بخش فرهنگ زمانه – در سال ۱۳۸۰ کتابی در ایران انتشار یافت به نام «ممیزی کتاب». احمد رجبزاده، نویسندهی این کتاب سیاستهای ممیزی در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و میرسلیم، وزیر ارشاد وقت را بررسی کرده بود.
اکنون یک دهه از انتشار این کتاب گذشته و با اینحال سانسوری که امروز بر ادبیات خلاق و علوم انسانی اعمال میگردد، شکل متکاملتر و متحولتر سیاستهاییست که در همان دههی نخست انقلاب توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین و تصویب شد و اکنون اداره کتاب آنها را با دقت به اجرا میگذارد.
ناصر غیاثی پیش از این در رادیو زمانه این کتاب را معرفی کرده بود. نظر به اهمیت این مقاله که متأسفانه هنوز هم روزآمد است، آن را یکبار دیگر، اینبار در چارچوب بحث «آزادی بیان» میخوانیم:
ناصر غیاثی – دکتر احمد رجبزاده، نویسندهی «ممیزی کتاب» با استناد به ۱۴۰۰ سند، در هشت بخش و ۲۰ فصل ممیزی کتاب در سال ۱۳۷۵ (دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و وزارت میرسلیم در ارشاد) را از جنبههای گوناگون مورد بررسی قرار داده و در پیشگفتاری بالغ بر ۵۰ صفحه به تفصیل به مقولهی ممیزی در جهان و ایران و سپس به طور مشخص سال ۱۳۷۵ در ایران پرداخته است.
در اهمیت این کتاب همین بس که نشان میدهد مأموران سانسور از چه سطح دانشی برخوردار بودهاند و نیز در برخی موارد کتابی که پس از گذشتن از سد بزرگ سانسور به دست خواننده میرسد چه تفاوت بزرگی دارد با آنچه خود نویسنده یا مترجم کتاب در ویرایش نهایی داشته است.
آمار
در «ممیزی کتاب»، ۱۳۷۳ کتاب که در سال ۱۳۷۵ غیرمجاز یا مشروط اعلام شده بودند، مورد بررسی قرار میگیرند. بر اساس آماری که در کتاب آمده است، ممیزان وزارت ارشاد نزدیک به ۲۴ درصد از کتابهای ارایه شده برای کسب مجوز انتشار را غیرمجاز و حدود ۷۰ درصد کتابها را مشروط اعلام میکنند.
مؤلف کتاب در مقایسهی آماری دقیقی نشان میدهد بیشترین حساسیتها و در نتیجه اعمال سانسور (بالای ۵۰ درصد) در حوزهی ادبیات داستانی قرار میگیرد. نزدیک به ۷۵ درصد این کتابها مربوط به ادبیات ایران و بقیه مربوط به ادبیات خارجی اعم از امریکایی یا اروپایی و بخش عمدهی آن ادبیات داستانی است.
«مهمترین حوزهای که موضوع ممیزی قرار گرفته، حوزه ادبیات آن هم در زمینه داستان فارسی و خارجی است (هم از لحاظ نسبت و هم از لحاظ حجم)». بین این دو، حساسیت ممیزان به ادبیات داستانی ایرانی بیشتر از حساسیت آنها به ادبیات داستانی خارجی بود. ۱۹۹درصد از این آثار ارایه شده به وزارت ارشاد برای دریافت مجوز سانسور شده و بیش از ۵۰ درصد آن و بهطور عمده رمان، غیرمجاز اعلام شدهاند.
موارد سانسور
آنچه حساسیت مأموران سانسور مستقر در وزارت ارشاد را برمیانگیزد، تنها موارد سیاسی نیست بلکه وجه اعتقادی و اخلاقی را در عقبماندهترین شکل ممکن نیز در برمیگیرد. از آن جمله است اشاره به مشروبات الکلی، توصیف اندام زن، اشاره به عشق و موسیقی و حتی بازیها، آن هم بدون کمترین توجه به زمینهای که موارد فوق به توصیف درمیآیند.
