پس از آنچه کودتای سیاه سیدضیاء طباطبایی مینامندش، اولین کودتای تمام عیار تاریخ معاصر ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داد؛ کودتایی که در پی آن حکومت دکترمحمد مصدق، نخستوزیر دوران ملی شدن صنعت نفت، توسط سپهبد زاهدی ساقط شد.
کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، نقطه عطفی تاریخی- سیاسی بود که بر بستر خواست ملی شدن صنعت نفت و گذار از سلطنت مطلقه رخ داد. حکومت محمد مصدق که بر محمدرضا پهلوی تحمیل شد، برآمده از ائتلاف طیف گستردهای از نیروها و جریانهای سیاسی مختلف آن زمان ایران بود؛ ائتلافی که پس از به کرسی نشستن مصدق، هر روز بیشتر از دیروز تضعیف و دچار انشقاق میشد تا جاییکه اختلافها بروز یافت و اصرار بیش از حد مصدق بر ناسیونالیسم یا موازنه منفی، زمینه تقویت انگیزه کودتاگران را بیش از پیش فراهم کرد.
فارغ از کلیه انتقاداتی که در مورد سیاست خارجی مصدق و برخی از اعمال عجولانهاش در مقابل درباریان وجود دارد، کودتای ۲۸ مرداد، تیر خلاصی بود بر پیکر اراده دمکراسیخواهی که نطفهاش از زمان مشروطه بسته شده و پس از برافتادن حاکمیت رضاشاه پهلوی (دوران دمکراسی ناقص) سویههای دمکراسیخواهی خود را نمایان ساخته بود. کودتای زاهدی آغاز دوران یأس، فروپاشی و سرخوردگی شمار زیادی از گروههای سیاسی بود که دغدغه حکومتی دمکراتیک و ایدههای عدالتخواهانه داشتند.
کودتای ۲۸ مرداد روند دیالکتیکی اندیشه و عمل را به هم زد و باعث شد تا سنتز عمل و اندیشه پس از ۲۵ سال یعنی تا ۲۲ بهمن ۵۷ که انقلاب به سرانجام رسید، حکومتی از جنس دمکراتیک نباشد، بلکه بازهم فرمی جدید بدون تغییر در محتوا به میان آید و به عبارتی عمامه به جای تاج بنشیند. در هر صورت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خاطره تلخی است که در اذهان بسیاری از سیاسیون و جامعه ایرانی حک شده و تا ابقای دیکتاتوری و استبداد در اذهان ایرانیها، زنده میماند.
۲۸ مرداد کردستان
۲۸ مرداد اما مفهومی است که بر مصداق دیگری نیز دلالت دارد. ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ در کردستان نیز یادآور رخدادی هولناک است که میتوان آن را کودتایی نظامی، سیاسی و اجتماعی تلقی کرد.
انقلاب بهمن ۵۷ در ایران به سرانجام رسید. در کردستان نیز نیروهای سیاسی اعم از راست و چپ بار دیگر پا به عرصه سیاسی گذاشتند. اساساً آنچه در کردستان در حال وقوع بود، متفاوت بود از آنچه در مرکز اتفاق میافتاد. بیشتر نیروهای سیاسی در مرکز به استیلای روحانیون تازه به قدرت رسیده تن داده بودند و شاید عدهای خوشبینانه، این استیلا را موقت و گذرا میپنداشتند و خود را برای مرحله پس از سقوط حکومت روحانیون آماده میکردند، اما روحانیون به رهبری آیتالله خمینی که با استفاده از شعارهای پوپولیستی خود را در «ماه» برای طبقه متوسط، عرضه میکرد، از توان، تجربه و پتانسیل نیروهای لیبرال و چب برای آموزش حکومتداری استفاده کرد؛ بهطوری که هجمه کاریزمای آیتالله خمینی و ایدئولوژی ساطع شده از آن، بیشتر نیروهای سیاسی با خط مشی دمکراتیک را نیز به همکاری و قبول استیلای حاکمان اسلامی سوق داد.
