مهسا صارمی – پیش از آنکه به موضوع «نوشتار یا ادبیات زنانه» بپردازم، ابتدا بخشی از «زنان بدون مردان» نوشته‌ شهرنوش پارسی پور را می‌خوانیم:

«بکارت من مثل درخت است.» باید صورتش را در آینه می‌دید. «شاید برای همین است که من سبزم.» صورتش سبزه‌ای بود که به زردی می‌زد. زیر چشم‌هایش پر از چروک بود و رگی در پیشانیش داشت که همیشه به چشم می‌خورد. آقای احتشامی گفته بود: «شما چه قدر سردید، مثل یخ» فکر کرد. «نه مثل یخ. من درختم.»
 

می‌توانست خودش را در زمین بکارد. «خب من تخم که نیستم. درختم. باید خودم را نشا کنم»
مهدخت خیال داشت در باغ بماند و اول زمستان خود را نشا بزند. این را باید از باغبان‌ها می‌پرسید که چه وقتی برای نشا زدن خوب است. او که نمی‌دانست، ولی مهم نبود. می‌ماند و نشا می‌زد. شاید درخت می‌شد. می‌خواست کنار رودخانه بروید. با برگ‌هایی سبز‌تر از لجن و حسابی به جنگ حوض برود. اگر درخت می‌شد آن وقت جوانه می‌زد. پر از جوانه می‌شد. جوانه‌هایش را به دست باد می‌داد. یک باغ پر از مهدخت. مجبور می‌شدند تمام درختان آلبالو و گیلاس را ببرند تا مهدخت بروید. مهدخت می‌رویید.» (زنان بدون مردان، شهرنوش پارسی‌پور)

نوشتار یا ادبیات زنانه

نوشتار یا ادبیات زنانه، نوشتاری است که به بیان تن، عواطف، احساسات، تخیلات و خواسته‌های زنانه می‌پردازد. این نوشتار تحت شرایط موجود در جوامع آزاد می‌تواند به نبوغ برسد و در برخی جوامع با سرکوب رو‌به‌رو شود. زبان یا نوشتار زنانه که امروزه یکی از محوری‌ترین موضوعات و اصلی‌ترین اهداف فمینیسم است، با نظریه‌های نظریه‌پردازانی چون ژولیا کریستوا، لوس ایریگاری و سوزان بوردیو تدوین یافت و کامل شد.

مهسا صارمی – یکی از خط قرمزهای مشخص که در اکثر جوامع موجود است و همواره با سانسور در ادبیات مواجه می‌شود مربوط به بیان تمایلات و نیازهای جنسی زنان و نوشته‌های تنانه بوده است.

الین شووال‌تر ادبیات زنانه را «نقد زنانه» و آدرین ریچ «باز- ژرف‌نگری» می‌نامد. (فرهنگ نظریه‌های فمینیستی، مگی هام. ترجمه فیروزه مهاجر، نوشین احمدی خراسانی، فرخ قره‌داقی)
 

در جامعه‌ی امروز ایران و سایر جوامع با این ساختار، سایه‌ی مردسالاری قدم به قدم به زندگی خصوصی زنان نزدیک می‌شود، دست به حذف هستی و ارزش‌های زنانه می‌زند و برای اثبات و نشان دادن مردسالاری در زندگی خصوصی تلاش می‌کند. هر چند عده‌ای از زنان هم در آبیاری زمین مردسالاری همدستی می‌کنند.
 

تا پیش از تحول در ادبیات زنانه، زنان و مردان، زنان را آنطور که بودند نمی‌دیدند بلکه زنان ابژه‌هایی در نوشته‌هایشان بودند که نمی‌خواستند به مسائل جنسی و جنسیتیشان نزدیک شوند. دلیل عدم نزدیک شدن به ادبیات زنانه عدم جسارت، آگاهی و شناخت و نیز شرایط اجتماعی، سیاسی و عرفی بوده است. همچنین برخی از نویسندگان به دلیل شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم و تکیه خوانندگان بر آداب و رسوم و ترس از تلنگر‌ها، به حریم ممنوع شمرده‌شده زنانه نمی‌پردازند، زیرا نمی‌خواهند خوانندگان خود را از دست بدهند.

نیازهای جنسی زنان و نوشته‌های تن‌محور

یکی از خط قرمزهای مشخص که در اکثر جوامع موجود است و همواره با سانسور در ادبیات مواجه می‌شود مربوط به بیان تمایلات و نیازهای جنسی زنان و نوشته‌های تنانه که از آن‌ها به عنوان زبان بدن زنانه یاد می‌شود، بوده است. هر‌گاه که سخن از تن و تنانگی و خواسته‌های زنانه می‌شد، عده‌ای آن را تنها به لذت‌های جنسی زن تقلیل می‌دادند و به این ترتیب آن را مستحق تیغ تیز سانسور می‌خوانند. چرا که جامعه‌ی مردسالار بیان زنانگی را مقابل ارزش‌های مردانه و خلاف معیارهای موجود در فضای فرهنگی و هنری جامعه‌ای می‌داند که همواره با سانسور مواجه بوده است.
 

اما آیا قرار است زن‌ها مقابل مردان بایستند و سعی در تثبیت برتری جنسی بر جنس دیگر کنند؟
پیش‌تر شهلا لاهیجی درباره وظیفه ادبیاتی که از درون یا بر بستر هستی زنانه شکل می‌گیرد، گفته است: «زنان بارویی را شکسته‌اند و دارند خودشان از خود و از جهان می‌نویسند. این خود از خود انسان است؛ انسانی که مورد تعدی بیشتری قرار گرفته است. به عنوان مثال، کارهای تونی موریسون کجایش ادبیات فمنیستی و برتری‌جویانه جنس‌هاست؟ او در واقع فلاکت بشری را تعریف می‌کند که بخش عمده‌ای از این فلاکت بشری فلاکت زنان است؛ اما بدین معنا نیست که فلاکت مردان نیست؛ ولی برای زنان پررنگ‌تر است و فلاکت مردان به خاطر فلاکت زنان است.»
 

او با بیان این مطلب که چیز خاصی به نام ادبیات فمنیستی به مفهوم نظریه برتری‌جویانه نمی‌شناسم، متذکر می‌شود: «در این ادبیات فقط رنج‌های زنانه است که تعریف می‌شود؛ آن هم به عنوان رنج‌های بشری.»
 

نگرش مردانه و زنانه در نوشتار

زنان سال‌هاست که از دریچه‌ی دید مردان به خود می‌نگرند و با تعریف مردان نسبت به خود، خود را می‌شناسند. می‌توان به زنان قهرمان‌صفت در «چشم‌هایش» نوشته بزرگ علوی اشاره کرد. این زنان قهرمان‌صفت در اختیار مردهای قهرمان قرار گرفته‌اند و در نقش‌هایی مانند مادر ایده‌آل و معشوقه به‌خوبی ظاهر می‌شوند. اصولاً در ادبیات مردانه، مردان زنان را زنانی ایده‌آل، سنتی و زیباروی و صاحب‌ اندام و ظاهری وسوسه‌انگیز می‌بینند. در ادبیات مردانه بر زیبایی ظاهری زن تأکید می‌شود. اما زنان در ادبیات خود، زنان را فارغ از دریچه زیبا بینی و اندام و صورت زیبا می‌بینند.
 

سارا الف. شاعر و گرافیست می‌گوید: «از دهه هشتاد به بعد، زنانی وارد عرصه شعر، داستان و ادبیات شدند. در ادبیات این زنان، دو نگاه وجود دارد که من این‌گونه تقسیم‌بندی می‌کنم، یکی نگاه صرفاً زنانه و دیگری نگاه مردانه به زن است که گاهی به شکل نگاه فالوس محور مردسالار ظاهر می‌شود. عده‌ای زنانه‌نویسی را تنها نوشتن از بدن زن، احساسات و خواسته‌های یک زن می‌دانند. ما می‌خواهیم زنانه‌نویسی در دهه اخیر، دهه هشتاد را بررسی کنیم. به عنوان مثال، ما در سال ۸۱ داستانی را می‌بینیم به نام «من چراغ‌ها را خاموش می‌کنم» نوشته زویا پیرزاد. این داستان وارد عرصه‌ی داستان‌نویسی و نگاه زنانه می‌شود و از احساسات یک زن و عاشق شدن دوباره او می‌گوید. این کتاب نمونه زنانه‌نویسی است که برای رسیدن به نوشتار زنانه همه تلاش خود را می‌کند. در مقابل ادبیات دیگری را می‌بینیم که در ایران قابل انتشار نیست و در اینترنت و سایت‌هایی که اصطلاحاً می‌گویم فیلتر شده است، به چشم می‌خورد. اشعاری که در مورد تن و احساسات نوشته می‌شود. خیلی از این اشعار و داستان‌ها را من در بخش زنانه‌نویسی قرار نمی‌دهم. چون معتقدم این زنانه‌نویسی به زعم مردانگی است. بدین منظور که یک نگاه فالوس محور مردسالاری روی این نوشتار سایه انداخته است. زنی که این‌گونه می‌نویسد بالای سرش مردی را دارد که هنگامی که از بدن خود و احساسش می‌گوید، او را تحسین می‌کند. من این اشعار را در بخش زنانه‌نویسی قرار نمی‌دهم. به‌نظر من این جمله و این سؤال اینجا جواب می‌دهد. اینجاست که ما حذف زنانگی را می‌بینیم. کسانی که فکر می‌کنند زنانه می‌نویسند، اما نگاه مردسالارانه‌ای که من آن را نگاه فالوس محور مردسالاری می‌نامم، بر سرشان سایه انداخته است. نمی‌توانم بپذریم که در کل زنانگی در ادبیات ما در حال حذف شدن است، زیرا گسترش این نوشتار زنانه نیز را می‌بینم، با اینکه هر نویسنده و شاعری به یک سمتی حرکت می‌کند و می‌نویسد اما این تلاش همواره وجود دارد.»
 