نیازی به گفتن نیست که مسایل جنسی با وسواسی بیمارگونه در صدر توجه مأموران سانسور قرار میگیرد. برای مثال افسانهی گیل گمش هم از این نظر مصون از سانسور نبوده است. چند نمونه: در یک کتاب ۹۱ مورد کلمهی «شراب» به «نوشیدنی» تبدیل میشود.
مأموران سانسور انتشار رمانی را به علت «رواج تبلیغ کفتربازی» و اینکه «نتیجهی مطالعهی اثر تشویق به این بازی غیراخلاقی (!!!) است» غیرمجاز اعلام میکنند. «بوسیدن» از نظر این ممیزان عملی زشت محسوب میشود، آن هم در جملهای مانند «زانوی او را به نشانهی ادب و اخلاص بوسید.» عکس مهاتما گاندی به دلیل «نیمه عریان» بودن حذف میشود.
حذف «زبان غلیظ ملایی» در «بازاندیشی زبان فارسی» از داریوش آشوری، حذف عنوان داستان «شغال و عرب» کافکا از کتاب «دیوار» با این استدلال که «کنار هم گذاشتن این دو واژه موهن است» از دیگر نمونههای سانسور است. البته کم نیستند مواردی که ممیز هیچ توضیحی برای حذف یا تغییر نداده است.
شیوهی ممیزی
یکی از کارهای اصلی ممیزان، اصلاح (!!!) کتاب است که شامل تغییر عنوان کتاب، جملات و اصطلاحات و حتی اسامی مکانها نیز میشود. ممیزان بدون توجه به زمان داستانی که روایت میشود، خواستار تغییر اسامی مکانها میشوند. این به اصطلاح اصلاحات در مواردی خندهدار یا دقیقتر بگوییم، گروتسک میشوند.
مهمترین حوزهای که موضوع ممیزی قرار گرفته، حوزه ادبیات آن هم در زمینه داستان فارسی و خارجی است (هم از لحاظ نسبت و هم از لحاظ حجم)». بین این دو، حساسیت ممیزان به ادبیات داستانی ایرانی بیشتر از حساسیت آنها به ادبیات داستانی خارجی بود.
برای مثال عنوان کتاب «فریبخوردگان عشق» به «عاقبت غفلت» تغییر پیدا میکند و یا جملهی «توی کوچه جلوی دختر مردم را گرفت و ماچ کرد» تبدیل میشود به «توی کوچه جلوی مردم به دختر ناسزا گفت.» از همین دست است تبدیل «گوشت خوک» به «گوشت گاو» و «شاشیدن» به «رفع حاجت».
دیگر حوزهها
کار سختگیری ممیزان تنها حوزهی ادبیات را دربرنمیگیرد بلکه حوزههایی دیگری چون فرهنگ لغت هم از دستدرازی آنان در امان نیست. به طور مثال فرهنگ لغت آلمانی – فارسی قائم مقامی ۱۷۶ مورد و یا فرهنگ لغت ترکی استانبولی به فارسی ۱۶۴ مورد اصلاحی دارد.
دید ممیزان
مطالعهی «کتاب ممیزی» نشان میدهد، اگرچه از نظر مأموران سانسور هر آن چه پیش از انقلاب ۵۷ وجود داشته مطرود و زشت بوده و جامعهی فعلی عاری از هرگونه پلشتی است، اما وقتی دست به حک و اصلاح کتابهایی در زمینهی رمان تاریخی میزنند، در پایان کار از حاکمی ستمکار و زنباره و شرابخوار، فردی عاری از این گونه صفات ناپسند، حتی از نظر این اخلاقگرایان، باقی میماند. از سوی دیگر کمترین انتقاد یا توصیف واقعی وضع موجود به رویارویی و مخالفت با حکومت و تقدسزدایی از شیوهی حکومت تلقی شده و کتاب اجازهی انتشار نمییابد.
