محمدرضا سرشار، از نویسندگان مذهبی و عضو هیئت مؤسس و رئیس هیئت مدیره «انجمن قلم ایران» در گفتوگویی تفصیلی نویسندگی را فعالیتی ایدئولوژیکی خواند و اعضای کانون نویسندگان ایران را متهم کرد که در پی فعالیت سیاسی و غیرقانونی هستند.
سرشار که با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) مصاحبه کرده گفته است امکان فعالیت غیرایدئولوژیک در حوزه ادبیات وجود ندارد و «هیچ اثری در حوزه علوم انسانی هم خلق نمیشود که سمت و سوی ایدئولوژیک نداشته باشد بلکه تفاوت در نوع ایدئولوژیهاست».
او این انتقاد را که ادبیات ایدئولوژیک «تاریخ مصرف» دارد رد کرده و گفته است «مطلقاً ایدئولوژی مذهبی تاریخ مصرف ندارد و زمان مصرف این ایدئولوژی ابدی است». او همچنین مستقلترین نویسندگان را «نویسندگان مذهبی» دانسته که «خود را وامدار هیچکس به جز خداوند و اسلام نمیدانند».
محمدرضا سرشار در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع فعالیت کانون نویسندگان ایران که در ایران ممنوع است اشاره کرده و گفته است نویسندگان این کانون «نمیخواهند در چارچوب قانون فعالیت کنند» و «میخواهند یک حزب سیاسی با عنوان تشکل نویسندگان به وجود بیاورند و ابداً کار صنفی در برنامهشان نیست».
او گفته است: «این عده حیات و بقای خودشان را در این میدانند که خارج از چارچوب قانون مظلومنمایی کنند و میخواهند در هیچ چارچوبی نباشند تا هر حرفی دلشان خواست بزنند و هر کاری دلشان خواست انجام بدهند.»
کانون نویسندگان ایران که ۴۹ سال سابقه فعالیت دارد و متشکل از نویسندگان غیرحکومتی است پس از انقلاب ایران هنوز نتوانسته است امکان فعالیت قانونی بیابد و در هر دورهای موانعی بر سر راه فعالیتهای آن ایجاد شده است.
با این حال محمدرضا سرشار در گفتوگوی خود گفته است در بیشتر دولتهای پس از انقلاب این نویسندگان غیرمذهبی بودند که مورد توجه دولتها قرار گرفتهاند، نه نویسندگان مذهبی.
از سوی دیگر سرشار «انجمن قلم ایران» را که علی لاریجانی، رئیس کنونی مجلس ایران و علیاکبر ولایتی، مشاور امور بینالملل رهبر جمهوری اسلامی از بنیانگذاران آن هستند را نهادی مستقل دانسته و هرگونه ارتباط آن با اداره کتاب و ممیزی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را تکذیب کرده است.
«انجمن قلم ایران» در خردادماه ۱۳۷۸ تأسیس شد و در اساسنامه آن آمده است که اعضای این انجمن باید متدین به یکی از ادیان رسمی کشور باشند و در جهت تحقق اهداف فرهنگی حکومت پهلوی و «ضد انقلاب یا همراهی با تهاجم فرهنگی دشمن و جنگ نرم» پیشینهای نداشته باشند و در «محدوده اسلام و قانون اساسی» از آزادی بیان دفاع کنند.