فشار و سانسور باعث حضور بیشتر زنان در جامعه شده است

در نوشته‌های برخی از نویسندگان و شاعران زن که در ادبیات زنانه نیز دست داشتند، تفاوت‌هایی به چشم می‌خورد. می‌توان به تفاوت اشعار فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی نگاه کرد. فروغ با حس و حال و روحیه‌ای زنانه از زندگی زن‌محور خود می‌نویسد اما پروین با روحیه‌ای مردانه به مسائل اجتماعی موجود در جامعه آن زمان می‌پردازد. با گذشت زمان زنانی با غلبه بر ترس خود دست به نوشتن و به تصویر کشیدن زنانگی‌های خود زدند. در ادبیات مدرن ظاهراً زنان از شرم و حیای موجود در سال‌های گذشته‌‌ رها شده‌اند، اما زن نویسنده‌ی امروز همچنان نمی‌تواند وجود زنانه‌ی خود را در نوشته‌هایش به طور شفاف بازتاب دهد و به صراحت به زنانگی و تن خویش بپردازد. از خواسته‌های سرکوب‌شده‌ی خویش در جامعه و در روابط موجود در آن نمی‌نویسد و زنانگی خود را در نوشته‌هایش سانسور می‌کند و گاه تن به عرصه مردانه‌ی ادبیات می‌دهد. اما در این میان زنانی مانند زویا پیرزاد در رمان «من چراغ‌ها را خاموش می‌کنم» از زندگی زنانه و روزمرگی و ملالت زندگی یک زن می‌نویسد.
 

شهرنوش پارسی‌پور، نویسنده و مترجم مقیم امریکا نیز در کتاب «زنان بدون مردان» با دریدن پرده‌های شرم در سال ۱۳۶۸ از زندگی چند زن و مسئله‌ی باکرگی می‌نویسد. این کتاب مجوز می‌گیرد اما هرگز در ایران چاپ نمی‌شود.

بی‌چهرگی زن در ادبیات ایران

آناهیتا اوستایی، داستان‌نویس و فارغ‌التحصیل رشته‌ی حقوق می‌گوید: «ادبیات را می‌توانیم دو قسمت کنیم، یکی بخش رسمی که مجوز چاپ می‌گیرد و دیگری کتاب‌های زیرزمینی که روی اینترنت قرار می‌گیرند. این بخش، اصلی‌ترین قسمت از ادبیات بعد از انقلاب در دهه اخیر است.اغلب سانسور شدیدی روی ادبیات رسمی و چاپ شده اعمال می‌شود. ممکن است موارد سانسور احمقانه به نظر برسد. می‌توان گفت هر چیزی که حاوی جنسیت باشد سانسور می‌شود. خواه این موارد جنسی زنانه باشد و خواه مردانه. چندان فرقی نمی‌کند. اما قابل ذکر است که خودسانسوری در میان زنان بیشتر بوده و هم در ادبیات رسمی سانسور بیشتر در مورد زنان اعمال می‌شود. دلیلی که من می‌گویم زنانگی در ادبیات حذف نشده و نسبت به قبل بیشتر و بهتر نیز شده است، این است که امروزه یک بخش غیر رسمی وجود دارد که خواننده دارد و به گوش دیگران می‌رسد. امروزه مانند سی سال پیش نیست، دسترسی به اینترنت وجود دارد. من اگر کتابم چاپ نشود و جرأتش را داشته باشم کتابم را به صورت زیرزمینی و با یک عنوان حقوقی مانند خاطرات چاپ شده، منتشر می‌کنم و یا بر روی اینترنت قرار می‌دهم.»

وی در ادامه می‌گوید: «من صد در صد با رضا براهنی در تاریخ مذکر موافقم. اگر به تاریخ ادبیات ایران نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که زن چهره خاصی از خود در ادبیات نمی‌بیند. چه زنانگی در ادبیات ما به چشم می‌خورد؟ غیر از این است که حتی معشوق هم مرد بوده است. در تاریخ ادبیات ایران قبل از اینکه زنانی مانند پروین اعتصامی و فروغ در دوره مردان به میان آیند زنان شاعر زیادی هم که نداشته‌ایم، پس در طول تاریخ ادبیات فارسی زن چه چهره‌ای داشته است؟ چه صدای زنانه‌ای در ادبیات دیده و شنیده شده؟ در واقع زن در ادبیات چهره‌ای نداشته که امروزه آن را از دست رفته یا کمرنگ شده بدانیم. شاید عقیده من رادیکال به نظر برسد، اما این صرفاً نظر شخصی‌ام است.»
 

آناهیتا می‌افزاید: «اقدامات سخت‌گیرانه بعد از انقلاب باعث شد که زنان بیشتر به جامعه آمدند. فشار و سانسور باعث حضور بیشتر زنان در جامعه شده است. پررنگ‌تر شدن این موضوع با تحولات اجتماعی هم زمان بوده، ادبیات نیز تغییر کرده، شاعران و نویسندگان زن هم بیشتر شده و صدای زنانه در ادبیات پیدا شده است. نمی‌گویم که این اتفاق بعد از انقلاب افتاده است؛ قبل از انقلاب شروع شده و بعد از انقلاب در حال تکامل است. این روند اجتماعی شاید برعکس روند سیاسی باشد که مردم به آن سمت پیش می‌روند. سانسور در بخشی شدیداً اعمال شده و در بخشی دیگر اعمال نمی‌شود، نمی‌تواند که اعمال شود. امروزه که تقریباً هیچ کتابی مجوز چاپ نمی‌گیرد و من، زنی که می‌نویسم از این لحاظ راحتم. وقتی اطمینان دارم که کتابم چاپ نمی‌شود، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم. به همین خاطر حرفی را که دلم می‌خواهد می‌زنم. به همین دلیل شاید داستان و شعر من رادیکال‌تر و عریان‌تر باشد تا زمانی که از سانسور می‌ترسم. خودسانسوری هم ممکن است کمتر شود. جامعه کمی پذیرا‌تر شده است و دیوار سانسور آن قدر بلند است که من مطمئن هستم که از آن عبور نمی‌کنم. زمانی که اطمینان دارم که از دیوار بلند سانسور عبور نمی‌کنم دیگر حد و مرز قرار دادن برای خودم معنی پیدا نمی‌کند. احساس می‌کنم المان‌های زنانه در نوشتار زنانه و راوی‌های زن در کارهای داستان‌نویسان زن بیشتر شده است. مانند نوشته‌های شیوا ارسطویی. همیشه راوی اول شخص و یک زن امروزی و روشنفکر است با تمام المان‌ها و زندگی زنانه که ممکن است در قرن ۲۰ یا ۲۱ در ایران اتفاق بیفتد. به نظر من اگر سینما را می‌شود در این زمینه سانسور کرد، که سانسور می‌شود؛ ادبیات را نمی‌شود سانسور کرد. زیرا احتیاج به امکانات کمتری برای انتشار دارد.»
 

در راه رسیدن به برابری و جایگزینی تضاد جنسیتی و نگاه جنسیت‌محور با نگاه انسانی نباید اجازه داد که جنس در قالب جنسیت رمز زیست‌شناختی شود. تفاوت‌های جنسی امری طبیعی هستند اما تفاوت‌های جنسیتی است که ریشه در فرهنگ و جامعه‌ی مردسالار دارد و در طول تاریخ عرصه‌هایی نظیر ادبیات، هنر، سیاست را نیز تحت الشعاع قرار می‌دهد و به ریشه‌های فرهنگی منجر می‌شود.