موزه‌های ایران سال‌هاست که حال خوشی ندارند. این مشکل زمانی بیشتر آشکار شد که آزاده اردکانی، مدیر میکروب‌شناس موزه‌ ملی زمان دولت احمدی‌نژاد و ریاست حمید بقایی در سازمان میراث ‌فرهنگی، درهای انبار موزه‌ ملی ایران را به روی خبرنگاران گشود، انبوهی از آثار کشف شده از محوطه‌های تاریخی ایران در کارتن‌های شیرینی روی هم انباشته شده و بیشترشان نم کشیده بودند. آن روز بود که همه فهمیدند اگر حال موزه ایران باستان چنین است چه بپرسیم از موزه‌های دیگر ایران. این نتیجه‌گیری بیراه هم نبود، یک نمونه‌ آن موزه‌ی نیمه تمام پاسارگاد، موزه‌ بهبهان که از آن دزدی شد و درش را بستند، موزه بندرعباس که بیشتر شیشه‌های آن ترک برداشته و اسکلت‌های تاریخی زیر نم چیلرها در حال پوسیدن است و…

حسین امانت: طراح و معمار ایرانی. طرح او برای موزه پاسارگاد تحریف شد اما ناتمام ماند

موزه‌ پاسارگاد

موزه‌‌ پاسارگاد اما نمونه‌ بارز وضعیت نامناسب موزه‌های ایران است. این موزه را حسین امانت طراحی کرده. او طراح و معمار معروف فارغ‌التحصیل دانشکده‌ هنرهای زیبای دانشگاه تهران و طراح برج آزادی است. از ویژگی‌های ارزشمند این موزه این است که طرح آن با احترام به آرامگاه كوروش به شكل تپه‌‌ای طراحی شده و ارتفاع آن از پلكان آرامگاه كمتر است. طرح اصلی با در نظر گرفتن تراز افق و درجات محصور بودن در كنار محدودیت‌های اجرایی پروژه به‌خوبی می‌توانست پاسخگوی محیط و نیازها باشد بدون آنكه نیازمند الحاقیه‌ یا دچار كمبود فضاهای زیرساختی و تأسیساتی شود.

اما پرسش اینجاست که چرا این موزه بعد از ۴۰ سال هنوز تکمیل نشده؟ این در حالی است که می‌گویند ساخت فیزیکی سازه‌ آن تا ۱۳۵۷ تا ۸۰ درصد پیش رفته بوده است. به هر روی، بعد از انقلاب به دلایل مختلفی، ساخت این موزه، ۲۵ سال متوقف شد تا اینکه با اعتباری که در ۱۳۸۴ به تکمیل این بنا اختصاص دادند، بار دیگر ساخت این پروژه از سر گرفته شد: آغازی که انجام خوشی نداشت. اکنون ۱۲ سال از آغاز دوباره‌ پروژه می‌گذرد و ساخت آن همچنان به پایان نرسیده. محمدحسن طالبیان، معاون میراث‌فرهنگی کشور می‌گوید که نبود اعتبارات کار را کند کرده اما برخی دوستداران میراث‌فرهنگی و معماران معتقدند که این موزه می‌توانست با همین بودجه‌های اختصاص‌داده‌ شده به اتمام برسد. اما چه اشکالاتی در اجرای طرح وجود دارد که  آن را اینقدر به تعویق انداخته؟

به گفته کارشناسان میراث‌فرهنگی، در اوایل دهه‌ ۱۳۸۰، با اعتباری که از سوی مسؤولان وقت جذب شد، کلید آغاز ساخت دوباره‌ موزه‌ی پاسارگاد خورد. سازه‌ها باید بعد از ۲۵ سال دوباره مقاوم‌سازی می‌شدند، بنابراین شركتی برای مشاوره‌ سازه معین شد تا طرح مقاوم‌سازی موزه را انجام دهد. در این میان نباید از یاد برد که طرح موجود ویژه بود و سازه و ساخت آن در شكل‌گیری فرم معماری تأثیر بسیار زیادی داشت. با این‌حال مشاوران سازه‌ای که روی این پروژه کار می‌کردند، نه‌تنها از مشاور معمار بلکه از مشاور تأسیسات هم برای پیشبرد کار استفاده نکردند.

آنها به درخواست كارفرما بخشی را به موزه الحاق کردند که در طرح اولیه موجود نبود. از طرفی با استدلال اینكه فضای تأسیساتی كوچك است و پاسخگوی موزه نیست، طرح تخریب یكی از گالری‌های موزه را برای ساخت بنای تأسیسات و موتورخانه ارائه دادند، بدون آنكه مشاور تأسیسات چنین تصمیمی بگیرد یا با مشاور معمار هماهنگی شود. در ادامه‌ اجرای طرح، ناتوانی در خوانش صحیح نقشه‌های قدیمی طراح هم باعث شد پیمانكارِ انتخاب‌شده به تخریب جزئیاتی از معماری بنا بپردازد كه جزو منحصربه‌فردترین تصمیمات طراح موزه برای پروژه بوده است. خوانش نادرست طرح به دلیل نبود مشاور معمار و مطلع باعث شد تا كاربری مهیج‌ترین گالری مجموعه نیز فضای تأسیساتی فرض و موزه تقریباً بدون گالری شود و به جای آن موتورخانه‌ عظیمی بسازند. قطعاً تكنولوژی ساخت و مصالح ساختمانی كنونی با دهه‌ ۱۳۵۰ بسیار متفاوت و پیشرفته‌تر است. كوچك‌تر شدن فضاهای تأسیساتی به دلیل تكنولوژی‌های نوین در بناهای جدید بیانگر این موضوع است. چرا این مسأله به اشتباه انجام شده و چرا ناظری وجود نداشته تا مانع از این تخریب و تأسیسات جدید شود؟

می‌گویند استدلالی که برای ساخت الحاقات عنوان شده، این است که در ترسیم فنی نقشه دو خط‌چین بوده كه در نقشه‌ی طراح اصلی بنا دیده می‌شد و برداشت مشاور سازه این بوده كه طراح توسعه‌ موزه را پیش‌بینی كرده بوده است.

اتخاذ چنین تصمیماتی در نبود طراح موزه یا حتی مشاور معمار عجیب است، آن هم در طرحی جهانی تحت‌عنوان «موزه‌ی پاسارگاد» – طرحی كه می‌شد با مشخص كردن مشاور معمار و همچنین مشاور تأسیسات، بدون آنكه بخشی بی‌دلیل الحاق یا فضایی بدون ضرورت تخریب و دوباره ساخته شود، با همین بودجه‌ای كه تاكنون صرف این تصمیماتِ غلط شده، به اتمام برسد.

حال یکی از بهترین طرح‌های ساخت موزه‌ای ایران به بدترین شکل اجرا و هنوز به اتمام نرسیده است. گفته می‌شود که ایران طی ۴۰ سال گذشته تنها توانسته چند موزه‌ منطقه‌ای را بسازد که معماری آن‌ها با شرایط تاریخی منطقه همخوان نیست. یکی از آن‌ها موزه‌ای در سیمره است که حریم این محوطه ساسانی را شکسته و آسیب‌های جدی به آن وارد شده است. این در حالی است که امروز تعداد بیشماری از آثار یافت شده از محوطه‌های تاریخی به صورت پراکنده در انبارها و مراکز سازمان میراث‌فرهنگی به حال خود رها شده‌اند.

از همین نویسنده: