بعد از گذشت شش ماه از ریاست جمهوری ترامپ هنوز در کاخ سفید سیاست جامع و مدونی در مورد ایران تدوین نشده است. تنها خطوط کلی راهبردی مبتنی بر فاصله گیری از  رویکرد اوباما ،سخت گیری بر جمهوری اسلامی و تقویت رقبای منطقه ای آن در دستور کار قرار گرفته است.

ترامپ دیدگاه غالب در عرصه سیاسی آمریکا در خصوص ایران بعد از انقلاب را در پیش گرفته که جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک حکومت مشروع و بازیگر منطقه ای به رسمیت نمی‌‌شناسد و از تغییر مناسبات قدرت در ایران  استقبال می‌کند.  اما در عین حال تمایل چندانی برای مداخله  مستقیم در امور داخلی سیاست ایران ندارد.

دولت فعلی آمریکا ترجیح می‌دهد که تقابلش با جمهوری اسلامی از مسیر رویارویی نیابتی عربستان سعودی با ایران پیش برده شود.
دولت فعلی آمریکا ترجیح می‌دهد که تقابلش با جمهوری اسلامی از مسیر رویارویی نیابتی عربستان سعودی با ایران پیش برده شود.

وجه تمایز سیاست آشتی جویانه اوباما

علی رغم سیاست تهاجمی دولت های آمریکا بعد از انقلاب هر کدام از روسای جمهور تلاش‌هایی برای تعامل و تنش زدایی با حکومت ایران داشته و یا حداقل در مقاطعی کوشیده‌اند ایده دستیابی به یک توافق با جمهوری اسلامی را به آزمون بگذارند. منتها ترکیب اوباما و کری از این مرحله پا را فراتر گذاشته و با سرمایه‌گذاری بر روی توان جناح میانه رو  بر پایان مناسبات جنگ سردی با جمهوری اسلامی و پذیرش ریسک تعامل مشروط تاکید کردند. همچنین سعی کردند با کم کردن از دامنه سیاست حمایتی از عربستان سعودی و اسرائیل، بخشی از بار توازن منطقه ای را به رقابت‌ها و تعامل‌های خود کشور های منطقه بسپارند. در عین حال کماکان سطحی از فشار ها را برای تغییر رفتار حکومت حفظ  کردند.

البته اجرای این سیاست بعد از اجرای راهبرد “هویج و چماق” رخ داد. دولت اوباما بیشترین فشار در طول تاریخ بعد از انقلاب را بر حکومت ایران  اعمال کرد.

مسیر معکوس ترامپ

حال ترامپ اصرار دارد این راهبرد را تغییر دهد و دوباره جمهوری اسلامی ایران را یکی از محور های شرارت  قرار داده و از دشمنان درجه یک سیاست خارجی آمریکا تعریف کند، دشمنی که تنش‌زدایی در رابطه با او بی‌فایده است.  در نگاه ترامپ امتیاز دادن به جمهوری اسلامی باعث جسور تر شدن آن می شود.

اما نگاه کلان ترامپ در خصوص بی توجهی به تقویت دمکراسی و تمرکز صرف بر منافع اقتصادی و دکترین ثبات سخت‌افزاری باعث  می شود تا سیاست داخلی ایران به عنوان یک اولویت مطرح مد نظر قرار نگرفته و خواست اصلی مهار قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی و بازدارندگی در برابر اقدامات بی‌ثبات ساز آن علیه نظم مستقر جهانی باشد. در این چهارچوب دولت آمریکا حمایت پر رنگی از  دولت های عربی همسو و متحد راهبردی خود انجام داده و می کوشد تا موازنه قوای خاور میانه به نفع بلوک عربستان سعودی و اسرائیل تغییر یابد.

تفاوت نگرش‌ها در دولت و حامیان ترامپ

دولت ترامپ زیر فشار گروه ها و لابی های مختلف برای سیاست‌گذاری در خصوص ایران است. تمایل شخصی او بر نشان دادن شدت عمل، تقابل همه جانبه و دوری از هر گونه تعامل با ایران بوده و هدف تضعیف و انزوا را دنبال می کند. همچنین اهمیتی به شکاف دولت- ملت در ایران نمی دهد.

