وحید ولیزاده – رمانهای عاشقانهی عامهپسند در همهی کشورها سهم بزرگی در قفسههای کتابفروشیها و کتابخانهها را اشغال میکنند و به نظر میرسد بیش از هر کتاب دیگری خوانده میشوند. زنان، خریداران و امانتگیرندگان عمدهی اینگونه کتابها هستند.
این درحالی است که منتقدان ادبی معمولاً رمانهای عاشقانهی عامهپسند سطحی و فاقد ارزش میدانند و در همان حال منتقدان فمینیست نیز از خردهگیران جدی محتوای این گونه رمانها هستند. با یک تورق سطحی در اینگونه رمانهای عاشقانه و عامپسند میتوان به این واقعیت پی برد که اینگونه رمانها کلیشههای جنسیتی را بازتولید کرده و تصویری از زنان ارائه میدهند که منطبق با ساختار ارزشهای ایدئولوژی مردسالار است. پس چرا زنان با اشتیاق زیاد و بهطور انبوه این رمانها را میخوانند؟
جنیس رادوی، پژوهشگر ادبیات آمریکا برای یافتن پاسخی برای این پرسش پژوهشی انجام داد که نتیجهی آن کتابیست با عنوان «خواندن رمانهای عاشقانه». این کتاب یکی از تآثیرگذارترین کتابها در حوزهی مطالعات ادبی و فرهنگیست. در آن هنگام که جنیس رادوی روی این موضوع تحقیق میکرد، در مراکز دانشگاهی آمریکا نقد نو که وظیفهی نقد ادبی را تمرکز بر متن ادبی با رویکردی فرمالیستی میدانست، جریان مسلط در نقد ادبی بود. چنین رویکردی اما در برابر این پرسش که چرا رمانهای عاشقانهی عامپسند با اقبال زنان مواجه میشود، سردرگم باقی میماند. بررسی و تحلیل متن رمانهای عامه پسند نمیتوانست پاسخی برای این پرسش ارائه کند.
چنین بود که رادوی نقدی چندسویه را جایگزین نقد فرمالیستی کرد. چندسویه در این معنا که این نوع نقد آمیزهای بود از مردمنگاری، تحلیل متن و اقتصاد سیاسی . او کتابش را که نوشتن آن هفت سال به طول انجامید با بررسی تاریخ داستانهای عامه پسند در آمریکا آغاز میکند. رمانهای عامهپسند در نظر او محصول فرآیندهای اجتماعی و مادی پیچیدهایست که نویسندگان، عوامل ادبی، ناشران، خوانندگان و بسیاری دیگر از افرادی که در چاپ، توزیع و فروش کتابها نقش دارند را در برمیگیرد. در اثر برخی نوآوریها و ابداعات، هم چاپ کتاب و هم توزیع آن برای ناشران بسیار سادهتر شده است. اما مشکل بعدی این است که ناشر میبایست از خودش بپرسد چه کتابهایی را برای چه کسانی منتشر میکند؟ نشر کسب و کاری پرهزینه است و ناشر میبایست مطمئن باشد که کتابی که منتشر میکند، حتماً به فروش میرود. در اینجا بود که برای نخستین بار داستانهای طبقهبندی شده که بر گرتهی یک الگوی مشخص نوشته میشدند، پدید آمدند؛ داستانهایی با پیرنگ بیش و کم یکسان و شبیه هم که برای خوانندگانی با سلیقهی مشخص، همواره جذاباند. چنین بود که نشر داستانهای عامهپسند به مثابه فعالیتی اقتصادی رشد کرد. در این نوع نشر، در نظر ناشر کتاب کالایی بود که به صورت بیپایان تکثیر و بازتولید میشد.
وحید ولیزاده: زنان به این دلیل که از وضعیت خود خرسند نیستند، رمانهای عامپسند عاشقانه را به دست میگیرند. مصرف انبوه رمانهای عامپسند عاشقانه نشانگر وسعت ناخرسندی زنان از وظایف و تکالیف نهادینه شدهی آنان در جامعه است.
رادوی پس از این مقدمات ساختار و درونمایهی رمانهای عامهپسند عاشقانه را هم تحلیل میکند. از تحلیل درونمایهی این آثار چنین برمیآید که اصولاً رمانهای عامهپسند عاشقانه تقویتکنندهی نظام ارزشهای مردسالار و پدرسالار در جامعهاند. در این میان موفقترین آنها داستانهایی هستند که در آن قهرمان زن داستان که عمدتاً از شخصیتی وابسته برخوردار است، بهشکل موجودی ضعیف نشان داده میشود. چنین شخصیتهایی در ابتدا فاقد هویت اجتماعی هستند، اما در نهایت و از طریق توانایی هاشان در پرستاری و مراقبت از قهرمان مرد داستان هویت خود را بازمییابند. نثر اینگونه رمانها عمدتاً سرشار از کلیشههاست و نویسنده از واژگانی ساده و قواعد دستوری منطبق با هنجارهای زبان بهره میبرد. رایجترین تکنیکهای داستاننویسی در این آثار، شیوههایی است که در رمانهای رئالیستی قرن نوزدهم رواج داشت.
