فریبا داوودی مهاجر – هنگامی که حذف عبارت عدالت جنسیتی از برنامه چهارم توسعه در سال ۱۳۸۴ واکنش فعالان زن را برانگیخت و همهجا صحبت از ضرورت بهره برداری زنان از فرصتها و امکانات برابر در جامعه بود، فکر نمیکردم خبری که چندروز پیش درباره اعتیاد منتشر شد مرا به یاد عدالت جنسیتیای بیاندازد که مجلس هفتم بدون هیچ تعارفی آن را از برنامهریزی کلان کشور حذف کرد.
خبری که منتشر شد و در هیاهوی اخبار سیاسی خیلی زود به آرشیو سپرده شد، این بود: «از ۴۱ مرکز ترک اعتیاد در کشور، تنها یک مرکز به زنان معتاد اختصاص دارد که آن هم در پایتخت [قرار دارد]؛ شهری که تعداد معتادان زن آن بین ۵۰ تا ۱۲۰ هزار تن ذکر شده است.»
این خبر روی دیگری از نبود عدالت جنسیتی در نگاه و نظر و عمل دولتمردان سیاسی ایران به زنان است و به خوبی نشان میدهد که زنان جامعه ما از اقدامات حمایتی هم به اندازه مردان برخوردار نیستند و در شرایطی که نیاز به کمکهای دولتی دارند، نادیده گرفته میشوند.
واقعیت این است که در طول سالهای گذشته در ایران هیچ وقت به مقوله اعتیاد زنان به اندازهاعتیاد مردان پرداخته نشد. پرداختن به اعتیاد زنان یک تابو بود، تابویی که همچنان ادامه دارد و عواقبش زنان و کودکان و خانوادههای آنها را تحت تاثیر قرار داده است.
واقعیت افزایش اعتیاد در بین زنان به دلیل فرهنگ حاکم بر جامعه همواره کتمان میشود و این کتمان نه تنها مشکلی را حل نکرده، بلکه به افزایش این پدیده شوم کمک کرده است. شیوه نادیدهانگاری، شیوه متداولی در ایران امروز است. اعلام آمارهای نادرست از ناهنجاریهای اجتماعی بخصوص آمارهایی که مربوط به زنان میشود، راهحلی غیرمنطقی است که متاسفانه سالهاست مورد استفاده قرار میگیرد.
در این میان هیچ الگوی مناسبی برای به دست آوردن شمار تقریبی آمار گرفتاران زن در دام اعتیاد وجود ندارد و هیچ اقدام جدی و زیربنایی نیز برای مقابله با این مشکل انجام نشده است.
براساس آمار ارائه شده اداره بهزیستی زنان پنج درصد کل معتادان ایران را تشکیل میدهند. ستاد مبارزه با مواد مخدر شمار آنها را نسبت به مردان هفت به ۱۰۰ میداند و وزارت بهداشت و درمان این نسبت را یک به هشت اعلام میکند. از سوی دیگر مراکز ترک اعتیاد از مراجعه روزانه ۱۰۰ زن و دختر جوان معتاد برای ترک اعتیاد خود خبر میدهند. تفاوت آمارها از زمین تا آسمان است و در این آشفته بازار گرداب اعتیاد هر روز شمار بیشتری از این جامعه فراموش شده را در خود میکشد.
به گفته مسئولان زندانهای کشور، در حال حاضر ۵۰ درصد زندانیان زن به دلیل استفاده از مواد مخدر در زندان هستند که البته در سالهای اخیر این آمار روبه افزایش هم بوده است. در این میان نکته قابل توجه این است که یک زن معتاد، دهها بار آسیبپذیرتر از مردی است که به دام اعتیاد افتاده است. از سوی دیگر بسیاری از روانشناسان، شوهران معتاد را یکی از مهمترین عوامل اعتیاد زنان میدانند و معتقدند بسیاری از مردان برای اینکه در هنگام مصرف مواد مخدر مورد انتقاد همسر خود قرار نگیرند همسر خود را نیز معتاد و آنها را به کارهایی مثل توزیع مواد مخدر مجبورمیکنند.