ترامپ و حلقه نزدیکانش  سابقه مراوده و سمت گیری نسبت به “اپوزیسیون” ایران را ندارند. اما حامیان و مشاوران سیاسی وی و مسئولان سیاست خارجی و امنیت داخلی در این مورد نگاه های متفاوتی دارند:

■ برخی چون جولیانی، جان بولتون، مایکل فلین و اندیشکده‌هایی چون “امریکن انترپرایز”، “هادسون” و “بنیاد دفاع از دمکراسی” از درگیری مستقیم و تند با جمهوری اسلامی حمایت می کنند. به باور این دسته دولت ترامپ باید با حمایت صریح از  گروه های مخالفی چون سازمان مجاهدین خلق و رضا پهلوی سیاست تغییر حکومت را به صورت  مستقیم یا با واسطه دنبال کند. مایک پمپئو رئیس سیا نیز تقریبا در این دسته می‌گنجد. او معتقد است تضاد اصلی و دراز مدت آمریکا در خاور میانه جمهوری اسلامی است و حتما باید خنثی شود. به باور این دسته برجام یا باید متوقف شود و یا مورد بازنگری قرار بگیرد تا هیچگاه جمهوری اسلامی نتواند برنامه غنی سازی اورانیوم داشته باشد.

■ دیدگاهی ملایم تر در این چارچوب، با ترسیم شرایطی که گویا حکومت ایران در آستانه فروپاشی است و پتانسیل نارضایتی انباشته شده در داخل ایران می تواند جنبشی انقلابی را شکل دهد، بر ضرورت  آمادگی دولت آمریکا در هنگام اعتراضات و کمک به تغییر حکومت  تاکید می کند. رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا از این دیدگاه حمایت می کند و اظهار نظر وی در خصوص حمایت دولت آمریکا از تغییر مسالمت آمیز نظام سیاسی  از سوی نیرو های داخلی ایران این پیام را ارسال کرد که وزارت خارجه آمریکا تمایلی به درگیری مستقیم ، عاملیت پروژه تغییر سیاسی در ایران و حمایت فعال از گروه های مخالف برون مرزی را ندارد، گروه‌هایی که مسیری موازی و خارج از نیرو های سیاسی داخلی ایران را دنبال می کنند و بعضا با رویکرد مسلحانه نیز مشکلی ندارند. تیلرسون با متوقف کردن برجام نیز مخالف است.

دسته دوم که افرادی چون ژنرال مک مستر مشاور امنیت ملی و ژنرال متیس و وزیر دفاع چهره های شاخص آن هستند و اکثر  رهبران  حزب جمهوی خواه واعضای ارشد کنگره این حزب با آنها هم نظر هستند ضمن پشتیبانی از اصل سختگیری  و تقابل با جمهوری اسلامی اما در چارچوب پارادایم سیاست واقع بینانه (رئال پالتیک) و  احتراز از افزایش درگیری ها در خاور میانه  معتقد به  فشار اقتصادی و خودداری از درگیری نظامی هستند. از دیدگاه آنها سیاست‌گذاری دولت آمریکا باید به گونه ای باشد که شکاف دولت–ملت را علیه آمریکا  کاهش ندهد. همچنین برجام با سخت گیری بیشتر در اجرا تداوم یابد. ولی در عین حال فشار ها در خصوص مهار برنامه موشکی افزایش یابد. این نیرو ها فعلا در سیاستگذاری دولت ترامپ دست بالا را دارند ولی تضمینی نیست که این وضعیت ادامه پیدا کند.