در کردستان اما وضعیتی استثنایی برقرار شده بود. از استیلای کاریزمای خمینی، تفکرات منجیگرایانه و دیدن منجی در «ماه» خبری نبود. اینجا شرایط به گونهای دیگر بود. دیالکتیک اندیشه و عمل شرایط ویژه و متفاوتی از مرکز را رقم زده بود. از طبقه متوسط (متوسط به بالا و متوسط به پایین/ خرده بورژوازی) که در تهران و برخی شهرهای دیگر شکل گرفته بود و خود را زیر چکمه مدرنیزاسیون محمدرضا پهلوی له شده میدید و در نبود معنا، نوعی منجی را طلب میکرد، خبری نبود. جنبشی که در کردستان سربرآورد از جنس و مشخصات دیگری بود. خواستهها در کردستان به جای منجیطلبی، مشارکتطلبانه بود. جنبشی که در کردستان جریان یافته بود و در هیئت دو جریان سیاسی عمده تبلور مییافت اساساً از خاستگاه طبقاتی، اجتماعی و تاریخی دیگری برآمده بود. آنچه جمعکننده خواستههای مردمی بود نه ارادهای منتسب به اراده الهی و نه دغدغهای برای اجرای احکام الهی بود، بلکه روح سیاست، شور و مشارکت مستقیم در جامعه حکمفرما بود. شرایط دمکراتیک در حال رشد در متن جامعه در جریان بود. نهادهای مردمی، احزاب و تشکلهای صنفی و انتخاباتی تعیینکننده رفتار سیاسی بودند نه حاکمی منتسب به خداوند. سیاست با زندگی روزمره درآمیخته بود. ادارات، مراکز آموزشی، بانکها و… توسط نمایندگان مردم و احزابشان اداره میشدند، اما ایدئولوژی اسلامی کاملاً مسلح و نشئه از مصادره، تاب تحمل شرایطی متفاوتتر از خود را نداشت.
حکومت ازهمان ابتدا تهدید، تطمیع و سرکوب را آغاز کرد ولی با خواست و اراده همگانی ملتی روبهرو شد که حاضر نبودند به آسانی به خواستههایشان تن دردهند. حاکمان معمم هیئتی را تحت عنوان «حسن نیت» برای مذاکره به کردستان فرستاند. در حالیکه همگان منتظر آثار مطلوب مذاکره با هئیت حسن نیت بودند، فرمانی در قامت فتوا از جانب شخص اول انقلاب یعنی آیتالله خمینی صادر شد که در آن نه تنها به نیروی هوایی و زمینی بلکه بیخبر از آن که دریایی در کردستان وجود ندارد، به نیروی دریایی نیز دستور حمله به کردستان داده شد؛ حملهای که پس از مقاومتی سراسری، جان هزاران تن از مردم کردستان گرفته شد و آثار جبرانناپذیری بر آن وارد کرد. مقاومتی که نه در راستای طلب معنایی الهی بلکه در پی معنایی زمینی و خود ساخته صورت گرفت.
در واقع فتوای حمله به کردستان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ که با حمایت یا سکوت بسیاری از جریانهای راست و چپ آن زمان همراه بود، اسم مستعار تسویه و حمله به خود آنها بود که سادهاندیشانه درانتظار سقوط حکومت تحت رهبری روحانیون بودند و تصور میکردند حکومت سرانجام دودستی تقدیم آنها میشود. حمله به کردستان آغازی بود بر حمله و سرکوب نیروهای سیاسی چپ و لیبرالی که به ندای حکومت اسلامی لبیک گفته بودند. ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ یادآور کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود اما نه در قالب کودتایی نظامی و علیه حکومت یا برانداختن شخصیتی بلکه کودتایی علیه جنبش و جامعهای با تمام اعضای آن بود.
حال پرسش اساسی اینجاست اگر فردایی دیگر برای ایران متصور شود باز هم ایدئولوژیای خلق خواهد شد که بتواند اکثر نیروهای سیاسی را به تعبیر آلتوسر «استیضاح» interpellation)) کند تا به سرکوب جنبشی مردمی دیگری از جنس کردستان مبادرت کند؟
واقعا به کامنت بالا نظری بیاندازید و ادبیات وتفکر کسی را دریابید که مدعی بی فرهنگی کردهاست. توگویی با بردن الفاظ رکیک و فحاشی به ملتی میشود وطن پرست جلوه نمود. شکی نیست که این گونه تفکرات چه در رژیم شاه و چه در رژیم خمینی یک گونه می اندیشند. دوست عزیز سعی کن به همه هموطنانت احترام بگذاری و نابخردانه به مادران و پدران و ساکنان این سرزمین توهین نکنی. بیان نظر مخالف نیز اصولی دارد که اولین قدم آن رعایت اخلاقیات است. قدمی که لنگی اندیشه ناقصت را بخوبی نمایان می سازد. مطمئنا حتی دوستانت نیز با این گونه ادبیات و تحلیل شما ذره ای همراهی ندارند
سردار / 19 August 2011
این نوشته من را به یاد مقاله دیگری انداخت که درست یک سال قبل در رادیو زمانه منتشر شد و همان موضوع را از نقطه نظر دیگری با عنوان حصار اسلامی دید.
http://zamaaneh.com/special/2010/08/post_1332.html
کاربر مهمان / 18 August 2011
کردها به خاطر ***دور بودن از توسعه و مدرنیزاسیون در دو رژیم گذشته و وجود رهبران خائن عملا از بقیه مردم ایران زودتر و راحت تر فریب میخورند . دلیل انهم این است که نه تنها در ایران ، بلکه در عراق و سوریه و ترکیه هم محلی از اعراب ندارند . از آنها به عنوان بازوی نظامی خشک سر و احساساتی در راستای منافع کشورهای ابرقدرت ( شوروی و حالا روسیه ) و یا کشورهای همسایه ( عراق و ترکیه ) استفاده میشود . کرد ها از ۵۸ تا کنون چه کردند ؟ هیچ ! هیچ ! اینکه کشته شدند اسمش پیشرفت نیست . هیچ تاثیر سیاسی اجتمایی در هیچ مقطع زمانی در تاریخ ایران نداشته اند .همین . *****
کاربر مهمان nicolai patroshef keh boud va cheh kar / 18 August 2011
اینکه گروهی در مراحلی از مبارزه اشتباهاتی مرتکب شوند کاملا طبیعی ست اما در رابطه با شعور و آگاهی سیاسی باید بگویم بعد از انقلاب 57تنها گروهی که بطور جدی خواهان جدایی دین از سیاست بودند( لاییسیته) و گول خمینی را خوردند کردها بودند.
شاهو / 19 August 2011
nicolai patroshef!انتقادات عجیب و در عین حال جالبی به جنبش کردها وارد کرده اند.که برخی از انها جای تفکر و باز بینی دقیق از طرف کردها دارد.اما سوال اساسی این است که رشد و پیشرفت مفرط! و توسعه فرهنگی و مدرنیزاسیون! باقی ملتهای ساکن فلات ایران کدام است؟یا کدام رهبر یا جریان سیاسی ازادیخواه و خادمی را مثلا در میان فارسها میتوان سراغ کرد که مثلا کردها.ترکها.بلوچها و … را مثلا از نسل بشر به حساب اورده باشد؟حقوق و … پیشکش.مگر مثلا ملت بزرگ و متمدن پارس غیر از غر غرکردن بجای مبارزه و بالیدن به کوروش کبیر و تاریخ الوده به وهم و خیال چه گلی به سر خود و دیگران زده اند؟!