اما مهم ترین پرسش برای رادوی، به عنوان یک پژوهشگر دانشگاهی و فمینیست این بود که راز مصرف انبوه چنین رمانهایی نزد زنان چیست؟ او برای یافتن پاسخ این پرسش با گروهی از زنان که در شهر کوچکی پیرامون یک کتابفروشی حلقهی دوستی به وجود آورده بودند و از خوانندگان پر و پا قرص این دسته رمانها بودند، مصاحبههایی انجام داد. او در اثر پژوهشیاش، «خواندن رمانهای عاشقانه» نشان میدهد که چگونه «عمل» خواندن رمان، در «معنا»ی رمانها نقش دارد.
در مصاحبهها و در پاسخ به این پرسش که این رمانها چه جذابتی برای شما دارند، این زنان توضیح میدهند که رمانهای عامهپسند عاشقانه به عنوان «گریز» به آنها کمک میکنند. اکثر این زنان متأهل و بچهدار بودند. آنها زیر بار مسئولیتهای زیاد مادری و همسری، بخش اعظم روز خود را به مراقبت و سرکشی و توجه به فرزندان و یا شوهر خود میگذراندند. آنها در میان فشارهای روزمرهی زندگی بهعنوان یک زن خانهدار رمانهای عامهپسند عاشقانه را نوعی هدیه به خود تلقی میکردند که فرصتی برای گریز و فراغت به آنها اعطا میکند. خواندن این رمانها از طرفی لحظاتی برای زنان به همراه دارد که از وظایف سخت خود معاف میشوند و خلوتی از آن خود را مییابند، و از سوی دیگر با دنبال کردن زندگی شخصیتهای زنی که با ازدواج و بچهدار شدن به پایان خوش داستان میرسند، برای ادامهی کارهای روزانه خود روحیه و انرژی میگیرند.
وحید ولیزاده: اصولاً رمانهای عامهپسند عاشقانه تقویتکنندهی نظام ارزشهای مردسالار و پدرسالار در جامعهاند. در این میان موفقترین آنها داستانهایی هستند که در آن قهرمان زن داستان که عمدتاً از شخصیتی وابسته برخوردار است، بهشکل موجودی ضعیف نشان داده میشود.
بر اساس این گفتهها، رادوی نتیجه میگیرد که خواندن رمانهای عامهپسند عاشقانه نتیجهی نارضایی از نقشها و روابط مرسوم جنسیتی درون خانوادهی پدرسالار است. زنان به این دلیل این رمانها را به دست میگیرند که از وضعیت خود ناخرسندند. مصرف انبوه رمانهای عامهپسند عاشقانه نشانگر وسعت ناخرسندی زنان از وظایف و تکالیف نهادینه شده در جامعه است. رادوی نشان میدهد که ضمناً این عمل بخشی از فرآیند سازگار شدن و تن دادن به وضعیت موجود نیز هست.
«خواندن رمانهای عاشقانه» نوشتهی جنیس رادوی تأثیر قبل تأملی بر مطالعات فرهنگی و ادبی داشته است و از جمله پیشگامان چرخش مردمنگاری در تحقیقات ادبی به شمار میرود.
در ایران اما خواندن رمانهای عامهپسند عاشقانه هنوز مورد بررسی و تحقیق جدی قرار نگرفته است. آیا زنان متأهل و بچهدار ایرانی از خواندن رمانهای عامهپسند عاشقانه برای گریز موقت از یکنواختی و دشواری وظایف خانهداری و مراقبت از دیگران بهره میگیرند یا اشکال دیگری از مصرف فرهنگی را به کار میگیرند؟ رمانهای عامهپسند عاشقانهی ایرانی برای چه طیفی از مخاطبان منتشر میشود و معانی و دلالتهای اجتماعی و فرهنگی آن چیست؟
به نظر من نمی توان خواندن رمانهای عامیانه و عاشقانه را به واکنشی مبنی بر نارضایتی زنان از وضعیت اجتماعیشان تعبیر کرد. باید در نظر داشت که این نوع گرایش منحصر به کتابهای از این نوع نیست و بخصوص در دوران معاصر میزان استقبال از سریال های تلویزیونی با چنین مایه هایی نیز چشمگیر است. مشاهدات شخصی من نشان داده که بیشتر خانمها حتی در زمینه خیال پردازی و قصه سازی شخصی (تصور موقعیتها در دایره شخصی و ذهنی که کمتر بازگو می شوند) نیز در چارچوب چنین موضوعاتی حرکت می کنند. فکر می کنم دلیل این موضوع بیشتر به روانشناسی تکاملی جنس زن در انسان مربوط باشد تا وضعیت و وظایف اجتماعی زنان در جامعه امروز.