زنانی که تحت چنین شرایطی معتاد میشوند نیاز به حمایت دو چندان نهادهای ذیربط و حمایتهای سازمانهای غیر دولتی دارند. بر اساس آمار جهانی، اعتیاد در زنان، عوارض خطرناکتری نسبت به مردان ایجاد میکند. برای مثال فاصله زمانی نخستین تجربه مصرف مواد، تا تزریق در زنان بهطور متوسط دو سال طول میکشد در حالی که این زمان در مردان حدود هشت سال است. با این حساب زنان ششسال زودتر از مردان به ورطه وابستگی شدید به موادمخدر کشیده میشوند که درمان آن طبعاً سختتر و عوارض جسمی، روانی و اجتماعی آن نیز به مراتب بیشتر است. مرگ بر اثر مصرف مواد مخدر نیز در زنان و دختران سریعتر رخ میدهد. بهویژه مصرف بیش از حد، خودکشی و تصادفهای ناشی از آثار مصرف برخی مواد علت اصلی مرگ و میر در زنان معتاد است. ضمن اینکه استفاده از سرنگ مشترک و رابطه جنسی پر خطر نیز باعث ابتلای این زنان به ایدز، هپاتیت و سایر بیماریهای مقاربتی میشود.
آستانه تحمل زنان نسبت به مردان در مقابل مواد مخدر بسیار پایینتر است. به همین خاطر زنانی که در سنین باروری قرار دارند و مواد مخدر مصرف میکنند در صورتی که باردار باشند اثرات جدی روی جنین آنها گذاشته میشود. تحقیقات نشان داده است که کودکان مادران معتاد، قبل از تولد بههمان مادهای که مادر معتاد است، اعتیاد دارند و با این اعتیاد متولد میشوند.
مبارزه با اعتیاد زنان، اقدام علیه امنیت ملی نیست
فقدان نگاه کارشناسانه پیرامون موضوعات مربوط به زنان، نبود سازمانهای غیر دولتی مستقل که به دلیل نگاه توهم توطئه امکان فعالیت ندارند، نداشتن ارتباط موثر با جامعه بینالملل و محو برنامهریزیهای مربوط به جامعه مدنی در ایران، هر روز بیش از پیش از توجه و نگاه واقعی به مسایل دامنگیر زنان میکاهد.نیم نگاه حکومت به مسائل زنان نیز صدقهای است که مردان سیاسی به واسطه گروکشیهای سیاسیشان به جامعه انفاق میکنند.
به خبر دوباره دقت کنید: از ۴۲ مرکز ترک اعتیاد یک مرکز به زنان اختصاص دارد. پس از شنیدن این خبر با دوست پزشکی که به طور خصوصی به درمان معتادان مشغول است تماس گرفتم تا درباره وضعیت اینگونه زنان اطلاعاتی کسب کنم. وی از زنان معتادی صحبت کرد که باردار میشوند و با بچهای در شکم التماس میکنند که آنها را از شر اعتیاد خلاص کنند. یا زنانی که بهوسیله شوهرانشان معتاد میشوند و برای اندکی مواد در مقابل ضرب و جرح و هر عمل دیگری سکوت میکنند.
او از دختری به نام لیلا میگوید که نخستین بار در سن ۱۰ سالگی بهوسیله داییاش نشئه میشود تا در مقابل تجاوز قدرت ناله هم نداشته باشد. این دختر که بدون اراده معتاد شده تا ۱۸ سالگی بارها رگ دست خود را به قصد پایان دادن به زندگیاش میزند. اودرباره زنانی صحبت میکند که برای بهدست آوردن مواد به روسپیگری روی آوردهاند و با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم میکنند. این دوست پزشک معتقد است اگر سازمانهای غیردولتی در زمینه مقابله با اعتیاد بخصوص اعتیاد زنان فعال نشوند امیدی به حل این معضل اجتماعی نیست.
این پزشک که برای اظهار نظر علمی هم حاضر به بردن نامش نیست میگوید: «بارها به مراکز مختلف درخواست تاسیس سازمان غیر دولتی دادهام، اما نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات هنوز نظر خود را درباره تاسیس چنین سازمانی ارایه نکردهاند. برای تک تک پزشکان موسس این انجمن از وزارت اطلاعات استعلام کردهاند و معلوم نیست که از چه چیزی میهراسند.»
از وی چندماه پیش دعوت میشود تا در سمیناری شرکت کند و درباره آخرین تجربیات سازمانهایی که در رابطه با ترک اعتیاد زنان فعال هستند، صحبت کند. در آستانه سفر ابتدا از وزارت اطلاعات با او تماس میگیرند. سپس از حراست وزارت بهداشت و درمان و اداره اتباع بیگانه و در نهایت هر سه از او میخواهند برای حضور در جلسه بازجویی به مراکز یاد شده مراجعه کند.
هر سه کارشناس موازی و غیر موازی اطلاعاتی او را تهدید به عدم شرکت در همایشمیکنند. آنهابر این اعتقاد بودند که در ظاهر کنفرانس مربوط به اعتیاد زنان است ولی باطن و اهداف تشکیل دهندگان موجب بالا رفتن خواست زنان برای مخالفت با ارزشهای جامعه اسلامی میشود.