کاربر مهمان / 19 August 2011
از عقب ماندگی فرهنگی صحبت کرده اید، منظورتان دقیقاً چیست؟ اگر منظورتان همان نبود مدرنیزاسیون است، تمام ایران بجز شهرهای بزرگی مثل تهران را در بر می گیرد هر چند هم که در کلان شهرها هم جای سؤال دارد چون فقط ظاهر شهرها بود که رنگ مدرن به خود گرفت.
از اینکه کردها در عراق و در ترکیه محلی از اعراب ندارند سخن گفته اید. غافل از اینکه در عراق کردها بیش از 20 سال است که حکومت خود گردان دارند. در تکیه هم شرایط برای کردها در این 20 سال بسیار بهتر شده است؛ از ممنوعیت زبان به رسمیت شناختن حزب های سیاسیشان و کاندیداهای مستقل پارلمانی رسیده اند. البته این دستاوردها نتیجه سال ها مبارزه بوده است و نه حسن نیت دولت ترکیه.
پرسیده اید که کردها از سال 58 چه کرده اند. لازم است خاطر نشان کنم که کردها بیشترین هزینه را در اینران برای کسب دمکراسی و آزادی داده اند. با اکراه قبول کرده اید که کشته شده اند. اگر در ایران زندگی کرده باشید می دانید که کاری به کار سیاست نداشته باشید کاری به شما ندارند. احزاب کرد با مجاهدین تفاوت های بسیار دارند. حزب های کردی هرگز شهروندان عادی و غیر نظامیان را هدف قرار نداده اند. در جریان جنگ ایران و عراق که مجاهدین بیشترین ضربات را به ایران زد، دو حزب کردی هرگز با دولت عراق علیه ایران همکاری نکردند
انگلیسی ها سال های زیادی ایرلندی ها را تروریست، تجزیه طلب و خشونت خواه می خواندند و این تنها منش پان ایرانی ها نیست که هر آن کس را که برای کسب آزادی و حقوق اولیه خود مبارزه کند تروریست بخوانند. بیشتر بخوانید، بیشتر فکر کنید و آنگاه اظهار نظر نمائید.
جواب برای نیکولای که نبود و چه نک / 19 August 2011
سوء استفاده از ناآگاهی هموطنان کرد، بلوچ،عرب،ترکمن و آذری و همچنین سوء استفاده از نارضایتی اجتماعی-اقتصادی انان جهت برپائی انقلاب و برافراشتن پرچم سرخ در جلوی صف معترضین توسط رفقای مارکسیست و لنینیست و مائوئیست بیشترین ضربه را به هموطنان کرد و ملّیون و دیگر اقوام زد.ادامه این چپ روی ها و ماجراجوئیهای کمونیستها و مجاهدین،دولت مرکزی را مجبور به اقدام و عکس العمل شدید جهت بقای خود و حفظ مرزها نمود که نهایتا منجر به کشته شدن هموطنان درگیر گردید که بسیاری از انان از دین اسلام و ازعلوم مارکسیم و لنینیسم و مائو ایسم، اگاهی چندانی نداشتند.****.نگاهی به وقایع اخیر در مرز ایران و عراق و تحریکات امریکائیان و **** رژیم صهیونیستی نشانگر تصویر کوتاهی از وقایع اوایل انقلاب است که متاسفانه ثابت می کند که گروه ناچیزی از چپیهای ماجراجو و دیکتاتور چون پ.ک.ک و پژاک هنوز در درون پیله کجفهمی و کج اندیشی خود دست و پا میزنند و برادران ایرانی خود را می کشند.انچه در این میان تعجب اور است اینکه این تروریستهای چپی خود را مدعی حقوق بشر و دمکراسی هم میدانند و تمایل دارند که مردم هم اجبارا چون انان بیاندیشند و با انان نیز همگام و همرزم شوند.[دمکراسی و ازادی کامل از نوع کمونیستی؟؟؟] تا به امروز استعمار گران از این کوته فکری سیاسیون ایرانی جهت هموار کردن راه ورود خود به سیاست کشور استفاده کرده اند،لذا ایرانیان همه باید قبل از اعتراض به دولت مرکزی ابتدا دستان ناپاک استعمارگران را از جنبش اعتراضی خود کوتاه کنند و در مقابله با توطعه های اجنبی حتی همکاری کامل با دولت مرکزی غیر وابسطه خویش را بنمایند.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 19 August 2011
خجالت هم چیز خوبیست.حالا فکر کنیم مصدق هم میماند خوب ایشان طرفدار حزب توده و شوروی بودند و نسبت به خانواده سلطنت نفرت عجیبی داشت…..