حوزههای کار ممیزان
هر ممیز نه در یک حوزهی خاص بلکه در تمام حوزهها اعم از هنر، دین، تاریخ، ادبیات یا روانشناسی تصمیم میگیرد. برخی از آنها تنها یک کتاب و برخی دیگر گاهی تا ۹۰ کتاب در مقولههایی کاملاً متفاوت را بررسی کردهاند. این افراد دارای معیاری یکدست نیستند. ممیزی با انتشار یک کتاب مخالفت میکند و ممیزی دیگر آن را بلامانع میداند.
بازی کردن در نقش معلم اخلاق برای این ممیزان کافی نیست،گاه در مقام منتقد ادبی هم نمایان میشوند، آنهم با عباراتی چون «غیرمجاز است چون شعر نیست معر است» یا «… به دلیل… این انشاء چاپ آن غیر مجاز اعلام میگردد.»
برخی از این ممیزان نقش پلیس را نیز به عهده میگیرند. برای مثل یک مأمور سانسور نویسندهی کتابی را بر اساس رمانی که نوشته، دارای فساد اخلاقی تشخیص داده و پیشنهاد میکنند، او را تحت تعقیب قرار دهند.
یک استثناء
تنها موردی که کتابها با اغماض بسیار زیاد اجازهی نشر مییابد و ممیزان حساسیت کمتری نسبت به آن نشان میدهند، کتابهای مربوط به فساد دوران پهلوی است. از آن جمله است کتاب «تا سیاهی… در دام شاه» نوشتهی پروین غفاری.
به قول آقای رجبزاده «در این کتاب صحنههایی ترسیم میشود که هر کدام از آنها برای غیرمجاز شدن یک کتاب با «برچسب غیراخلاقی» کفایت میکرد، اما اجازه نشر مییابد و ممیزان بدون دغدغه از «بدآموزی آن» (عبارتی که برای بسیاری از کتابها بکار رفته است)، آن را مخالف اخلاق عمومی تشخیص نمیدهند.»
چند نکته
مؤلف «ممیزی کتاب» با مقایسهی کدها و اسامی ممیزان نتیجه میگیرد، به شرطی که کُدها تکراری نبوده باشند. تعداد بررسیکنندگان در مجموع ۲۸ نفر بوده و این عده در کلیه حوزههای فرهنگ مکتوب کشور تصمیمگیری کردهاند.
پر واضح است که وضع در سالهای اخیر تفاوت چندانی با سال ۱۳۷۵ نکرده است. مترجمی تعریف میکرد، ممیز دستور داده تمام مشروبات الکلی اعم از ویسکی و کنیاک و شراب باید به آبجو تبدیل شود. ناشری تعریف میکرد، ممیز گفته است کلمهی «لاس» در «چیچیلاس» که گیلکی سنجاقک است باید حذف شود.
امروز هم وزارت ارشاد و مأموران سانسورش همچنان مثل سال ۱۳۷۵ و سالهای قبل از آن نه تنها با تیغ سانسور بالای سر هر کتابی ایستادهاند، بلکه مانع تجدید چاپ کتابهایی میشوند که به چندین چاپ رسیده و یا چند جایزهی ادبی را از آن خود کردهاند.
امروز به کتابی مجوز میدهند، اما فردا وقتی کتاب منتشر شد، آن را ممنوع اعلام میکنند. همین چند سال پیش بود که میخواستند مأمور سانسوری را به اتهام دادن مجوز به چند کتاب محاکمه کنند؛ و نکتهی آخر اینکه هیچ بعید نیست خود «کتاب ممیزی» هم از لبهی تیز سانسور جان به در برده باشد.
شناسنامهی کتاب: ممیزی کتاب، احمد رجبزاده، تهران، انتشارات کویر۱۳۸۰، شمارگان ۲۲۰۰
در همین زمینه: