این مقاله که به مناسبت پانصدمین سالگرد اصلاحات دینی در اروپا ترجمه شده، به سیر فکری مارتین لوتر، زمینه اجتماعی-سیاسی اندیشههای او و تأثیر اصلاح دینی بر آلمان و اروپا میپردازد. مقاله در دو بخش منتشر میشود. در بخش نخست، به ۹۵ تز لوتر در مخالفت با بعضی اقدامهای کلیسای کاتولیک در سال ۱۵۱۷ میلادی اشاره شده و پیامدهای آنها را توضیح داده میشود. در بخش دوم، وضعیت تاریخی و سیاسی رویارویی با اصلاح دینی و تضادهای فرقهای مسیحیت مطرح میشود.
در آغاز سدهی شانزدهم میلادی، اروپای غربی، گسترهای فرهنگی را میساخت که زیر نفوذ سنتهای الزامآور بود. این سنتها بیش از هر چیز، زبان لاتین که در ارتباط فراکشوری و دانشگاهی آن زمان چیره بود، دین مسیحیت و به دنبال آن، قانون جاری کلیسا (ius canonicum) و همچنین وجود دانشگاهها را دربرمیگرفت.[1] بعضی کردارهای مذهبی نیز منحصراً در مسیحیت غربی-لاتین ریشه داشتند، مانند جنگهای صلیبی، تجرد اجباری کشیشها، فرمانبری اجباری با الزام قانونی در برابر اسقف روم یا دستگاه کیفری کلیسا که جرمهای خاصی را با دریافت غرامتهایی بهدقت تعرفهبندیشده مجازات میکرد.
دریافت آمرزشنامه از کلیسا نیز همین ویژگی را داشت. کار این نهادِ بخشایش که از دورهی اوج قرون وسطا گسترش یافته بود، کاهش یا حتا لغو کامل مجازاتهای زمانمند گناهان بود که اگر فرد گناهکار در دوران زندگی کیفر آنها را تحمل نمیکرد، باید به باور کلیسا پیش از رستگاری از آنها، در برزخ عذاب میکشید. آمرزشنامههای عمومی پرطرفداری را که قاعدتاً در ازای پرداخت کفاره، بخشش مطلق گناهان (plena remissio peccatorum) را تضمین میکردند، تنها شخص پاپ میتوانست اعطا کند. برای آمرزشنامهها، در کارزارهای بزرگ در سراسر اروپا و از زمان اختراع دستگاه چاپ کتاب در میانهی قرن پانزدهم در حدی گسترده، یکپارچه تبلیغ میکردند. این رویه، همزمان آینهی تمامنمای زمانهی خود نیز بود که دین بر آن تأثیر فراوان داشت و مسائل عقیدتی در آن، زندگی روزمره را زیر نفوذ داشتند: ترسی همگانی از روز داوری حکمفرما بود. ایمانداران از سنجش حاصل عمر خود در پیشگاه خداوندی مجازاتگر وحشت داشتند. زندگی مردم را در چنین زمانهای جستجوی پیوستهای در پی واسطههای نجات، کارهای نیک و خدمتهایی -مانند پیوستن به صومعه- بود که شاید بخت کامیابی در آزمون الاهی را افزایش میداد، همچنین توسل به واسطههایی میان نفس گناهکار و خداوند قضاوتگر برای بخشایشخواهی که قدیس یا کشیش بود.
هنگامی که مارتین لوتر، راهب مسلک آگوستینوس، در روز ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷ با انتشار ۹۵ تِزش در شهر ویتنبرگ و فرستادن متن آنها به آلبرشت براندنبورگ، بالاترین مقام آلمانی کلیسا در امپراتوری مقدس روم و اسقف اعظم شهرهای ماینتس و ماگدبورگ، رویهی اعطای آمرزش در کلیسا را به پرسش کشید، به پرسش محوری از هویت انسان، از جانب و در پیشگاه خداوند رسید. لوتر به این باور رسیده بود که آمرزش کلیسا، توبهی همیشگی و پیش روی هر مسیحی، یعنی بازگشت به گذران زندگیای سازگار با فرمانهای خداوند را بیمعنی و تهی میسازد. بهجای هدایت مسیحیان به راه بازماندهی ناجی مصلوب آنها، مسیح، آمرزش کلیسا تضمینهای فریبکارانه و آرامش خاطر دروغین به آنها میدهد. به باور او، اعطای بخشودگی به گناهکاران بیتوجه به حال درونی آنها، تنها بهدلیل دریافت آمرزشنامهای که رهایی از عذاب برزخی و ورود به ساحت رستگاری جاودانه را به گناهکار نسبت میدهد، انجیل را بیاعتبار میکند که رحمت نامشروط خداوند نسبت به گناهکاران مأیوس از سر دوری از پروردگار را مژده داده است.
اگرچه لوتر، راهب فقرگزیدهی آگوستینوسی، به هیچ وجه نخستین الاهیدانی نبود که به آمرزش کلیسا میتاخت، اما نقد او تأثیر بیمانندی را نوید میداد. چنین تأثیری، از یک سو به این دلیل بود که لوتر به روند آمرزش کلیسا اصطلاحاً «درونماندگار» حمله میکرد، یعنی از بطن فهم بنیادین ایمان مسیحی و موضع اخلاقی-مذهبی متناسب با آن در موضوع توبه. از سوی دیگر، دیدگاهها و تِزهای لوتر از راه چاپ کتاب، گسترش شتابانی یافتند که برای خود او نیز یکسره شگفتآور بود و همان اندیشهها بسیار سریع، درون آلمان و همچنین سایر کشورهای اروپایی پذیرش مییافتند.
اصلاحطلبی که رهبر اصلاحات میشود
در زمان انتشار ۹۵ تزش، برای لوتر هنوز آشکار نبود که حمله به رویهی آمرزش کلیسا، لزوماً باید به تشکیک در قدرت پاپ میانجامید، چون این نایب مسیح در جهان، داعیهدار اختیار «خزانهی کلیسا» (thesaurus ecclesiae) بود که درآمدهای دینی و صدقهها و موقوفات مسیح و قدیسان را در آن گرد آورده بودند. بر پایهی حق تملک و آمرزش انتقالیافته به پاپ، او میتوانست به دلخواه آن خزانه را در اختیار داشته باشد. با وجود این، کلیسای روم در آن زمان هنوز صدور احکام اعتقادی الزامآور در بارهی آمرزش را به جزمیت نکشانده بود. از این رو، لوتر پس از انتشار اندیشههایش نخست امیدوار بود که پاپ با انتقاد او از تبلیغات کاسبکارانهی آمرزشفروشی از سوی یوهان تتسل، کشیش فرقهی دومینیکن، همداستان شود.[2]
پس از انتشار ۹۵ تِز، جنبوجوشی نوشتاری درگرفت: لوتر، بررسی فکری ادیبانهی دیدگاههای تتسل و همفکرانش کنراد ویمپینا، استاد الاهیات شهر فرانکفورت در کنارهی رود اودر، همچنین یوهان اِک، استاد الاهیات دانشگاه اینگولشتات که با طرح اتهام ارتداد و دشمنی با پاپ به لوتر حمله میکرد، و سیلوِستر پریریاس، الاهیدان رومی، در کنار گروه پیوسته روبهرشدی از دیگر پشتیبانان پاپ و کلیسای کاتولیک روم را پیش میبرد. در کنار پرسش آمرزش، مسائل کلی همپیوند با آموزهی عفو و آیینهای مقدس کلیسا، نسبت میان حکم کتاب مقدس و سنت کلیسا، اقتدار و مرجعیت پدران دینی کلیسا، پاپها و شوراهای کشیشان به کانون بحثهای الاهیاتی و کلامی تبدیل شدند.
رفتهرفته الاهیدانان، متکلمان و نویسندگان دیگری از قشر غیرروحانی نیز آشکار و پنهان در موافقت با لوتر موضع گرفتند، برای نمونه، همدانشکدهایاش آندرهآس بُدنشتاین، لازاروس اشپنگلر، دفتردار شورای شهر نورنبرگ یا فیلیپ ملانشتون، استاد زبان یونانی در شهر ویتنبرگ. دانشوران انسانباوری (اومانیست) مانند ولفگانگ کاپیتو، واعظ کلیسای جامع بازل در سوئیس، کریستف شویرل، حقوقدان در شهر نورنبرگ، بئاتوس رنانوس، زبانشناس تاریخی، یا مارتین بوسر، راهب فرقهی دومینیکیان در شهر هایدلبرگ، زمینهای فراهم کردند که نوشتههای لوتر بیدرنگ به چاپ دوباره برسند و در سراسر اروپا پخش شوند. لوتر، خود نیز بیوقفه در نویسندگی و نشر میکوشید و دستنوشتههایش را به چاپخانههای ویتنبرگ و لایپزیک میفرستاد. تنها تا پایان سال ۱۵۱۹ میلادی ۴۵ نوشتهی این استاد ویتنبرگی کتاب مقدس در مجموعاً ۲۶۳ چاپ و بیش از ۲۵۰ هزار نسخه پخش شده بود. در آن زمان، آثار هیچ نویسندهای در چنین حجمی سریعتر از لوتر به چاپ نرسیده بود.
در حالی که او پیام خود را از راه نویسندگی انتشار میداد و موضع اصلاحی – کلامی خود را در مجادلههایی که انجام میداد، مشخص میکرد، برخورد شرعی کلیسا با او نیز پیش میرفت. آلبرشت فون براندنبورگ، مقام بلندپایهی کلیسای کاتولیک، در روم روند محاکمهی کفرگویی را علیه لوتر آغاز کرده بود که پایان آن، نخست به دلیلهای سیاسی به تأخیر افتاد: محکمهی کلیسای روم ملاحظهی فریدریش سوم، حکمران سکونتگاه لوتر را کرد، چون به حمایت او نیاز داشت تا مانع انتخاب ولیعهد هابسبورگ، کارل، پادشاه اسپانیا، به مقام امپراتوری روم مقدس شود. بیش از هر چیز، با توجه به مناسبات قدرت در ایتالیا، کلیسای روم هیچ علاقهای به گسترش نفوذ حاکمانی از هابسبورگ در امور امپراتوری نداشت، چون شهرهای ایتالیایی سیسیل، میلان و ناپل پیشتر زیر سلطهی اسپانیا بودند. در چنین وضعی، حکومت کلیسا خود را محصور میدید و امپراتور شدن کارل نیز ممکن بود این اثر را باز هم افزایش دهد. پس از آنکه دیگر تلاش برای جلوگیری از امپراتوری کارل، با شکستی آشکار روبهرو شده بود، روند محاکمهی لوتر در روم شتاب گرفت. در این میان، یوهان اِک، دشمن دیرینهی وی، نقش مهمی ایفا میکرد. لوتر تابستان سال ۱۵۱۹ با او در شهر لایپزیک یکی از صدها مناظرهی علنی در حضور میهمانهای بسیار را به انجام رسانده بود. اِک، معاون دانشگاه اینگولشتات، با پیشینهی اختلافهای گذشته راهی روم شد، بخشهای مهمی از فتوای تهدید به طرد پاپ علیه لوتر را با عنوان «برخیز، سرور ما!» (Exsurge Domine) نوشت و از تابستان سال ۱۵۲۰ انتشار آن را در قلمرو امپراتوری مقدس روم تبلیغ کرد. به همین ترتیب، دانشکدههای گوناگون الاهیات در شهرهای کلن، لووِن و پاریس به آموزهی لوتر پرداخته و آنها را محکوم کرده بودند.
در واکنش به مرتدخوانی رسمی آموزهی کلامیاش، لوتر به حملههای ادیبانهی متقابل و ناگزیر روی آورد، پاپ را از آن پس علنی ضدمسیح یا دجال پیشگوییشده در کتاب مقدس خواند و در همان سال در نوشتهای با نام «به نجیبزادگان مسیحی ملت آلمان، در باب بهبود وضع مسیحیان» برنامهای برای اصلاحات کلیسا و اجتماع، مخصوص آلمان ارائه کرد که کارگزاران سیاسی شهرها و روستاها باید آن را اجرا میکردند. کمی بعد، لوتر در نوشتهی بنیادین خود «در باب اسارت بابلی کلیسا» آموزه و آیینهای مقدس کلیسای روم را درهم کوبید. از هفت آیین مقدس که در کلیسا کاربرد الزامی داشتند (تعمید، توبه، تناول عشای ربانی، آیین تأیید، ازدواج، مراسم دستگذاری، تدهین آخر)، او تنها غسل تعمید و عشای ربانی را دارای شخصیت آیینی مقدس میدانست، زیرا مسیح خود آنها را انجام داده و با سخن پیامبرانه و نشانهای بیرونی تشخص بخشیده بود. او پنج آیین دیگر را برساختههای اختیاری روحانیتی قدرتاندیش میدانست. لوتر ضربالاجل شصتروزهی رهبر کاتولیکها را برای انصراف از اندیشههایش در فتوای تهدید به طرد پاپ نادیده گرفت و در روز پایان احتمالی آن، دهم دسامبر ۱۵۲۰، کتابهای مقررات کلیسا را در کنار دیگر منابع وفادار به باورهای پاپ در تجمعی علنی در برابر دروازهی اِلستر شهر ویتنبرگ به آتش کشید. با این کار، اصلاحطلب راهبمسلکی که کوشیده بود از سر وفاداری، بحران بیاعتمادی فزاینده نسبت به دستگاه آمرزشدهی کلیسای خود را پشت سر بگذارد، به همان اصلاحگر بزرگی تبدیل شد که میخواست بی سازشکاری با آن مبارزه کند و نوسازی کلیسا را به انجام برساند.
الاهیات بیواسطه
تا زمان بروز گسست قطعی از کلیسای پاپ، باورهای الاهیاتی و کلامی لوتر تا حد زیادی تثبیت شده بودند. لوتر از الاهیات مدرسی قرون وسطا یا به اصطلاح مکتب فکری مدرسی و مبنای فلسفی آن، مکتب ارسطو، با شیوهای مناقشهآمیز فاصله گرفت. با تکیه بر سنتهای رهبانی قدیمیتر، بهویژه عرفانی در الاهیات مسیحی، محور بحث او تأکید بیشتر بر رابطهی شخصی فرد مسیحی با خداوند، یعنی ایمان، بود.
کانون فهم رابطهی ایمانی انسان نزد لوتر را «تنها کلمهی» (solum verbum) خداوند تشکیل میداد که بهمثابهی بشارت موعظهگونه، تجسمیافته یا نوشتاری، راه و هدف بخشایش را نشان میداد. از دید او، تنها خود مسیح (solus Christus)، همان منجی مصلوب بشریت، بود که باید در برابر وعدهی بخشش گناهان واسطهای برای رحمت منحصراً رستگاریبخش خداوند (sola gratia) باشد، بخششی که منحصراً باید با نفس مطمئن، ایمان یقینیافته به کلمهی خداوند (sola fide)، تحقق یابد. لوتر همچنین آیینهای مقدسی مانند غسل تعمید و تناول عشای ربانی را که خود مسیح آنها را به انجام رسانده و با نمادهای بیرونیای چون نان و شراب و آب همراه ساخته بود، بر مبنای ایمان میفهمید، همچون وسیلهای برای توجیه و تقویت آن باور. لوتر تقسیمبندی بدیهی و سلسلهمراتبوار نظام مسیحیت به روحانیون و عوام فروحقتر نسبت به گروه نخست را از میان برداشت. او میگفت همه در ایمان با یکدیگر برابرند و هیچکس نمیتواند نسبت به دیگری برای خود مدعی نزدیکی بیشتری به خداوند باشد.
برای لوتر تنها منبع خطاناپذیر و معیار حقیقتِ مسیحیت، کتاب مقدس (scriptura sola) بود. همهفهم و دسترسپذیر ساختن آن به زبان ملی و نه لاتین، برای او و همراهانش هدفی مهم بود. پس از چاپ ترجمهی آلمانی مدون لوتر از عهد جدید (انجیل) در سپتامبر سال ۱۵۲۲ در کشورهای مختلف اروپایی، ترجمههای بومیای از کتاب به انجام رسید که رفتهرفته امکانهای مشارکت «عامهی مسیحیان» را در بحثهای کلامی بیش از پیش افزایش داد. همچنین برگردان دعاخوانی آیین عبادی و سرایش سرودهای کلیسایی به زبان ملی با قاعدهی مشارکتیِ معنویت عمومی یا «کشیشپنداری همگانی» همساز بود که از سال ۱۵۲۰ به نظریهی پایهای کلیساشناسی یا به عبارتی همپیوند با پیکره و ساختار کلیسا، در جنبش اصلاح دینی تبدیل شد.
قدرت انفجاری چنین الاهیاتی از این واقعیت برمیآمد که مردمفهم بود، رابطهی مستقیمی را با خداوند برای هر مسیحی ممکن میساخت و به نهادِ میانجیِ رستگاری نیازی نداشت. همزمان، آگاهی نسبت به جداگانگی کلیسا و جهان مادی و همچنین نسبت به فرمانروایی عملی خداوند بر دو جهان را افزایش میداد. حکمرانی خداوندی که از یک سو تنها با کلام مقدس و از سوی دیگر از راه اعطای اختیارهای سلطهی دنیوی انجام میگرفت. به این ترتیب، لوتر پاپ را که قوا و سلطهی دنیوی بر حکومتِ سرزمین مشخصی را در اختیار داشت، به درآمیختن دو ساحت حکمرانی دنیوی و معنوی متهم میکرد.
ادامه دارد
پانویسها
[1] شرح و تفسیر بیشتر در همین زمینه در کتاب «تاریخ اصلاح دینی در آلمان»، نوشتهی توماس کاوفمن:
Thomas Kaufmann: Geschichte der Reformation in Deutschland, Berlin 2016.
[2] «تتسل به کسانی که از گناهان خود توبه میکردند، و به تناسب وسع و توانایی خویش وجهی براي تأمین هزینه ساختمان کلیساي جدید سان پیترو میپرداختند، فرمان آمرزش همگانی پاپ را با بیانی شیوا ابلاغ میکرد.» ر. ک. به: دورانت، ويل. (۱۳۷۱). تاريخ تمدن، جلد ششم، اصلاح دینی، فصل شانزدهم، لوتر: اصلاح دینی آلمان. ترجمه: فريدون بدرهای، سهيل آذری و پرويز تروبان. تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی. م.