آزادی بیان و نشر محدودیتی ندارد. کسی که هرگاه از این نوع آزادی می گوید، بیدرنگ خود را موظف به ذکر محدودیت آن می داند، راه سانسور را هموار می کند. تا آنجا که من می دانم ، در تمامی تاریخ خونبار ما هر فرد یا دار و دسته ای که به حکومت رسیده است، بدون استثنا بقای خود را بر سه چیز استوار ساخته که هیچ خدمتی آنها را توجیه نمی تواند کرد: 1. شکنجه،2. سانسور 3. غارت اموال ملی.حکومت اسلامی در هر سه مورد روی دیگر حکومت ها را سفید کرده است.چه باید کرد؟ وقتی این سه عنصر هر دم از نو در هر حکومتی تکرار شده است، نخستین چیزی که به ذهن می رسد ، این است: مشکل صرفاً در در آن نیست که نقص هایی جزئی همچون غده های چرکین در تن حکومت است که با رفع آنها بدن سالم می شود.مشکل نه تنها ساختاری بل همچنین تاریخی است. مناسبات قدرت که رأس هرم و نیز قاعده و وجوه نیز در قوام و دوامش سهیم بوده اند، از بن و بنیاد فسادزا و تباهی آور است. قاعدۀ هرم که مردم غایب در تاریخ های رسمی ما هستند،وجوه هرم که اتحادیۀ شارعان و حاکمان و طبقات واسط بوده اند، و رأس هرم که همواره حقانیت زور و غلبۀ خود را نه از پایین که از بالا کسب کرده است، چنان با هم چفت و بست یافته اند، که دیدن ساختار ناممکن گشته است.این نظر شخصی من نیست. در متون حکمی و ادبی ، در نصیحت الملوک ها ، در اشعار دردمندترین شاعرانی که از این زندان سکندر و دیر خراب آباد شکوه کرده اند،اعتراض به ستم و شر در بهترین وجه چگونه ظهور یافته است: یا در فراخوان شاهان به بنده نوازی و مرحمت و مراعات، یا در شکوه از روزگار غدار و چرخ گردون و تقدیرهایی در ورای واقعیات ملموس، یا در دلخوش کردن به گذرانی بودن نوبت ظالمان و عو عو سگان.تو گویی که چهچهۀ بلبلان دستخوش گذر زمان نمی شود! اگر جایی دیدید که دست کم پیش از مشروطیت یکی از نامداران فرهنگ ما از چیزی چون شهروند و منشأیت قدرت از «عوام» و به قول بیهقی « اوباش و چاکران» یک کلمه گفته باشد، پس می توانید نظر مرا شخصی بدانید.افتخار به گذشته را به خود فریبان واگذارید . نیاز ما نه گسست از گذشته است و نه ناسزا و شکوه و استرحام. نیاز ما شرحه شرحه کردن این ساختار تاریخی مناسبات قدرت و پارساز های آن از جمله پویه های فرهنگی ، هنر ، حکمت و فلسفۀ سیاسی افلاتونی و نوافلاتونی و همۀ افتخارات تاکنونی خودمان است به عنوان گام نخست.
صادق پویان / 04 July 2017
جناب سرشیر! آیا منظورتان این است که کانون تنها وظیفه یک شرکت تعاونی برای تامین نیازهای اعضای خود را داشته باشد؟ و لابد ان جمن قلم باید بتواند در کنار هذیان گوییهای مذهبی به مداحی حزبی جناح پرخورتر این نظام فاسد مشغول باشد. کانون نویسندگان بر خلاف این دکان شما بدون هیچ چشمداشت مادی و تنها برای اعمال وظیفه اجتماعی توانا ترین نویسندگان و روشنفکرترین اعضای مردم ایران شکل گرفته و فعالیت کرده . محدودیت کم رنگ آن در دوران شاه جای خود را به سرکوب جنایت بار در جمهوری اسلامی داد که با قتل های زنجیره ای و بخصوص طرح به دره افکندن اتوبوس حامل نویسندگان به اوج خود رسید. خوب میدانید که راه نیافتن امثال جنابعالی به کانون بدلیل دیدگاه های فکری یا سبک ادبی شما نیست، بلکه این کم سوادی و جمود فکری شماست که باعث شده پشت در بمانید و اینچنین عقده ای شوید. با هزار بار کارد زدن به تن خسته این کانون هم آن توانایی ها در شما ایجاد نمی شود. مشغول زبور بافی های خود باشید و نان حرامی به غفلت بخورید تا صبح دولتتان بدمد.
مورخ / 05 July 2017