مونوپولی، یا آنطور که در نسخه بومی آن نامگذاری شده، ایروپولی یا روپولی، یک بازی تختهای – اجتماعی- فکری است، در زمره بازیهایی مثل ریسک، سرنج، فتح پرچم و…. مونولوپی احتمالاً از همه این بازیهای مشابه محبوبتر است. این بازی در ابتدا اما طور دیگری بوده است. اگر خالق این بازی میتوانست بفهمد امروز چه بر سر بازیاش آمده، تنش در گور میلرزید، یا اگر به زبان خود بازی بخواهیم بگوییم، میرفت در خانه «زندان» و تا آخر بازی بیرون نمیآمد.
ما و مونوپولی
مونوپولی، از جمله خوشیهای اندک دهه ملالآور شصت برای فرزندان طبقه متوسط در ایران بود. ما اینطور بازی میکردیم، مطابق قاعده جهانی آن:
تاس میریختم و در رقابتی نفسگیر خیابانها را میخریدم، در نسخه قبل از انقلاب نام این خیابانها ثریا، برلن، استالین، کاخ و… بود و در نسخه بعد از انقلاب پاسداران، پیروزی، انقلاب و…. در این خیابانها «خانه» و «هتل»، و در یکی از نسخههای بعد از انقلاب «کارگاه» و «کارخانه» کار میگذاشتیم تا از بقیه مالیات بگیریم و خلاصه در نهایت برنده کسی بود که در این بازیِ شانس و میل به انباشت، همه خیابانها را بخرد و انحصار یا مونوپولی ایجاد کند.
گویا اما ما بچه هایی که در پنچاه و شصت شمسی این بازی را میکردیم، همه فریب خوردهایم. و این بازی بدواً طور دیگری بوده است.
رفاه علیه مونوپولی
الیزابت مگی، متولد ۱۸۶۶، مخالف سیاستهای حاکم بر زمانه خویش بود. او مفهوم مالکیت زمین را صرفاً آن طوری قبول داشت که اقتصاددان آمریکایی هنری جورج در کتاب «پیشرفت و فقر» طرح کرده بود. ایده این اقتصاددان را در مورد مالکیت زمین را به این شکل میتوان خلاصه کرد: «همه انسانها در استفاده از زمین حق برابر دارند، همانطور که در استفاده از هوا و نفس کشیدن حق برابر دارند.»
هنری جورج معتقد بود که دسترسی نابرابر به مالکیت زمین موجب فقر خواهد بود، و بر تنظیم و توزیع مزایای مالکیت زمین با استفاده از اهرم مالیات اصرار داشت. مالکان زمین باید مالیات بپردازند، و پول حاصل از مالکیت بر ملک باید در پروژههایی صرف شود که برای کل جامعه مفید باشد.
با الهام از ایدههای جورج، الیزابت مگی در سال ۱۹۰۴ یک بازی طراحی کرد و آن را به نام «بازی صاحبخانهها» به ثبت رساند. روی صفحه این بازی ساختمانها و خیابانهایی برای خریدن طراحی شده بودند.
آنچه امروز با گذشت یک قرن، تحت نام مونوپولی به دست ما رسیده، همان طرح بازی مگی است، منتها با تغییراتی بسیار مهم و تعیینکننده.
وقتی مگی مونوپولی را ابداع کرد، این بازی دو قانون داشت و در واقع میشد به دو طریق آن را بازی کرد: شیوه «رفاه» یا شیوه «انحصار».
در الگوی «رفاه»، اگر بازیکنی زمین تازهای میخرید، دیگر بازیکنان امتیاز دریافت میکردند و در این شیوه همه برنده بودند. در الگوی «مونوپولیست» یا انحصارگرا، بازیگران با هدف خریدن بیشترین زمین بازی میکردند، و در این شیوه تنها یک برنده بیشتر وجود نداشت.
بازیای که امروز محبوبیت جهانی پیداکرده، مونوپولی در غیاب رفاه است. در طرح مگی، وجود دو قانون اجازه میداد بازیگران پیامدهای هولناک نظام مالکیت زمین را دریابند؛ نظامی که روند آن ثروتمندتر شدن ثروتمندها و فقیرتر شدن فقرا است.
پس از اینکه کمپانی برادران پارکر، طرح مگی را در ۱۹۳۵ خرید و آن را به طور انبوه تولید کرد، تنها یک قانون بازی را نگاه داشت: قانون مونوپولی. و دیگر خبری از قانون رفاه نبود.
در نسخههای جدید این بازی که امروز تولید میشود، بعضاً به جای اسکناسها، از کردیت کارت و کارتخوان استفاده میشود. قانون بازی اما همان است که از ۱۹۳۵ تثبیت شده است، قانون ایجاد انحصار.
از بازی تا واقعیت
وقتی فیدل کاسترو در کوبا به قدرت رسید، دستور داد تمام نسخههای بازی مونوپولی معدوم شود؛ نظام پساانقلابی ایران اما با مونوپولی مشکل چندانی جز نام خیابانها نداشت و طبعاً ما بچههای دهه ۱۳۶۰ از تجربه این بازی محروم نشدیم.
البته همان زمان نیز اگر حواسمان جمع بود، میتوانستیم بفهمیم که یک جای کار در این بازی میلنگد، مثلاً افتادن در خانه زندان کار تاس ناجور و شانس بد است، و در رقابت نفسگیر برای انحصار، زندان خانهای است که میتواند دامن هر کس را بگیرد.
برخی والدین امروز فکر میکنند اگر بچههایشان در این بازیها خبره شوند، با یادگیری قانون رقابت، فردا برای موفقیت در جهان واقعی آماده میشوند. نخیر مادر و پدر محترم، ما خیلی در کودکی این بازی را کردیم، اما در بزرگسالی هیچ اتفاقی برایمان نیفتاد. البته چرایی آن روشن است، در جهان واقعی همه از نقطه صفر و از یک خانه شروع نمیکنند؛ و برخی با توجه به ثروت والدین و جایگاه طبقاتی و… برخی، حتی قبل از آنکه به دنیا بیایند، شانس بیشتری از بقیه دارند. روزی که الیزات مگی این بازی را اختراع کرد، اما صرفاً مسألهاش این نبود که رقابت برای خرید زمین و ملک ناعادلانه است، بل اینکه نفس چنین رقابتی احمقانه و غیرانسانی است.
بیشتر بخوانید: