كرد (كە دربارە مناسب بودن امكانات اوضاع بسیار غلو می‌كردند) و هم در تضاد با اخلاق‌گرایی بود، چرا كە موجب تحریك خشونت قانون و حاكم می‌شد كە بە چیزی جز مصیبت و یا مرگ ختم نمی‌شد.

امروزە گفتمان امنیت و بیگانە هراسی چنان بر سیاست سیطرە یافتە كە نقاط اشتراك میان اپوزسیون ایرانی با نظام ولایت فقیە بە نقاط افتراق آن می‌چربد. اپوزسیونی كە خود سالها در لیست انتظار ترورهای جمهوری اسلامی ایران بود و شعار فراروی از وضع موجود را می‌داد.»

ناسیونالیسم رهایی‌بخش نیست

به گفته گلی، ناسیونالیسم و بیگانه‌هراسی به گفتار غالب سیاست در خاورمیانه بدل شده و همه‌پرسی استقلال کردستان عراق را نیز باید از این زاویه نگریست. او نیز تجربه کنفدرالیسم دموکراتیک در میان کردهای سوریه را بدیلی در برابر این چشم‌انداز دانست:

« بیگانەهراسی از مشخصەهای بارز سیاست امروز در خاورمیانە است. نە تنها حاكمان و ملت‌های سردست، بلكە حتی ستمدیدگان نیز می‌توانند بە راحتی اسیر گفتمان هویتی برآمدە از آن شوند. می‌توان نمونە اخیر رفراندوم استقلال در باشور كردستان، علی‌رغم دمكراتیك بودن آن بە عنوان همەپرسی از مردم و مشروعیت قانونی آن در عرف بین‌الملل، را از همین زاویە نیز خواند. كسانی قرار است نمایندە نتیجە تقریباً مشخص این رفراندوم باشند كە قرار نیست هیچ بعد رهایی بخشی را بە سیاست مردمان تحت ستم ببخشند. تجربە خاورمیانە بیگانە هراس در صد سال اخیر خود گویای حد نهایی ظرفیت این پروژە در ایجاد زندگی بهتر برای ستمدیدگان و بە حاشیە رفتگان بودە است.

در میانِ خلاِ بوجود آمدە ناشی از این جمود و خمودگیِ سیاسی و عدم جسارت و توانایی در خلقِ ایدەها و نظریەهای تازە، پارادایم كنفدرالیسم دمكراتیك تلاش كرد كە بە نوعی با نقد كردنِ این ترسِ همە از همە و بە نوعی عبور از سیاستِ هویت محور امكان ایجاد راە سومی را فراهم كند. ارادەای برای ساختن یك ‘ملت دمكراتیك’ و اصرار بر اینكە هنوز كورسوی امیدی برای زندگی مسالمت آمیز خلق‌ها و ملت‌ها در كنار هم وجود دارد.»

او آخرین سخنان خود در این سمینار را چنین پایان داد: «من سه سال در عراق در سلیمانیه زندگی کردم و رابطه‌ای بی‌واسطه با سیستم موجود در کردستان عراق داشتم. ما دو بدیل برای مسئله ملیتها در خاورمیانه داریم: ناسیونالیسم که در یک قرن اخیر ریشه دوانده و وارداتی بوده، اما به نظر من همه ظرفیت‌های آن برای یک زندگی بهتر را در خاورمیانه دیده‌ایم. نمونه واضحش هم نمونه اسرائیل و فلسطین است که هیچ تصوری بر این جنگ وحشتناک هویتی نیست.

اگر تسلیم ناسیونالیسم بشویم شاید با قتل‌عامهایی در آینده مواجه شویم که خونبارتر از قتل‌عامهای رخ‌داده تا به حال باشند.»