شبیر شیدا / 08 August 2011
به نظر شما اصولاً هدف رمان خواندن و فیلم دیدن چیست؟ گذشته از آثار ادبی و سینمایی که برای مخاطب به اصطلاح فرهیخته تولید می شود بقیه این نوع محصولات چرا طرفدار دارند؟ علت استقبال از رمانها -عاشقانه، علمی تخیلی و …- همانطور که اشاره شده تمایل آدمها برای فرار از روزمرگی و یک نواختی است. زنان هم در طی سالها بیشتر از مردان درگیر روزمرگی کسالت بار بوده اند، پس گرایش بیشتری به فرار داشته اند. استمرار مردسالاری نهفته در این رمانها هم بیشتر به خاطر اینست که جایگزین بهتری ارائه نشده بود و تم تکراری دائم بازتولید شد و جزئی از مشخصات این ژانر شد. کما اینکه در سالهای اخیر داستانهای عاشقانه با شخصیتهای زن نامتعارف و هنجارشکن مورد استقبال قرار گرفته اند و می گیرند (مثلاً شخصیتهای سریال sex and the city).
یک سؤال هم دارم، چرا نارضایتی از نقشها و روابط مرسوم مردسالارانه می تواند فرد را به سمت داستانی با همان مضمون سوق دهد که دائم ضعیف و ناتوان بودنش را یادآور شود؟ اگر قصد فرار از این هنجارها و تکالیف باشد نباید قاعدتاً رمانهایی با زنان قوی و مستقل محبوبتر باشند؟
آیدا / 09 August 2011
در مورد زنان ایرانی باید گفت قید و بند های اچتماعی و خانوادگی بسیاری برای ازدواچ انها وچود ذاشته و دارد و همیشه ارزوی زندگی رمانتگ و عاشقانه در دلشا ن مانده
کاربر مهمان / 08 August 2011
تو ایران خیلی از خواننده های رمان های عامه پسند دخترهای دبیرستانی هستن.
کاربر مهمان / 10 August 2011
وقتی چیدمان عناصر اصلی جامعه – ایران- به گونه ای باشد که موقعیت مردسالار را بازتولید نماید بدیهی است که ذهنیت زن متوسط جامعه که اتفاقا” کتاب خوان هم هست! در وجود و تخیل خود همان مفهوم جاری را میطلبد – اصلا” تصوری غیر این که هست ندارد – بعلاوه آنکه در کتاب یا سریال اتفاقا” برای خود نقش محترم و باارزش تری را میبیند نسبت به آنچه که به واقع در زندگی خودش و اطرافش جاریست – لذا تصویر ارائه شده در مقاله فوق – مفهومی آمریکایی دارد – که ورای تصور زن ایرانی است
ارسال از حمید 1390/5/19
کاربر مهمان / 10 August 2011
من با این مقاله بسیاااار موافقم.به تشویق اطرافیان کتابی به اسم همخونه رو تو سه ساعت مطالعه کردم.باید بگم از لحاظ محتوا بسیاااار ضعیف بود..نه تنها محتوا بلکه رویکرد مردسالاری آشکارا داشت .. شخصیت مرد زن رو زد..موهاشو چنگ انداخت.یک موجود بیمار سادیسم و متعب و نابهنجار بود.من هیچوقت رمان های ایرانی نمیخوندم و آشنایی نداشتم با چهنین ادبیاتی..اما بعد ازین رمان حس کردم از مردهای ایرانی بدم میاد..
سوال اولم اینه..چرا دخترها این کتاب رو میخونن؟چرا دوست دارن؟ایا از کتک خوردن لذت میبرن؟
سوال دوم آیا کسی هست که تو زندگیش اجبار بخواد؟؟؟؟
شما کتک کاری تعصب مردسالاری رو بیشتر تو کتاب ها و فیلم های آسیایی میبینین ولی دیگه چرا استقبال میکنین…
گاهی فکر میکنم دختران و زنان یادشون رفته چطور باید مستقل باشن و متاسفانه باید بگم تو کشور من خیلی دخترا این محتوا رو میپسندن..میخوام ببینم پس فردا شوهرشون سیلی بزنه تو گوششون هم میپسندن؟!
ریحانه / 26 June 2015