■ نیرو های مدافع تداوم تعامل انتقادی و مشروط و تاکید بر راهکار دیپلماسی اگرچه در دولت ترامپ جایگاه و نفوذی ندارند اما می کوشند  از طریق اندیشکده ها، فضای رسانه ای و اقلیت کنگره دولت را ترغیب کنند که میراث اوباما در خصوص ایران را ادامه داده و از تقابل خطرناک اجتناب کند. جریان  مدافع پذیرش جمهوری اسلامی به عنوان یک بازیگر مشروع  و لابی های حکومت نیز کماکان در حوزه رسانه ای و جامعه مدنی آمریکا فعال بوده و دیدگاه سیاسی خود مبنی بر نزدیکی نامشروط دولت های ایران و آمریکا را تبلیغ می کنند. منتهی  دولت ترامپ نظر منفی نسبت به این جریان دارد.

تفاوت نگرش ها و همچنین رویکرد نوسانی و متزلزل ترامپ در حکمرانی و اراده وی برای تغییر سریع همکاران باعث شده تا نقشه راه در خصوص جمهوری اسلامی هنوز در حال تدوین باشد.

تاثیر متضاد روسیه

در ابتدا تصور می شد که تمایل ترامپ به  تنش زدایی با دولت روسیه می تواند به عنوان یک عامل کنترل  کننده در تقابل با ایران عمل کند. اما  تیره تر شدن روابط  باعث شد تا روسیه نه تنها اثر بازدارنده نداشته  بلکه به نوعی گسترش فشار بر روسیه مشوق سخت گیری بیشتر بر جمهوری اسلامی نیز باشد.

اما در عین حال استفاده از ظرفیت نهاد های بین المللی برای انزوای جمهوری  اسلامی و تحمیل هزینه بر آن نیازمند عدم مخالفت روسیه است.

این عامل کماکان می تواند  در رویکرد تهاجمی در  مقابل ایران ایجاد محدودیت کند.

برجام

بر خلاف وعده‌های  انتخاباتی، دولت ترامپ برنامه‌ای برای بر هم زدن برجام ندارد. احتمال حرکت به سمت تغییر برجام و مذاکرات تازه به دلیل عدم همراهی اروپا نیز ضعیف است و حداکثر به عنوان یک اهرم فشار می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. اما دولت ترامپ با سخت‌گیری بر اجرای برجام، تهی کردن آن از معنا و حداقل کردن منافع  و برداشت های جمهوری اسلامی می کوشد تا تهران آغازگر خروج از برنامه جامع  توافق اتمی باشد.

در واقع دولت ترامپ در انتظار تخطی جمهوری اسلامی از مفاد برجام در اندازه ای است که بتواند شرکای اروپایی را  برای متوقف کردن برجام به دلیل تخلف ایران قانع سازد. ازاینرو هدف، تحریک جمهوری اسلامی برای بر هم زدن برجام است تا   1+5 برای  حرکت به سمت بازسازی نظام تحریم ها در سطح  قبل از برجام   مجاب شود.

گسترش تحریم های غیر هسته ای ابزار قدرتمندی است تا جذابیت‌های بازار اقتصادی ایران برای شرکت‌های بین المللی را کاهش داده و عملا اجازه ندهد جمهوری اسلامی بیش از فروش نامحدود نفت و انجام مبادلات بانکی محدود بین المللی و سرمایه گذاری خارجی کم دامنه امتیازی از برجام کسب کند. دولت ترامپ همچنین توانایی بر هم زدن برجام را به دلیل ماهیت چند جانبه آن ندارد، اما طبیعی است که در سطح تبلیغاتی و سیاسی علیه آن موضع گیری کرده و به اعتبار زدایی از آن می پردازد.

برنامه موشکی و هوافضا

دولت ترامپ در زمینه مهار برنامه موشکی و فضایی جمهوری اسلامی سرمایه‌گذاری کرده و همه طیف‌های نزدیک و حامی دولت بر روی این سیاست اتفاق نظر دارند.

دولت ترامپ توانسته در این خصوص همراهی دولت های بریتانیا، فرانسه و آلمان را نیز کسب کند.

تصویب تحریم ها علیه سپاه و نهاد های درگیر در توسعه برنامه موشکی و هوا فضا  ابزار  مورد اتکای دولت ترامپ برای بازسازی نظام تحریم ها در مسیری موازی با برنامه هسته ای است. این حوزه قابلیت تبدیل شدن به یک نگرانی جهانی و منطقه ای را دارد و می تواند مشابه برنامه هسته ای به تدریج تحریم‌های سنگینی را بر اقتصاد بیمار ایران  تحمیل نماید.

مفاد برجام به گونه ای تنظیم شده که نحوه توسعه برنامه موشکی ابهام دارد و می تواند تفسیرهایی از آن به عمل آید که توسعه موشک های بالستیک را حداقل نقض روح برجام به شمار آورد. اما در این خصوص برداشت واحدی بین اعضاء 1+5 وجود ندارد.

منطقه خاورمیانه

مهار توسعه‌طلبی جمهوری اسلامی در منطقه و بازگرداندن آن به داخل مرزها  هدف اصلی سیاست تقابلی ترامپ را تشکیل می‌دهد. در این راستا تمام بخش های دولت ترامپ ضمن تقویت موضع عربستان سعودی و نیرو های همسو درصدد جلو بردن پروژه ناتمام “ناتوی عربی -سنی”  برای محاصره ایران در خاورمیانه هستند. این طرح که با جدیت دنبال می شود البته با موانع و چالش های عمده ای مواجه است، اما  مقامات واشنگتن و بویژه نخبگان امنیتی و نظامی و فراتر از کاخ سفید  بزرگان هر دو جناح بر روی آن اجماع دارند. همه معتقدند که نفوذ جمهوری اسلامی در سوریه، لبنان، یمن و عراق باید کاهش یابد.

در این فضا رویارویی محور عربستان سعودی، مصر- امارات متحده عربی با ایران تشویق شده  و چه بسا دولت فعلی آمریکا ترجیح دهد که تقابلش با جمهوری اسلامی از  مسیر رویارویی نیابتی عربستان سعودی  انجام شود.

سیاست برخورد با جمهوری اسلامی در خاور میانه علاوه بر پشتیبانی سیاسی، نظامی، امنیتی و لجستیک از رقبای منطقه ای شامل اضلاع دیگری چون اقدامات کنترلی، مانور های نظامی ، گسترش حضور نظامی در منطقه، همسویی بیشتر با اسرائیل، تحریم های اقتصادی و نظامی نیز هست.

در سوریه، با توجه به نزدیک بودن فروپاشی کامل خلافت داعش، تنش ها بین ایران و آمریکا افزایش خواهد یافت و ممکن است تقابل مستقیمی پیش آید. دولت ترامپ اصرار دارد که نیرو های نظامی ایران از سوریه خارج شوند و نتوانند پایگاه ها و نهاد هایی ماندگار تاسیس کنند. در نقطه مقابل جمهوری اسلامی نیز بعد از پرداخت هزینه های فراوان حاضر نیست  از فرصت سوریه چشمپوشی کند.

کار برای آمریکا در عراق و لبنان برای کاهش نفوذ ایران سخت است . جمهوری اسلامی در این کشور ها موقعیت بهتری برای ایجاد بازدارندگی در برابر تهاجم آمریکا  دارد.

جمع‌بند

در مجموع می توان نتیجه گیری کرد که مناسبات ایران و آمریکا مجددا در مسیر تقابل قرار گرفته است.

اما دولت ترامپ در چشم انداز پیش دیدنی برنامه مشخصی برای تغییر نظام سیاسی ندارد. هدف‌گذاری آن عقب راندن جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و حمایت از بی‌ثبات‌سازی آن در کنار اراده جدی برای مهار برنامه موشکی است.

اجرای سخت گیرانه برجام و تحریک ایران به خروج ،دیگر ضلع سیاست ایران را تشکیل می دهد که هنوز شکل نهایی خود را نیافته است.

البته دستان جمهوری اسلامی نیز خالی نیست. تهران این تجربه و “نرمش” را دارد که در مواجهه با دولت‌هایی در آمریکا که رویکرد تهاجمی دارند، احتیاط و مصلحت اندیشی در عمل را با حفظ تقابل کلامی و سیاسی تلفیق کرده و  در رویکرد غیر تعجیلی بکوشد تهدیدها را به فرصت بدل سازد.


در همین زمینه