اختلافهای موجود در اردوگاه اصولگرایان با محوریت جامعتین («جامعه مدرسین حوزه علمیه قم » و «جامعه روحانیت مبارز تهران ») و تشکیل کمیته وحدت اصولگرایان نه تنها حل نشد، بلکه در آستانه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی، جبهه نوظهوری از دل اصولگرایان بیرون آمد که بهزودی به طور رسمی اعلام موجودیت میکند. «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» نام جریان جدیدی است که هنوز نیامده، با سیل مخالفتها و موافقتها روبهرو شده است.
در گفتوگو با محمدرضا یزدانپناه، روزنامهنگار مقیم پاریس که تحولات جبهه اصولگرایان را دنبال میکند پرسیدهام: ارزیابی شما از این جبهه جدید چیست و جبهه پایداری نمایندگی کدامیک از گرایشهای درون اصولگرایان را برعهده خواهد داشت؟
محمدرضا یزدانپناه: جبهه پایداری نیروهای انقلاب، جریان بروز شده دولت آقای احمدینژاد است. بههر صورت این جبهه توسط افرادی تشکیل شده است و شخصیتهایی در درون آن حضور دارند که از ابتدای آغاز بهکار دولت اول آقای احمدینژاد در سال ۱۳۸۴ در آن حضور داشتند. شخصیتهایی حامیاش بودند یا تئوریسینهای فکری و سیاسی بودند که در آن مقطع از آقای احمدینژاد حمایت میکردند. یا روحانیونی بودند که بههر صورت سعی میکردند بهعنوان قشر روحانی حامی آقای احمدینژاد شناخته شوند. خیلیهاشان هم که بههر صورت وزرا و مسئولان دولتی هستند که در دولت اول آقای احمدینژاد حضورداشتند و اتفاقاً جزو نزدیکان ایشان هم بهحساب میآمدند. منتهی بعدها و به مرور زمان بهخصوص بعد از تشکیل و آغاز بهکار دولت دوم آقای احمدینژاد از این دولت جدا شدند.
مسئلهای که وجود دارد، این است که تشکیل این جبهه پایداری آنطور که مسئولانش اعلام کردهاند، بیشتر با هدف مرزبندی با دو جریان است. یکی جریانی که خود اصولگرایان و مسئولان رسمی جمهوری اسلامی آن را «فتنه سال ۸۸» در کشور میدانند و دوم جریانی که آن را جریان انحرافی درون دولت آقای احمدینژاد اعلام میکنند. به طور طبیعی ما در سال آینده انتخابات مجلس را داریم و تعداد بسیار زیادی از اصولگرایانی که روزگاری جزو حامیان و اساساً تشکیلدهندگان دولت آقای احمدینژاد بودند، احساس میکردند که با وجود افرادی مثل آقای رحیم مشایی در درون دولت یا آقای رحیمی و یا افراد دیگری که هستند و نفوذی که اینها به مرور زمان روی آقای احمدینژاد پیدا کردند، دیگر توانایی اعمال نظر یا اعمال اراده خودشان در انتخابات مختلف یا در صحنههای مختلف سیاسی را مانند گذشته ندارند و امکان این را هم ندارند که بتوانند آرای آن بدنه اجتماعی را که دولت آقای احمدینژاد را چه در سال ۸۴ و چه در سال ۸۸ پشتیبانی میکرد و باعث پیروزیاش در دو انتخابات شد، جذب کنند.
محمدرضا یزدانپناه: اختلافهای درون دولت به نظر میآید که تأثیر اصلی در شکلگیری این جبهه جدید داشته است.
بنابراین برای این که آرای این بدنه اجتماعی که بیشتر در نهادهایی مثل بسیج محلات، بسیج مساجد و مناطق جنوب شهر وجود دارد، از این جریان منحرف نشود و بهعنوان مثال به بقیه جریانهای نزدیک به حکومت مثل گروههایی که در احزابی مثل «جمعیت ایثارگران»، «جبهه پیروان خط امام و رهبری» و «حزب مؤتلفه» وجود دارد، در واقع به سوی این گروههای رقیب در درون اصولگرایان منجرف نشود. چنین جریانی بهوجود آمده است تا این آرا و این گفتمان کماکان در درون همین مجموعهای که تشکیل شده است باقی بماند و هرز نرود.
ما مخالفت علی مطهری از چهرههای شاخص اصولگرایان را با تشکیل «جبهه پایداری نیروهای اسلامی» هم شاهد بودیم. بهطور کلی تشکیل این جبهه را نتیجه حل معضل اختلافهای درونی اصولگرایان میدانید یا آن را مشکلی بر مشکلات قبلی و در واقع محصول حل نشدن مسئله اختلاف اصولگرایان میدانید؟
بیشتر اختلاف در درون دولت در شکلگیری این جبهه تأثیر داشت. همانطور که گفته شد، بالاخره افرادی در درون «جبهه پایداری انقلاب» هستند که علاوه براین که نسبت مشخص و دوستانهای با آن چیزی ندارند که «جریان انحرافی در درون دولت» گفته میشد، با بقیه اصولگرایان هم نسبت چندان دوستانهای ندارند. این افرادی که هم اکنون در درون این جبهه هستند، همانهایی هستند که در سال ۸۴ در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی که ریاست آن با آقای ناطق نوری بود، مخالفتهایی جدی داشتند. با ریاست آقای ناطق نوری مخالفات جدی داشتند و به همین خاطر اساساً آقای احمدینژاد را ترغیب کردند که از درون آن مکانیسم بیرون بیاید و به آن تن ندهد.
البته در درون شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی در سال ۸۴ هم جمعیت ایثارگران، هم حزب مؤتلفه اسلامی و هم چهرههای دیگر شاخص جناح راست حضور داشتند. افرادی که امروز در درون جبهه پایداری انقلاب هستند، همان افرادی هستند که در آن مقطع با آن نیروهای اصولگرا مشکل داشتند و اختلافهای خیلی جدی هم داشتند که کار را در آن دوره زمانی کاملاً مختل کرد و در نهایت آن شورای هماهنگی نتوانست به کاندیدای واحدی برای اصولگرایان دست پیدا کند.
ولی خب در هر صورت اختلافهای درون دولت هم به نظر میآید که تأثیر اصلی در شکلگیری این جبهه جدید داشته است. بههر صورت پتانسیلی که در بخشی از بدنه اجتماعی، در بخشی از اقشار اجتماعی وجود دارد که در سال۸۴ و ۸۸ از آقای احمدینژاد حمایت میکرد را نمیشود نادیده گرفت. بخشی از دوستان سابق آقای احمدینژاد، مسئولان دولت یا روحانیونی که در یکسال اخیر بهواسطه اقدامات جریان موسوم به «انحرافی» در درون دولت به منتقد آن تبدیل شدهاند، احساس میکنند در صورتی که بخواهند به طور کامل خودشان را از عرصه سیاسی کنار بکشند، امکان جذب مجدد آن آرا را ندارند و به خاطر همین تلاش کردهاند با تشکیل یک تشکل سیاسی یا حالا میشود گفت یک تشکیلات سیاسی، از متفرق شدن و از تشتت آن آرا و پتانسیل اجتماعی جلوگیری کنند.
بحران در صف اصولگرایان
بنیامین صدر: اعضای این جبهه را بیشتر افرادی تشکیل میدهند که جداشدگان از بدنه دولت نهم و دهم محمود احمدینژاد هستند و پیش از انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری با عنوان«رایحه خوش خدمت» بیشتر فعالیت میکردند.
در ادامه به سراغ بنیامین صدر روزنامهنگار مقیم فرانسه رفتم و از ایشان هم پرسیدم: «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» چه گرایشی از اصولگرایان را نمایندگی میکند و نسبت این جبهه با کمیته وحدت اصولگرایان چیست و اعضای شاخص آن کمیته و این جبهه چه کسانی هستند؟
بنیامین صدر: این جبهه که بهتازگی و تقریباً میشود گفت در دو ماه گذشته زمزمههای تشکیل آن به گوش میرسید، در اردوگاه اصولگرایان در مقابل جبهه وحدت اصولگرایان صفآرایی کرده است. اعضای این جبهه را بیشتر افرادی تشکیل میدهند که جداشدگان از بدنه دولت نهم و دهم محمود احمدینژاد هستند و پیش از انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری با عنوان«رایحه خوش خدمت» بیشتر فعالیت میکردند. خیلی از چهرههایی که در داخل «جبهه پایداری نیروهای انقلاب اسلامی» حضور دارند از اعضای آن گروه سیاسی هستند و از درون جریان اصولگرا هستند که الان به جبهه پایداری انقلاب اسلامی آمدهاند.
در خصوص تفاوتشان با کمیته وحدت اصولگرایان اما، باید بگویم کمیته وحدت اصولگرایان که به طور مشخص متشکل است از نمایندگان جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، در واقع به رهبری فکری و معنوی آیتالهت مهدوی کنی میخواهد در انتخابات حضور پیدا کند. هرچند که مشکلاتی برای ترکیب آن هنوز وجود دارد و به قطعیت نرسیده است، اما مشخص این است که آقای مهدوی کنی در واقع قرار بود از ابتدا رهبری و هدایت این جریان را بهدست گیرد.
به خاطر همین کسانی که با منش تقریباً میانهروی آقای کنی در درون جریان اصولگرایی مخالفت داشتند، سعی کردند جریان موازی را شکل دهند که بهعنوان جبهه پایداری نیروهای انقلاب اسلامی معرفی شده است. در چندروز گذشته ما میبینیم بعد از کشمکشهای فراوانی که بین این نیروی موثر در اردوگاه اصولگرایان اتفاق افتاده است، بعضیها سعی کردند اعلام برائت کنند از جبهه پایداری نیروهای انقلاب اسلامی و با این که ابتدا زمزمههای همراهیشان با این انشعاب در درون اصولگرایان مطرح بود، اما میبینیم در این سه، چهار روز اخیر بهخصوص خبرهای زیادی علیه شکلگیری این جبهه هست.
دلیل آن هم بیشتر برمیگردد به این موضوع که در ظاهر برخی از عناصر نزدیک به جریان انحرافی و یا همپیمانان استراتژیک آقای احمدینژاد در درون جبهه پایداری نیروهای انقلاب اسلامی سعی دارند یک خطدهی مشخص داشته باشند.
نسبت این جبهه با حامیان نشاندار محمود احمدینژاد مثل آقای مشایی، بقایی و رحیمی چیست؟ آیا این جبههای برآمده از حمایت این گروه است؟ البته اسامی اینها در شکلگیری جبهه پایداری به طور مشخص آورده نشده است.
حمید رسایی و روحالله حسینیان
چیزی که از ابتدا ما در خبرهای مربوط به جبهه پایداری میدیدیم، این است که توسط آقای صادق محصولی مدیریت میشده است. آقای محصولی البته وزیر پیشین دولت نهم بودند، وزیر کشور بودند و بعد از آن که از وزارتخانه کنار گذاشته شدند، در واقع جزو نیروهای به ظاهر منتقد آقای احمدینژاد درآمدند. این اما به آن معنا نبود که آقای محصولی و برخی دیگر از وزرای پیشین دولت نهم مثل آقای لنکرانی که وزیر بهداشت بودند یا چهرههای دیگری که در کابینه حضور داشتند مثل آقای بذرپاش یا الهام، خط کشی و مرزبندیشان با جریان متصل به آقای مهدوی کنی کاملاً مشخص است.
در واقع کمیته وحدت اصولگرایان جایی را برای اینها درنظر نگرفته است، با وجود این که اینها از دولت هم کنار گذاشته شدهاند. ولی به طور مشخص برخی چهرهها مثل آقای روحالهح حسینیان یا برخی دیگر از شخصیتها که اسمشان مطرح شده است برای حضور در جبهه پایداری نیروهای انقلاب اسلامی، زاویه چندان جدی با جریان موسوم به انحرافی پیدا نکردهاند. برخی از گمانهزنیهای حاکی از آن است که این نکته نشان میدهد نزدیکان آقای احمدینژاد و چیزی که از آن بهعنوان جریان انحرافی نام برده میشود و بقایی و مشایی و برخی دیگر از افراد نزدیک به آقای احمدینژاد به آن متصل هستند، سعی دارند نفوذی در این جبهه پایداری نیروهای انقلاب اسلامی داشته باشند و با توجه به این که در آن سمت جایگاهی ندارند، لابیهایی را با این طرف آغاز کردهاند.
ما هیچ اطلاعات دقیقی از نحوه آرایش این نیروها نداریم. جز یک فاکت که ظاهراً برمیگردد به رهبری فکری آقای مهدوی کنی که بر سر آن اختلاف نظری وجود ندارد؛ حداقل در بین اکثریت غالب که مؤتلفه اسلامی نیز بهعنوان یکی از مهمترین تشکلها و یا حزب مؤتلفه بهعنوان یکی از مهمترین تشکل مشخصاً از رهبری و هدایت آقای مهدوی کنی حمایت کرده است و ما میبینیم که بسیاری از نیروهای اصولگرا هم این را پذیرفتهاند. هرچند باز در این بین نیروهایی که به طور مشخص به این دو طیف تعلق ندارند، مثل آقای قالیباف یا آقای محسن رضایی، از طرف دو جریان چندان به بازی گرفته نمیشوند.