جنجال بر سر ویژه‏نامه روزنامه «ایران»، انتقاد از «طرح امنیت اخلاقی» در روزنامه رسمی دولت و نیز انتشار مقاله مهدی کلهر، چهره حامی رئیس دولت پیرامون رنگ مشکی چادر، صف‏آرایی و جدال در درون حاکمیت و به‏ویژه اصولگرایان را بار دیگر در صدر اخبار و رویدادهای داخلی روزهای اخیر قرار داد.

مهدی کلهر، مشاور سابق مطبوعاتی محمود احمدی‏نژاد، در مقاله‌ای با عنوان «این رنگ مشکی متکبرانه را ناصرالدین‌شاه از فرانسه به ایران آورد!»، نوشته است: «چادر مشکی پدیده‏ای نامتناسب با زنان و دختران ایرانی است که از سوی ناصرالدین شاه قاجار به زنان تحمیل شده است.»


در پی انتشار این مقاله، برخی از محافل محافظه کار، دیدگاه آقای کلهر درباره چادر را به معنی مخالفت وی با حجاب قلمداد کردند و در پی این اظهارات، موج اعتراض‌، خصوصاً در مجلس بالا گرفت. علاوه بر آن دستگاه قضایی هم خیلی زود وارد عمل شد: شنبه ۲۲ مرداد، عباس جعفری دولت‏آبادی، دادستان تهران، علی‏اکبر جوانفکر، سرپرست روزنامه ایران را به جریحه‏دار کردن عفت و اخلاق عمومی متهم و علیه وی اعلام جرم کرد.

مهدی کلهر، روز یکشنبه ۲۳مرداد در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) تاکید کرد که حرف‌هایش تنها مربوط به رنگ چادر بوده است و نه اصل بحث حجاب. او همچنین تاکید کرده که نگاه فقهی به مقوله حجاب نداشته است.

در گفت‌وگو با محمدجواد اکبرین، روزنامه‏نگار و دین‏پژوه مقیم پاریس از او پرسید‌ه‌ام: حجاب چادر مشکی همواره در طول سال‏های پس از انقلاب، به عنوان حجاب برتر معرفی شده است، اما اکنون از سوی یک چهره شاخص حامی رئیس دولت این حجاب رد می‏شود. این تابوشکنی را چگونه ارزیابی می‏کنید؟

محمد جواد اکبرین: مسئله چادر به عنوان «حجاب برتر»، اگرچه از سوی آیت‏الله خامنه‏ای مطرح شد و همواره از سوی روحانیان و بخش سنتی جامعه ایران مورد احترام بود و هرگونه نقد چادر، نوعی تابو محسوب می‏شد، اما در میان طبقه متوسط و بخشی که از قضا اکثریت جامعه ما را تشکیل می‏دهند، چادر چنین جایگاهی ندارد.

به نظر من، جریان نزدیک به آقای محمود احمدی‏نژاد که با نمادهایی مانند مشایی، کلهر و دیگران شناخته می‏شوند، به این نتیجه رسیده‏اند که حالا که به هردلیل دیگر حمایت روحانیان را ندارند و از سوی دیگر، حمایت نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی را هم از دست داده‏‏اند، می‏توانند اکثریت جامعه را که تمایل به این تابوشکنی‏ها دارند و از فشاری که در سال‏های گذشته بر آن‏ها رفته است، خسته شده‏اند، با طرح این مباحث جذب کنند.


این مباحث حتی اگر از درستی و صواب هم برخوردار باشند، اما مطرح‌کنندگان آن‏ها دقیقاً می‏دانند که چه واکنشی را ممکن است با طرج چنین نکاتی برانگیزند. من گمان می‏کنم آن‏ها از واکنش روحانیون و جریان نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی به این بحث‏ها، باخبر بودند و واکنش تند آن‏ها و روحانیون را به سود خودشان و برای بازی در آینده سیاست این کشور، مفید می‏دانند.

ممکن است حالت دیگری هم اتفاق بیفتد. یعنی در عمل با این اظهارات هم بدنه سنتی نزدیک به روحانیت حاکم از جریان آقای احمدی‏نژاد بیشتر فاصله بگیرند و هم امکانی برای جذب طبقه متوسط و اعتمادسازی در این طبقه، با توجه به عملکرد رئیس‌جمهور ایران و اطرافیانش فراهم نشود. آیا احتمال شکل‌گیری چنین شرایطی وجود دارد؟

این سخن شما یک پیش‌فرض دارد؛ این که ما بپذیریم فضای عمومی جامعه آقای احمدی‏نژاد را از رهبر جمهوری اسلامی جدا نمی‏داند، عملکرد او را در این سال‏ها ناصواب می‏داند و او را به‌طور مطلق دیگر برای ادامه بازی در عرصه مدیریت کشور نمی‏پذیرد.

حداقل اما اطرافیان آقای احمدی‏نژاد این پیش‏فرض را قبول ندارند. به اظهارات اخیر آقای مشایی که نگاه کنید، آن‏ها معتقدند که اگر حمایت جریان نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی و آقای مصباح نباشد، آقای احمدی‏نژاد بیش از دوره قبل هم رأی می‏‏آورد. آن‏ها بر این گمان هستند که آقای احمدی‏نژاد ۲۵ میلیون رأی داشته‏اند؛ درست برخلاف نظر آن‏هایی که این آمار را غیرواقعی و دروغین می‏دانند.

اطرافیان آقای احمدی‏نژاد می‏گویند اگر حمایت روحانیون نباشد و آن‏ها مخالفت روحانیون را با خود داشته باشند، با توجه به دلزدگی جامعه از این بخش، طبقه متوسط به آقای احمدی‏نژاد و شعارهای تابوشکن‏ او روی می‏آورند و می‏توانند آینده‏ سیاست ایران را به حلقه اطراف محمود احمدی‏نژاد بسپارند.
چون این پیشفرض‏ها متفاوت است، قاعدتاً آن‏ها بر اساس پیش‏فرض خودشان، چنین روندی را در پیش گرفته‏اند.

اهداف انتخاباتی بلندمدت یا میان‌مدت

در گفت‌وگویی کوتاه با بنیامین صدر، روزنامه‏نگار مقیم فرانسه، از او پرسید‌ه‌ام: وضعیت روزنامه دولتی «ایران» از نظر نسبت آن با طیف حامیان مشایی- احمدی‏نژاد چگونه است؟

بنیامین صدر: در این خصوص باید در آغاز این نکته را یادآور بشویم که روزنامه ایران با توجه به گرایش‏هایی که در این چند وقت اخیر و پس از رفتن آقای کاوه اشتهاردی، مدیر مسئول سابق روزنامه‏، در آن دیده‏ایم، تمایل خاصی به انتشار و چاپ مطالب به نوعی انتقادی دارد، نسبت به سیاست‏های جناح رقیب جریان حامی آقای احمدی‏نژاد یا چیزی که به عنوان «جریان انحرافی» از آن یاد می‏شود و در برابر جریان راست سنتی یا اصول‏گرایان سنتی قرار دارد. ما این موضوع را به‏وضوح می‏توانیم در قالب و شاکله این روزنامه ببینیم.

از زمانی که آقای علی‏اکبر جوانفکر به‌عنوان مدیر مسئول روزنامه ایران انتخاب شدند، خط مشی و سیاست‏های روزنامه ایران متمایل شد به سمت انتقاد از اصول‏گرایان سنتی و منتقد آقای احمدی‏نژاد و حمایت از طیف آقای مشایی- احمدی‏نژاد.

آن‏طور که در برخی از خبرها- البته خبرهای غیر رسمی- آمده بود، در واقع اختلاف نظر آقای مشایی با آقای اشتهاردی سبب شد که آقای اشتهاردی از روزنامه‏ ایران خداحافظی کنند و جای خود را به آقای جوانکفر بدهند.

امروز هم می‏بینیم که خط مشی روزنامه،‏ به نسبت به سمت شعارهای به‏ظاهر آزادی‏گرایانه آقای احمدی‏نژاد در دوره اول انتخابات ریاست جمهوری ایشان برگشته است که اگر خاطر شنوندگان محترم باشد، ایشان از طریق بازوهای رسانه‏ای خودش و سیاستگذاران رسانه‏ای تیم انتخاباتی‏اش و افرادی مانند آقای کلهر که سر جریان اخیر ویژه‏نامه «خاتون» خیلی دردسرساز شده است، تاکید بسیاری بر گسترش آزادی بین جوان‏ها داشتند و حتی مثلاً از گشت ارشاد انتقاد می‏کردند.


طوری که حتی خود آقای احمدی‏نژاد با صراحت عنوان می‏کرد که مشکل مملکت ما مگر موی جوانان ماست، یا شعارهایی از این قبیل که بعد در عمل دیدیم این شعارها بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت تا جنبه‏ی عمل‏گرایانه و اقدام عملی‏‏ای از طرف ایشان صورت نگرفت.

در حال حاضر هم می‏بینیم روزنامه ایران به چاپ این ویژه‏نامه و مطالبی از این دست می‏پردازد. جا دارد یادآور شوم که فقط این ویژه‏نامه نیست. من چندین مقاله در این مدت مطالعه کرده‏ام که به سمت نوعی آزادی‏های اجتماعی صوری، جهت‏گیری دارد و چنین جهت‏گیری‏ای را می‏توان به وضوح در این مقالات دید.

بعد از تغییر مدیریت روزنامه‏ ایران، چه طیفی از روزنامه‏نگارها جذب این روزنامه شدند. آیا بخشی از روزنامه‏نگارهای اصلاح‏طلب یا روشنفکر با خط مشی آزاد هم جذب این روزنامه شده‏اند یا خیر؟

بله؛ تیم رسانه‏ای متمایل به آقای مشایی و حلقه نزدیک به آقای احمدی‏نژاد خیلی علاقه‏مند است که با روزنامه‏نگاران متمایل به اصلاح‏طلب‌ها در گذشته، همکاری زیاد داشته باشد. البته با در نظر گرفتن یک خط قرمز و آن این است که محدوده مانور روزنامه‏نگارانی که به اردوگاه اصلاح‏طلبی متمایل بودند، به‌طور مشخص پیاده کردن خط مشی و سیاست‏های آقای مشایی است.

آن‏‏طوری که من از دوستان‏ فعال در زمینه رسانه‏‌ها شنیده‏ام، آقای مشایی به خاطر خوش‏قلمی و توانایی‏های حرفه‏ای این دوستان، سعی کرده آن‏ها را به‏کار بگیرد و تعدادی از روزنامه‌نگارهای توانمند که با جریان اصلاح‏طلبی همکاری می‏کردند یا در روزنامه‏های دوره‏ی اصلاحات فعال بودند، نه تنها در روزنامه ایران مشغول به‏کارند (که البته از قبل هم در آن‏جا بودند، ولی پرقدرت‏تر شده‏اند و قدرت مانورشان بیشتر شده است)، بلکه در نشریات دیگری هم که گفته می‏شود آقای مشایی آن‏ها را اداره می‏کند یا خط‌‏گیری کلی‏ آن‏ها از طرف ایشان است، دارند همکاری و به این تیم کمک می‏کنند.

من فکر می‏کنم هدف آقای مشایی و جریان حامی آقای احمدی‏نژاد این است که چهره‏ای که در افکار عمومی از دولت ترسیم می‏شود، چهره‏ای باشد که به نوعی طرفدار آزادی‏های اجتماعی است که حجاب هم می‏تواند جزیی از آن‏ها باشد.

به خاطر همین، سعی می‏کنند در پس پرده این اتفاق‌ها، اهداف انتخاباتی بلندمدت یا میان‌مدت خودشان را پی‏گیری کنند. البته این می‏تواند برای مجموعه‏ی نیروهای تحول‏خواه داخل کشور یک فرصت هم باشد.