این پزشک میگفت همایش یادشده قرار بود با حضور دهها پزشک متخصص با تجربیات مختلف و نشان دادن فیلم و عکس از چگونگی مقابله با اعتیاد زنان تشکیل شود و دست آخر نفهمیدم چرا شرکت در آن برای امنیت ملی خطرناک است. سئوال اینجاست: در چنین وضعیت آشفته به لحاظ نداشتن سیاست کلی فرهنگی در ایران، تکلیف زنانی که به هر دلیل گرفتار اعتیاد و دهها آسیب اجتماعی مختلف هستند چه میشود؟
«بسیاری از زنان و دختران معتاد،کمتر تصور مراجعه به مراکز خودمعرف را دارند. لذا اغلب، اعتیاد در زنان و دختران پنهان مانده و بخش قابل توجهی از جمعیت معتادان زن کشور در آمار گنجانده نمیشود»
اگر همه سازمانهای غیر دولتی در خدمت بیگانه هستند، اگر برای باز کردن هر خانه امن برای زنان باید از هفت پل که هیچ، از صد خوان گذشت؛ اگر تجربیات کشورهای دیگر و هر گونه تبادل نظر مصداق ضربه به منافع ملی است؛ اگر نمیشود از ابزارهای اطلاعرسانی استفاده کرد، پس تکلیف چنین زنان و دخترانی که دولت به تنهایی قادر به حل مشکلاتشان نیست، چه میشود؟
به گفته این پزشک فعال در زمینه اعتیاد، زنان معتاد نسبت به دیگر زنان میزان بیشتری از خشونت جسمی و جنسی و کلامی را تجربه و حتی تحمل میکنند. همچنین زنان معتاد در مقایسه با دیگر زنان، مسائل و مشکلات روانی بیشتری دارند. اختلالات افسردگی و اضطراب، شایعترین بیماری در نزد زنان معتاد به مواد مخدر است. تمایل به خودکشی، آسیبپذیری بالا و عزت نفس پایین نیز در میان زنان معتاد بیشتر مشاهده میشود.
از سوی دیگر زنان معتاد، منحرف شناخته میشوند و بازداشت و زندانی کردن زنان به دلیل خطاهای مرتبط با مواد مخدر در دهه گذشته بهطور چشمگیری افزایش یافته است. همچنین جرایمی نظیر دزدیهای کوچک، شریک شدن در برخی جرایم، فروش مواد، روسپیگری و ضرب و شتم و تهاجم نیز در میان زنان معتاد رو به افزایش است.
نتایج تحقیقات کارشناسانه نشان میدهد که احتمال سوءاستفادههای جنسی از زنان معتاد چهار برابر بیشتر است و اغلب این زنان برای تامین معاش خود به روسپیگری میپردازند. براساس گفته رئیس انجمن مددکاری ایران، براساس یک تحقیق بیش از ۵۰ درصد دختران فراری پس از فرار از خانه به مصرف هروئین و تریاک روی میآورند. بهطوری که هنگام ارجاع به مراکز بازپروری ۲۴. ۵ درصد هروئین،۲۹. ۵ درصد تریاک، ۱۵ درصد حشیش و ۳۱ درصد سیگار مصرف میکنند.
اگر به مرکز بازپروری دختران زیر ۱۸ سال در غرب تهران مراجعه کنید، اکثر دختران فراری را با تجربه امتحان و اعتیاد به مواد مخدر خواهید یافت؛ دخترانی که مجبور به انتقال و خرید و فروش مواد میشوند و از شدت نیاز به تیغ زنی بدنشان روی میآورند.
زنانی که مواد مخدر مصرف میکنند، از آسیبهای مغزی قابل توجهی نسبت به مردان برخوردارند و تخریب جسمانی ناشی از اعتیاد برای آنها بیشتر از مردان است. حسن رفیعی،مجری طرح ارزیابی وضعیت اعتیاد در کشورچندی پیش در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اعلام کرد که برخلاف کمتر بودن آمار زنان معتاد نسبت به مردان معتاد، نسبت زنان معتاد تحت درمان، بسیار کمتر از مردان است که این مسئله برای جامعه نگرانکننده به نظر میرسد.
ویمیگوید:«بسیاری از زنان و دختران معتاد به دلیل قوانین عرفی که در جامعه وجود دارد و به یک زن و دختر معتاد در جامعه انگ زده میشود کمتر تصور مراجعه به مراکز خودمعرف را دارند. لذا اغلب، اعتیاد در زنان و دختران پنهان مانده و بخش قابل توجهی از جمعیت معتادان زن کشور در آمار گنجانده نمیشود.»
بدون شک در جامعه سنتی ما دختر معتاد بیش از یک پسر منحرف دانسته میشود.در این مقاله تنها به گوشهای از مشکلات این زنان و دختران پرداخته شد، اما در جامعهای که از میان ۴۲ مرکز بازپروری معتادان، فقط یک مرکز متعلق به زنان است چه باید کرد؟در جامعهای که زنان فعال در حوزه اجتماع بازداشت و به زندان روانه میشوند چه باید کرد؟ حال که دولت همه فعالیتها را خلاف امنیت تعریف میکند لااقل خود تعریف کند اگر فعالان زن بخواهند در این زمینه به زنان معتاد کمک کنند چگونه و از چه طریقی میتوانند طرح خود را عملی کنند؟
دربسیاری از نقاط دنیا برای پلیس کشورهای در حال توسعه، کارشناسان بهداشتی و نهادهای دستاندرکار آسیبهای اجتماعی، کارگاههای آموزشی برگزار میشود تا بتوانند با چنین موضوعاتی مقابله علمی کنند، ریشه این موضوعات را بشناسند و یاد بگیرند که از تجربیات دیگر کشورها استفاده کنند. اعتیاد و مسایلی از این دست نیاز به مشارکت مردمی دارد و تجربههای بینالمللی میتواند برای حل آن مفید و موثر باشد.در ایران اما همه این کارگاههای آموزشی به منزله عملی ضد امنیت تلقی میشود و دولت تعریف نمیکند که ما چگونه میتوانیم در موضوعاتی از این دست همکاری کنیم و مشارکت ما بر ضد امنیت ملی ارزیابی نشود.
بیتوجهی به گسترش اعتیاد در میان زنان، نکتهای اساسی است که امروز یا فردا مسنولان ذیربط باید پاسخگوی آن باشند.
با سلام هرگز نباید لحظه ای از این ظلم نهادینه شده علیه خانمها در جوامع کشورهای عقب مانده مثل ایران و افغانستان غافل بمانیم تا این ننگ دیرینه را از جامعه یزداییم. مشتی بیخبر بدون توجه به عواطف خانمها و کرامت انسانها هرروز در سطح خانواده و جامعه هزاران و شاید میلیونها بار محیط صلح و ارامش خانواده و اجتماع را دستخوش بیماری روانپریشی خود میکنند بدون اینکه حتی یک لحظه به عواقب رفتار های ناهنجار خود بیندیشند. این افراد انقدر ابله هستند که حتی در مخیله شان هم نمی گذرد که هیچ مردی بدون اینکه زنی بار مسیولیت-گریزی آنها را به دوش بکشد حتی قادر به ادامه حیات هم نیستند تا چه رسد به اینکه بفهمند که تا چه حد از مسیولیت خود در قبال همسر و فرزندانشان قصور می ورزند. متاسفانه تمام این معظل به طور دربست و یکجا از طریق اموزه های دینی و باورهای بی مورد و نابجای فردی-اجتماعی به اولاد دکور (نر) داده و پردانته میشود و در نهایت این نر های بی خاصیت به این باور غلط میرسند که به نوعی تافته جدابافته هستند و بایستی خود را برای بقیه لوس کنند و مرکز توجه خانواده باشند. هروقت هم این توجه از انان دریغ شود یا دست به کتک کاری و الم شنگه راه انداختن میزنند و یا به سوی مواد معدر روی می اورند و خود را از نهاد و کانون خانواده مجزا میکنند.
وقتی هم این نرنشانهای بی خاصیت نماینده مجلس یا مصدر کار میشوند تنها یک هدف را دنبال میکنند و ان گرفتن سهم خود و بیش از ان از بیت المال هستند. اینگونه ذهنیت دیگر جایی برای فکر کردن به نیازهای دیگران و مردم حوزه انتخابیه شان نمی گذارد. همه اینها در سایه اموزه های دینی و اجتماعی کشور ما ایران اسلامی به وجود امده است.
وقتیکه زن نصف مرد محسوب میشود و زن منشاء تمام درگیریها و جنگها و مصیبت ها معرفی میشود و زن ناثض عقل است و چندین و چند از اینگونه حرفهای کلیشه ای دیگر پر واضغ است که اعتیاد خانم ها انقدر مشکل ساز به حساب نمی اید. تنها راهی که باقی می ماند اننست که وجود مشکل را کتمان کنیم و بگوییم “انشا الله که زن ها معتاد نمیشوند.
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ شنبه, 05/15/1390 – 06:44.
کاربر مهمان / 07 August 2011