به جای امریکایی ها خوب کمونیست ها مسلط میشدن به همین سادگی
اما نکته من اینجاست 28 امرداد سالروز فاجعه سینما رکس آبادان هم هست دوستان مصدق اللهی حتی یک جمله در این باب نمیگویند که واقعا جای تعجب دارد.
کاربر مهمان / 19 August 2011
جالب اینکه جنبش آزادی خواهی کردها را همزمان وابسته به آمریکا,اسراییل و شوروی می نامند آیا این بیشتر شبیه جک نیست تا استدلال! آیا در ایران چه در دوره خمینی و چه در دوره خلفش خامنه ای امکان هر گونه کار سیاسی وجود داشته ودارد؟ آیا همین اتهامات را هم اکنون به جنبش سبز وارد نمیکنند!
شاهو / 19 August 2011
حضور محترم هموطن ایرانی شاهو*هیچ جنبش اعتراضی وابسطه به دوّل استعمارگر نیست.معترضین کرد و فارس و بلوچ و غیره همه خواهان اصلاحات اجتماعی-اقتصادی هستند و طبق میزان اگاهی اجتماعی-سیاسی خود هم خواهان ازادی نسی خوب می باشند.وابستگان به اجنبی فقط در حزب و سازمان وجود دارند.بطور مثال حزب توده ایران وابستگی فکری به حزب کمونیست روسیه داشت و هنوز هم به وابستگی متهم است.اگر چه بساط شوروی برچیده شده و بسیاری از توده ای ها حتی مخالف سیاستهای کنونی دولت روسیه اند.عده ای هم در بست در اختیار کا گ ب بودند و برخی نیز هنوز هم هستند.لذا وقتی اسم حزب توده می اید،اکثرا انرا وابسته به روسها می نامند.اکنون با ملاحظه عملکرد برخی از احزاب کرد متوجه میشویم که انان برای رسیدن به قدرت حاظر به همکاری و همفکری با امریکا و رژیم صهیونیستی و کلا غرب شده اند و خود را وامدار انان کرده اند.لذا فقط داشتن بینش مارکسیستی و یا سوسیالیستی و حتی اسلامی(سازمان مجاهدین خلق و القائده)دلیل بر مردمی و خلقی و ضد امپریالیزم بودن نیست،بلکه عملکرد حزب و سازمان و نتایج ان مشخص کننده وابستگی و یا عدم وابستگی انان است.******مقایسه نتیجه فعالیتهای پژاک و کومله وحزب کمونیست کردستان با طالبا و القائده نشانگر این واقعیت است که فقط امپریالیزم امریکا و استعمارگران از اعمال انان سود میبرند.اسلحه میفروشند و حتی مجانا تقدم میکنند،از مردن انان سود سیاسی میبرند و در بوق دفاع از حقوق بشر میدمند،دولت مرکزی را تضعیف میکنند و با انان از موضع قدرت مذاکره و معامله میکنند و هر زمان که موقعیت مناسب شود کودتا و یا انقلاب به پا می کنند و غیره…امیدوارم رفقا در رادیو زمانه با تجزیه و تحلیل فعالیتهای گذشته و حال احزاب کرد و مشکلات درونی و فکری خود انان با هم و نیز یک نتیجه گیری از فعالیتهای انان،کمکی در جهت افزایش اگاهی سیاسی ایرانیان بنمایند.سپاسگزارم
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 20 August 2011
mansour piry khanghah ! ****** آخرین دفعه ای باشه که کردها رو هموطن خطاب می کنی .کردها کردستانی اند نه ایرانی!
سنندج / 20 August 2011
چناب آقای منصور پیری خانگاه !*****احزاب کردی بخشی از جنبش کردستان می باشند و در میان مردم پایگاه دارند هیچ کس نمی تواند این موضوع را کتمان کند و کتمان این موضوع کمکی به حل مسأله نمی کند. احزاب کردستانی در نتیجه سیاستهای اشتباه حکومتهای ایرانی در یک قرن گذشته متولد شده اند. برای جوگیری از سوءاستفاده سایر کشورها از مسأله بهتر نیست ایران به مطالبات بر حق کردها پاسخ مثبت داده تااین برادر کشی پایان یافته وبا این کار نقشه های استعمارگران را خنثی کند.******
شاهو / 21 August 2011
سنندج جان ممنون، کلی خندیدم.
کاربر مهمان / 22 August 2011
امیدواریم همیشه خندان باشی ولی هزینه داره!
سنندج / 22 August 2011
هر هزینه ای برای آزدای کردستان میدیم باکی نیست . ولی منظورم هزینه ای بود که متجاوزان و اشغالگران کردستان تا حالا دادن و بازم میدن . نگران نباش امیدوارم تا زنده اید نتیجه تجاوز و خونآشامی رو ببینید . ما که عقب نمینشینیم شمائید که میتازید و با پتک مقاومت برخورد میکنید.
سنندج / 23 August 2011
جناب سنندج، امیدوارم هزینه اش رو بیشتر از این ندید چون تا همین الانش هم خیلی گرون براتون تموم شده. سرتون بد جوری کلاه رفته.
کاربر مهمان / 23 August 2011
والا ما به جایی تجاوز نکردیم و جایی رو هم نگرفتیم. هر کس هم که دست به اسلحه می بره و آدم می کشه، از هر قوم و تباری و به هر انگیزه ای، انشاال… که نتیجه اش رو ببینه. اما حرف ها و تفکرات شما هم تو دنیای امروزه یه خورده عقب افتاده است! همه دنیا دارند متحد می شوند و روی تشابهات تکیه می کنند شما چسبیدید به تفاوت ها و می خواهید جدا شوید.
من کرد نیستم اما اگر بودم به جای آدم کشی و مظلوم نمایی فکر میکردم ببینیم گره کار کجاست که یه قوم تو 4 تا کشور مشکل داره و هیج کجا به رسمیت نمی شناسنش. خود مختاری تو عراق هم که کادوی آمریکا ست! خدا می دونه تا کی ادامه داشته باشه!
کاربر مهمان / 24 August 2011
برای کاربر مهمان و بقیه دوستان…..
عزیزم اگه فدرالی و خودمختاری رو در عراق واسه کردها ، امریکایی ها بهشون بخشیدن پس شماها چی؟ که در دوره صفویه پرتقالی ها و انگلیسی ها اومدن و توپ و اسلحه درست کردن واسه تون که در مقابل همسایه ها و هم زبان ها و هم نژاد هاتون بایستین و الان مدت 400 ساله که شدین یه غده چرکین تو خاورمیانه… یه روز تو افغانستان، یه روز در فلسطین، یه روز در بحرین و روزی دیگه در یمن و یه روز هم در پاکستان و یا سوریه… هر روز تو یه کشور نزاع و دشمنی و برادرگشی درست می کنین.. به حساب خودتونم کشوری پیشرفته با تمدنی بالا و توسعه یافته هستین… یه کمی به خودتون بیاین و از گذشته تون درس بگیرین و انسانی به قضایا نگاه کنین.
کاربر مهمان / 25 August 2011